99/12/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: کتاب الجهاد/أحكام البغاة / حکم دفع متجاوز به عِرض
تذکر اخلاقی اعتقادی: دیروز نیمهی ماه مبارک رجب بود یکی از روزهای پرفضیلت و پرمعنویت، و همچنین مصادف بود با سالروز وفات و رحلت بانوی بزرگ عالم اسلام حضرت زینب کبری(س)؛ این مصیبت بزرگ و جانکاه را به شما عزیزان تسلیت عرض میکنم؛ احتراما به مناسبت رحلت این بانوی بزرگوار دیروز درس را تعطیل کردیم، ولی حیف است که از بانوی با فضیلت که میتواند الگویی باشد برای بشریت؛ الگویی باشد برای انسانها؛ زنها و مردها، چند جملهای گفته نشود!
در این که رحلت این بانوی بزرگوار روز نیمهی ماه رجب است ظاهرا اختلافی نیست، مشهور این روز را مصادف با روز رحلت آن بانو تعیین کردهاند و آن حضرت الگویی میتواند باشد برای همهی کسانی که دوست دارند نسبت به ایمانشان و تقواشان؛ نسبت به اطاعتشان از خداوند؛ از شهامت و از شجاعت و دفاع از موازین شرع الگو داشته باشند، بهترین الگو برای آنها حضرت زینب کبری(س) است.
بیان فضیلتی از زینب کبری(س) در لسان مبارک امام حسین(ع): همین فضیلت برای آن بانو کافی است که وجود مبارک امام حسین(ع) در عصر عاشورا در موقعی که وداع با اهل بیت داشت آن حضرت خطاب به خواهر بزرگوارشان فرمودند «یا اختاه لا تنسینی فی صلاة اللیل!» این شرافت و فضیلت بزرگی است برای حضرت زینب(س) که امام حسین؛ امام و حجت خدا از او بخواهد که در نماز شب به یاد او باشد، یعنی انس با خدایی که او داشت؛ شأن و مقام و جلالتی که نزد خدا داشت آنقدر بالا و عظیم است که کسی مانند امام حسین که امام و حجت خداست بفرماید: «لا تنسینی فی صلاة اللیل!».
بیان فضیلتی از زینب کبری(س) از لسان مبارک امام سجاد(ع): امام سجاد(ع) در شأن عمهی بزرگوارشان حضرت زینب(س) میفرمود: «عمهام زینب حتی نماز شام عاشورایش ترک نشد». شما ملاحظه بفرمایید روز عاشورا در تمام مصائبی که امام حسین(ع) داشتند حضرت زینب(س) شریک بودند، تمام داغها، مصیبتها، غمها، غصّهها و تشنگیها که بود، حضرت زینب(س) شریک بود، به اضافهی این که خود حضرت دو جوان رشیدی که پارهی تن او بودند بنام محمد و عون که این دو جوان را آورد حضور امام حسین(ع) و درخواست کرد که این قربانیها را از من بپذیر! امام قبول کردند و این دو جوان راهی میدان شدند هر دو شهید شدند وقتی جنازهی این دو شهید را آوردند به طرف خیمهها تمام زنها از خیمهها بیرون آمدند اطراف این دو جوان شهید را گرفتند و عزاداری کردند تنها کسی که از خیمهها بیرون نیامد خود حضرت زینب(س) بود مبادا برادرش حسین(ع) او را ببیند و شرمنده شود!.
تمام مصائبی که روز عاشورا امام حسین(ع) داشتند حضرت زینب(س) داشت به اضافهی این دو داغ که دو پارهی تن حضرت زینب(س) بود؛ با تمام مصیبت کشته شدن عزیزان که روز عاشورا اتفاق افتاده این بانو مصیبت به آتش کشیده شدن خیمهها و اسارت خاندان پیغمبر را شاهد بوده است و با تمام این مصائب عزیزان و مشقّات باز این بانوی بزرگوار به فرمودهی امام سجاد(ع) نماز شب آن حضرت ترک نشد. همهی این مسائل نشان میدهد که این بانوی بزرگوار دارای چه جلالت و عظمت و جایگاه رفیعی نزد پروردگار عالم است.
