99/12/13
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: کتاب الجهاد/أحكام البغاة / جواز دفع ناظر بر عورات
بحث اخلاقی اعتقادی: گناهان کبیره؛ گفتگوی اهل بهشت با کسانی که در دنیا منکر قیامت بودهاند
از برادرانی که پیشنهاد دادند هر هفته یا دو هفته یکبار یک جلسهی اخلاقی مستقل تشکیل شود تشکر میکنیم.
مناسب میبینیم همان آیهی کریمهای که راجع به گناهان کبیره رهنمودهایی دارد مورد توجه مجدد قرار گیرد﴿إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَرِيمًا﴾[1] . «اگر از گناهان بزرگى كه از آن نهى مىشويد پرهيز كنيد، گناهان كوچك شما را مىپوشانيم (و مىبخشيم)؛ و شما را در جايگاه با ارزشى وارد مىكنيم».
بیان استاد: خوب است در سلسله مباحثی که در جلسات اخلاقی خود داریم بتوانیم لیستی از گناهان کبیره را آماده کنیم و در مقابل خود قرار دهیم و تمام تلاش خود را در مسیر اجتناب از این معاصی هدایت کنیم. نتیجه آن خواهد شد که خداوند تمام گناهان و حتی گناهانی که به ظاهر کوچک هستند ولی توفیقات فراوانی را از ما دفع میکنند نیز ببخشاید.
البته به جهت تناسبی که درس فقهی این ایام با مباحث اخلاقی دارد فعلا در این جلسه راجع به گناهان کبیره صحبت نمیکنیم و با محوریت مسئلهی 30از مباحث «الدفاع عن النفس» که راجع به حرمت اطلاع از عورات مردم است یک بحث اعتقادی که مربوط به ایمان به آخرت است از سوره مبارکه صافّات چند آیه را مورد توجه قرار میدهیم:
ابتداء مسئله30 را یاد آورد میشویم: «من اطّلع على عورات قوم بقصد النظر إلى ما يحرم عليه منهم، فلهم زجره ومنعه، بل وجب ذلك، ولو لم ينزجر جاز دفعه بالضرب ونحوه، فلو لم ينزجر فرموه بحصاة أو غيرها حتّى الآلات القتّالة فاتّفق الجناية عليهكانت هدراً؛ ولو انجرّ إلى القتل ولو بادروا بالرمي قبل الزجر و التنبيه ضمنوا على الأحوط»[2] . كسى كه بر عورات قومى سر بكشد تا آنچه را كه از ايشان براى او حرام است نگاه كند. (مثلًا از بالاى خانه به داخل آن نگاه كند) پس آنها حق دارند، بلكه واجب است كه او را منع كرده و جلوگيرى نمايند. و اگر امتناع نكرد، دفع او با زدن و مانند آن جايز است، پس اگر امتناع نورزد و با سنگ كوچك يا غير آن حتى چيزهايى كه كشنده است به سمت او پرتاب كند و جنايت بر او واقع شود، هدر مىباشد و لو اينكه به قتل منتهى گردد.
بیان استاد: از مباحث گذشته به این نتیجه رسیدیم که کلمه «اطّلع» همیشه به معنای «خبردار شدن» نیست بلکه شواهد قرآنی اقامه کردیم مبنی بر این که این کلمه به معنای «نگاه کردن» نیز استعمال شده است یکی از این شواهد در سورهی مبارکهی صافّات میباشد که در آن عاقبت حسرتبار منکرین قیامت به تصویر کشیده شده است؛ در این آیات در ضمن قصّهای بعضی بهشتیان خواهان «اطلاع» یا «دیدن» آشنایان جهنّمی خود که در دنیا منکر قیامت بودند میشوند، و به ارادهی الهی مقدمات چنین ملاقاتی مهیا میشود:
گفتگوی اهل بهشت با کسانی که در دنیا منکر قیامت بودهاند:
وَمَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿39﴾ و جز به آنچه انجام مىداديد كيفر داده نمىشويد، (39)[3]
إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ ﴿40﴾ جز بندگان خالص شده خدا (كه از اين كيفرها بركنارند). (40)
أُوْلَئِكَ لَهُمْ رِزْقٌ مَّعْلُومٌ ﴿41﴾ براى آنان روزى معيّن و ويژهاى است، (41)
فَوَاكِهُ وَهُم مُّكْرَمُونَ ﴿42﴾ ميوههاى گوناگون (پرارزش)، و آنها گرامى داشته مىشوند، (42)
فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ ﴿43﴾ در باغهاى پرنعمت بهشتى؛ (43)
عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَابِلِينَ ﴿44﴾ در حالى كه بر تختها رو به روى يكديگرند، (44)
يُطَافُ عَلَيْهِم بِكَأْسٍ مِن مَّعِينٍ ﴿45﴾ و گرداگردشان قدحهاى لبريز از شراب طهور را مىگردانند؛ (45)
