1402/07/11
بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
بحث ما در ارتباط با هوش مصنوعی است. قبل از ورود به بحث مسائل هوش مصنوعی و ادلهای که در این رابطه میتوان بیان کرد و در واقع قبل از ورد به سرفصلهای فقه هوش مصنوعی لازم است که موضوع شناسی شود. یعنی هوش مصنوعی چیست؟ که ما میخواهیم در رابطه با آن بحثی را ارائه کنیم. تعاریفی در رابطه با هوش مصنوعی شده. منتها یک تعریفی که تا حدودی این بحث پیچیده عصر ما را توضیح میدهد را من خدمت شما عزیزان عرض میکنم.
تعریف هوش مصنوعی
به عنوان مثال گفته شده که هوش مصنوعی توانایی سخت افزار در پردازش اطلاعات است.
این هوش مصنوعی که ما به دنبال آن هستیم نیست. این کار را کامپیوتر های 15 سال پیش و حتی گذشتهتر از این هم انجام میدادند و الان هم وجود دارد.
یا اینکه میگویند هوش مصنوعی توانایی یک برنامه در نظارت بر خود؛ این هم مراد از هوش مصنوعی که ما به دنبال آن هستیم و میخواهیم تحقیق کنیم نیست. اما تعریفی که اجمالی است و در حقیقت شرح الاسمی است. کاملاً ما به دنبال تعریف جامع افراد و مانع اغیار نیستیم. ولی یک تعریفی که شرح الاسمی باشد و یک مقدار تا حدودی روشن باشد گفتند توانایی یک ماشین در انجام فعالیتهای استدلالی و مانند آن شبیه ذهن انسان. این را هوش مصنوعی میگویند. در این رابطه نکاتی را امروز عرض کنم که این هوش مصنوعی تا حدودی برای ما روشن شود. هوش مصنوعی شاخهای از علوم رایانهای است که هدف آن انجام کارهایی است که نیازمند به یک انسان هوشمند است. چون هر انسانی هوشمند نیست. یک ماشینی که توانایی یک انسان هوشمند را داشته باشد. شبیه سازی یک ماشین به ذهن انسان هوشمند. مثل اینکه انسانی مسائلی را درک میکند و به شکل ریاضی و یا منطقی مسائل مورد نیاز خود را حل میکند.
رفتارهای لازم برای هوش مصنوعی
رفتارهایی را که مثل انسان رفتارهای هوشمندانه است داشته باشد که گفته شده در سه محور اصلی است. یکی یادگیری است؛ یعنی ماشینی باشد که توانایی یادگیری داشته باشد. دوم اینکه توانایی استدلال داشته باشد. از یک صغری و یک کبری نتیجه بگیرد. حتی بالاتر از این را هم من توضیح خواهم داد. و سوم درک ماشینی باشد که مثل انسان درّاک باشد. درک هم فقط به این نیست که فقط مسائل علمی را درک کند. بلکه باید احساسات را هم درک کند که حالت یک انسان را بتواند درک کند و به او بگوید با این صفاتی که داری برای موفقیت در زندگی چه کارهایی باید انجام دهی؛ یعنی حالت یک انسان که با یک انسان دیگری مواجه میشود و او را هدایت میکند با توجه به خصوصیات و صفات آن انسان ماشین هم این کار را با سرعت فوق العاده و وقت فوق العاده که انسان نه آن سرعت را دارد و نه آن وقت را دارد. ببینید درک معنایش این است که یک مرحله این است که توجه کند و مسائل را درک کند. یک مسأله این است که بداند که درّاک است. این مرحله بالاتر است. انسان موجودی است که فکر میکند. حالا در این زمینه مسائل فلسفی خیلی مفصل است که انسان چگونه موجودی است که اختیار دارد و می داند که اختیار دارد. حیّ است و این را درک میکند و غیر از انسان چیز دیگری این احساس را ندارد که بفهمد که میفهمد. یک ماشینی درست شود. یعنی هدف هوش مصنوعی این است تا چه حدی به اینجا رسیدند آن را فعلاً ما کاری به آن نداریم. به هر حال مقصود از هوش مصنوعی، به عبارات مختلف میخواهم امروز هوش مصنوعی را توضیح دهم با آنچه که بنده از مطالعاتی که داشتم به دست آوردم. مقصود از هوش مصنوعی این است که یک ماشین درک کند و از لحاظ تئوری هم سطح یک انسان فعالیت کند. البته این مرحله پایین هوش مصنوعی است. یک ادعا هم این است که هوش مصنوعی به آنجا برسد که بالاتر از انسان مطالب را حفظ کند، دسته بندی کند، نتیجه گیری کند و با سرعت و دقت بالا فعالیت ذهنی داشته باشد.
