99/11/13
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: کتاب الجهاد/أحكام البغاة / حکم اقدام به دفاع در مقابل مهاجم در صورت احتمال اقدام تهاجم
تذکر مناسبتی: گرامی داشت سالروز سرنوشت ساز ورود امام خمینی ره در 12 بهمن 57 به ایران
در ایام مبارکی قرار گرفتهایم؛ دیروز مصادف بود با 12 بهمن سالروز بازگشت با برکت امام راحل به ایران بعد از سالها تبعید و دوری از وطن که یکی از ایام الله است؛ روز ورود امام عجین شد با استقبال یکپارچه و بینظیر مردم ایران و همه با آمادگی کامل برای این ورود سرنوشت ساز و تاریخی لحظه شماری میکردند، ورود حضرت امام منشأ پیروزی انقلاب شد، با آن روحیهی انقلابی و والای امام برای ایجاد یک نظام و حکومت اسلامی و آن روحیهی غیور و مطیع مردم ایران با رفتن شاه و آمدن امام با سرعت بالایی همهی شرائط برای پیروزی پیش رفت تا اینکه در 22بهمن پس از سالها مجاهدت و شهادت و تحمل شکنجهها و آوارگیها این انقلاب به پیروزی رسید.
بله سالها بود که انقلاب با فراز و نشیبهای فراوان آغاز شده بود، ولی این 12 بهمن که روز ورود امام به ایران بود مبدأ و منشأی شد و یوم الله شد برای حضور و حمایت همه جانبهی مردم سراسر ایران حول محور امام عزیز و توانی مضاعف شد برای مریدان امام و تزلزلی خرد کننده شد برای بقایای هواداران سست عنصر رژیم ستمشاهی.
ما این ایام را به محضر شریف امام زمان(عج) و مقام معظم رهبری و مراجع بزرگوار تقلید و به حوزههای علمیه و حوزویان و به همهی مردم و مسئولین تبریک عرض میکنیم.
امیدواریم این نظام با عظمت و مقتدر و این جمهوری اسلامی را بتوانیم متصل کنیم به انقلاب آقا بقیة الله الأعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفداء و إن شاء الله ملحق شود به آن روز پیروزی نهایی اسلام و روز ظهور امام زمان(عج).
تشریح برخی روحیات حضرت امام در مبارزه با مستکبرین و رژیم دستنشاندهی پهلوی:
مرحوم امام رضوان الله تعالی علیه روحیهی عظیم و بلندی داشتند، زمانی که رژیم منحط پهلوی حاکم بود و اقتدار بالایی داشت از طرفی ساواک مقتدر و مجهّز بود و تسلّط بر تمام گوشه و کنار کشور داشت، ارتش قوی بود در اختیار شاه بود و با اقتدار آن رژیم را اداره میکردند ارتباطات آنها با خارج قوی بود چون یک عبد دست نشاندهی مستکبرین بود و از او حمایت میکردند، مرحوم امام با آن روحیهی عظیم و ایمانی که داشتند با چنین رژیمی مبارزه میکردند؛ جمعی در بیت امام حضور امام رسیده بودند من نیز در بین این جمع بودم، امام در ضمن فرمایشاتی که داشتند هر دو دست را به روی سینه قرار دادند و خطاب به رژیم ستمشاهی گفتند: «من سینهی خود را برای گلولههای شما آماده کردهام! بیایید بکشید ما را ما پیروز هستیم!» امام این طور شجاعانه با تعابیر تند و کشنده دشمنان را مورد خطاب قرار میداد؛ در آن زمان که هواداران شاه وقتی میخواستند شاه را مورد خطاب قرار بدهند جرأت نداشتند اسم شاه را ببرند و از القاب بلند و بالایی مثل اعلی حضرت همایون شاهنشاه آریا مهر و امثال این القاب استفاده میکردند در جایی امام خود شاه را مورد خطاب قرار دادند و گفتند: مردک این طور رفتار نکن! این مردم همان طور که پدرت رو بیرون کردند تو را هم از این کشور بیرون میکنند و بعد از اخراج تو شادی میکنند.
خاطرهی استاد: روز بعد از روز یورش کماندوهای رژیم پهلوی در اوایل فروردین43 به فیضیه ما حضرت امام را بعد از اتمام درس همراهی کردیم تا وارد فیضیه شویم وقتی وارد شدیم حضرت امام و همراهان و مردمی که حاضر بودند همه با وضع تأسفباری روبرو شدند؛ دیدند که چه فجایعی رخ داده و چطور مأموران و کماندوهای رژیم پهلوی با لباسهای مبدل حریم مقدس این مدرسهی دینی را شکستهاند چطور وسایل و لباسها و کتابهای درسی طلاب که بین آنها قرآن هم بود به آتش کشیدهاند چطور طلاب را مورد ضرب و شتم قرار دادهاند که برخی به ناچار از طبقهی دوم خود را به پائین پرت کردهاند و تعدادی از طلبههای کم سن و سال در حد 17-16 سال را به زور به پایین پرت کردهاند به نحوی که تعدادی مظلومانه کشته شدند و تعدادی زخمی شدند و در محیط فیضیه اوضاع آشفتهای دیده میشد همه جا پر شده بود از وسائل سوخته عمامههای رها شده آثار خون و آتش؛ حضرت امام بعد از دیدن این فجایع در فیضیه به منزل بازگشتند و اعلامیهی شدید اللحنی بر علیه رژیم پهلوی نوشتند و من در آن موقع شاهد بودم که امام در حال نوشتن این اعلامیه هستند و برخی از فرازهای این اعلامیه این بود که شاه دوستی یعنی غارتگری...
