94/07/05
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأصول العملية/أصالة الاستصحاب /تنبیهات دلایل اصالةالصحة
خلاصه ای از مباحث گذشته
گفتگو در رابطه با اصالةالصحة بود؛اصاله الصحه في فعل الغير عبادةً كانت او معاملةً بمعنى الاخص او بمعنى الاعم. و دلیل بر اصالةالصحة هو السیره؛ سیره عقلایی و سیره متشرعه، که سیره شرعیه هم نشأ عن سیرة عقلایی. البته آیاتی و روایاتی استدلال شده بود، اجماع در مسئله ادعا شده بود .طبق تحلیل و بیانی که گذشت هیچ کدام نمی توانست یک دلیل عمده در مسئله باشد ولو در بعضی از زوایایش بعضی از روایات دلالت داشت اما نه به شکل تام. در هر حال کفانا السیرة در اصل اثبات اصالةالصحة شرعاً .بما اینکه سیره عقلایی مورد امضای شارع قرار گرفته ،نه تنها ردع نکرده ،بلکه برخی موارد امضا کرده است. با توجه به این مقدمات و اساس مسئله گوشه های ابهامی دارد که اینها به عنوان تنبیهات مطرح شده برای رفع این ابهامات.
بحث امروز
۱. التنبیه الاولی:
در مواردی که در رابطه با فعل کسی شک می کنیم آیا درست یا نادرست؟ شک در صحت و عدم صحت .گاهی یک مسئله ایست یک موردی است که مورد اتفاق است و هیچ اختلافی در آن نیست و همه کس آن مسئله را میداند در این اشکالی نیست که اصالةالصحةجاری شود. اما اگر یک جایی است که مسئله مورد اختلاف است؛ یک فقیه ممکن است صحیح بداند و دیگری باطل. یا یک فاعل خودش فقیه است یا مقلد فقيهی است که صحیح میداند و دیگری باطل میداند. من که میخواهم به این آقا اقتدا کنم -آن مسائل نماز مورد اختلاف خیلی دارد- در یک مورد شک می کنم که من باطل می دانم و او صحیح می داند،آیا میشود اینجا اصالةالصحة جاری کرد؟ و این هم نتیجه می دهد به اینکه آن طور که من میدانم صحیح انجام شده یا نتیجه نمی دهد و ممکن است صحیح خودش را انجام داده باشد نه صحیح من را.آیا اینجا اصالةالصحةکاربردی دارد؟ نتیجه ای برای من دارد؟ عمده نتیجه اصالةالصحة برای من است. اصطلاحاً می گوییم الحامل، يعنی کسی که حمل می کند فعل دیگری را بر صحت، او میخواهد اثری بر آن بار بکند. من می خواهم اقتدا کنم به این آقا آیا در اصالت و صحت در این موارد می توانم اقتدا کنم؟ به عبارت دیگر این مسئله این گونه مطرح میشود که اصالةالصحة به معنای حمل بر صحت واقعی است؟ البته صحت واقعی آن است که من میدانم به نظر خودش این است.یا اینکه حمل بر صحت عنده، یعنی آنچه که فاعل صحیح می داند؛ صحت به اعتقاد فاعل. چه اندازه کاربرد این اصالةظالصحة است؟ تا چه اندازه به درد میخورد و مفید واقع میشود آیا مفاد اصالت صحت،حمل فعل الغاعل علی الصحة الواقعیة أو الصحة بإعتقاده؟ یعنی اعتقاد خود فاعل. من حامل آنچه که صحیح می دانم فکر میکنم واقع همین است، لذا این جا باعث می شود که واقعی، واقع به این معنا باشد، واقعی به اعتقاد حامل .آن کس که الان میخواهد اتکال کند به این اصالةالصحة او حامل است نه خود آن آقا. خود آن آقا برای خودش احکامی دارد و اینکه توجه دارد یا ندارد مسئله نیست. این یک مسئله است که پیش میآید در باب اصالةالصحة ،مواردش هم بسیار است .اختلاف در عبادات، در معاملات امثال اینها فرض کنید یک عقدی واقع شده و نمیدانم که این عقد را عربی خوانده اند یانه. من معتقدم باید به عربی باشد اما او معتقد است که عربی و فارسی هر طور باشد صحیح است .من معتقدم با صیغه ماضی باشد و ماضویت را شرط می دانم اما او معتقد است چه ماضی باشد چه مضارع باشد درست است، و کذا اختلافات در ابواب عقود در مسائل عقد. یک عقدی را می خواهم حمل بر صحت بکنم من میگویم صحیح این چنین است اما می توانم بگویم آن چنان که من می خواهم انجام شده؟ اصالةالصحة میتواند این نتیجه را بدهد یا نه؟ سوال عمده ای است که در این مسئله باقی است.