برخی از دانشمندان مانند آلن هیتلرز چهار دسته گفتند که من عرض میکنم. یعنی سیستمهای هوش مصنوعی و مراحل آن چهار مرحله است. یک وقت یک ماشین هوش مصنوعی است که ماشین انفعالی اسم آن را گذاشتند؛ نمونه این ماشین هوش مصنوعی در سال 1990 بود که توانست قهرمان شطرنج کاسپاروف را شکست دهد. شما ببینید که یک ماشین هوش مصنوعی حتماً مهرههای شطرنج را شناسایی کرده؛ حرکتهای رقیب خودش را ملاحظه و پیش بینی کرده است و در وواقع حرکتهای رقیب خودش را آنالیز کرده و بهترین راههای شکست رقیب خودش را شناسایی کرده با آن دادههایی که به هوش مصنوعی داده شده است و منفعلانه عمل کرده است. یعنی اینکه حرکتهای طرف مقابل را بررسی کرده و بر طبق آن حرکتهای مهره ها را تنظیم کرده است و البته در این مرحله هوش مصنوعی نتوانسته از تجربیات گذشته خودش استفاده کند و فقط منفعلانه نسبت به رقیب خودش حرکتهایی را انجام داده است. بعد مرحله بعدی تئوری ذهن است. یعنی ماشین توانایی این را داشته باشد. اعتقادات و رفتارها و تصمیمهای یک شخص را در تصمیم گیری شخص تعریف کند.
مرحله بعد حافظه محدود است. ماشین بتواند از تجارب گذشته برای تصمیمهای آینده خودش استفاده کند.
مرحله چهارم این است که ماشین خودآگاهی داشته باشد و با اطلاعاتی که به دست می آورد احساس دیگران را برای کاربر نتیجه گیری کند. یعنی ماشین به این توانایی برسد که به کاربر بگوید که فلان شخص، فلان گروه، فلان نهاد، فلان مرکز نظامی با توجه به این دادهها چه کاری صورت میدهد بر علیه یا به نفع شما چه کاری انجام میدهد و احساس دیگران نسبت به شخص را نتیجه گیری کند. یعنی یک توانایی فوق العاده با دقت و سرعت زیاد. این را دانشمندان گفتند که هوش مصنوعی باید به اینجا برسد.
جمع بندی
هوش مصنوعی باید مراجعه به حافظه داشته باشد؛ مسأله را بشناسد؛ مسأله را حل کند و برنامه ریزی داشته باشد؛ خلاقیت و نوآروی داشته باشد؛ یادگیری و بازدهی داشته باشد و مهم اینکه ارتباط با امور متجانس و امو غیر متجانس؛ انسان یک ذهنیتی دارد که از امور هم جنس نتیجه گیری میکند و گاهی هم از اموری که هم جنس نیستند علی الظاهر ولی فکر میکنیم. یعنی این گونه نیست که ذهن فقط به صورت صغری و کبری نتیجه گیری کند. گاهی ذهن انسان از امور نامربوط یک نتیجه گیری از این امور غیرمتجانس دارد. ماشین اگر به اینجا برسد مانند ذهن عمل کند. بنابراین هوش مصنوعی ربات نیست.
تفاوت بین هوش مصنوعی و ربات
تفاوت بین هوش مصنوعی و ربات این است که ربات برای راحت کردن کارها با دقت بالا طراحی شده است. یک وسیلهای را با یک عملیات که مثلاً فرض کنید که قطعهای از ماشین را درست کند و امثال ذلک. این کار ربات است. هوش مصنوعی ربات نیست بلکه هوش مصنوعی یک تکنولوژی دقیق است که قابلیت تقلید در ناحیه تفکر انسانی را دارد. این را ادعا میکنند. حتی برخی از دانشمندان هوش مصنوعی معتقدند که دهن انسان کامپیوتر است و غیر از کامپیوتر نیست. عصبها و شبکههای نورونی و عصبی یک فعالیت فیزیکی دارند که تا این حد دانشمندان جلو آمدند و گفتند که ذهن انسان یک کامپیوتر است. کاری که ذهن انسان انجام میدهد محاسبات است. یک نظریه محاسباتی الان مطرح است. یعنی ذهن انسان یک فعالیتهای محاسبهای دارد. در واقع اگر بتوانیم یک ماشینی را درست کنیم که مثل شبکههای عصبی انسان باشد و محاسبات دقیق را انجام دهد. این ماشین میشود شبیه ذهن انسان بدون هیچ تفاوتی.
