درس خارج فقه استاد سیدصادق محمدی

1402/08/24

بسم الله الرحمن الرحیم

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث ما راجع به این بود که اگر هوش مصنوعی قدرت استنباط حکم شرعی را بر فرض داشته باشد آیا از نظر شریعت این استنباط حجت است و نافذ است و یجوز التقلید عنه یا اینکه نه مثل تقلید ابتدایی از میت بنابر نظر کثیری از فقها حجت نیست. مناسب دیدیم که ادله اجتهاد و تقلید را بررسی کنیم و ببینیم دلالت بر این مطالب دارد یا خیر؟ از آیات شروع کردیم. آیه شریفه نفر را بیان کردیم و استدلال آن را هم بیان کردیم و رسیدیم به اشکال.

اشکال اول این است که آیه شریفه تحذر را علت وجوب انذار قرار می‌دهد. (فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ[1] ) تحذر علت غایی انذار است. در کلمه لعلّ یک نکته‌ای مطرح شده که در کلمات آقای صدر است که قبل از لعلّ مقدمه وجودی ذکر می‌شود نه مقدمه وجوبی لذا مثلاً گفته می‌شود توضأ لعلّک تصلّی؛ وضو بگیر شاید نماز بخوانی. در اینجا وضو مقدمه وجودی صلاة است نه مقدمه وجوبی. اگر می‌خواهی نماز صحیح موجود شود باید وضو بگیری اما این‌طور گفته نمی‌شود که لعلّک تفی بنذرک؛ برای اینکه نذری مقدمه وجوب وفای به نذر است. تا نذر نکنیم که وفای به نذر که واجب نمی‌شود. پس قبل از لعل مقدمه و شرط وجوبی ذکر نمی‌شود بلکه مقدمه و شرط وجودی ذکر می‌شود. بنابر این مطلب که آقای صدر فرموده انذار می‌شود مقدمه و شرط وجودی تحذر نه شرط وجوب تحذر؛ لذا معنایش این است که یک عده‌ای بروند تفقه پیدا کنند و برگردند و قومشان را انذار کنند شاید تحذر بوجود بیاید. یعنی این انذار مقدمه وجودی شود. بنابر این انذار سبب وجوب تحذر نیست بلکه انذار سبب وجود تحذر است از اینجا معلوم می‌شود که تحذر وجوب دارد مطلقاً چه انذار بیاید و چه انذار نیاید. این تحذر که وجوب دارد بدون لحاظ انذار این در جایی است که تکلیف منجز شده باشد. تنجز یعنی چه؟ یعنی تکلیف به جایی رسیده که اگر آن تکلیف را انجام ندهیم و مخالفت با واقع شود استحقاق عقوبت می‌آید. منجز که حاصل شد تحذر لازم نیست. تنجز در تکلیف در کجاست؟ یکی در شبهه مقرون به علم اجمالی است و یکی هم در شبهه حکمیه قبل الفحص. پس تا اینجا آیه می‌خواهد لزوم تحذر را بگوید و تحذر هم در جایی است که تکلیف منجز شده باشد. تکلیف در دو مورد تنجز دارد، در شبهه مقرون به علم اجمالی و در شبهه حکمیه قبل الفحص. این چه ربطی دارد به حجیت فتوای مجتهد. این آیه ربطی به حجیت فتوای مجتهد ندارد. این آیه چه ربطی دارد که بگوییم از این آیه حجیت فتوای مجتهد به دست می آید این آیه اصلاً ربطی به این ندارد.

