درس خارج فقه استاد سیدحسن مرتضوی

87/02/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: /اجیر دادن خود برای خدمت در طریق حج بخاطر مستطیع شدن /

در مساله 37 چهار فرع بیان شده است.

فرع اول: با اجرت در سفر حج انسان مستطیع می‌شود. و حج واجب است.

توضیح این فرع تاره این کارها نه جزء حج است و نه مقدمه برای حج است و نه منافات با انجام حج دارد. کما اینکه این کارها تاره موجب تمام استطاعت است و اخری موجب بعض الاستطاعت است.

کما اینکه تاره این کارها در بین کارهای حج انجام می‌شود واخری درمکه و مدینه انجام می‌شود. کما اینکه این کارها اختصاص به کار خاصی ندارد. هر کاری که در باب اجاره، اجرت در مقابل آن صحیح باشد داخل در این قسم است.

این کارها چند خصوصیت پیدا کرد.( این قسم که قسم اول در فرع یک از فرع 37 است)

1-از اعمال حج نیست. و مقدمه برای حج هم نیست.

2-انجام این کارها می‌شود در مقصد باشد یا بین راه

3-این کارها می‌شود استطاعت کامله بیاورد یا جزء استطاعت باشد.

4-انجام این کارها منافات با انجام اعمال حج ندارد.

5-این کارها اختصاص به کاری دون کاری ندارد.

هر کاری که این خصوصیات را داشته باشد موردبحث است.

مثلا: گاهی اجیر شده برای طبابت در بین راه و اخری اجیر شده برای طبابت در مکه و گاهی اجیر شده برای مداحی در بین راه. واخری اجیر شده برای مداحی در مدینه یا گاهی اجیر شده برای مداحی در کل سفر حج یا اجیر شده برای تعلیم مسائل دینیه که بین راه یا مکه یا مدینه مساله بگوید. اجیر شده برای ارشاد وراهنمائی، مثلا حجاج را از فرودگاه به مدینه و مسافرخانه و بردن به میقات و.... تا آخر اعمال.

یا اجیر شده برای طباخی که برای مسافرین در بین راه یا مدینه یا مکه یا عرفات غذا تهیه کند.

اجیر شده که مسافرین را به مساجد سبعه یا اماکن مقدسه ببرد. از اول گفته اجیر شدم برای طبابت ماعدای اوقات افعال حج. نیم ساعت اوقات احرام و دوساعت در طواف و دوساعت زمان سعی و... من اجیر نیستم. کل ساعات انجام واجبات را استثناء کرده است.

با این خصوصیت عدم منافات بین متعلق اجاره و انجام حج روشن می‌شود.

این کارها تقریبا تمام خصوصیات خمسه رادارد. متعلق اجاره از اعمال حج نیست و منافات با انجام حج ندارد و در طریق یا مقصد است.

محل بحث دراین قسم این است که با اجرتی که اجیر در این موارد بدست آورده است، ِآیا مستطیع است که حج بر او واجب باشد؟

یک ماه اجیر به طبابت شده به یک میلیون که به مقدار استطاعت است. آیا این طبیب بر او حج واجب است و مستطیع است؟

یا فرض کنید این شخص اجیر شده برای تعلیم مسائل دینی به 500 تومان و 500 نیز خودش داشته است آیا این فرد مستطیع می‌شود؟

در یک فرض به مقدار کل استطاعت و در فرض دوم اجرت جزء الاستطاعت است.

الیهما اشار صاحب حدائق در ج14 ص 108 «نعم لو آجر نفسه بمال تحصل به الاستطاعة- أو ببعضه إذا كان مالكا للباقي- وجب عليه الحج، لحصول الاستطاعة التي هي شرط الوجوب».[1]

کل این موارد متعلق اجاره نه مقدمه حج و نه از اعمال حج است.

مثل تعلیم مناسک یا ارشاد و راهنمائی یا طبابت یا طباخی که این موارد نه جزء حج و نه مقدمه برای حج است. کل خصوصیات مذکوره را دارد.

حکم این فرع: در این فرع معروف ومشهور منهم سیدناالاستاد رضوان الله تعالی علیهم می‌فرمایند «لو آجر نفسه للخدمة في طريق الحج بأجرة يصير بها مستطيعا وجب عليه الحج»[2] الحج واجب و اجاره صحیح و اتیان به حج در این سال واجب است.

چرا اجاره صحیح است؟ چون فرض این است که شرائط اجاره موجود است و این شخص عاقل وبالغ و متعلق اجاره مالیت دارد وشرائط متعاقدین موجود است و شرائط عقد و اجاره موجود است. تملیک المنفعت موجود است چه طبابت باشد یا طباخی و....

چرا این اجاره‌ها صحیح است؟ چون ضوابط اجاره در این موارد وجوب است.

چرا این حج بر این فرد واجب است؟ چون این فرد مستطیع شده است یا استطاعت کامله یا جزء الاستطاعه که جزء دیگر را خودش دارد.

