درس خارج فقه استاد سیدصادق محمدی

1402/07/05

بسم الله الرحمن الرحیم

بسم الله الرحمن الرحیم.

بحث ما در ارتباط با هوش مصنوعی است. مستحضر هستید که در حوزه، فقه معاصر مورد توجه ویژه قرار گرفته است و چند سالی است که در این رابطه فعالیت‌های بسیار خوبی صورت گرفته است. بنده فقه معاصر را چندین سال است که مورد توجه قرار داده‌ام و سال‌های گذشته فقه پزشکی مورد توجه بود و عناوین و موضوعات مختلفی را بررسی کردیم. به دلیل اینکه هوش مصنوعی یک عنوان بسیار جدیدی است البته جدید الورود در حوزه ماست و إلّا هوش مصنوعی سال‌هاست که در دنیا مورد توجه قرار گرفته است و کارهای بسیار زیادی را در این زمینه صورت داده‌اند منتها شاید یک دو سه سالی است توجه ویژه به هوش مصنوعی در حوزه شده الحمدلله و این بحث بسیار جدید و مهمی است که ما صلاح دیدیم که این بحث را امسال در درس خارج خودمان مورد بررسی قرار دهیم.

به عنوان مقدمه برای سروران گرامی یک مطلبی را عرض می‌کنم و بعد وارد بحث هوش مصنوعی می‌شویم. جلسه اول ما در مورد موضوع شناسی است؛ یعنی اینکه هوش مصنوعی چه ماهیتی دارد؛ یعنی باید هوش مصنوعی ماهیتش و ابعاد هوش مصنوعی مورد بررسی قرار گیرد. چون تا زمانیکه موضوع کاملاً شناخته نشود نمی‌توانیم در رابطه با فقه آن بحث داشته باشیم.

بنابراین موضوع شناسی بسیار با اهمیت است که ابتدا موضوع را بشناسیم. البته در موضوع شناسی خیلی نیازی به بررسی مبانی فلسفی هوش مصنوعی نداریم. ولی اشاره‌ای هم به مبانی فلسفی آن هم می‌کنیم. منتها ماهیت هوش مصنوعی و ابعاد آن مهم است تا بتوانیم فقه هوش مصنوعی را داشته باشیم.

مقدمه: اهمیت موضوع شناسی

واژه موضوع در علوم مختلف به معانی مختلفی است. بنابراین موضوع شناسی بسیار با اهمیت است که ابتدا موضوع را بشناسیم. البته در موضوع شناسی خیلی نیازی به بررسی مبانی فلسفی هوش مصنوعی نداریم. ولی اشاره‌ای هم به مبانی فلسفی آن هم می‌کنیم. منتها ماهیت هوش مصنوعی و ابعاد آن مهم است تا بتوانیم فقه هوش مصنوعی را داشته باشیم.

واژه موضوع در علوم مختلف به معانی مختلفی است. موضوع در علم منطق در مقابل محمول است. فرض کنید الانسان ممکن الوجود. در اینجا الانسان موضوع است و ممکن الوجود محمول است. موضوع در علم نحو همان مبتدا است که در مقابل آن خبر است. موضوع در علم بلاغت مسندٌإلیه است که در مقابل آن مسندٌ به است. موضوع در علم فلسفه چیست؟ موضوع در علم فلسفه در تعریف جوهر و عرض گفته می‌شود که الجوهر الموجود لا فی الموضوع. جوهر آن است که نیازی به محلی که قائم به آن باشد ندارد. مراد از موضوع در فلسفه می‌شود محل قائم به آن. عرض چیست؟ عرض موجودی است که فی الموضوع. یعنی نیازی به محلی دارد که قائم به آن باشد. این مثال عرض را توجه کنید. چون گاهی مثالی که زده می‌شود به رنگ روی جسم مثال زده می‌شود. این رنگ روی جسم این خودش جوهر است. این مثال مثالِ غلطی است. باید مثالش را بزنیم به سفیدی برف که این است که حالّ در موجود است. حالّ در محلّ است. یعنی یک محلی دارد که که قائم به آن است. تفصیل مطلب در فلسفه. موضوع در علم اصول چیست؟ یکی از مهم‌ترین اشکالاتی که در هر علمی است این است که واژه ها خوب، دقیق و به طر کامل مورد بررسی قرار نمی‌گیرد. لذا این را توجه کنید در موضوع علم اصول . موضوع در علم اصول در مقابل متعلق است. متعلَّق چیست؟ فعلی است که حکم به آن تعلق می‌گیرد. به آن متعلَّق حکم می‌گویند. مثل شرب الخمر حرامٌ. خود این شرب می‌شود متعلّق. اما موضوع چیست؟ موضوع دو تعریف دارد. یکی اینکه هر مکلفی را موضوع می‌گویند. دوم متعلّق المتعلّق. مثل همین خمر. شرب الخمر حرام. خود این خمر می‌شود متعلق المتعلق. خود آن شرب متعلق بود. خمر متعلق المتعلق به این موضوع می گویند. این اصطلاح مرحوم نائینی است که بعدها هم بر همین اصطلاح پیش رفته است. موضوع در علم حدیث چیست؟ در علم حدیث مثلاً گفته می‌شود حدیثص موضوعٌ؛ یعنی حدیثٌ جعلیٌ. هر موقع شنیدید حدیث موضوعٌ یعنی حدیث جعلی.

