1402/07/17
بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم.
بحث ما راجع به هوش مصنوعی بود. در آخرین جلسه عرض کردیم که برای اینکه فقه هوش مصنوعی در مسیر خودش قرار گیرد ابتدا باید صغرای قیاس استنباط را بررسی کنیم و آن صغری این بود که ببینیم آیا توانمندیهای هوش انسانی در هوش مصنوعی وجود دارد یا خیر. اگر این توانمندیها وجود داشته باشد صغرای قیاس معین میشود و آن این بود که ما یک قیاسی تشکیل دادیم به این شکل که گفتیم و فرضیه بیان کردیم که تواناییهای هوش انسانی در راستای استنباط حکم شرعی استنباط میشود در هر جایی (کبری). پس هوش مصنوعی میتواند استنباط حکم شرعی داشته باشد (نتیجه). اگر بخواهیم به شکل فنیتر این قیاس را بیان کنیم میگوییم هوش مصنوعی توانایی استنباط حکم شرعی را دارد و هر توانایی استنباط حکم شرعی حجت شرعی است (چه در هوش انسانی و چه در هوش مصنوعی) نتیجه میگیریم که استنباط از طریق هوش مصنوعی حجت است. بعد وارد اثبات یا رد صغری میشویم. به عبارت دیگر بررسی صغرای قیاس است. برای بررسی صغرای قیاس ما بیاییم تواناییهای هوش انسانی را یکی یکی بررسی کنیم و بعد بگوییم کدامیک از تواناییهای هوش انسانی در هوش مصنوعی وجود دارد و کدامیک وجود ندارد. بعد در آخر نتیجه بگیریم آنچه در هوش مصنوعی وجود دارد آیا کفایت برای برای استنباط حکم شرعی میکند یا نه؟ این طریق منطقی است که بنده در فقه معاصر هوش مصنوعی که شاید جدیدترین موضوع در فقه معاصر هوش مصنوعی است به کار گرفتم. ما دو بحث صغروی داریم یکی اینکه آیا توانایی استنباط حکم شرعی را دارد مثل هوش انسانی یا خیر؟ اگر ندارد به جای خودش از هوش مصنوعی چطور استفاده میکنیم. و اگر این توانایی را دارد بر فرض تحقق آن در آینده بحث کبروی پیش می آید که آیا استنباط این هوش مصنوعی نافذ است و تقلید از او جایز است یا جایز نیست؟
بحث صغروی را اینطور پیش گرفتیم که توانایی هوش مصنوعی را در نظر بگیریم و ببینیم این توانایی آیا اصلاً در هوش مصنوعی امکان دارد که وجود پیدا کند یا امکان ندارد. هوش مصنوعی یک ماشینی است که توسط انسان بوجود آمده آیا توانایی استنباط حکم شرعی را دارد یا خیر؟ یعنی ما جنبههای استنباط حکم شرعی رابررسی کنیم و ببینیم این جنبهها در یک ماشینی که توسط انسان ساخته شده هم وجود دارد و آیا توانایی استنباط حکم شرعی را دارد یا خیر.
یکی از تواناییهای هوش مصنوعی که مورد بحث قرار گرفته بود عبارت از انتزاع بود. انتزاع این بود که ذهن انسان امور مختلف را شناسایی کند و پس از مقایسه آنها به یک مفاهیم جدیدی میرسد و تولید میکند که این را توضیح دادیم؛ که ما معقول اولی و ثانوی داریم و معقول ثانوی هم بر دو قسم است: معقول ثانوی منطقی و معقول ثانوی فلسفی. امروز توانایی دوم ذهن را عرض میکنم. چون این قدرت ذهنی که الان میخواهم عرض کنم ارتباط با آن مورد اول دارد را عرض میکنم. بعد میگوییم آیا این دو توانایی در هوش مصنوعی ممکن است ایجاد شود یا خیر؟
توانایی دوم هوش انسانی عبارت از تعقل و تدبر است. ذهن انسان تدبر و تعقل دارد که از تواناییهای مهم هوش انسان است. ابتدا ما تعقل را معنا کنیم.
معنای تعقل
تعقل این است که چند امر معلوم در ذهن تصور میشود و ارتباط بین این چند امر معلوم ایجاد میشود و از ارتباط این چند امر معلوم ذهن بشر به امر مجهول دست پیدا میکند و آن را روشن میسازد. در اینجا تعقل که بوسیله عقل صورت میگیرد یکی از موارد آن عقل نظری است و یکی از مواردش عقل عملی است. تعقل بر طبق آنچه که فلاسفه بیان کردند در دو مسیر قرار میگیرد. عقل عملی و عقل نظری.
تعریف خواجه نصیرالدین طوسی
خواجه نصیر الدین طوسی اینگونه تعریف کرده که عقل نظری مدرک احکام حکمت نظری است و عقل عملی مدرک احکام عقل عملی است. پس یکی مدرک حکمت نظری است و یکی مدرک حکمت عملی است. مثلاً العالم متغیرٌ؛ و کلّ متغیرٌ حادث؛ فالعالم حادثٌ. این عقل نظری است. اما عقل عملی میگوید این فعل از موارد عدل است و عدل هم حسن است. پس این فعل حسن است. مثلاً در رابطه با کمک به مظلوم که حسن است میزان از نظر عقل عملی عدالت است و کمک به مظلوم از روی عدالت است پس این کمک به مظلوم حسن است. این میشود عقل عملی.