جواب مساله در تنبیه اول
جواب این را از کجا باید بگیریم؟ در روایات ،لفظی ،مطلقی یا مقیدی نداریم که در روایات دنبالش بگردیم یا در ادله لفظی دنبالش بگردیم یا حتی در اجماع که بگوییم حداکثر اجماع قدر متیقن اش این است،بقیه اش این نیست، بلکه دلیلمان فرض شد که سیره عقلا است، ماییم و سیره عقلا. ببینیم آیا در این موارد تردید که عرض میکنیم و مطرح میکنیم سیره عقلا تا کجا جاری است و کجا جاری نیست. با توجه به این مطلب یک مقدار مسئله را باز می کنیم این مواردی که من و دیگری ممکن است اختلاف نظر داشته باشیم؛ یا علم به اختلاف نظر دارم یا ظن به اختلاف نظر دارم. این حالات مختلفی است همه اینها را باید دانه دانه جدا کنیم روی آن محاسبهکنیم کجا سیره عقلا داریم کجا نداریم.البته پیشاپیش عرض کنیم قضاوت در این مطلب کار آسانی نیست یک لفظ و یک کلمه و یک واژه در یک عبارت نداریم که زوم کنیم و چشممان را ببندیم روی این عبارت و بگوییم که این معنایش این است یا این نیست. سیره عقلا در عرف عقلا چگونه مرسوم است؟ بنای آن ها چه جور است؟ برداشت از یک عرف وسیع کار آسانی نیست و لذا باید این فروع را از هم جدا کنیم ببینیم کجایش برایمان روشن شود و کجاها ابهام دارد.
بررسی ما در این فروع
در این رابطه ما عرض می کنیم در همین بخش حالات مختلف و صور مختلفی داریم. یک صورت اول که واضح ترین صورت است این است که بگوییم: این آقا را من میشناسم ،کاملاً به مسائل واقف است و مسائل اش را تقلیداً أو اجتهاداً مثل خود من است بلاتفاوةٍ بینی و بینه. حال نمی دانم این نمازی که خواند یا این معاملهای که کرد درست انجام داده یا نه، یا در اثر عارضه ای درست انجام نداده است؛ قرائتش را درست کند یا اشتباه کرد یا عوضی خواند؟ ولی از نظر فتوا و اجتهاد در مسئله الصحیح عنده هو الصحیح عندی و الصحیح عندی هوالصحیح عنده، لا اشکال در جریان اصالةالصحة در اینجا و هو القدر المتیقن پایه اصالةالصحة را شما اینجا فرض کنید. اینجا جایی است که هیچ بحثی در آن نیست مسلم است هر جوری بعدا بخواهیم بگوییم اینجا قدر متیقن است، اینطور نیست؟ این قسمت این حالت این تصویر مما لااشکال فيه، این یک!
