85/09/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الحج/ معنای فوریت وجوب حج/
مطلب چهار از مسئله یک، تفسیر فوریت است که این تفسیر در تحریر ذکر شده است. « فوري بمعنى وجوب المبادرة إليه في العام الأول من الاستطاعة، و لا يجوز تأخيره، و إن تركه فيه ففي الثاني و هكذا.»[1]
جواهر هم همین را دارد « ثم المراد بالفورية وجوب المبادرة إليه في أول عام الاستطاعة، و إلا ففيما يليه و هكذا»[2]
مستند: «وجوبه فوري،بمعنى: أنّه تجب المبادرة إليه في أول عام الاستطاعة و التمكّن»[3] و ریاض « و المراد بالفورية: وجوب المبادرة إليه في أول عام الاستطاعة مع الإمكان، و إلّا ففيما يليه، و هكذا.»[4] هم همین ذکر شده است.
و هکذا همه فقهاء تفسیر واحد می کنند فوریت را و آن این است می گوید حج بر مستطیع واجب فوری است، یعنی سال دوم برود، اگر معصیت نکرد، سال دیگر واجب فوری است، یعنی سال دوم باید برود، اگر معصیت کرد، سال سوم واجب فوری است، یعنی اگر رفت باز معصیت کرده، در این جا دو حرف است: یکی این تفسیر دفع توهم کدامیکی از واجبات فوریه است، دو دلیل بر این تفسیر چیست؟
مطلب یک:
از این قرار است که واجبات فوریه:
تارة: از قبیل جواب سلام است، می گویند جواب سلام واجب فوری است.
و اخری: واجب فوری از قبیل نماز زلزله است می گویند نماز زلزله از واجبات فوریه است.
و ثالثة: وجوب فوری از قبیل ازاله نجاست از مسجد است، از قبیل لاداء دین است که واجب فوری است، ازاله نجاست از مسجد از واجبات فوریه است.
پس شما حداقل سه قسم واجب فوری داریم.
فرق بین این اقسام چیست؟
فرق این است که در قسم اول به سقوط فوریت، واجب هم ساقط می شود، جواب باید به سلام بخورد، ساعت هشت سلام کرده، شما هشت و دو دقیقه جواب بدهید، هشت سلام کرده، شما ساعت 12 به آن می گوئید علیکم السلام این جواب با رفتن فوریت واجب هم ساقط شده و جواب واجب نیست.
در قسم دوم فوریت اگر عصیان شد، ساقط می شود، دیگر فورا و فورا ندارد، اما واجب ساقط نمی شود، می گوئید نماز زلزله واجب فوری است، خوب واجب فوری است، فرض کنید پنج دقیقه باید انجام شود، ده دقیقه باید انجام شود، یک ساعت باید انجام بشود، اگر این وقت گذشت، انجام نشد، ساعت دوم دیگر واجب نیست انجام بشود، ساعت چهارم دیگر واجب نیست که انجام شود، و... با عصیان فوریت، فوریت ساقط می شود، تا اخر عمر دیگر انسان وقت دارد.
بناءا علی هذا در قسم دوم، فورا و فورا نیست، سقوط واجب هم نیست، نه مثل قسم اول است نه مثل قسم سوم است، مثل قسم اول نیست چون نماز زلزله ساقط نمی شود، تا روز مردن هم باید انجام بدهد، تا روز مردن هم نماز زلزله واجب است، در قسم اول جواب اصلا واجب نبود مثل قسم سوم نیست. چون ده دقیقه دوم وجوب فوری ندارد، ده دقیقه سوم دیگر وجوب فوری ندارد، هر وقت خواست انجام بدهد، یعنی در واقع واجب موسع می شود، شاید قضاء روزه رمضان هم مینجور باشد، علی ما ببالی در باب صوم گفتیم، سال اول واجب است انجام بدهد، اگر سال اول انجام نداد، معصیت کرد، سال دوم معلوم نیست دیگر وجوب فوری داشته باشد، و هر سال دیگر انجام شود، کفایت می کند.
پس فرق بین قسم اول و دوم روشن شد. یکی فوریت ساقط شد، واجب هم از بین می رود، جای دیگر فوریت ساقط شد، اما اصل واجب ساقط نیست.