البته این تفکر که برخی از دانشمندان دارند افراطی است. اینها میگویند که شما چطور حیات را تعریف میکنید. در فلسفه اسلامی میگویند حیات یعنی نفس ناطقه. یعنی انسان نفس مجرد دارد و اساساً کار ذهن را بدون نفس مجرد نمیتواند انجام دهد. فعالیتهای فکری و درکی در مکتب فلسفه الهی این است که شما اگر فقط همین عصبهای ذهنی و فیزیکالی را در نظر بگیرید اصلاً تفکری ایجاد نمیشود. نظریه افراطی اما این گونه نمیگوید. میگوید شبکه عصبی انسان یک شبکه فیزیکی است. لذا اگر این تفکر افراطی باشد نتیجه میگیریم که اگر یک ماشینی همان مسأله ذهنی را در آن طراحی کنند همان کار ذهن را انجام می دهد. حالا اینها به کجا رسیدند من کار ندارم. من یک تحقیقی را میخواهم عرض کنم که توجه کنید. ببینید کامپیوتر در واقع یک سیستم الگوریتمی یعنی حل مسأله با روش ریاضی و منطقی است. تابحال کامپیوتر برای حل مسائل بر اساس دادهها طراحی شده و تا الان اینطوری بوده است. قبل از اصطلاح هوش مصنوعی که مک کارتی عنوان کرد کامپیوتر این کار را انجام میداد. ورودی و خروجی بر اساس همان داده ها. اما هوش مصنوعی بر اساس یک انسان هوشمند است. میخواهم بگویم هوش مصنوعی را میخواهند به اینجا برسانند. یک تحقیقی عرض کنم. ذهن انسان یک سری گزارههایی دارد که بر اساس آن گزارهها نتیجه گیری میکند. این قابل انکار نیست. العالم متغیرٌ و کلّ متغیرٌ؛ حادث نتیجه میگیریم که العالم حادثٌ. تا اینجا یک دادههایی هست و یک نتیجه گیری میکند. اما ذهن انسان فراتر از این حرفهاست. اینجا هوش مصنوعی را میخواهند به اینجا برسانند. ذهن انسان از یک دادههایی استتفاده میکند و نتیجه گیری میکند که آن نتیجه گیری در درون این دادهها نیست. از جنس دادهها نیست. ذهن انسان فقط بر اساس محاسباتی و روش منطقی عمل نمیکند ک یک دادههایی به ذهن انسان داده شود و بر اساس صغری و کبری نتیجه گیری کند. ذهن انسان فراتر از این حرفهاست. فقط یک جنبه آن را امروز میگویم. مثلاً الان هوا بارانی است. یک انسان در اتاقش نشسته و نتیجه گیری میکند که حالا که هوا بارانی است من یک چتری بگیرم و استفاده کنم. یک انسان دیگری از این گزاره استفاده میکند که پس مناسب است که در اتاق بنشینم و بیرون نروم و نتیجهگیری میکند که الان بهترین موقع برای مطالعه است. یعنی شما بر اساس هر انسانی میبینید از این گزاره یک نتیجهگیری برای خودش دارد. این که بر اساس دادهها نیست. شما ممکن است به تعداد انسانهای موجود در کره زمین از یک گزاره نتیجه گیریهای متعدد داشته باشید. یعنی ممکن است که شما به یک ماشین هزار گزاره بدهید برای اینکه نتیجه گیری کند که هوا بارانی است و صد تا گزاره بدهد. ماشین بر اساس آن دادهها نتیجه گیری میکند ولی برا اساس آنکه خودش شرایط را ببیند و زمان و مکان را بسنجد و روحیات شخص را درک کند. با توجه به همه مصالح و مفاسد بخواهد یک گزارهای را نتیجه گیری کند. ماشین این کار ذهنِ انسان را تا الان نتوانسته انجام دهد. لذا دانشمندان هوش مصنوعی گفتند ما باید کاری کنیم که ماشینی درست شود که بر اساس آن نتیجهگیری کند. آلن تورینگ در سال 1950 