یک مطلب هم به کلام آقای صدر اضافه کنیم و آن این است که تحذر فقط در صورت انذار فقیه نیست. تحذر این گونه نیست که انذار فقیه بیاید و فتوایش حجت باشد و بعد بگوییم که تحذر لازم است نه تحذر با احتیاط هم می‌سازد[2] . پس تحذر ملازم با حجیت فتوای مجتهد و جواز تقلید نیست. چون این کلامی ‌که اضافه کردیم این کلام با احتیاط سازگار است. یعنی تحذر از عقاب به شکل احتیاط هم مطلوب است. حالا لازم نیست که حتماً در صورت انذار فقیه باشد. این اشکال مرحوم سید صدر که به نظر ما درست است این در صورتی است که تحذر تحذر عملی باشد نه تحذر قلبی. یعنی مراد از لعلهم یحذرون ترس عملی باشد. چون می‌دانید انسان ممکن است تحذر قلبی داشته باشد اما تحذر عملی نداشته باشد. من به نظرم برعکس آن هم می‌تواند باشد که تحذر عملی باشد اما تحذر قلبی نباشد؛ یعنی در عمل تبعیت داشته باشد اما تحذر قلبی نداشته باشد. بنابراین بین تحذر عملی و تحذر قلبی رابطه عموم و خصوص من وجه است.

اشکال دوم اشکال حضرت امام است. ایشان می‌گوید اصلاً مراد از لعلهم یحذرون تحذر عملی نیست و مراد تحذر قلبی است؛ یعنی بعد از انذار منذر که فقیه است تحذر قلبی مورد نظر آیه است؛ یعنی پس از انذار فقیه مردم خوف قلبی پیدا می‌کنند. که البته خوف قلبی پیدا می‌کنند نسبت به وظایف شرعی خودشان که عمل می‌کنند اما آیه می‌خواهد تحذر قلبی را بگوید. بنابراین ظاهر آیه شریفه قرآن اخذ عملی نیست که اخذ عملی به انذار فقیه شود نیست. خلاصه آن این است که غرض خداوند سبحان این است که نفر صورت گیرد تا خوف قلبی صورت بگیرد. حضرت امام می‌فرماید آیه در مقام بیان وجوب تحذر قلبی است حالا وظیفه چیست آیه شریفه در مقام بیان این نیست و در مقام بیان وظیفه عملی نیست و وقتی که در مقام بیان وظیفه عملی نیست اطلاق ندارد چون اطلاق در صورتی است که آیه در مقام بیان باشد. خلاصه اینکه آیه در مقام بیان وجوب اصل نفر است که واجب است که عده‌ای نفر کنند و بعد از این نفر عده‌ای از مرم تحذر قلبی به وجود بیاید. آیه در مقام بیان وظیفه عملی مکلف نیست تا بگوییم که آیه می‌خواهد بگوید قول مجتهد حجت است و تقلید جایز است. البته ما معتقدیم که مراد از تحذر در این آیه تحذر عملی است. این را اعتقاد داریم چون ظاهر آن این است که بحث تحذر صرفاً قلبی نیست ولی به هر حال تحذر یا تحذر عملی منظور است که اشکال آقای صدر پیش می آید یا تحذر قلبی مورد نظر است که اشکال حضرت امام پیش می‌آید. پس بنابراین این آیه اصلاً ربطی به اجتهاد مجتهد ندارد. همین دو اشکال کفایت می‌کند که این آیه شریفه ربطی به اجتهاد ندارد.

در رابطه با هوش مصنوعی اولاً نمی‌توان به این آیه تمسک کرد که استنباط هوش مصنوعی حجت است.

إن قلت: اگر شما بگویی این آیه ربطی به اجتهاد مجتهد دارد و بنابراین می‌توانیم بگوییم فرقی بین مجتهد و هوش مصنوعی طبق این آیه شریفه نیست.

قلت: آیه شریفه قرآن اگر در رابطه با اجتهاد مجتهد هم باشد فقط مجتهد انسان را مطرح می‌کند؛ آیه که نمی‌گوید هر اجتهادی حجت است آیه فقط در رابطه با انسانی است که نفر می‌کند و تفقه می‌کند و انذار می‌کند و تحذر ایجاد می‌شود. آیه در رابطه با مجتهد انسان است نه دستگاه هوش مصنوعی. ما نمی‌توانیم از این آیه تعدی کنیم. آیه اگر قائل شویم مربوط به اجتهاد مجتهد است فقط اجتهاد انسانِ مجتهد را می‌گوید. اینکه این را تعدی دهیم به هوش مصنوعی این تعدی قیاس است؛ چون ملاک که دست ما نیست. ممکن است ملاک در نفوذ اجتهاد، اجتهاد از ناحیه انسان باشد نه اجتهاد از ناحیه هوش مصنوعی. پس تعدی از هوش انسانی به هوش مصنوعی قیاس می‌شود.