معنای موضوع در موضوع شناسی

اما موضوع در محل بحث ما چیست؟ محل بحث ما موضوع شناسی است. موضوع در موضوع شناسی یعنی چه؟ این موضوع هیچ کدام از ن موضوعات نیست؛ نه موضوع در علم منطق، نه موضوع در علم نحو، نه موضوع در علم بلاغت نه موضوع در علم فلسفه. اصطلاح موضوع در موضوع شناسی چیست؟ موضوع در مقابل حکم است. یعنی وقتی موضوع مشخص شد می رویم سراغ حکم آن. حکم هم بر دو قسم است. حکم تکلیفی و حکم وضعی. حکم تکلیفی آن است که به طور مستقیم روی فعل مکلف می آید. مثل همین شرب الخمر حرامٌ. این حرمت حکم تکلیفی است چون روی فعل مکلف به طور مستقیم رفته است. این تعریفی که من دارم از حکم تکلیفی و حکم وضعی می‌کنم تعریف شهید صدر است. من از ایشان گرفتم و خیلی از آقایانی که بنده با آن‌ها مواجه شدم و در امتحان شفاهی تشریف آوردند و ما خدمتشان بودیم حکم تکلیفی و حکم وضعی را یا نمی‌دانستند فرقش چیست یا اینکه به طور کامل نمی‌دانستند. پس حکم تکلیفی آن است که به طور مستقیم روی فعل مکلف می آید. حکم وضعی آن است به فعل مکلف مستقیماً تعلق نمی‌گیرد و به غیر فعل مکلف تعلق می گیرد. البته در نهایت به فعل مکلف هم ارتباط پیدا می‌کند. مثل الخمر نجس؛ الان نجاست مستقیماً رفته روی خمر و روی فعل مکلف نرفته است. البته در نهایت هم به فعل مکلف ارتباط پیدا می‌کند. وقتی خمر نجس باشد شرب آن نجس می‌شود. این حکم وضعی است مثل طهارت، نجاست، کلیت، جزئیت، شرطیت، کریت و... . این‌ها همه حکم وضعی هستند. وقتی که ما از هوش مصنوعی بحث می‌کنیم هم باید حکم تکلیفی آن را بیان کنیم و هم حکم وضعی آن را.

 

اقسام موضوع

یک نکته مهم دیگر این است که موضوع بر دو قسم داریم: یک موضوع داریم که شرعی محض است مثل: صلاة، غسل، وضو؛ یعنی باید معنای آن را شارع بفرماید. مجتهد هم متکفل بیان آن است. این موضوع شرعی می‌شود. موضوع دوم موضوع عرفی محض است. آن موضوعاتی که محول به عرف می‌شود و معنای آن در عرف شکل گرفته و شارع دخالتی در معنای آن ندارد آن را موضوع عرفی محض می‌گویند. مثلاً عنوان الدم نجسٌ. دم معنایش عرفی است و در شریعت تعریفی برای دم بیان نشده است. پس محول به عرف می‌شود و مجتهد در اینجا وظیفه‌ای ندارد. و ما در واقع این‌طور نیست که مجتهد بیاید و معنای دم را بیان کند. معنای دم معنای عرفی محض است.

یک موضوعی هم داریم که عرفی مستنبط است. این یعنی چه؟ عرفی که معلوم است یعنی محول به عرف می‌شود. مستنبط یعنی چه؟ یعنی موضوعی است که معنایش مشخص نیست و احتیاج به فکر و اعمال نظر و استنباط دارد. مثل واژه غنا؛ غنا معنایش عرفی است ولی این غنا معنایش پیچیده است. یعنی مشخص نیست و مجتهد باید برود دنبال تفکر و تأمل تا معنای غنا را متوجه شود. لذا برای غنا دستِ کم چهار معنا ذکر شده است. بعضی ها گفتند غنا یعنی مطلق الصوت. بعضی‌ها گفتند غنا یعنی ترجیع الصوت؛ یعنی در گلو چرخاندن صوت. بعضی‌ها گفتند نه، ترجیع الصوت مع الطرب را گویند نه هر صوت چرخانده شده در گلو. بعضی هم گفتند که هر ترجیع الصوت مع الطرب را غنا نمی‌گویند بلکه ترجیع الصوت مع الطرب مناسب با مجلس لهو و لعب؛ که ما در فقه‌مان به همین نظر چهارم میل پیدا کردیم.

ببینید غنا یک موضوع عرفی است اما عرفی مستنبط است. حالا آن نکته‌ای که می‌خواهم نتیجه بگیرم و مقدمه تمام، این است که موضوع عرفی محول به عرف می‌شود ولی موضوع عرفی مستنبط روشن کردن آن وظیفه مجتهد است.

نظریه محاسباتی

هوش مصنوعی یک موضوع عرفی مستنبط است و نیاز به این دارد که معنا شود و بعد وارد بحث شویم که هوش مصنوعی چیست.

