درس خارج فقه استاد سیدصادق محمدی

1403/02/01

بسم الله الرحمن الرحیم

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث به اینجا رسید که یکی از ادله در باب اجتهاد وتقلید سیره عقلاست که در اینجا گفتیم اصل مطلب بررسی قرار دهیم که ببینیم در بحث اجتهاد و تقلید سیره عقلا می‌تواند یکی از ادله باشد یا نه و بعد تطبیق کنیم به بحث هوش مصنوعی. اقوال در این مسأله را تقریباً بیان کردیم. امروز می‌خواهیم تحقیق در مسأله را خدمت عزیزان داشته باشیم. اینجا دو سؤال مطرح است که ما باید به دو سؤال پاسخ دهیم.

سؤال اول این است که آیا عقلا در رابطه با اجتهاد و تقلید از متخصص تعبد دارند؛ به این معنا که یک سیره عقلائیه است به‌طور مطلق که هر جاهلی به متخصص فنی که می‌خواهد مراجعه کند به طور مطلق یک تعبدی آیا وجود دارد از ناحیه عقل نسبت به تقلید جاهل از متخصص یا اینکه نه این تبعیت از متخصص منوط به حصول علم یا اطمینان است. این یک مطلب مهمی است. به این معنا که هرگاه علم یا اطمینان از متخصص حاصل شد عقلا به حرف متخصص عمل می‌کنند. سیره عقلا منوط به حصول علم یا اطمینان از قول متخصص است. پس سؤال اول بسیار مهم است. آیا یک سیره در بین عقلا وجود دارد که هر جاهلی به متخصص فن رجوع کند مطلقاً؟ پس سؤال اول بسیار مهم است. این می‌شود تعبد، مثل عمل به خبر واحد ثقه که البته در آنجا هم اختلاف است. خلاصه‌اش این است که ما یک سیره عقلائی تعبدی داریم که مطلق جاهل به متخصص رجوع کند یا نه هرگاه اطمینان یا علم حاصل شد از متخصص، اینجا جاهل به عالم رجوع کند یا جاهل به متخصص رجوع می‌کند. یک مثال هم بزنم. رجوع به طبیب. آیا یک سیره عقلائیه داریم که کسی که جاهل به درمان است رجوع به طبیب کند مطلقاً به صورت تعبدی یا اینکه نه هرگاه اطمینان حاصل می‌شود به قول طبیب. لذا اگر من شک دارم نسبت به یک طبیبی؛ به تخصصش علم دارم اما اطمینان حاصل نمی‌کنم حالا به هر دلیلی (یعنی نسبت به علمی ‌که دارد) آیا اینجا هم جاهل به درمان خود به طبیب مراجعه می‌کند. یعنی یک سیره عقلائیه به صورت مطلق داریم یا نه وقتی که اطمینان علم حاصل شده طبیب مراجعه می‌شود. این سؤال خیلی مهم است که إن‌شاء الله جواب آن خواهد آمد.

سؤال دوم این است که اگر فرض کنم که یک سیره عقلائیه رجوع جاهل به عالم وجود دارد که جاهل به عالم رجوع می‌کند مطلقاً به صورت تعبدی سؤال بعدی این است که آیا صرف سیره عقلا کافی است یا اینکه نه رضایت شارع را هم لازم داریم. به عبارت دقیق‌تر امضای شارع هم لازم است. سیره عقلا وجود دارد اما مگر قرار است که هر سیره عقلائیه‌ای حجت باشد. نه سیره عقلائیه‌ای حجت است که امضای شارع پای آن باشد. حالا این بحث را باید به‌طور کلی داشته باشیم و بعد در بحث هوش مصنوعی ببینیم آیا تطبیق می‌کند یا تطبیق نمی‌کند. حالا وارد بحث اول می‌شویم.

ملاک عمل سیره عقلا در رجوع جاهل به عالم

بحث اول این است که ملاک عمل سیره عقلا در رجوع جاهل به عالم چیست؟ این ملاک خیلی مهم است. آنچه به ذهن می‌رسد این است که عمل عقلا به قول متخصص بر اساس علم یا اطمینان است. یعنی اطمینان حداقل اگر حاصل شد جاهل به عالم رجوع می‌کند. شاهدش هم حالا این است که یک مثال خیلی واضح می‌زنم؛ اگر یک مریضی یک مرض خیلی مهمی ‌بر بدنش مستولی شد، مرض قابل توجه نه مثلاً سرماخوردگی آیا این شخص به هر طبیب متخصص رجوع می‌کند یا اینکه اگر اطمینان پیدا کرد رجوع می‌کند. خدای ناکرده یک کسی به مریضی سرطان مبتلا شده آیا به هر متخصصی رجوع می‌کند یا متخصصی که برای او حداقل اطمینان حاصل کند. به ذهن می‌رسد که اطمینان ملاک است.