قسم سوم: مثل ازاله نجاست است، اول ساعت هشت در مسجد بودید، مسجد نجس شد، پنج دقیقه اول واجب است که ازاله کنید، اگر عصیان کردید، ازاله نکردید، پنج دقیقه دوم واجب است، ازاله کنید، نمی شود بنشینید نگاه کنید، نجاسات مسجد را، اگر پنج دقیقه دوم تطهیر نکردید، پنج دقیقه سوم واجب است و...
لذا در قسم سوم می گوئیم فوریت، فورا و فورا است، فورا و فورا را معنا کنید، اگر انجام واجب پنج دقیقه می خواهد، صد تا پنج دقیقه مثال بزنید فورا و فورا است. اداء دین واجب فوری است، من 100 تومان قرض کردم، تمکن از اداء دارم، باید آن را بدهدم اگر 5 دقیقه اول وقت عصیان کردم و ندادم، دوم وقت باید بروم، نمی شود بروم بخوابم، پنج دقیقه سوم باید بدهم، نمی شود بروم بخوابم، نماز زلزله می تواند برود بخوابد، اینجا نمی شود پنج دقیقه به پنج دقیقه فوریت تجزیه می شود، ساعت به ساعت فوریت تجزیه می شود، لذا می گوئیم اداء دین وجوب فوری دارد، یعنی فورا و فورا است.
پس در قسم سوم با عصیان، نه فوریت ساقط می شود نه واجب ساقط می شود، با عصیان، حکم الهی معصیت شد، اما این حکم هم فوریت دارد وهم واجب است،
پس واجبات فوریه شما در دنیا حداقل این سه قسم را دارد، جواب سلام یک، مسئله نماز زلزله دوم، مسئله اداء دین و ازاله نجاست از مسجد سوم.
حال یکی از واجبات فوریه، حج است، وجوب حج که می گوئید واجب فوری است، یعنی چه؟ یعنی از قبیل جواب سلام است که اگر سال اول انجام نشد، سال دوم حج هم واجب نباشد، فوریت هم نباشد یا از قبیل نماز زلزله است که سال دوم حج واجب باشد اما فوری نباشد، سال سوم حج واجب باشد اما فوری نباشد یا اینکه لا هذا و لا ذلک نه از قبیل اول است نه از قبیل دوم، بکله از قبیل سوم است، یعنی وجوب حج فورا و فورا است.
جواهر می گوید: « ثم المراد بالفورية وجوب المبادرة إليه في أول عام الاستطاعة، و إلا ففيما يليه و هكذا».[5]
اگر عصیان کرده، نیاورد، سال دوم باید وجوب فوری دارد، اگر سال دوم عصیان کرد نیاورد، باز سال سوم وجوب فوری دارد، این در رابطه با این سوال که چرا فقهاء در خصوص باب حج فوریت را تفسیر کردند و اینگونه معنا کرده اند، بگوئیم بخاطر این که کسی توهم نکند وجوب حج که فوری است، از قبیل قسم اول است یا از قبیل قسم دوم است.
سوال اول این است که اگر فقهاء وجوب فوری را در این جا اینگونه معنا کردند، جوابش این است که برای دفع توهمی که فوریت از قبیل قسم اول از واجبات فوری و قسم دوم از واجبات فوری نبوده، لذا احتیاج به تفسیر داشت که مشخص بشود که مراد فقهاء از فوریت در باب حج، کدامیک از اقسام فوریت است.
سوال دوم این بود که شما فوریت را اینگونه معنا می کند، ما الدلیل علی ذلک؟ دلیل بر اینک فوریت از قبیل قسم اول نیست، چیست؟ این جواب واضح است برا یانکه موضوع باقی است، اگر موضوع باقی است، حکم باید ثابت باشد، اگر به عصیان می خواهد ساقط شود، دلیل می خواهد، میت را اگر گرگ برد، وجوب کفن ساقط است، اینجا میت را گرگ نبرده، مستطیع است، معنا ندارد واجب ساقط بشود، ما دامی که مستطیع است، وجوب هست، کما اینکه از قبیل قسم دوم نیست، مهم این است که چرا از قبیل قسم دوم نیست، دلیل بر اینکه از قبیل قسم دوم نیست، عقل و نقل است، عقل چرا امسال می گفت واجب است انجام بدهد؟ می گفت اشتغال ذمه آمده اگر انجام ندهد، فوت می شود باید برود به سراغش، سال آینده اشتغال ذمه که هست، برای اینکه موضوع باقی است مستطیع باقی است، عقل می گوید امسال، یعنی سال دوم یعنی 86 این آقا اشتغال ذمه دارد، عقل می گوید برو سراغش، چون اگر نرفتی واجب فوت می شود، می میرد و واجب فوت می شود، مفلس می شود، واجب فوت می شود، سال دوم نرفت، سال سوم می رویم به سراغ عقل، می گوئیم چه باید کرد، عقل می گوید اشتغال ذمه که دارد، اگر دارد، برو سراغش، برو انجام بده، برای اینکه مسئله فراغ ذمه واجب است، سال سوم انجام نداد، سال چهارم به سراغ عقل می رویم...
