درس خارج فقه استاد سیدحسن مرتضوی

85/10/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: / احجاج صبی/

فرع 3 از مسئله یک در معنا و مفهوم احجاج الصبی می باشد، دو احتمال بلکه دو قول علی ما حکی عن بعضهم در این مورد وجود دارد.

احتمال اول: می گویند مفهوم احجاج الصبی عبارت از این است که ولی ایجاد احرام و ایجاد طواف و ایجاد سعی در صبی بنماید، می گویند مفهوم احجاج الصبی جعل و الصبی محرما است یعنی کاری بکند که صبی محرم بشود، طائف بوشد، ساعی بشود.

این احتمال 5/99 درصد ظاهر کلمات فقهاء بلکه ظاهر روایات است.

احتمال دوم: این است که معنا و مفهوم احجاج الصبی، کون الولی نائبا در احرام از صبی، در طواف از صبی در سعی از صبی، این احتمال را صاحب جواهر نسب به احد الوجهین از شافعیه داده است « و من هنا صرح غير واحد بأنه لا فرق في الولي بين كونه محلا أو محرما، فما عن الشافعية في وجه من كون الإحرام عنه واضح الضعف»[1] و همین احتمال را مرحوم محقق اردبیلی از کلام علامه در ارشاد برداشت کرده است «و كذا لو حجّ عنهما انه بمعنى انه حجّ بنيابتهما الولي، أو جعل لهما نائبا، فإنه يمكن جواز ذلك.»[2]

ملاحظه بفرمائید این کلمات را ببینید کدایک ظهور در احتمال اول دارد، کدایک ظهور در احتمال دوم دارد.

حدائق «صبي إذا كان مميزا صح إحرامه إذا كان باذن وليه و إلا أحرم به الولي، و كذا المجنون، بمعنى جعلهما محرمين سواء كان هو محلا أو محرما.»[3] این کدام احتمال را می گوید، اولی را می گوید مخصوصا به قرینه اینکه تصریح می کند و لو ولی محل باشد، محرم نباشد، اگر ولی نائب شده، نمی شود محرم نباشد، واضحة در اینکه احجاج الصبی را جعل الصبی محرما ایجاد و احداثه حاجا معنا میکند.

عروه «و المراد بالإحرام به جعله محرماً، لا أن يحرم عنه»[4] این کدام احتمال را می گوید اول را می گوید.

مغنی «وَمَعْنَى إحْرَامِهِ عَنْهُ أَنَّهُ يَعْقِدُ لَهُ الْإِحْرَام»[5] ولی اگر برای بچه دو ساله اش عقد ازواج می کند، خودش عیال می گیرید یا بچه اش همانگونه که عقد الولی للصبی بمعنی جعل ابنه زوجا او بنته زوجة است، اینجا هم همان است، پس احرام الصبی یعنی جعله مرحرما، نه اینکه خودش محرم بشود.

جواهر «كما أن ظاهر النص و الفتوى كون الإحرام بالصبي على معنى جعله محرما بفعله»[6] این هر دو طرف را می گوید هم نفی اینکه کون الاحجاج گون الولی محرما را می کن.

این کلمات فقهاء عامه و خاصه، بعضی از کلمات است که موهن احتمال دوم است یا موهن ابتدائی، یا موهن استدامه ای.

مثلا شهید در لمعه می گوید « و يحرم الولي عن غير المميز إن أراد الحج به ندبا طفلا كان، أو مجنونا، محرما كان الولي، أم محلا، لأنه يجعلهما محرمين بفعله، لا نائبا عنهما»[7] عنه مفاد نیابت است، عنه مفاد احجاج نیست یا مرحوم شیخ طوسی در خلاف می فرماید « و يصح له الحج بإحرام وليه عنه ان لم يكن مميزا»[8] عنه مفاد نیابت است البته اینها ابتداء این کلکمات را آدم می بیند، احتمال دوم می اید ولی در توضیح خودشان همان جعله محرما معنا کردند، فقط در این بین مرحوم اردبیلی عبارت علامه را به نحو دوم معنا کرده است « و لو حجّا أو حجّ عنهما لم يجز عن حجّة الإسلام.»[9] یعنی صبی و مجنون یا حج داده بشود، از صبی و مجنون، این عبارت علامه این در رابطه با مسئله ای دیگری است که بعدها خواهد آمد، مراد ما این است که او حجا عنهما یعنی چه؟ یعنی احجاج داده بشود، او حج عنهما ببینید مرحوم مقدس اردبیلی نیابت معنا می کند.