چرا انجام این حج امسال واجب است؟ لعدم المنافات بین متعلق اجاره با احرام حج نیست. به عنوان مثال منافاتی بین مداحی با افعال حج نیست از اول این موارد را استثناء کرده است.

پس الاجاره صحیح است بخاطر شرائط و الحج واجب لتحقق الموضوع و اتیان الوجب لعدم المنافات.

الیه اشار ببعضها حدائق ص 108 «لحصول الاستطاعة التي هي شرط الوجوب».[3]

فعلیه فرع یک از مساله 37 که متضمن سه مطلب است.

1-صحت اجاره

2-وجوب حج

3-وجوب اتیان

این فرع شبهه ضعیفی دارد. این شبهه در حدائق ج14 ص 108 «و أورد هنا اشكال و هو ان الوصول إلى مكة و المشاعر قد صار واجبا على الأجير بالإجارة فكيف يكون مجزئا عن حجة‌الاسلام؟ و ما الفرق بينه و بين ناذر الحج في سنة معينة إذا استطاع في تلك السنة لحجة‌الاسلام؟ حيث حكموا بعدم تداخل الحجتين».[4]

جواهر ج17 ص 269 «نعم قد يشكل ذلك بأن الوصول إلى مكة و المشاعر قد صار واجبا على الأجير بالإجارة، فكيف يكون مجزيا عن حجة‌الاسلام، و ما الفرق بينه و بين ناذر الحج في سنة معينة إذا استطاع في تلك السنة لحجة‌الاسلام، حيث حكموا بعدم تداخل الحجتين».[5]

مستند ج11 ص 54 «أنّ الوصول إلى تلك الأماكن قد وجب بالإجارة دون أفعال الحجّ، فلا يتداخل الواجبان».[6]

مستمسک ج7 ص 108 «ثمَّ إن الإجارة للخدمة لا تقتضي امتناع التعبد بالسفر».[7]

این شبهه را ازاین عبارات استفاده کنید.

حاصل این شبهه: انجام این حج با این اجاره مزاحمت دارد. برای اینکه این 50 کیلومتر که این اجیر حرکت می‌کند چه اینکه 50 بعد از مسجد شجره باشد یا 50 قبل از مسجد شجره باشد.

این مشی در این 50 کیلومتر یا جزء حج است کما اینکه مرحوم حکیم می‌گوید و اصرار دارد. شاید متجاوز از یک صفحه را بیان کرده است،در صفحه مذکور.[8]

یا این مشی 50کیلومتر مقدمه برای حج است. تا حرکت کند به مسجد شجره یا مسجدالحرام نمی‌رسد. پس این مشی واجب است یا وجوب مقدمی دارد علی مسلک مشهور [9] یا وجوب نفسی دارد علی مسلک مرحوم آقای حکیم رضوان الله تعالی علیه.[10]

پس این 50 کیلومتر واجب است.

این 50 کیلومتر مقدمه برای طباخی در مدینه است. تا حرکت نکند به مدینه نمی‌رسد یا متعلق اجاره را انجام دهد.

پس این مشی من جانب مقدمه واجب است که طباخی است. و من جانب از حج وجوب دارد. حرکت وارده نمی‌تواند هم به قصد مدیر کاروان انجام بگیرد وهم برای خدا انجام گیرد.

این حرکت یامضاف به مدیر کاروان است که اجیر برای او شده است یا مضاف خداست.

این حرکت واحده نمی‌تواند هم مصداق قصد قربت قرار گیردو هم برای مدیر کاروان بودن باشد.

پس منافات موجود است. چگونه مکه برود.

این حرکت اگر لله انجام شود سر مستاجر کلاه می‌رود واگر برای مدیر انجام دهد انجام وظیفه نشده است.

بناء علی هذا کل موارد اجاره این شبهه است. و این که بین متعلق اجاره و متعلق وجوب تنافی است. این حرکت هم برای خدا انجام شود وهم برای خدا که این نمی‌شود.

جواب شبهه: این شبهه واضح الدفع است. قلنا به اینکه مشی جزء حج است یا لم نقل واضح الدفع است.

چرا که بر فرض بگوییم که یکی از واجبات حج حرکت از خراسان به مدینه است. من استطاع طی طریق جزء حج است. مشی الی مدینه از افعال حج باشد چرا منافات ندارد. چون مشی که متعلق اراده نیست. بلکه متعلق اراده طباخی و... است و آنی که واجب است مشی للحج است و آنی که متعلق اجاره است طباخی است. متعلق اجاره شیء و متعلق وجوب شیء آخر. این‌ها با هم اجتماع ندارند.

اضف الی ذلک اجتماع دارند نه ازحیت متعلق اجاره بلکه از حیث وجوب مقدمی.

اجتماع وجوب مقدمی با وجوب نفسی اصلا اشکالی ندارد. نمازظهر وجوب نفسی دارد و مقدمه صحت نمازظهر است.