به نظر ما تعریف خواجه نصیر الدین طوسی اشکال دارد.
تعریف ابن سینا
ابن سینا یک تعریفی دارد از عقل عملی و عقل نظری که به نظرم این درست باشد که حالا بحث آن در جای خودش است. ایشان میفرماید که عقل نظری مدرک است ولی عقل عملی مدرک نیست.
نظر مشهور الان این است که هر دو مدرک هستند ولی ابن سینا معتقد است که مدرک فقط عقل نظری است. ابن سینا میگوید که عقل عملی قوهای است که تمامی معانی کلیهای که مربوط به حکمت نظری و حکمت عملی است را درک میکند. عقل نظری کار آن ادراک است[1] . بنابراین ایشان میفرماید عقل نظری مدرک است. عقل نظری به نظر ایشان قوهای است که بر طبق احکام نظری منشأ افعال انسان میشود ولی منشأ درک نیست. یعنی آنچه که عقل نظری درک میکند عقل عملی منشأ عمل آن میشود. این مقدمه بود که ما وارد بحث شویم.
فلاسفه که در این بحث حرف درستی هم میزنند و شریعت هم مطابق با کلام فلسفی است که حالا آیات و روایات بسیاری این فکر فلسفی را تأیید میکند حرفشان این است که انسان دارای یک نفس است و تعقل و تدبر بواسطه این نفس صورت میگیرد نه توسط جسم. تعقل و تدبر فیزیکی نیست.
تعریف نفس
یک تعریفی از نفس بگوییم. چندین تعریف در مورد نفس فلاسفه دارند. یک تعریف که به نظر ما تعریف خوبی هم هست عرض میکنم. میگوید نفس کمال اول برای جسم طبیعی آلی است. کمال در این تعریف چیست؟ مراد از کمال در این تعریف این است که نفس منشأ نوعیت و تمامیت جسم است. کمال اول انسان چیزی است که انسان بودن انسان به آن بستگی دارد. یعنی نوع بودن انسان به آن بستگی دارد. مراد از جسم در این تعریف جوهری است که طول و عرض و عمق دارد. بنابراین از تعریف مجرد تام خارج است. عقل اول در فلسفه مجرد تام است که از این تعریف خارج است. جسم طبیعی منظور چیست؟ جسم طبیعی در مقابل جسم صناعی است. جسم طبیعی یعنی جسمی که بدون دخالت بشر است. انسان جسم بدون دخالت بشر دارد. جسم صناعی دخالت بشر در آن است، مثل صندلی و مثل هوش مصنوعی.
منظور از آلی هم در این تعریف جسمی است که دارای اعضاست و هر عضوی متکفل یک فعل خاصی است مثل اعضای انسان. پس نفس کمال اول است. یعنی نوعیت انسان به آن است برای جسم طبیعی، نه جسم صناعی و آن جسم طبیعی که دارای اعضا باشد. این تعریفی که بیان کردیم هنوز استدلالی نشده و در حد ادعاست. استدلال این است که هوش مصنوعی دارای نفس نیست و نفس عقل دارد و تدبر دارد ولی هوش مصنوعی دارای این نفس نیست که بتواند تعقل کند و تدبر کند. تعاریف دیگری هم شده؛ مثلاً علامه طباطبایی این تعریف را دارد که نفس جوهری است که به لحاظ ذات مجرد از ماده است اما اجمالاً وابسته به ماده است. یعنی نفس اینطور نیست که خودش بتواند کاربرد داشته باشد.
انواع نفس
نفس انواعی هم دارد و بر سه قسم است: 1. نفس نباتی؛ 2. نفس حیوانی؛ 3. نفس انسانی.
نفس نباتی
نفس نباتی همان تعریف نفس را بیاورید؛ کمال اول برای جسم طبیعی آلی است که مبدأ تغذیه، رشد و تولید مثل است.
نفس حیوانی
نفس حیوانی کمال اول برای جسم طبیعی آلی است که علاوه بر تولید مثل، رشد و تغذیه، احساس و اراده دارد.
نفس انسانی
نفس انسانی کمال اول برای جسم طبیعی آلی است که علاوه بر تولید مثل، رشد، تغذیه، احساس، اراده و علاوه بر آن تعقل و تدبر دارد. البته در برخی از کلمات فلاسفه نفس فلکی هم وجود دارد و قسم چهارمی است که برای نفس بیان کردند. ولی حالا چون نفس فلکی دیگر نیست و از منسوخات فلسفه است دیگر آن را ما وارد نشدیم.
پس بحث این شده که هوش مصنوعی از کجا ناشی میشود. از یک نفس انسانی که آن نفس انسانی تعقل و تدبر دارد. حالا این دو توانایی بهطور کامل در هوش مصنوعی وجود ندارد که این مدعای ماست و ما میخواهیم این را در جلسه بعد استنباط کنیم. ما اعتقادمان این است که این دو توانایی به شکلی که در خدمت استنباط هوش انسانی قرار می گیرد اساساً در هوش مصنوعی امکان وجود آن نیست به حدی که در هوش انسانی هست.