همین صفحه را ملاحظه کنید «و كذا لو حجّ عنهما انه بمعنى انه حجّ بنيابتهما الولي، أو جعل لهما نائبا»[10] محقق اردبیلی ملا بوده می فهمد این درست نیست، هیچ جایش درست نیست، کسی نائب بوشد از بچه شش ماه، بچه شش ماهه نه اشتغال ذمه دارد نه خطاب دارد، نه ثواب.

این علاوه بر اینکه کسی نگفته این در ذهن ادم می آید، این نیابت اصلا درست نیست، یا محقق اردبیلی متوجه بوده که این مشکله دارد، دنبالش می فرماید «و كذا لو حجّ عنهما انه بمعنى انه حجّ بنيابتهما الولي، أو جعل لهما نائبا، فإنه يمكن جواز ذلك.»[11] چرا عبارت را آنجور معنا کنید، بعد بروید سراغ اینکه آیا این اصلا ممکن است یا ممکن نیست صبی از میت هم بدتر است، برای انیکه میت اشتغال ذمه دارد، خطاب ندارد، صبی نه اشتغال ذمه دارد، نه خطاب دارد، اصلا این خودش اول بحث است که نیابت از صبی به این معنا، برای بچه دو روزه نیابت از حج بکند، می شود، جای بحث است، حالا که ایشان فرمود یمکن، حالا بگوید یمکن، حالا اطلاقاتی پیدا بکنیم یمکن این کلام در این است که علامه این را میخ واهد بگیود، ایشان می گوید این را می خواهد بگیود، روشن شد، اگرچه ایشان دنبالش می گوید این بر خلاف قواعد است، خلاف کلمات است اما اینجوری معنا کردهف حالا بنابراین فرض، ما این فرض را می گریم او حجا عنهما یعنی کون الولی نائبا عن الصبی و المجنون صرریح است.

اصرح از این فرمایش صاحب جواهر است « فما عن الشافعية في وجه من كون الإحرام عنه واضح الضعف»[12] کون الاحرام عنه واضح الضعف است معلوم می شود که آنها هم این نظریه را دارند، البته ما این را خیلی گشتیم پیدا نکردیم که شافعی کی گفته است، در خلاف هم نقل نشده، در مغنی هم از شافعیه نقل نشده.

علی کل حال صاحب جواهر لابد از یکی دیده که گفته است، لذا عرض کردم اول بحث، علی المحکی یعنی یک کسی از شافعی حکایت کرده، که معنای احجاج الصبی، یعنی چی، یعنی نیابت عن الصبی یعنی کون الولی نائبا عن الصبی فی الحج او العمرة، اینجا صاحب جواهر نسبت به شافعیه می دهد به اینکه ایشان این حرف را زده است، درست یا ندرست.

نتیجه ما ذکرنا این شد در معنا و مفهوم احجاج الصبی دو نظریه است: 1. جعله محرما 2. نیابت عن الصبی فی الحج او العمرة

این دو احتمال روشن شد، جهار کلام برای احتمال اول نقل کردیم، دو کلام هم برای احتمال دوم نقل کردیم.

نتیجه ما ذکرنا این است که اینگونه بنوسید ففی معنی الاحجاج وجهان احدهما جعله محرما و الآخر النیابة عنه فی الاحرام، نیم سطر می شود اصل بحث.