صورت دوم می دانم این آقا مسئله دان است و دنبال کرده و بلد است، اما نمیدانم از چه کسی تقلید می کند، نمیدانم اجتهادش چگونه است؟ آیا مثل من فکر میکند یا گونهای دیگر فکر میکند؟ اینجا چطور؟آیا اصاله الصحه جاری میشود یا نه؟ اصاله الصحه معنایش این است که صحیح واقع شود، اما بحثی که مطرح کردهایم این است در شکل اول اگر می گفتیم مگر اینکه متهم باشد آن یک استثناء جدایی است اما این شکل دوم مشکلش این است که می دانم که آقای متدینی است که میخواهد صحیح واقع بشود اما آیا صحیح او صحیح من است ؟آن صحیحی که او انجام می دهد همان صحیح من است؟ این را توجیه نفرمودید. اینهم یک صورت فعلاً!
صورت سوم این است که نمیدانم این آقا مسئله را توجهی دارد یا نه؟ یا اینکه بلد هست یا نه؟ اینجا میتوانم اصالت صحت جاری کنم و بگویم انشاءالله طبق واقع و صحیح به جا آورده است؟ این صورت را ابتدا تردید می کنیم که کدام صحیح است و چه جور؟ ولی در عین حال وقتی سراغ سیره می رویم، می بینیم سیره بر این است که در این دو مورد نیز اصالةالصحة جاری می کند. به چه دلیل؟ به دلیل اینکه در بین عقلاء وقتی نسبت به یک عمل کسی شک میکنند و آن سیره ای که ادعا کردیم سیره عقلا بر عمل به صحت به فعل اوست که چنین و چنان، در بین عقلاء ندیدیم جایی که می خواهند اصالةالصحة جاری کنند اول بروند از او سین جیم کنند، بازجویی کنند که ببینند اول مسئله را بلد است یا نه؟ ثانیاً اگر بلد است چه جور بلد است؟ مثل بلدی من بلد است یا نه بلدی او جور دیگری است؟ چنین چیزی در بین عقلا مرسوم نیست. از این استفاده میکنیم که سیره عقلا اعم است. در اینجا هم بنا را بر صحیح می گذارم همان صحیحی که من دلم می خواهد.تا بتوانم ترتیب اثر دهم سیره عقلائی که از اول پایه مسئله قرار گرفته است، این است که در بین عقلا همه کارهای دیگر هم به عنوان صحیح برخورد می کنند و گرنه زندگیشان چنین و چنان می شد، انهایی که قبلا گفت و گو شد .آن وقت می بینیم در بین عقلاء هیچ جا مرسوم نیست که بروند اول نسبت به این شخصی که نمیدانیم عملاً درست انجام میدهد یا اشتباه کرده یا نسیان کرده یا چنین و چنان کرده اول از او بپرسیم که اعتقاد تو نسبت به این مسئله چیست؟ آیا بلد هستی یا نه؟ یا اگر بلدی عقیده ات چیست؟ چگونه بلدی؟ یک جایی میدانم عقیده من اختلاف دارد، این را فعلاً مطرح نکردیم. اگر شک داریم و نمی دانیم چه جور است و علم نداریم .عرفا هم سین جیم نمیکنیم .ما اول عقلا را میگیریم قطع نظر از شیعه و سنی ،یؤید ذلک سیره متشرعه هم همین است. سرتاسر زمان ائمه مخلوط بودند شیعیان و غیر شیعه، معاملات و عبادات و غیره رایج بود. در آن زمان هم با این همه اختلاف بین شیعه و سنی از نظر مسائل فقهی بود و ثانیاً بین خود سنی ها؛ مقلدین مالک ،مقلدین ابوحنیفه، مقلدین شافعی و بعدها هم حنبلی ها بعدها سنی ها منحصر شدند در این چهار فرقه وگرنه قبل از این زمان امام صادق و امام باقر علیهماالسلام 70فقیه وجود داشت، فقیه اهل تسنن که هرکدام مرجع تقلید یک عدهای بودند .حالا در این عرف روش مردم شیعه در اعمالشان بنا بر اصالةالصحة بود -در تجارت و معاملات در کارها- یا نبود؟ آیا در هر معامله و عبادت میرفتند از او بررسی می کردند سوال و جواب می کردند تو مذهبت چیست؟ از کدام یک از فقهای عامه تقلید میکنی؟ خود من که بلد نیستم فتوای اون مقلدش را، بعد سوال کنم که فتوای او چیست در این باره تحقیق کنم .