امروز یک نظریه‌ای را مطرح می‌کنم. یک نظریه وجود دارد به نام نظریه محاسباتی. اگر این نظریه محاسباتی خوب روشن شود هوش مصنوعی هم معنایش روشن می‌شود. هرچند بخشی از این نظریه محاسباتی مورد نقد ویژه هست که حالا اشاره می‌کنیم.

نظریه محاسباتی می‌گوید که ذهن انسان صرفاً یک کامپیوتر است و هیچ تفاوتی با کامپیوتر ندارد و صرفاً یک ماشین محاسبه‌گر است. نه اینکه بگوییم کامپیوتر شبیه به ذهن است که حالا در ألسنه این است. نظریه محاسباتی می‌گوید ذهن انسان همان کامپیوتر است و هیچ تفاوتی ندارد. در سال 1940 اولین کامپیوتر آن‌طور که ثبت شده توسط تورینگ ساخته شده است. این نظریه محاسباتی یعنی خود ماهیت محاسبه‌گری از همان ابتدا بوده؛ یعنی وقتی یک کامپیوتری ساخته شد در واقع برای محاسبه کردن امور ساخته شد که توسط این ریاضیدان و فیلسوف انگلیسی بررسی شد و کامپیوتر آن هم ساخته شد و همین‌طور پیش رفت؛ منتها یک فرق اساسی بین آن سال و الان در معنای محاسبه‌گری وجود دارد. در زمان قدیم که حالا تاریخچه آن را عرض کردم در واقع کامپیوتر برای حل مسائل ساخته شده است. مدت زمانی هم کامپیوتر برای حل مسائل بود. برای فهم اطلاعات در زمان بسیار کم که به سرعت انسان به اطلاعات دسترسی پیدا کند. منتها یک مسأله‌ای را دانشمندان این رشته به آن برخورد کردند که به نظریه محاسباتی منجر شد. انسان ذهنی دارد که در این ذهن گزاره‌های زیادی وجود دارد. علاوه بر این گزاره‌ها یک گزاره‌ای هم داریم. مثلاً شما یک گزاره‌ای در ذهنتان حتماً دیشب آمده یا چند روز پیش که روز چهارشنبه درس هوش مصنوعی شروع خواهد شد. این یک گزاره‌ای است که در ذهنتان بوده و یک گرایش گزاره‌ای هم هست که آن هم این است که حال که می‌خواهد روز چهارشنبه کلاس هوش مصنوعی شروع شود پس مناسب است که من یک پیش مطالعه‌ای داشته باشم. اینکه من پیش مطالعه کنم این گرایش گزاره‌ای است. در واقع شما از دلِ آن گزاره اول که کلاس هوش مصنوعی روز چهارشنبه شروع می‌شود گرایشی پیدا کردید به پیش مطالعه کردن. حالا سؤالی که در ذهن دانشمندان بوده این است که بر اساس اینکه ما نفسی و روحی نداریم و فقط یک مغز فیزیکی داریم (نظریه محاسباتی بر این اساس تشکیل شده است) مغزی که حالت فیزیکی دارد و از میلیاردها شبکه عصبی و نورون تشکیل شده است چگونه از گزاره اول به گزاره دوم منتقل می‌شود. یعنی اینکه ما یک گرایش گزاره‌ای به ذهنمان می آید که مثلاً من پیش مطالعه داشته باشم و یک کس دیگری ممکن است یک تمایل دیگری پیدا کند که مثلاً من زودتر در کلاس درس حاضر شوم. هر کسی از آن گزاره اول یک تمایلی پیدا می‌کند به گزاره‌ای خاص. سؤال این است که این مغزی که فقط حالت فیزیکی دارد و از میلیاردها عصب تشکیل شده چگونه از این گزاره اول منتقل به گزاره دوم می‌شود؟

نظریه محاسباتی اینجا خودش را نشان می‌دهد که ما اینجا یک ماشینی را درست کنیم که بعد اسم آن را هوش مصنوعی گذاشتند. فکر کنم در سال 1956 بود که مک کارتی هوش مصنوعی توسط ایشان مطرح شد که دستگاهی را به وجود آورد که مانند ذهن عمل کند. یعنی از یک سری گزاره‌هایی که به آن داده می‌شود خودبخود گزاره‌های دیگری را تولید کند. درواقع نظریه محاسباتی این است که دستگاهی ساخته شود که داده هایی که به آن داده می‌شود و از دلِ آن داده ها تولید معنا کند؛ مثل ذهن انسان که یک داده‌ای در ذهن هست و از آن داده و گزاره ممکن است صدها گزاره را تولید کند. ماشینی ساخته شود که تولیدگر معانی و واژه‌ها باشد. اینجا نظریه محاسباتی مطرح می‌شود. تورینگ می آید و یک آزمایشی را مطرح می‌کند که نظریه محاسباتی را در آن آزمایش مطرح می‌کند که اگر آزمایش کردیم و آن آزمایش موفق از کار درآمد به این نظریه محاسباتی رسیدیم.