اما کدامیک از این دو معنا متعین است، لا ینبغی التامل که احتمال اول متعین است، همانگونه که صاحب جواره می گوید ظاهر النص و الوفتوی درست سات، فتواها را که چاهر کلام نقل کردیم، خیلی واضح است و اما النصوص اصرح من الکل، صحیح زراره است: «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: إِذَا حَجَّ الرَّجُلُ بِابْنِهِ وَ هُوَ صَغِيرٌ فَإِنَّهُ يَأْمُرُهُ أَنْ يُلَبِّيَ وَ يَفْرِضَ الْحَجَّ فَإِنْ لَمْ يُحْسِنْ أَنْ يُلَبِّيَ لَبَّوْا عَنْهُ وَ يُطَافُ بِهِ وَ يُصَلَّى عَنْهُ قُلْتُ لَيْسَ لَهُمْ مَا يَذْبَحُونَ قَالَ يُذْبَحُ عَنِ الصِّغَارِ وَ يَصُومُ الْكِبَارُ وَ يُتَّقَى عَلَيْهِمْ مَا يُتَّقَى عَلَى الْمُحْرِمِ مِنَ الثِّيَابِ وَ الطِّيبِ وَ إِنْ قَتَلَ صَيْداً فَعَلَى أَبِيهِ.»[13]

منها: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنَّ مَعَنَا صَبِيّاً مَوْلُوداً فَكَيْفَ نَصْنَعُ بِهِ فَقَالَ مُرْ أُمَّهُ تَلْقَى حَمِيدَةَ فَتَسْأَلُهَا كَيْفَ تَصْنَعُ بِصِبْيَانِهَا فَأَتَتْهَا فَسَأَلَتْهَا كَيْفَ تَصْنَعُ فَقَالَتْ إِذَا كَانَ يَوْمُ التَّرْوِيَةِ فَأَحْرِمُوا عَنْهُ وَ جَرِّدُوهُ وَ غَسِّلُوهُ كَمَا يُجَرَّدُ الْمُحْرِمُ وَ قِفُوا بِهِ الْمَوَاقِفَ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ النَّحْرِ فَارْمُوا عَنْهُ وَ احْلِقُوا رَأْسَهُ ثُمَّ زُورُوا بِهِ الْبَيْتَ- وَ مُرِي الْجَارِيَةَ أَنْ تَطُوفَ بِهِ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ.»[14]

من محرم شدم چرا این بچه را لختش کنم، اگر من ولی محرم هستم، من نیابت می کنم، چرا این بچه غسل بکند، اگر من محرم شدم چرا بچه صید نکند، ملاحظه کنید کلمات را در این روایات، جردوه غسلوه نهگش بدارید صید نکند، اگر او محرم نیست چرا صید نکند؟ کل این تعابیر حاکی از این است که بچه محرم می شود.

اگر آن محرم نشده، چرا صیدش حرام باشد، چرا طیبش حرام باشد، چرا لبس مخیطش حرام باشد.

کل این تعابیر در باب هفتده از حدیث 1 تا 8 در کل این روایات الا ما ندر، قرائنی است بر اینکه مراد از احجاج الصبی جعله محرما است نه از او نیابت بکنید در احرام، مثل اینکه از مرده نیابت بکنید، وقتی ازم رده نیابت می کنید، شما نائبید، بر شما صید حرام است، نه بر مرده، صید حرام باشد، برای اینکه آن محرم نیست.

فعلیه کما افاده صاحب الجواهر « أن ظاهر النص و الفتوى كون الإحرام بالصبي على معنى جعله محرما بفعله لا أنه ينوب عنه في الإحرام»[15] تمام است.

برای نظریه دوم توهم استدلال به صحیحه عبدالرحمن بمن حجاج شده است «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنَّ مَعَنَا صَبِيّاً مَوْلُوداً فَكَيْفَ نَصْنَعُ بِهِ فَقَالَ مُرْ أُمَّهُ تَلْقَى حَمِيدَةَ فَتَسْأَلُهَا كَيْفَ تَصْنَعُ بِصِبْيَانِهَا فَأَتَتْهَا فَسَأَلَتْهَا كَيْفَ تَصْنَعُ فَقَالَتْ إِذَا كَانَ يَوْمُ التَّرْوِيَةِ فَأَحْرِمُوا عَنْهُ وَ جَرِّدُوهُ وَ غَسِّلُوهُ كَمَا يُجَرَّدُ الْمُحْرِمُ وَ قِفُوا بِهِ الْمَوَاقِفَ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ النَّحْرِ فَارْمُوا عَنْهُ وَ احْلِقُوا رَأْسَهُ ثُمَّ زُورُوا بِهِ الْبَيْتَ- وَ مُرِي الْجَارِيَةَ أَنْ تَطُوفَ بِهِ بَيْنَ «6» الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ.»[16] واضح است احرموا عنه نیابت است، یعنی ولی به نیابت بچه محرم بشود ولذا قلنا که ظاهر کلام شهید هم همین است، ظاهر کلام شیخ در خلاف هم همین است، مفاد عنه، مفاد نیابت است، اصلی عن المیت اصوموا عن المیت احج عن المیت، این ها همه مفاد عنه است، لذا بعضی ها توهم کردند که این کلام دلالت بر احتمال دوم دارد. یعنی معنای احجاج عن الصبی نیابت عن الصبی فی الحج است فی العمره است.

