درس خارج فقه استاد سیدصادق محمدی

1402/12/12

بسم الله الرحمن الرحیم

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث ما راجع به این بود که آیا اگر هوش مصنوعی بر فرض بتواند استنباط حکم شرعی را داشته باشد آیا این استنباط حجت است و آیا تقلید از هوش مصنوعی نافذ است و جایز است یا خیر؟ ادله را بررسی کردیم رسیدیم به سیره عقلا ادله اجتهاد و تقلید را و رسیدیم به سیره عقلا. صغری و کبری و نتیجه آن به این شکل بود که مبتنی باشد بر بحث فعلی. صغری این بود که رجوع به هوش مصنوعی از مصادیق رجوع جاهل به عالم است.

کبری این بود که رجوع جاهل به عالم به سیره عقلای ممضاة حجت است. نتیجه می گیریم که رجوع به هوش مصنوعی مورد امضای شارع است و حجت است.

در این زمینه وارد شدیم که سیره عقلا چیست و مباحثی در رابطه با سیره عقلا مطرح می‌کنیم و تطبیق دهیم به بحث هوش مصنوعی. ما سیره عقلا را تعریف کردیم به دلیل اینکه برخی از شبهه‌ها حس می‌کنم که وجود دارد با اینکه توضیحاتی دادیم. مطلبی از محقق نائینی1 خدمت دوستان عرض می‌کنم که در این مطلب سیره عقلا به درستی تفهیم و تفهّم شود. البته همین را ما عرض کردیم منتها شاهدی پیدا کردم که خدمت عزیزان عرض کنم. ایشان می‌فرماید: منشأ طریقه عقلا و سیره عقلا، إنّ مبدأ الطریقة العقلائی لایخلوا[1] ؛ منشأ سیره عقلا از کجا ناشی شده است. آیا سیره عقلا معنایش این است که منشأ آن عقل است و منشأ عقلانی دارد یا نه وسیع است. منشأ سیره عقلا، برخی از مواقع منشأ آن عقلانیت هست اما در بسیاری از سیره‌های عقلائیه ممکن است ناشی از عقلانیت نباشد.

 

مناشئ سیره عقلائیه

حالا نظرمان این بود که سیره عقلا تعبیر بهتر این است که بگوییم سیرة الناس که موجب توهم نشود. حالا شاهدی آوردم از مرحوم نائینی. ایشان دارد که منشأ طریقه عقلایی لایخلو (خالی نیست). مناشئ را بیان می‌کند و می‌گوید خالی نیست از این مواردی که می‌گوییم.

    1. جبر سلطان؛

منشأ آن جبر سلطان باشد؛ به این معنا که یک سلطانی می‌آید و یک عملی را انجام می‌دهد به دلیل سلطه‌ای که دارد و این عمل سلطان جائر مورد تقلید قرار می‌گیرد و تبلیغاتی که می‌شود و مسائلی که حکومت ایجاد می‌کند این عمل مورد تقلید واقع می‌شود و استمرار پیدا می‌کند و تبدیل به یک ارتکاز و سیره عقلائیه می‌شود. در طول زمان این عمل سلطان جائر تبدیل به یک سیره عقلائیه می‌شود هر چند که اصلاً نکته عقلانی ندارد و این‌طور نیست که یک نکته‌ای که بر مبنای عقلانیت باشد در آن وجود داشته باشد. می‌خواهم بگویم سیره عقلائیه در آن نکته عقلائی لزوماً نیست؛ یعنی این‌طور نیست که اول یک نکته عقلانی در ذهن عقلا باشد و بعد آن نکته عقلانی تبدیل به سیره شود.

2. آموزه‌های دینی

ایشان می‌فرماید مبدأ سیره عقلائی گاهی می‌تواند یک آموزه دینی باشد. یکی از آموزه‌های پیامبری از پیامبران الهی و ولی‌ای از اولیای الهی باشد؛ یک عملی را و یک سنتی را پیامبری یا ولی خدایی پایه گذاری می‌کند و این تبدیل به سیره عقلائی می‌شود.

3. فطرت آدمی

گاهی منشأ سیره عقلائیه فطرت آدمی است. یعنی آن فطرتی که خداوند متعال در انسان نهادینه کرده است بر طبق آن فطرت عقلا یک سیره را در بین خودشان رواج بدهند که منشأ آن فطرت انسان است. بعد ایشان می‌گوید البته این مستفاد از کلام ایشان است که این سیره عقلائیه نظام عقلا را در بردارد؛ یعنی عقلا یک وقت ممکن است بر اساس فطرتشان و حفظ نظام بشری یک سیره‌ای را در بین خودشان رواج دهند؛ حفظ نظام بشری ما که نگفتیم خلاف عقل است. سیره عقلا منشأش فقط عقل عقلا که نیست که اول عقلا بنشینند با عقلشان یک روش را بسنجند و بعد آن را تبدیل کنند به سیره عقلائیه؛ این نیست. ممکن است سیره عقلائیه ناشی از آموزه‌های دینی باشد؛ ممکن است ناشی از فطرت آدمی باشد. ممکن است ناشی از عقل بشری باشد. ممکن است ناشی از عمل یک سلطان جائر باشد. سیره عقلائیه را ما نام آن را گذاشتیم سیرة الناس؛ این بهترین تعبیری است که آن توهم پیش نیاید[2] . البته مطلب دیگر هم ایشان دارد. منتها من همین مقدار مورد نظرم را عرض کردم.