 

اطمینان شخصی و نوعی

منتها یک نکته‌ای من اینجا اضافه کنم؛ ما دو نوع اطمینان داریم: اطمینان نوعی و اطمینان شخصی. اطمینان شخصی یعنی اینکه خود شخص مراجعه کننده به متخصص اطمینان پیدا کند بله می‌شود اطمینان شخصی. دیگران اطمینان برایشان حاصل نمی‌شود اما برای خود من اطمینان حاصل می‌شود یا اطمینان نوعی ملاک است. ممکن است من از این قضیه و از این طبیب اطمینان حاصل نکنم اما نوع عقلا اطمینان حاصل کنند؛ مثلاً یک طبیبی را انسان می‌بیند نوع عقلا به او مراجعه می‌کنند؛ همین که نوع عقلا به او مراجعه می‌کنند یعنی اطمینان نوعی حاصل از این طبیب است و مراجعه می‌کنم. ممکن است خودم اطمینان نداشته باشم اما می‌بینم نوع عقلا برایشان اطمینان حاصل است. لذا می‌گویم توکّلت علی الله. اینجا اطمینان نوعی ملاک است. می‌خواهم دریچه بحث باز شود. پس ما معتقدیم که رجوع جاهل به عالم در سیره عقلا تعبدی نیست. بلکه به ملاک علم یا حداقل اطمینان است. حالا شما بگو اطمینان شخصی یا اطمینان نوعی؛ إن شئتَ. هر طور که می‌خواهی حساب کن ولی اطمینان ملاک است. بنابراین ما سیره عقلائیه‌ای که این‌طور باشد رجوع به متخصص بما هو متخصص نداریم. رجوع به متخصص بما هو هو نداریم بلکه رجوع به متخصصی داریم که اطمینان آور باشد؛ یعنی هر کسی به متخصص رجوع کند به ملاک اطمینانی که حاصل می‌کند رجوع می‌کند. البته دو مورد استثنا دارد. آنچه که ما از عقلا می‌فهمیم دو مورد استثنا دارد: 1.گاهی مسأله‌ای است که خیلی اهمیت ندارد؛ مثلاً یک مرضی است مثل سرما خوردگی. اینجا چه بسا عقلا به همین متخصص رجوع کنند ولو اینکه شخص این رجوع کنننده به طبیب اطمینان ندارد ولی پیش خودش می‌گوید این مسأله خیلی مهمی نیست و هر طبیبی این کار را می‌تواند انجام دهد. یعنی در واقع آنجا هم یک نوع طمینان نوعی وجود دارد که هر طبیبی این کار را می‌تواند انجام دهد؛ یک اطمینان نوعی وجود دارد یعنی نوع عقلا اطیمنان دارند و این شخص هم به عقلا توجه می‌کند. یعنی باز هم اگر مورد اهمیت ندارد باز به یک شکلی به اطمینان برمی‌گردد منتها بر فرض که شک داشته باشد، چون خیلی مهم نیست می‌گوید به همین طبیب مراجعه می‌کنم و قال قضیه را بکنیم. این مطلب اول بود.