در فرمایشی امام سجاد(ع) خطاب به حضرت زینب(س) فرمودند: «أنتِ بحمدلله عالمة غیر معلمة» تو عالمهای دارای کمالات هستی بدون این که از کسی فراگرفته باشی! یعنی علم او علم لدنّی بود یعنی از همان منشأی که علم انبیاء و ائمهی اطهار منشأ گرفته بود علم حضرت زینب(س) از همان جا منشأ گرفته بود، آن حضرت مستجاب الدعوة بود و در مقام اطاعت و بندگی خدا و جایگاهش نزد پروردگار به حدّی بالا بود که عرض کردیم که کسی مانند امام حسین(ع) خطاب به این بانو میفرمود: «لا تنسینی فی صلاة اللیل» .
بیان شجاعت حضرت زینب(س) در مجلس ابن زیاد: از طرفی شجاعت، شهامت توکل و اعتماد به خدای متعال تا حدّی بود که آن حضرت در سفر اسارت در کوفه در مجلس ابن زیاد که ابن زیاد مغرور به قدرت و پیروزی ظاهری خود بود در حالی که سرهای بریده شدهی شهداء در مقابل او بود و خاندان او را به اسارت کشیده بود، با این حال حضرت زینب(س) خطاب به ابن زیاد ملعون میفرماید: «سَکَلَتکَ امُّکَ یا بن مَرجانة» مادرت به عزایت بنشیند ای پسر مرجانه!
این سخن حضرت زینب(س) نشانهی عظمت، شهامت، قدرت و توکل این بانوی بزرگوار به خدای متعال است که در چنین مجلسی که ظاهرا مجلس پیروزی ابن زیاد بود با شجاعت و فصاحت، شجره نامه ابن زیاد ملعون را برای اهل مجلس متذکر میشود و همگان را متوجه میکند که این مردِ از خدا بیخبر از چه زن بدکاره و بدنامی به دنیا آمده است، زیرا مرجانه مادر ابن زیاد در بین زنان بدنام و بدکارهی کوفه از شهرت بیشتری برخوردار بود.
بیان شجاعت حضرت زینب(س) در مجلس یزید: همان شجاعتی که همگان از این بانوی بزرگوار در کوفه شاهد بودند عینا در مجلس یزید که ظاهرا از ابهّت بیشتری برخوردار بود شاهد شدند؛ این بانوی بزرگوار که به ارادهی الهی در اوج شجاعت و ایمان و اعتماد به نفس و توکل به خدای متعال قرار داشت خطاب به یزید ملعون که با غرور و نخوت و مست قدرت و پیروزی ظاهری در بین اهل مجلس خودنمایی میکرد، فرمود: «از کسی که پسر زنیست که گوشت بدن اولیای خدا را به دندان میکشد و خونش با خون بدن او آمیخته میشود چه انتظاری است؟». در این مجلس نیز این بانوی بزرگوار این چنین با یادآوری خاندان مشرک و ناپاک یزید ملعون در بین حضار مجلس، او را رسوا و خار میکند و متذکر میشوند که این یزید از زنی به نام هند جگر خوار به دنیا آمده است همان زنی که در جنگ احد بعد از شهادت حمزه عموی پیغمبر به غلام خود دستور میهد سینهی حمزه سیدالشهداء را بشکافد و جگر او را خارج کند و این جگر را از شدّت کینهی که به پیغمبر داشت به دندان بکشد.
از خدای متعال مسئلت داریم که بتوانیم ایمان و شجاعت و روحیهی دفاع از حق و مظلومین و انس باخدای متعال را که در این بانوی بزرگوار در اوج بود الگوی خود قرار دهیم تا در عرصههای مقابله با جبههی ظلم و کفر بتوانیم نهایت دفاع از حق را داشته باشیم.
بحث فقهی: یکی از مسائل مربوط به دفاع، دفاع از نفس است؛ شرعا نه تنها این حق به مدافع داده شده است که در جهت دفاع از جان و عرض و متعلقات خود دفاع کند و در صورت ضرورت ضرب و جرح و قتل و خسارت بر مهاجم وارد کند بلکه واجب است که در صدد چنین دفاعی برآید و هیچ ضمانی بر عهدهی او نخواهد بود و اگر در این راه کشته شود مأجور خواهد بود و اجر شهید به او داده خواهد شد.
حکم دفاع و ضرب و جرح و قطع بر سارق در صورت اقبال و ادبار او:
مسألة 25: «لو ضرب اللصّ- مثلًا- مقبلًا، فقطع عضواً منه- مع توقّف الدفع عليه- فلا ضمان فيه، ولا في السراية ولو تنتهي إلى الموت، ولو ولّى بعد الضرب مُدبراً للتخلّص و الفرار يجب الكفّ عنه، فلو ضربه فجرحه أو قطع منه عضواً أو قتله ضمن»[1] .