از حیث اتیان مزاحمت ندارد در کفایه و قوانین و... خواندیدکه مقدمه واجب وجوبش توصلی است. چه قائل شویم که مقدمه موصله واجب است یا نه، این وجوب توصلی است.

لذا یکی از مشکلات بحث مقدمه واجب کفایه این است که بعضی از مقدمات تعبدی شده اینها را چه کنیم؟

پس این مشی الی المدینه گرچه واجب نفسی است ولیکن نسبت به کون فی المدینه وجوب مقدمی دارد. واجبات مقدمی واجبات توصلی هستند که قصد و اراده و اباحه و قصد تعبد نمی‌خواهند.

لذا می‌گویند واجبات توصلی با فعل حرام هم انجام می‌شود. مثل شستن لباس برای نماز با آب غصبی. بر این مسلک این حرکت که می‌کند لله انجام دهد هیچ مشکله‌ای ندارد نه ثبوتا و نه اثباتاً.

اجتماع واجب غیری و وجوب نفسی فراوان است اتیان در خارج هم مشکله ندارد یکی قصد قربت می‌خواهد ویکی نمی‌خواهد.

اضف الی ذلک علی ما ذکرنا در مبحث اجاره گفتیم که می‌شود قصد قربت از ناحیه امر اجاره‌ای بیاید.

نتیجه این که این شبهه واضح الدفع است. برای اینکه اگر بگویید مشی جزء اعمال حج است مشکله‌ای ندارد. متعلق اجاره غیر متعلق وجوب است وانجام آن یکی لله می‌خواهد و دیگری نمی‌خواهد.

نتیجه این می‌شود که توهم منافات بین وجوب حج در امسال که نیست بین انجام حج در امسال هم نیست.

ان قلنا به اینکه مشی الی الحج وجوب نفسی ندارد کما قال به المشهور این جا شبهه دفعش اوضح است چرا که مشی الی الحج مقدمه وجوب است و وجوب مقدمی نه قصد قربت و نه اراده و نه قصد می‌خواهد.

ذات المشی این مقدمه طباخی و مقدمه احرام است. و ذات مشی را می‌تواند انجام دهد. پس قلنا به اینکه سفر الی الحج از اجزاء حج است مشکله‌ای ندارد ویا لم نقل مشکله‌ای ندارد. کل این فروض اجاره صحیح وحج واجب و اتیان فی هذه السنه واجب است.

کتب مذکور این شبهه را به این بیان که گفتیم بیان و جواب می‌دهند.

حدائق می‌گوید: «و أورد هنا اشكال و هو ان الوصول إلى مكة و المشاعر قد صار واجبا على الأجير بالإجارة فكيف يكون مجزئا عن حجة‌الاسلام؟ و ما الفرق بينه و بين ناذر الحج في سنة معينة إذا استطاع في تلك السنة لحجة‌الاسلام؟ حيث حكموا بعدم تداخل الحجتين. و أجيب بأن الحج الذي هو عبارة عن مجموع الأفعال المخصوصة لم تتعلق به الإجارة و انما تعلقت بالسفر خاصة... ».[11]

این اشکال وجواب بسیار دشوار بیان کرده است.

 


[1] بحرانی، یوسف، حدائق الناضره، ج14، ص108.
[2] خمینی، سید روح الله، تحریر الوسیله، ج1، ص379.
[3] بحرانی، یوسف، حدائق الناضره، ج14، ص108.
[4] بحرانی، یوسف، حدائق الناضره، ج14، ص108.
[5] نجفی، محمدحسن، جواهرالکلام، ج17، ص270.
[6] نراقی، احمد، مستند الشیعه، ج11، ص54.
[7] حکیم، سید محسن، مستمسک عروة الوثقی، ج10، ص155.
[8] «أن البناء على عدم جزئية السفر الى البيت في الواجب النفسي و أنه مقدمة لا غير خلاف ظاهر الآية، و ليس ما يقتضي الخروج عنه، فالبناء على الأخذ بظاهر الآية متعين»؛ حکیم، سید محسن، مستمسک عروة الوثقی، ج10، ص154.
[9] «أجيب بأن الحج الذي هو عبارة عن مجموع الأفعال المخصوصة لم تتعلق به الإجارة و انما تعلقت بالسفر خاصة، و هو غير داخل في أفعال الحج و انما الغرض منه مجرد انتقال البدن الى تلك الأمكنة ليقع الفعل، حتى لو تحققت الاستطاعة فانتقل ساهيا أو مكرها أو على وجه محرم ثم اتى بتلك الأفعال صح الحج، و لا يعتبر وقوعه لأجل الحج قطعا»؛ بحرانی، یوسف، حدائق الناضره، ج14، ص108.
[10] «بأن ظاهر الآية الشريفة وجوب السفر، فان حج البيت- في الآية الشريفة- يراد منه الذهاب اليه و السعي نحوه، فيكون واجباً وجوباً نفسياً كسائر أفعاله»؛ حکیم، سید محسن، مستمسک عروة الوثقی، ج10، ص153.
[11] بحرانی، یوسف، حدائق الناضره، ج14، ص108.