درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

کتاب الحج

90/07/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: لزوم انجام حج در یک سال

 در جلسات قبل گفتیم که حج باید در اشهر حج واقع شود للآیة و الروایات و الاجماع.

 و همچنین بیان کردیم مراد از اشهر حج سه ماه کامل می باشد للآیة و الطائفتین من الروایات خصوصا صحیحه عبد الرحمن.

 و همچنین از آنچه گفته شد ظاهر گشت که بر بقیه اقوال دلیلی وجود ندارد اهم این اقوال، قول شهرین و دهه اول ذی الحجه بود که روایت ضیعفه ای بر این قول دلالت داشت اما ادله سایر اقول، ادله استحسانیه و اجتهاد در مقابل نص می باشد مثلا می گویند از روز دهم به بعد احرام حج یا عمره ممکن نیست لذا کشف می کنیم که شوال و ذی القعده و دهه اول ذی الحجه فقط از اشهر حج می باشد.

 و همچنین از ماذکرنا دو مطلب دیگر روشن شد:

 1- نزاع در مقدار ایام اشهر حج، نزاع لفظی است زیرا حتی کسانی که دهه اول را جزء اشهر حج می دانند می گویند قربانی در روز 29 ذی الحجه صحیح است همچنین قائلین به سه ماه کامل نیز می گویند احرام عمره تمتع در روز یازدهم ذی الحجه جایز نیست و عمل باطل است لذا بین این اقول ثمره ای وجود ندارد کما اعترف به صاحب الجواهر:

 جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‏18، ص: 13 «كيف كان فالظاهر لفظية الاختلاف في ذلك كما اعترف به غير واحد، للاتفاق على أن الإحرام بالحج لا يتأتى بعد عاشر ذي الحجة و كذا عمرة التمتع، و على إجزاء الهدي و بدله طول ذي الحجة و أفعال أيام منى و لياليها»

 اولین کسی که به این جهت توجه پیدا کرده است علامه در کتاب منتهی و سپس در کتاب مختلف می باشد

 نصه کما فی الحدائق: الحدائق ج‏14، ص: 354 «قال العلامة في المنتهى: و ليس يتعلق بهذا الاختلاف حكم. و قال في المختلف: التحقيق ان هذا نزاع لفظي، فإنهم إن أرادوا بأشهر الحج ما يفوت الحج بفواته فليس كمال ذي الحجة من أشهره، لما يأتي من فوات الحج دونه على ما يأتي تحقيقه، و ان أرادوا بها ما يقع فيه أفعال الحج فهي الثلاثة كملا لأن باقي المناسك تقع في كمال ذي الحجة. فقد ظهر ان النزاع لفظي».

شرط سوم

 حج تمتع زمانی صحیح است که حج و عمره در یک سال انجام شود اما اگر در دو سال انجام شوند این عمل باطل است.

مطلب اول: در این که مراد از یک سال چیست دو احتمال وجود دارد:

 1- ما بین الحدین (سال خمسی ) یعنی حج باید در کمتر از دوازده ماه انجام شود.

 2- سال قمری، مثلا هر دو عمل در سال 1428 هجری قمری واقع شوند.

 بنابر این اگر مثلا عمره در آخر ذی الحجه 1433صورت گیرد و حج در ذی الحجه 1434 انجام شود این عمل طبق احتمال اول در کمتر از یک سال انجام شده است اما طبق احتمال دوم در کمتر از یکسال انجام نشده است بلکه در دوسال صورت گرفته است.

 مراد احتمال دوم می باشد یعنی حج و عمره باید در اشهر یک سال قمری صورت گیرد.

مطلب دوم: مرحوم صاحب حدائق ج 14 ص 356 در مورد این شرط می فرمایند: «و هو مما لاخلاف فیه» و کذلک مرحوم آقای خوئی که می فرمایند این شرط اتفاقی است این کلام دو بزرگوار فی الجمله صحیح است اما بالجمله صحیح نیست زیرا اگر کسی عمره تمتع را در 29 ذی الحجه 1433 انجام دهد و حج را در 1434 انجام دهد بنابر احتمال دوم این عمل یقینا باطل است و اختلافی در بطلانش نیست اما اگر بنا بر احتمال دوم همه اعمال عمره را انجام دهد جز تقصیر و در سال بعد تقصیر را انجام دهد و محرم به احرام حج تمتع می شود این فرض محل اختلاف است لذا شهید در دروس و صاحب ریاض احتمال صحت این عمل را داده اند.

 نتیجه اینکه در این شرط دو مطلب بیان شد اولا مراد از سنه چیست ثانیا ادعای عدم خلاف فی الجمله صحیح است اما بالجمله صحیح نیست.

مطلب سوم:دلیل بر این شرط

 دلیل بر این شرط و بطلان در صورت عدم رعایت این شرط شش طائفه از روایات می باشد.

 اقوای از این روایات، روایاتی است که می گوید معتمر به عمره تمتع بعد از انجام عمره اگر می خواهد لضرورة از مکه خارج شود باید محرم به احرام حج شود حال اگر کسی در پنجم ذی الحجه عمره تمتع را انجام داده است و تا ماه محرم در مکه باقی مانده است حال می خواهد لضرورة از مکه خارج شود آیا می تواند از قانونی که در روایات آمده استفاده کند و محرم به احرام حج تمتع شود و از مکه خارج شود ؟ جواب این است که این قانون در این فرض پیاده نخواهد شد زیرا احرام حج در ماه محرم صحیح نیست که از این فهمیده می شود مراد از سنه، سال قمری واحد می باشد.

و اما روایات

 1- وسائل الشيعة، ج‏11، ص: 302 «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي رَجُلٍ قَضَى مُتْعَتَهُ وَ عَرَضَتْ لَهُ حَاجَةٌ أَرَادَ أَنْ يَمْضِيَ إِلَيْهَا قَالَ فَقَالَ فَلْيَغْتَسِلْ لِلْإِحْرَامِ وَ لْيُهِلَّ بِالْحَجِّ وَ لْيَمْضِ فِي حَاجَتِهِ فَإِنْ لَمْ يَقْدِرْ عَلَى الرُّجُوعِ إِلَى مَكَّةَ مَضَى إِلَى عَرَفَات‏»

 روایت صحیح است و دلالتش هم واضح است.

 2- وسائل الشيعة، ج‏11، ص: 303 «وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يَتَمَتَّعُ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ يُرِيدُ الْخُرُوجَ إِلَى الطَّائِفِ- قَالَ يُهِلُّ بِالْحَجِّ مِنْ مَكَّةَ- وَ مَا أُحِبُّ أَنْ يَخْرُجَ مِنْهَا إِلَّا مُحْرِماً وَ لَا يَتَجَاوَزِ الطَّائِفَ إِنَّهَا قَرِيبَةٌ مِنْ مَكَّة»

 روایت صحیح است و دلالتش هم واضح است.