این توهم واضح الضعف است برای اینکه مراد اظهر همان بالا است، احرموا بالصبی است، به قرینه جردوا به قرینه غسلوا، دبنال همین کلمه و جردوا دارد، واضح است که آن کلمه متصله به این نمی گذارد برای عنه اینجا ظهور محقق شود اگرچه معنای عنه نیابت است، اما به دنبالش غسلوا دارد، احلقوا و غسلوا ومعنایش این است که این کار در او انجام بشود، اگر در او انجام بشود، دیگر نیابت نمی شود، جعله محرما است به قرینه غسلوه و جردوه .

بناءا علی هذا، توهم اینکه این کلام، ظهور در احتمال دوم دارد، غلط است، چون کلمه جردوه و غسلوه نمی گذارد ظهور برای این کلام محقق بشود.

نتیجه ما ذکرنا این است که در فرع 3 این شد در مراد از احجاج الصبی دو احتمال است، یک جعله محرما 2. کون الولی نائبا. 5/99 درصد احتمال اول درست است، احتمال دوم اساسی ندارد.

فرع چهار در مسئله یک این است که کیفیت جعله محرما چگونه است، کیفیت احجاج الصبی چگونه است، فرقش با فرع سوم روشن است، ما می گوئیم احجاج الصبی جعله محرما است، خوب چگونه او را محرم قرار بدهیم، بعد از اینکه شما گفتید معنای احجاج الصبی جعله محرما است، طبعا این سوال به وجود می اید چگونه او را ما محرم قرار بدهیم، چگونه صبی را محرم قرار بدهیم، تقریبا کل مسئله یک عبارتش در این چگونه است، بقیه فروع، این طرف و آن طرف آمده یعنی هست، اما منهم مسئله یک عبارت تحریر اگر باشد بخوانیم بهتر است «يستحب للولي أن يحرم بالصبي غير المميز فيجعله محرما و يلبسه ثوبي الإحرام،و ينوي عنه، و يلقّنه التلبية إن أمكن، و إلا يلبي عنه، و يجنبه عن محرمات الإحرام، و يأمره بكل من أفعاله، و إن لم يتمكن شيئا منها ينوب عنه، و يطوف به، و يسعى به، و يقف به في عرفات و مشعر و منى، و يأمره بالرمي، و لو لم يتمكن يرمي عنه، و يأمره بالوضوء و صلاة الطواف، و إن لم يقدر يصلي عنه، و إن كان الأحوط إتيان الطفل صورة الوضوء و الصلاة أيضا، و أحوط منه توضؤه لو لم يتمكن من إتيان صورته.»[17] چگونه صبی را ولی محرم قرار بدهد، آنچه که از کلمات فقها و روایات استفاده می شود این است کیفیت جعل الصبی محرما از این قرار است نیت احرام را که قطعا ولی باید انجام بدهد، برای انیکه طفل غیر ممیز که نیت ندارد، بچه شش ماهه که نیت ندارد، نه نیت احرام بلکه نیت به طواف هم همین است، نیت سعی هم همین است، ولی اینگونه نیت می کند، خدایا من این بچه خود را محرم به احرام عمره تمتع قرار می دهم، من این بچه خود را طواف عمره مفرده قرار می دهم، طائف عمره مفرده قرار می دهم، پس مسئله دیگر لا شک به اینکه این باید به فعل ولی باشد، نه اینکه بگوید من محرم می شوم، نیابت نباشد، من بچه خود را محرم قرار می دهم، اینکه نیت احرام، دنبال این کار این بچه اگر می تواند لباس بچوشد و لو با تلقین ولی، بگوید لنگ را اینجوری بینداز، مثل بچه ای که مثلا هشت ساله باشد، یا تلبیه به اینجوری به آن می گویند لبیک لبیک لبیک یکی یکی او هم بگوید، اگر می تواند با تلقین ولی که خود این تلقین ایجاد احرام در ولی است، این لبیک می گوید دنبالش اگر طفل می تواند لبیک بگوید، با گفتن طفل لبیک را و لو تلقینا احداث احرام در او می شود، اگر نمی تواند مثل بچه شش ماهه استف ولی لباس احرام می پوشد، به قصد احرام ولی از طرف این طفل لبیک می گوید، با اینکار احرام محقق می شود، دیگر وظیفه ای که دارد ولی اینست که بعد ازا ینکار مواظب باشد، این بچه به آئینه نگاه نکند، مواظب باشد، لبس مخیط نکند، مواظب باشد صید نکند، از بدن خود خون در نیاورد.