یک سوال
آیا در معاملات بین شیعه و سنی اختلافاتی هست؟ بله ،بسیار اختلافات وجود دارد اختلافات زیادی داریم. بحث ماضویت در عقد هم اختلاف در شیعیان هست هم در سنی ها. آنها نیز مختلف گفتند صحت یا بطلان معاطاة و غیره و ذلک. شما همین مبسوط شیخ را بردارید در قسمت معاملات ببینید چقدر اشاره به اختلاف اقوال سخن های فقهای عامه می کند، یا خلاف شیخ.با توجه به این میتوانیم بگوییم سیره متشرعه همین بوده، در این موارد جستجو نمیکردند و اصالةالصحة جاری میکردند و ترتیب اثر می دادند حتی با اینکه نمی دانند مسائل را میداند یا نمی داند و اگر می داند موافق من است یا مخالف من. پس بگوییم در این دو صورت هم مثل صورت اول اصالةالصحة جاری است.این شد سه صورت.
صورت چهارم این است که من میدانم که این آقا مسئله دان است و مسئله را خوب میداند و اتفاقاً بر خلاف من! رایش با من یکی نیست در اینجا چطور میتوانم اصالةالصحة جاری کنم؟ آن چیزی که من صحیح می دانم او باطل می دارد و آنچه که او باطل میداند من صحیح می دانم. گاهی اوقات نظر من و او عام و خاص یا عموم من وجه است. اما در اینجا مباینت دارد.در این جا میتوانیم بگوییم که او درست آورده و به درستی که من میخواهم آورده؟ می توان گفت اصالةالصحة جاری شود به این معنا؟ مثلاً یک نماز را من معتقدم باید با جهر خواند و او میگوید باید با اخفاة خواند، من میگویم اخفاة باطلٌ او میگوید جهر باطلٌ، بگویم درست خوانده و آن جور که من میخواهم درست خوانده! می توان این را گفت؟ ظاهراً اینجا جای اصالةالصحة نیست ،چرا؟ برای اینکه اگر بگویم انشالله درست خوانده یعنی چه، یعنی انشالله خطا کرده انشاالله اشتباه کرده یا معصیت کرده است، مبانی اصالةالصحة اینها نیست. خود خطا و اشتباه و نسیان خلاف اصل است.نمیتوانم بگویم انشالله اشتباه کرده یا خطا کرده و آن طور که دلم میخواست آورده، البته قد یتصف در کارهای دیگر. در یک جایی یک راهی را من درست می دانم و او باطل میداند و بر عکس ،این چنین سر دوراهی می گویم شاید اشتباه کرده و از آن راهی که من میخواهم رفته باشد ،تصادفاً سر راه حواسش پرت شد از یک راه دیگری رفت و این شدنی است، اما این خلاف اصل است این که معنای اصالةالصحة حمل بر خطا و اشتباه بشود بلکه اصالةالصحة نفی خطا و اشتباه است، نه حمل خطا و اشتباه! در اين شكل مسلم می توانیم بگوییم جای اصالةالصحة نیست.
نکته
اگر خلاف فتوای مقید خودش عمل کند نه تنها صحیح نیست بلکه مجزی هم نیست.
صورت پنجم آنجا هست که می دانم که این مسئله را نمی داند اصلاً، این مسئله را بلد نیست. حال می خواهم بنا به اصالةالصحة بگویم درست آورده، طبق واقع اتیان کرده است، آیا اینجا میشود حمل بر صحت کرد؟
و بعدصورت ششم :می دانم که مسئله را می داند ولی مخالف من است، نه به تباین بلکه به عموم و خصوص مطلق یا من وجه، آیا اینجاها میشود اصالةظالصحة جاری کرد یا نه؟ اینهاگفت و گو دارد که انشالله فردا بیان میشود.