اشکال به تمسک به سیره عقلا در رجوع جاهل به عالم

مطلب دوم این است که ممکن است که باب تزاحم پیش بیاید. یعنی رجوع جاهل به عالم با یک مسأله دیگری متزاحم شود. مثلاً مردد شود که من مراجعه کنم به این طبیب یا یک کار دیگری را انجام دهم که باب تزاحم است دراین گونه موارد اطمینان هم نباشد آدم به طبیب مراجعه می‌کند. چرا؟ چون که باب تزاحم است. یعنی یک مسأله مهم‌تری پیش آمده که با این مسأله رجوع به طبیب تزاحم کرده است. انسان عاقل (عقلا) اینجا أهم را توجه می‌کند. اگر رجوع به طبیب أهم باشد از یک امر مهم دیگری هم اینجا اطمینان حاصل نشود باز می‌بینیم که عقلا به طبیب مراجعه می‌کنند. پس در مواقع تزاحم امور با همدیگر عقلا به أهم توجه می‌کنند. اگر رجوع جاهل به عالم أهم باشد رجوع می‌کند به عالم از باب تقدم أهم بر مهم ولو اینکه اطمینان حاصل نشود. بنابراین این مسأله مهم است. همین طور گفته می‌شود مسأله باید دقیق مورد بررسی قرار گیرد. شما می‌گویید سیره عقلا داریم بر رجوع جاهل به عالم؛ باید بررسی شود این رجوع جاهل به عالم در سیره عقلا تعبدی است یا منوط به علم و اطمینان است. پس بنابراین ما به نظرمان اینجا حداقل یُحتَمل؛ حالا این را که دیگر کسی نمی‌تواند نفی کند. می‌خواهم بگویم یُحتَمل که سیره عقلا از باب اطمینان یا علم باشد. سیره عقلا در رجوع جاهل به عالم از باب علم یا اطمینان باشد. یحتمل یعنی اینکه شما احتمالش را که دیگر نمی‌توانید نفی کنید. به عبارةٍ أخری دقیق‌تر که می‌خواهم این مسأله را واضحش کنم رجوع جاهل به عالم در سیره عقلا به طور مطلق محرز نیست. این مقدار که می‌شود ادعا کرد. احتمال دارد از باب علم یا اطمینان باشد. اگر این چنین باشد اینجا آن علم و اطمینان است که حجت است نه سیره عقلا. اینجا دیگر سیره عقلا مطرح نیست. پس چه چیزی مطرح است. آن علم یا اطمینانی است که محرز می‌شود ولو سیره عقلا نباشد. برای من علم یا اطمینان حاصل شده که این طبیب می‌تواند مداوا کند. یک مطلب واضح‌تر بگویم؛ اصلاً طبیب نیست و متخصص هم نیست ولی من می‌دانم که راه درمان من رجوع به این آقاست. علم دارم یا اطمینان دارم و باز مراجعه می‌کنم ولو اینکه طبیب هم هست ولی این آقا طبیب نیست ولی علم دارم و اطمینان دارم که این آقا مداوا می‌کند. من به این مراجعه می‌کنم یا نه به شخص دیگر مراجعه می‌کنم ولو اینکه این آقا متخصص است، مدرک دارد و همه چیز دارد و متخصص فن است و در مقابل آن آقا اصلاً تخصصی ندارد هیچی، هیچی، هیچی. اما می‌دانم درمان من به این آقاست هرچند تخصص هم ندارد. علم دارم یا اطمینان دارم که این آقا درمان من را انجام می‌دهد. اینجا عقلا به چه کسی رجوع می‌کنند. به این شخص رجوع می‌کنند. پس بنابراین ما یک سیره عقلائیه‌ای که به صورت مطلق و تعبدی داشته باشیم که جاهل به عالم رجوع می‌کند به نظر من کاملاً مخدوش است. تطبیقش بر مانحن فیه مشخص است. ما می‌خواهیم رجوع کنیم به هوش مصنوعی. اگر رجوع به هوش مصنوعی علم یا اطمینان بیاورد آن یک بحث دیگری است؛ آن از باب رجوع جاهل به عالم نیست. آن یک اطمینانی حاصل شده یا علمی حاصل شده که آن بحث دیگری است که می‌خواهیم از باب سیره عقلا رجوع به هوش مصنوعی را حجیتش را ثابت کنیم و حال آنکه اصل سیره عقلا در رجوع جاهل به عالم مورد خدشه وارد شد. پس بنابراین اصل قصه که آیا سیره عقلائیه به‌طور مطلق و تعبدی داریم یا نه به نظر بنده مورد خدشه است. حالا می‌خواهیم آن را به هوش مصنوعی تطبیق کنیم که معلوم است که تطبیق معنا ندارد. این مطلع بحث بود. یک دیدگاهی هم مرحوم نائینی دارد که یک دقتی کنید. ایشان بین غرض شخصی و بین احتجاج فرق قائل شده است. می‌گوید در اغراض شخصی آنجا بله اطمینان هست یا بحث علم هست اما در احتجاج بین عبد و مولا آنجا علم و اطمینان ملاک نیست. آنجا امارات ظنیه هم کفایت می‌کند. ایشان فرق می‌گذارد بین سیره عقلائیه در اغراض شخصی و بین سیره عقلائیه مقام احتجاج بین عبد و مولا. ایشان می‌فرماید در سیره عقلائیه در اغراض شخصی اطمینان لازم است حداقل اما بین عبد و مولا در مقام احتجاج و حجت آوردن علم و اطمینان لازم نیست و آنجا امارات ظنیه لازم است.