خلاصه اینکه همانگونه که عقل در سال اول می گفت یجب، درسال دوم هم می گوید یجب، در سال سوم هم می گوید یجب، برای انکه اگر سال دهم انجام ندهد، احتمال فوت است، احتمال تفویت واجب است که جایز نمی باشد.
بناءا علی هذا نتیجه کیفیت حکم عقل به وجوب فورا و فورا.
و اما الروایات، خلاصه کنید، می مقدار هم تتمه بحث دیروز اگر برای کسی روشن نشده، امروز حتما باید روشن شود، انچه از روایات استفاده می شود، حرمت تسویف است، حرمت انجام امسال و سال دیگر است، اگر بگوید امسال انجام نمی دهم، سال دیگر انجام می دهم، این گفتار و تصمیم حرام است.
« مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبِيلًا فَقَالَ نَزَلَتْ فِيمَنْ سَوَّفَ الْحَجَّ حَجَّةَ الْإِسْلَامِ وَ عِنْدَهُ مَا يَحُجُّ بِهِ فَقَالَ الْعَامَ أَحُجُّ الْعَامَ أَحُجُّ حَتَّى يَمُوتَ قَبْلَ أَنْ يَحُجَّ.»[6] امام می فرماید هیچ عذری ندارد، لا یجوز این گونه بگوید، آنچه که از روایات استفاده می شود این است که این تصمیم که امسال انجام می دهم، سال دیگر انجام می دهم، این از محرمات است، اگر کسی امسال، سال دیگر کرد و قد ترک شریعة من الشرایع است، امسال حالا باشد سال دیگر، این حرام است، برای اینکه امسال، و سال دیگر است، 86 می گوید امسال یا سال دیگرف این حرام است برای اینکه تسویف است، همینطور 87، اگر این تسویف امسال یا سال دیگر از محرمات شد، چه فرق می کند امسال یا سال دیگر 85 باشد، 86 باشد و... چه فرق می کند؟ همه اش حرام استف مهم توجه کنید در برداشت این معنا از روایات است.
«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الطُّوسِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ- مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا «5»- قَالَ هَذِهِ لِمَنْ كَانَ عِنْدَهُ مَالٌ وَ صِحَّةٌ وَ إِنْ كَانَ سَوَّفَهُ لِلتِّجَارَةِ فَلَا يَسَعُهُ وَ إِنْ مَاتَ عَلَى ذَلِكَ فَقَدْ تَرَكَ شَرِيعَةً مِنْ شَرَائِعِ الْإِسْلَامِ- إِذَا هُوَ يَجِدُ مَا يَحُجُّ بِهِ الْحَدِيثَ»[7]
یعنی حق ندارد می خواهد خانه اش را بنائی کند، این کار را حق ندارد بکند، اینکه بگوید امسال نمی رود و سال دیگر می رود، این فرد در وسعت شخص نیست، در اخیتار او نیستف این را شارع به او اجازه نداده است.
«وَ عَنْهُ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا قَدَرَ الرَّجُلُ عَلَى مَا يَحُجُّ بِهِ ثُمَّ دَفَعَ ذَلِكَ وَ لَيْسَ لَهُ شُغُلٌ يَعْذِرُهُ بِهِ فَقَدْ تَرَكَ شَرِيعَةً مِنْ شَرَائِعِ الْإِسْلَامِ الْحَدِيث».[8] این حدیث در باب شش ذکر شده.
« مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ الْكِنَانِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَ رَأَيْتَ الرَّجُلَ التَّاجِرَ ذَا الْمَالِ حِينَ يُسَوِّفُ الْحَجَّ كُلَّ عَامٍ وَ لَيْسَ يَشْغَلُهُ عَنْهُ إِلَّا التِّجَارَةُ أَوِ الدَّيْنُ فَقَالَ لَا عُذْرَ لَهُ يُسَوِّفُ الْحَجَّ إِنْ مَاتَ وَ قَدْ تَرَكَ الْحَجَّ فَقَدْ تَرَكَ شَرِيعَةً مِنْ شَرَائِعِ الْإِسْلَامِ.».[9]
امام می فرمایند این کار خوبی نیست، اگر کسی این کار را کرد، ترک شریعة من الشرایع است.
مرحوم آقای خوانساری می فرمایند « و إلّا فاستفادة الوجوب الفوري ممّا ذكر مشكلة لأنّ الرّواية الأولى يمكن حملها على عدم المعذوريّة في ترك الرّاجح كما يقال للواجد للشرائط في أوّل وقت فضيلة الصّلاة: لا عذر لك في التّأخير»[10] نه در ترک حج این حرف هست، اول ظهر می گویند چرا لا یسوغ لک، سزاوار نیست تو ترک بکنی، آنجا ترک شریعة من الشرایع ندارد، حدیث تهدید است.
بناءا علی هذا بهترین روایت برای این مدعی، حدیث یک از باب شش است و حدیث 3 باب شش.
مناقشه آقای خوانساری نا تمام است.
« مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ الْكِنَانِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَ رَأَيْتَ الرَّجُلَ التَّاجِرَ ذَا الْمَالِ حِينَ يُسَوِّفُ الْحَجَّ كُلَّ عَامٍ وَ لَيْسَ يَشْغَلُهُ عَنْهُ إِلَّا التِّجَارَةُ أَوِ الدَّيْنُ فَقَالَ لَا عُذْرَ لَهُ يُسَوِّفُ الْحَجَّ إِنْ مَاتَ وَ قَدْ تَرَكَ الْحَجَّ فَقَدْ تَرَكَ شَرِيعَةً مِنْ شَرَائِعِ الْإِسْلَامِ.».[11] این به حساب امروز و فردا می کند، امسال و سال دیگر می کند، کسی که امسال و سال دیگر می کند، این فدر معذور عندالله نیست، ترک شریعة من الشرایع است.
« وَ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع التَّاجِرُ يُسَوِّفُ الْحَجَّ قَالَ لَيْسَ لَهُ عُذْرٌ فَإِنْ مَاتَ فَقَدْ تَرَكَ شَرِيعَةً مِنْ شَرَائِعِ الْإِسْلَام»[12] می گوید کار بدی، زشتی انجام می دهد، عذری ندارد در اینکه این واجب را امروز و فردا می کند،.
« مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبِيلًا فَقَالَ نَزَلَتْ فِيمَنْ سَوَّفَ الْحَجَّ حَجَّةَ الْإِسْلَامِ وَ عِنْدَهُ مَا يَحُجُّ بِهِ فَقَالَ الْعَامَ أَحُجُّ الْعَامَ أَحُجُّ حَتَّى يَمُوتَ قَبْلَ أَنْ يَحُجَّ.».[13]
این بهترین حدیث شاید باشد.
می فرماید این کار خوبی نیست، این بهترین حدیث است، منتهی طریق مرحوم صدوق به محمد بن قاسم فضیل مشکله دارد، حسین بن ابراهیم در سند است، که در رجال ذکر نشده است.
نتیجه ما ذکرنا این است که از روایات استفاده می شود امسال و سال دیگر کردن، حرام است و فرق ندارد 85 باشد یا 86 یا 87، تسویف حرام است، امروز و فردا کردن حرام است، امسال و سال دیگر کردن این حرام است، سال اول باشد حرام است، سال دوم باشد، حرام است، سال سوم باشد حرام است.
نتیجه اینکه فورا و فورا معنایش همین است، اگر از قبیل قسم اول بود، حرمت معنا نداشت.
پس نتیجه ما ذکرنا این است که در این رابطه هر دو مطلب ضرورت دارد، یک تفسیر الفوریه ضرورت دارد برا اینکه دو قسم دیگر مقابل شما هست، جای توهم است، دلیل بر این تفصیل، بفرمائید هو العقل و النقل است، این در رابطه با مسئله یک که چند مطلب بیان شد، ما روز اول گتفیم دو مطلب است، دو مطلب اضافه شد:
1. معنای وجوب حج بالاصاله وبالعرض
2. فوریت وجوب حج
3. کونه مرة
4. معنای فوریت وجوب به حج .