سؤال مهم در بحث ما این است که آیا در مورد اصل جواز تقلید و حجیت تقلید می‌توانیم به سیره عقلا تمسک کنیم یا نه؟ ما نسبت به جواز تقلید تعبداً هستیم؛ یعنی یک سیره عقلائی داشته باشیم که رجوع جاهل به عالم را جایز بدانند مطلقاً. یعنی چه علم آور باشد و چه علم آور نباشد. این را ما می‌خواهیم ثابت کنیم. چه این رجوع اطمینان آور باشد و چه اطمینان آور نباشد. خود این رجوع عالم به جاهل مطرح است؛ یعنی رجوع جاهل به عالم بما هو عالم ما دنبال این هستیم. آیا این چنین سیره عقلائی در بین عقلا داریم. این یک بحث است و بحث دیگر این است که این رجوع جاهل به عالم در بحث استنباط فقهی آیا بر محل بحث ما قابل تطبیق هست یا نیست.

اشکال حضرت امام به دلیل بودن سیره عقلا در بحث اجتهاد و تقلید

من ابتدا یک کلامی از حضرت امام عرض می‌کنم که یک مقدار افق گشایی شود و بعد بحث را ادامه می‌دهیم. ایشان یک اشکالی دارند به سیره عقلا در بحث اجتهاد و تقلید. ایشان می‌گوید سیره عقلا نیازمند به امضای شارع است کما اینکه گفتیم یکی از راه‌های کشف امضا عدم الردع است؛ یعنی سیره عقلائی که ردع نشده است. این کاشفیت عدم ردع از امضای شارع یک شرطی دارد و آن شرط این است که آن سیره عقلا هم عصر معصوم7 باشد. السیرة العقلائیة المعاصرة؛ این مهم است. بعد ایشان اشکال می‌کند و می‌گوید این سیره عقلائیه در مسأله استنباط حکم شرعی معاصر با معصوم7 نبوده است. این سیره عقلائیه که در باب اجتهاد و تقلید مورد بحث است هم عصر معصوم7 نبوده است. چرا؟ چون الان استنباط در زمان غیبت با آن استنباطی که در زمان معصوم7 بوده از زمین تا آسمان فرق می‌کند (به تعبیر بنده) به این معنا که استنباط در عصر ما مثل علم ریاضی و فلسفی شده، از علوم نظری شده و از علوم بسیار استدلالی و قیاسی و برهانی شده است و حال آنکه در زمان معصوم7 اصلاً استنباط این‌گونه نبوده است و استنباط یک امر بسیط بوده و خیلی ساده بوده است. این استدلالی که ما الان داریم با آن استنباطی که در زمان معصوم7 بوده قابل قیاس نیست. بنابراین این سیره عقلائیه‌ای که ما مورد بحث قرار می‌دهیم در اجتهاد و تقلید این سیره عقلاء معاصر با معصوم7 هرگز نیست و یقین داریم که نیست. گاهی شک داریم در اینکه معاصر معاصر هست یا نه اما گاهی یقین داریم که معاصر نبوده. ایشان این را می‌خواهد بفرماید. بنابراین استنباط در عصر ما قطعاً در زمان معصوم نبوده است. بنابراین اساساً اصل معنای سیره عقلا محل خدشه است در بحث اجتهاد و تقلید. البته ایشان می‌گوید ارتکاز رجوع جاهل به عالم بوده است ولی این ارتکاز نسبت به بحث اجتهاد و تقلید تبدیل به سیره عقلائیه نشده بوده و بنابراین صرف ارتکاز که چیزی را ثابت نمی‌کند. باید سیره عقلائیه در آن زمان محقق شده باشد (در زمان عصر معصوم7) و معصوم7 هم ردعی نکرده باشد. این سیره عقلائیه در زمان معصوم7 با عدم ردع ما از آن استفاده کنیم. ولی این چنین چیزی در زمان معصوم7 نبوده است. این اشکالی است که ایشان دارد.

 

پاسخ به اشکال

البته خود ایشان جواب می‌دهد. ایشان می‌فرماید یک نکته‌ای هست و آن این است که اولاً این ارتکاز در زمان اهل بیت: بوده است. ثانیاً اهل بیت: عالم بودند که در زمان غیبت مؤمنین راهی جز رجوع به مجتهدین ندارند؛ راهی جز رجوع به فقیه آن زمان ندارند. بنابراین با توجه به اینکه ارتکازش بوده و با توجه به اینکه معصومین: عالم بودند که این چنین وضعیتی پیش می آید در زمان آینده؛ و ثالثاً (که حالا یک مورد را هم من اضافه می‌کنم) و ثالثاً وظیفه معصومین: این بوده که تکلیف مردم در آینده را روشن کنند. این هم وظیفه معصومین بوده است. فقط زمان خودشان که نبوده و در زمان‌های بعدی هم باید تکلیف مردم روشن باشد. این وظیفه معصومین: بوده است. بنابراین ارتکازش بوده و معصوم7 هم عالم بوده که چنین وضعیتی پیش می‌آید و وظیفه معصوم7 هم همین است که احکام را و وظایف را تبیین کند که مردم سرگردان و متحیر نباشند. ایشان می‌فرماید اگر ما این‌ها را با همدیگر تلفیق کنیم، (حالا آن سومی هم قطعاً در نظر ایشان بوده که من اضافه کردم؛) اگر اهل بیت: به این وضعیت استنباط امروزی راضی نبودند باید ردع می‌کردند و چون یقین داریم که ردعی نداریم پس این رجوع جاهل به عالم در بحث اجتهاد و تقلید این مورد امضای معصوم7 است و حجت است[3] . این مطلب در الرسائل جلد دوم صفحه 122 آمده است ملاحظه بفرمایید.

 


[1] نائینی، فوائد الاصول، ج3، ص192.
[2] نائینی، فوائد الاصول، ج3، ص192.
[3] الرسائل، ج2، ص122.