بَيْضَاء لَذَّةٍ لِّلشَّارِبِينَ ﴿46﴾ درخشنده، و لذتبخش براى نوشندگان؛ (46)
لَا فِيهَا غَوْلٌ وَلَا هُمْ عَنْهَا يُنزَفُونَ ﴿47﴾ شرابى كه نه در آن مايه تباهى عقل است و نه از آن مست مىشوند. (47)
وَعِنْدَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ عِينٌ ﴿48﴾ و نزد آنها همسرانى زيبا چشم است كه جز به شوهران خود عشق نمىورزند. (48)
كَأَنَّهُنَّ بَيْضٌ مَّكْنُونٌ ﴿49﴾ گويى از لطافت و سفيدى همچون تخممرغهايى هستند كه در زير بال و پر مرغ پنهان مانده. (49)
فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ يَتَسَاءلُونَ ﴿50﴾ در حالى كه آنها غرق گفتگو هستند رو به يكديگر كرده از هم سؤال مىكنند؛ (50)
قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ إِنِّي كَانَ لِي قَرِينٌ ﴿51﴾ يكى از آنها مىگويد: «من در دنيا همنشينى داشتم، (51)
يَقُولُ أَئِنَّكَ لَمِنْ الْمُصَدِّقِينَ ﴿52﴾ كه پيوسته مىگفت: آيا تو باور دارى، (52)
أَئِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَئِنَّا لَمَدِينُونَ ﴿53﴾ كه وقتى ما مُرديم و خاك و استخوانى پوشيده شديم، بار ديگر زنده مىشويم و جزا داده خواهيم شد؟!» (53)
قَالَ هَلْ أَنتُم مُّطَّلِعُونَ ﴿54﴾ سپس مىگويد: «آيا شما از وضع او آگاهيد؟» (54)
فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِي سَوَاء الْجَحِيمِ ﴿55﴾ اين جاست كه نگاهى مىكند، ناگهان او را در ميان دوزخ مىبيند. (55)
قَالَ تَاللَّهِ إِنْ كِدتَّ لَتُرْدِينِ ﴿56﴾ مىگويد: «به خدا سوگند نزديك بود مرا نيز به هلاكت بكشانى! (56)
وَلَوْلَا نِعْمَةُ رَبِّي لَكُنتُ مِنَ الْمُحْضَرِينَ ﴿57﴾ و اگر نعمت پروردگارم نبود، من نيز از احضارشدگان در دوزخ بودم! (57)
أَفَمَا نَحْنُ بِمَيِّتِينَ ﴿58﴾ سپس مىگويد: اى دوستان! آيا ما هرگز نمىميريم، و در بهشت جاودانه خواهيم بود). (58)
إِلَّا مَوْتَتَنَا الْأُولَى وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ ﴿59﴾ و جز همان مرگ اول، مرگى به سراغ ما نخواهد آمد، و ما هرگزعذاب نخواهيم شد؟! (59)
إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ﴿60﴾[4] راستى اين همان پيروزى بزرگ است!» (60)
بیان استاد: همان طور که در این آیات ملاحظه میشود در روز قیامت اهل بهشت و اصحاب یمین، غرق نعمتها و لطف پروردگار عالم هستند و از انواع نعمتها بهرهمند میشوند؛ هر آنچه از خوراک و نوشیدنیهای گوارا طلب کنند بدون این که فاصلهای بوده باشد برای آنها مهیا است و همسران بهشتی و حوریان چشم درشت و زیبا و شوهر دوست با تمام کوشش در مقام پذیرایی از این بهشتیان برمیآیند؛ یکی از وقایعی که در بین بهشتیان رخ میدهد گفتگوی صمیمی است که با یکدیگر انجام میدهند و حتی به یاد مسائلی که در دنیا بر آنها گذشته است میافتند؛ در یکی از این گفتگوها، یکی از اهل بهشت به یاد مجادلاتی که با یکی از آشنایان خود در دنیا داشت است میافتد و میگوید که من در دنیا آشنایی داشتم که منکر قیامت بود و با کنایه و تمسخر از من سؤال میکرد که آیا به روز قیامت باور دارم؟! و میگفت: مگر امکان دارد این استخوانها بعد از این که پوسید و تبدیل به خاک شد دوباره زنده شوند و حیات مجدد پیدا کنند؟! این بهشتی در همین حین میخواهد که در بین جهنّمیها جستجو کند و خوب نگاه کند تا آن آشنایی که منکر قیامت بود را پیدا کند زیرا در بین بهشتیان اثری از او نمیدید و به هر حال او را در بین جهنّمیها پیدا میکند و یادآور مجادلات او در انکار قیامت میشود و میگوید: (ای آشنای جهنّمی من) کم مانده بود که در دنیا با این وسوسههای تو من هم منکر قیامت شوم و اگر لطف خدا نبود من هم در بین دوزخیان حاضر میشدم! ...