لذا در روایت فرمود وَ رَوَاهُ الْحِمْيَرِيُّ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع مِثْلَهُ وَ زَادَ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الصِّبْيَانِ هَلْ عَلَيْهِمْ إِحْرَامٌ وَ هَلْ يَتَّقُونَ مَا يَتَّقِي الرِّجَالُ‌ قَالَ يُحْرِمُونَ وَ يُنْهَوْنَ عَنِ الشَّيْ‌ءِ يَصْنَعُونَهُ مِمَّا لَا يَصْلُحُ لِلْمُحْرِمِ أَنْ يَصْنَعَهُ وَ لَيْسَ عَلَيْهِمْ فِيهِ شَيْ‌ءٌ»[18] همان کارهایی که محرم نباید انجام دهد، ولی وظیفه دارد به اینکه صبی آن کارها را انجام ندهد، تا می رسد به طواف، اگر بچه می تواند قریب به تمیز است، حرم خلوت است، امکان دارد، پدر به آن می گوید قدم بزن، اگر نمی تواند چدر این بچه را روی شانه می گذارد، طواف می دهد، روی سینه می گذارد، طواف می دهد تا می رسد به سعی، اگر می تواند که نمی تواند قطعا ما فرض را می گیریم با تعلیم انجام می دهد اگر نمی تواند پدر، بچه را سعی می دهد روی شانه اش می گذارد سعی می دهد، بعد از این مسئله حلق است، که مانعی ندارد، سر بچه را می تراشد اینجا سر خود را نمی تراشد، تا اعمال عمره تمام می شود، بعد از اینکه اعمال عمره تمام شد، باز محرم به احرام حج می کند، می برد او را در عرفات و وقوف می کندف از عرفات می برد مشعر وقوفش می دهد، بعد می رود از طرف ولی اگر یم تواند که رمی می کند اگر نمی تواند که نمی تواند، ولی از طرف او رمی می کند.

بنابراین عمره و حج صبی تمام می شود، دلیل بر این کیفیت مهمش صحیحه زراره است ملاحظه بفرمائید «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: إِذَا حَجَّ الرَّجُلُ بِابْنِهِ وَ هُوَ صَغِيرٌ فَإِنَّهُ يَأْمُرُهُ أَنْ يُلَبِّيَ وَ يَفْرِضَ الْحَجَّ فَإِنْ لَمْ يُحْسِنْ أَنْ يُلَبِّيَ لَبَّوْا عَنْهُ وَ يُطَافُ بِهِ وَ يُصَلَّى عَنْهُ قُلْتُ لَيْسَ لَهُمْ مَا يَذْبَحُونَ قَالَ يُذْبَحُ عَنِ الصِّغَارِ وَ يَصُومُ الْكِبَارُ وَ يُتَّقَى عَلَيْهِمْ مَا يُتَّقَى عَلَى الْمُحْرِمِ مِنَ الثِّيَابِ وَ الطِّيبِ وَ إِنْ قَتَلَ صَيْداً فَعَلَى أَبِيهِ.»[19] اگر می تواند تبلیه بگیود و او بگیو لبیک بعد یفرض الحج، با گفتن لبیک دیگر حج واجب می شود، محرم می شود، یفرض الحج یعنی بالغ هم همین است، تا لبیک را گفت دیگر احرام تمام می شود، احکام احرام مترتب می شود، می فرماید به آن لبیک بگود با تلقین، تا سریع لبیک گفت دیگر حج احکامش بار می شود.