یک آزمایشی را طراحی کرد که هنوز هم دانشمندان به دنبال این آزمایش هستند که فرض کنید که در یک مکان در پشت یک حائل یک طرف انسان نشسته باشد و در یک مکان دیگر پشت حائل یک ماشین هوشمند باشد و یک کاربر سؤالاتی را از این دو موجود داشته باشد و سؤالاتش هم مشترک باشد. حالا این ماشین هوشمند به جایی برسد که کاربر جوابهایی که از ماشین میگیرد اصلاً متوجه نشود که جوابها از یک ماشین است یا از یک انسان متفکر است. باید ماشین هوشمند مثل انسان باشد. حتی 60 درصد یا 70 در صد هم متوجه نشود که این ماشین هوشمند است یا انسان هوشمند است. 50 به 50 باید باشد. من تحقیقی که کردم این کار در سطح ابتدائیاش انجام گرفته است. سؤالات ابتدایی که از آن شده نه سؤالات پیچیده و توسط یک انسان هوشمند و یک ماشین این را انجام دادند و حالا ادعا شده و متوجه نشدیم که این جواب از ماشین هوشمند است یا از یک انسان هوشمند است. در سؤالات ساده و ابتدایی از این آزمایش موفق بیرون آمده. به هر حال ماشین هوشمندی که ما میخواهیم فقه آن را بیان کنیم این است که یک ماشینی درست شود که توانایی تفکر انسانی را داشته باشد و توانایی بررسی احساسات را داشته باشد. الان شما یک سوزن فرو میکنید به انگشت خود؛ این به شکل گزاره در ذهن انسان درک میشود و هم مسائل آن را درک میکند. باید به اینجا برسد که مانند انسان درک کند و مانند انسان استدلال کند. مانند انسان تفکر کند و بالاتر با یک سرعت وحشتناک و با یک دقت بسیار زیاد که انسانها نمی توانندآن را انجام دهند. حالا فرضیههایی وجود دارد که این امکان دارد؛ چون اول نظریه است که میگویند بر طبق این نظریه امکان وجود یک ماشین هوشمند به این شکل وجود دارد. این نظریه را دنبال میکنند. اصلاً ابتکارات و تولید نوآوریها و خلاقیتها از نظریه بهوجود می آید. نظریات متعددی وجود دارد که چگونه میتوان یک ماشین هوشمند را طراحی کرد. بنابراین به نظرم فقه ما نباید انفعالی عمل کند. فقه ما باید فعلیت داشته باشد و موضوع درست کن باشد. نه اینکه فقه ما ببیند چه چیزی اتفاق افتاده است و بعد تازه بیاید و مسائلش را بررسی کند. نه همین مطلبی که اساساً وجود پیدا نکرده اما با یک تفکر این چنینی مواجهیم که میخواست یک هوش مصنوعی این طوری پیش بیاید. ما الان باید این را در نظر بگیریم که آیا تقلید از این هوش مصنوعی جایز است. آیا مجتهد در برخی از موارد اجتهادی خودش میتواند از هوش مصنوعی استفاده کند کما اینکه این مبنا وجود دارد که برخی از فقها قائلاند که مجتهد مثلاً در مبانی رجالی مقلد یک أعلم باشد. آیا شخص مجتهد در این صورت میتواند مقلد یک ماشین باشد و آیا هوش مصنوعی اگر به اینجا رسید و استنباط فقهی که میکند آیا این استنباط مجزی است از طریق هوش مصنوعی؟ اینها مباحثی است که حوزه باید آنها را مطرح کند. من هفت هشت مشکل پیچیده را که هوش مصنوعی ممکن است به وجود بیاورد را یادداشت کردم؛ در حکومت، در جامعه، در خانواده و در مسائل فردی که اگر به اینجا رسیدیم چه مشکلاتی برای حکومت، جامعه، خانواده و افراد به وجود می آید و ما باید مسائل فقهی آن را بررسی کنیم.