به هر حال چنین حقایقی در وقایع قیامت وجود دارد و در تأیید این امور میتوان به روایات فراوان متمسّک شد از جمله روایتی که عیاشی از امام صادق(ع) نقل کرده است:
روایتی از تفسير عيّاشي راجع به اصحاب یمین و اصحاب شمال: «إذا كانَ يَومُ القِيامَةِ دُفِعَ إلَى الإنسانِ كِتابُه، ثُمَّ قيلَ لَهُ:اقرَأهُ.[قالَ الرّاوي:] قُلتُ: فيَعرِفُ ما فيهِ؟ فقالَ: إنَّهُ يَذكُرُهُ فَما مِن لَحظَةٍ ولا كَلِمَةٍ ولا نَقْلِ قَدَمٍ ولا شَيءٍ فَعَلَهُ إلّا ذَكَرَهُ؛ كأنَّهُ فَعَلَهُ تِلكَ السّاعَةَ، فلِذلكَ قالوا: ﴿يا وَيْلَتَنا ما لِهذا الكِتابِ لا يُغادِرُ صَغيرَةً وَلا كَبيرَةً إلّا أحْصاها﴾[5] »[6] .
چون روز قيامت شود كارنامهی انسان به او داده مىشود و مى گويند: آن را بخوان. [راوى مىگويد:] عرض كردم: آنچه را در آن كارنامه هست مىشناسد؟ حضرت فرمود: هيچ نگاهى نكرده و هيچ كلمهاى نگفته وهيچ قدمى برنداشته و هيچ كارى انجام نداده باشد، مگر اين كه در آن نامه ذكر شده است (و خداوند به یاد او میآورد) و او آنها را به ياد آورد به طورى كه گويى همان لحظه آنها را انجام داده است. به همين دليل مىگويند: «واى بر ما! اين چه نامهاى است كه هيچ ريز و درشتى را از قلم نينداخته است».
بیان استاد: حقیقتی که از این آیات و روایات به دست میآوریم این است که نعمتهای بیپایان بهشتی که در قرآن به «فوز عظیم» تعبیر شده تا زمانی که خدا خدایی میکند تا ابد برای کسانی است که موازین دینی را خالصانه پذیرفتهاند و همیشه به آن پایبند ماندهاند و هرگز در اعتقادات خود مخصوصا در اعتقاد به قیامت تردید به خود راه ندادهاند اینها کسانی هستند که نامهی عمل آنها به دست راستشان داده میشود؛ آنچه مهم است اعتقاد به اصل تأثیر اعمال ما در آخرت ما است ولی این که کیفیت ثبت اعمال به چه نحوی است؛ آیا در کاغذهای مخصوصی نوشته میشوند و یا این که تجسم اعمال رخ میدهد همان طور که در روایات بیان شده است، این امور چندان اهمیتی ندارند؛ باید متوجه باشیم این که بهشتیان در قیامت دور هم جمع میشوند و گفتگوی صمیمی با یکدیگر دارند و حتی به یاد کوچکترین و بزرگترین کارهایی که در دنیا انجام دادهاند و حتی حرفهایی که با رفقا و آشنایان خود زدهاند میافتند، و این که زمینههایی برای انحراف آنها در دنیا بوده است ولی به لطف خدا از آنها نجات پیدا کردهاند و همهی این امور فوز عظیم است و ما میتوانیم با توکل بر خدا و همّت خودمان مقدمات این فوز عظیم و این نعمتهای بهشتی را به دست آوریم و مقدمات این نعمات را مهیا کنیم و این نعمتها را از دست ندهیم إن شاء الله.
از خدای متعال مسئلت داریم که توفیق بندگی خود را به ما عنایت فرماید که موبهمو تمام دستورات او را عمل کنیم و هرگز روزی را نبینیم که بر خلاف دستورات خدای متعال قدمی برداریم.