إن قلت: این آیه اگر اجتهاد مجتهد را بیان می‌کند اطلاق دارد و هم هوش مصنوعی را می‌گیرد و هم هوش انسانی را؛ چون لعلّهم یحذرون علت غایی است و العلة تعمم. مهم تحذر است که صورت می‌گیرد حالا این تحذر را از هوش مصنوعی باشد یا از طریق هوش انسانی. آیه می‌گوید تحذر مهم است و اصلاً نفر و تفقه و انذار همه اینها برای تحذر است. تحذر هم چه در هوش مصنوعی و چه در هوش انسانی وجود دارد و العلة تعمم.

تعمیم دادن علت در محدوده معلّل

قلت: تعمیم علت در محدوده معلّل است؛ یعنی آن چیزی که معلل شماست و در همان محدوده علت تعمیم می‌دهد نه خارج از آن محدوده. یک مثال بزنم تا ما نحن فیه معلوم شود. در بحث حدیث لاتنقض الیقین بالشک أبداً[3] یک مطلبی را مطرح می‌کنند و می‌گویند این لاتنقض که حدیث زراره است و سه تا حدیث زراره داریم و احادیث دیگر. مطلب ما در مورد آن حدیثی است که در رابطه با وضو هست که کسی که چرت می‌زند و بعد نمی‌داند وضویش باطل شده یا نه؛ حضرت می فرماید وضویش باطل نشده است بخاطر اینکه لا تنقض الیقین بالشک أبداً؛ بعضی‌ها می‌گویند این لاتنقض علت است و العلة تعمم چه در باب وضو و چه در باب غیر وضو. این حرف را که می‌زنند یادم هست که نهایة الدرایة را که بیش از پانزده سال پیش مطالعه می‌کردم مرحوم اصفهانی یک نکته باریکتر از مو می‌فرماید که همین است می فرماید که علت که می‌گویند معمم است در محدوده خودش تعمیم دارد و روایت محدوده آن وضو است؛ یعنی علت در محدوده آن چیزی که برای آن علت می آوریم اما برای چه چیزی علت آورده است؟ برای وضو. یعنی در باب وضو به هر شکلی خوابت ببرد در اغماء بروی، صبح باشد، شب باشد و هر چه که باشد اینجا مثلاً غسل و تیمم را هم اضافه کن. در این محدوده امام فرموده لاتنقض الیقین بالشک أبداً؛ در این محدوده العلة تعمم نه اینکه العلة تعمم یعنی اینکه علت تعمیم می‌دهدولو در باب وضو، غسل و تیمم و... . این خیلی قاعده مهمی است. میزان دارم به شما می‌گویم. همین نکته در اینجاهم هست که برای لعلّهم یحذرون علت است و علت تعمیم دارد ولی در محدوده انذار مجتهدِ انسان نه هوش مصنوعی. یعنی لعلّهم یحذرون علت است و علت هم تعمیم می‌دهد در محدوده مجتهد انسان. علت تعمیم می‌دهد یعنی چه مجتهد کودک باشد چه بزرگ باشد. حالا شما اضافه کن چه مرد باشد و چه زن باشد این آیه علت را تعمیم می‌دهد اما در محدوده مجتهد انسان. حتی بگو انسان میت و انسان حیّ. همه این‌ها را شامل می‌شود چون العلة تعمم اما چه ربطی دارد به هوش مصنوعی. اگر بر فرض که هوش مصنوعی قدرت استنباط مثل فقیه را هم داشته باشد باز هم از این آیه قرآن حجیت قول هوش مصنوعی در نمی‌آید.

 


[1] توبه (9)، 122.
[2] هاشمی شاهرودی، بحوث، ج4، ص376.
[3] حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج4، ص312.