اگر مدافع در حالى كه دزد به او رو آورده او را بزند و عضوى از او را قطع نمايد و دفاع متوقف بر آن باشد، ضمانى در آن بر او نيست و نه در سرايت آن گرچه به مرگ منتهى شود. و اگر دزد بعد از ضربه خوردن به منظور خلاص شدن و فرار پشت به او كند، واجب است كه از او دست بردارد، پس اگر او را بزند و مجروح سازد يا عضوى از او را قطع نمايد يا او را به قتل برساند، ضامن مىباشد.
مسألة 26: «لو قطع يده حال الإقبال دفاعاً، ويده الاخرى حال الإدبار فراراً، فاندملت اليدان ثبت القصاص في الثانية، ولو اندملت الثانية وسرت الاولى فلا شيء عليه في السراية، ولو اندملت الاولى وسرت الثانية فمات ثبت القصاص في النفس»[2] .
اگر مدافع يك دست مهاجم را در وقتى كه به او رو آورده است قطع كند و دست ديگرش را در حال پشت كردن (و فرار) قطع نمايد و جراحت هر دو دست بهبود پيدا كند، در مورد دست دوم قصاص ثابت است. و اگر جراحت دست دوم خوب شود، ولى جراحت دست اوّلى سرايت كند، سرايت آن ضمان نمىآورد. و اگر دست اول خوب شود و دومى سرايت كند و بميرد، قصاص در نفس ثابت است.
بیان استاد: مسئله 25و 26 بیش از این نیاز به توضیح ندارد و از مسائل گذشته حکم این مسائل به دست میآید.
حکم دفع متجاوزی که به کمتر از جماع و در حد تلذّذ به همسر و فرزندان و محارم او تعدّی کند:
مسألة 27: «لو وجد مع زوجته أو أحد قرابته من ولده أو بنته أو غيرهما من أرحامه من ينال منه من الفاحشة ولو دون الجماع، فله دفعه مراعياً للأيسر فالأيسر مع الإمكان ولو أدّى إلى القتل، ويكون هدراً، بل له الدفع عن الأجنبيّ كالدفع عن نفسه، وما وقع على المدفوع هدر»[3] .
اگر با زن يا يكى از نزديكانش از قبيل پسر يا دخترش يا فاميلهاى ديگرش كسى را ببيند كه در حال فحشاء باشد و لو اينكه به كمتر از جماع باشد، در صورت امكان با مراعات مرتبه آسانتر سپس شديدتر از آن، حق دارد كه او را دفع كند و لو اينكه به قتل برسد و هدر مىباشد، بلكه حقّ دارد مانند دفع از (نزديكان) خود، از (نزديكان) بيگانه نيز دفع نمايد و آنچه بر طرف واقع شود، هدر مىباشد.
بیان استاد: سابقا گفته شد که اگر مهاجمی قصد جان و عرض کسی را داشته باشد واجب است در مقابل او ایستادگی شود ولو این که به قتل مهاجم منتهی شود و هیچ ضمانی برعهدهی مدافع نخواهد بود و همین حکم جاری است در صورتی که مهاجمی قصد تجاوز به ناموس کسی کند و بخواهد از همسر و دختران و پسران و محارم او به کمتر از دخول و در حد تلذّذ به لمس و غیره تعدّی نماید و حتی اگر کسی ببیند متجاوزی به یک شخص غریبه تعدّی میکند و یک زن یا دختر و پسری را مورد تعدّی جنسی ولو کمتر از دخول قرار داده است بر او واجب است در صدد دفاع برآید و شرّ آن مهاجم را دفع نماید و در تمام این فروض خون مهاجم هدر است.
مسألة 28: «لو وجد مع زوجته رجلًا يزني بها وعلم بمطاوعتها له فله قتلهما، ولا إثم عليه ولا قود؛ من غير فرق بين كونهما محصنين أو لا، وكون الزوجة دائمة أو منقطعة، ولا بين كونها مدخولًا بها أو لا»[4] .
اگر مردى را ببيند كه با همسرش زنا مىكند و بداند كه زن به خواسته او تن داده (و رضايت داشته) است حق دارد كه هر دو را بكشد و گناهى نكرده و بر او قصاص نيست. و بين اينكه هر دو محصن باشند يا نباشند و اينكه زن دائمى باشد يا موقّت و اينكه دخول به او شده باشد يا نه، فرقى نيست[5] .
توضیح این مسئل28 در جلسه آینده