فان لم یحسن اگر نمیتواند بچه دو ماه است، نمی تواند که لبیک بگوید شش ماهه است، نمی تواند لبیک بگوید، اولیاء از طرف او تلبیه بگوید، بعد لباس را بچوشند از طرف او لبیک لبیک بگوید و یطاف به بعد از این کار احرام تمام می شود، بعد می روند در مکه درو خانه خدا طوافش می دهد، روی دوشش می گیرد روی شانه طوافش می دهد، و یصلی عنه خوب معلوم است که بچه دو ساله طواف می شود داد، اما نمی شود نماز گذارش کرد، فرق بین طواف و نماز این است که بچه دو روزه را می شود طواف داد اما نمی شود نماز داد، لذا امام اینجا به طور قاطع می فرماید دیگر ولی طواف را انجام بدهد نماز طواف را ولی نیابت بکند.

و یصلی عنهم قلت... این دیگر راجعه به مسئله حج است که تقدم الکلام و سیاتی تتمه حدیث در این رابطه است که این بچه پول ندارد قربانی را چه کند؟ امام می فرمایند اگر بچه بزرگ است وادارش کنند که روزه بگیرد، پول ندارد روزه بدل از قربانی است، اگر بزرگ نیست، ولی از طرف او روزه بگیرد حالا آنجا مورد استشهاد نیست. مهم در مورد استشهاد، تا اینجای روایت است به اینکه این روایت اینگونه استفاده شده است مفاد روایت این است آنچه از افعال را که صبی و لو به تلقین نه مباشرت، با تلقین ولی دستش را بکشد ببرد، ارگ می تواند صورت اعمال را انجام بدهد، خودش انجام بدهد، آن کارهایی که صبی نمی تواند، مثل هدی، صبی نمی تواند مثل صلات که صبی نمی تواند، اینها را ولی نیابت کند.

الی الان نیت را مسلم ولی نیابت بکند، صلات را مسلما فی الجمله ولی نیابت بکند، مسئله هدی فی الجمله ولی نیابت بکند.

بناءا علی هذا کیفیت احجاج الصبی اینگونه است، آنچه از افعال حج را صبی می تواند ولی او را وادار کند که انجام بدهد و لو صورتا آنچه که نمی تواند ولی به نیابت از او انجام می دهد، این هم فرع چهارم از مسئله یک.

بقیه فروع سیاتی ان شاء الله که نسبت به مسئله کیفیت است.

 


[1] جواهر، ج17، ص236.
[2] مجمع، ج6، ص63.
[3] حدائق، ج14، ص63.
[4] عروه، ج4، ص347.
[5] مغنی، ج3، ص241.
[6] جواهر، ج17، ص236.
[7] لمعه، ج2، ص163.
[8] خلاف، ج2، ص359.
[9] مجمع، ج6، ص62.
[10] مجمع، ج6، ص63.
[11] مجمع، ج6، ص63.
[12] جواهر، ج17، ص236.
[13] وسائل، ج11، ص288، ابواب اقسام وجوب الحج، باب17، ح5.
[14] وسائل، ج11، ص287، ابواب اقسام وجوب الحج، باب17، ح1.
[15] جواهر، ج17، ص236.
[16] وسائل، ج11، ص287، ابواب اقسام وجوب الحج، باب17، ح1.
[17] تحریر، ج1، ص371.
[18] وسائل، ج11، ص336 و 337، ابواب المواقیت، باب18، ح2.
[19] وسائل، ج11، ص288، ابواب اقسام وجوب الحج، باب17، ح5.