من به خاطر دارم که آن ایام که ایام عید و تعطیلی بود آیت الله خادمی از علمای اصفهان در قم بودند به همراه ایشان رفتیم به دیدار امام در منزلشان، این ملاقات بعد از واقعهی فیضیه بود، دیدم که امام بسیار با روحیهی بالا و مطمئن و با نشاط و سرحال و مجهّز هستند و فرمودند: «حملهی به فیضیه برای دولت خیلی گران تمام میشود حالا وقت افشا کردن جنایات اینهاست حالا وقت اقدام است حالا ما میتوانیم علیه شاه و تشکیلات شاه افشاگری کنیم» تصادفا آن روز ما در معیت مرحوم آقای خادمی به دیدار یکی دیگر از مراجع بزرگ که عنوان و شهرتی داشتند و شهریه به طلاب میدادند مشرف شدیم دیدیم که چطور ایشان از اتفاق فیضیه مضطرب و نگران و ناراحت و متأسر بودند و نشسته بودند و دستها رو روی زانو گذاشته بودند و با ناراحتی مدام میگفتند «چه باید کرد؟» و میگفتند که به من خبر دادهاند که هنوز کماندوها در قم هستند و امروز بعد از ظهر قصد دارند به مدرسه حجتیه حمله کنند چه باید کرد؟ در ادامه این مرجع بزرگوار گفتند: به نظر میرسد آیت الله حاج آقا روح الله کمالوند را دعوت کنیم و از ایشان بخواهیم که به دیدار شاه برود و از شاه بخواهد که این کماندوها رو برگرداند» حاج آقا روح کمالوند از علمای خرّم آباد بود و ارتباطی با دربار پهلوی داشت این مرجع بزرگوار از شدّت دلسوزی میخواست این آقا را واسطه قرار بدهد، آن زمان من طلبهی جوانی بودم در همان مجلس این مرجع رو به من کردند و فرمودند آقای روح الله کمالوند الآن منزل طاهری خرم آبادی هستند شما بروید ایشان را دعوت کنید که صحبتی با ایشان داشته باشیم، من مأمور شدم این پیغام را برسانم رفتم منزل طاهری خرّم آبادی خوشبختانه گفتند ایشان رفتند منزل آیت الله مکارم شیرازی، رفتم منزل آیت الله مکارم شیرازی گفتند بله حاج آقا روح الله کمالوند چند دقیقهی پیش اینجا بودند ولی رفتند، خوشبختانه ما خدمت این مرجع برگشتیم و گفتیم که ایشان را پیدا نکردیم قصد ایشان این بود که با واسطه چنین درخواستی از شاه داشته باشند که کماندوها از قم خارج شوند، حال ببینید من در یک روز راجع به یک موضوع این دو روحیهی متفاوت را از دو مرجع شاهد بودم از یک طرف امام را دیدم که چطور با روحیهی قوی و بشاش و عازم به نحوی که حادثهی فیضیه را فرصتی برای افشاگری جنایات رژیم پهلوی میدانستند و حتی قلم به دست گرفتند و من خود شاهد بودم که این اعلامیهی شدید اللحن را نوشتند و از طرف دیگر مرجع دیگری که مدام میگوید «چه باید کرد؟» و در صدد این هستند که واسطهای پیدا کنند و از شاه تقاضا کنند که کماندوها را از قم خارج کنند، بحمدلله امام با همین روحیه که شاه را با لقب «مردک» تعبیر میکردند ادامه دادند تا این که نهایت این انقلاب به پیروزی رسید، خدایا روح بلند امام را با روح نبی گرامیت محشور فرما! و این نظام را که باقیات الصالحات امام است توفیق فرما تحت رهبری حکیمانه و مقتدرانه و امامگونهی مقام معظم رهبری به سر منزل مقصود برسد!
اعلامیهی تاریخی امام با عنوان «شاه دوستی یعنی غارتگری»!
«بسم اللّه الرحمن الرحیم
﴿اناللّه و انا الیه راجعون﴾
به وسیله حضرت حجت الاسلام آقاى حاج سیدعلى اصغر خویى ـ دامت افاضاته
خدمت ذى شرافت حضرات علماى اعلام و حجج اسلام تهران ـ دامت برکاتهم
تلگراف محترم براى تسلیت در فاجعه عظیمه وارده بر اسلام و مسلمین موجب تشکر گردید. حمله کماندوها و مأمورین انتظامى دولت با لباس مبدل و به معیت و پشتیبانى پاسبانها به مرکز روحانیت، خاطرات مغول را تجدید کرد، با این تفاوت که آنها به مملکت اجنبى حمله کردند، و اینها به ملت مسلمان خود و روحانیون و طلاب بى پناه. در روز وفات امام صادق علیه السلام با شعار جاوید شاه به مرکز امام صادق و به اولاد جسمانى و روحانى آن بزرگوار، حمله ناگهانى کردند و در ظرف یکى دو ساعت، تمام مدرسه فیضیه، دانشگاه امام زمان صلوات اللّه و سلامه علیه را با وضع فجیعى در محضر قریب بیست هزار مسلمان غارت نمودند و دربهاى تمام حجرات و شیشهها را شکستند؛ طلاب از ترس جان، خود را از پشت بامها به زمین افکندند، دستها و سرها شکسته شد، عمامه طلاب و سادات و ذریه پیغمبر را جمع نموده آتش زدند، بچه هاى 17 ساله را از پشت بام پرت کردند، کتابها و قرآنها را چنانکه گفته شده پاره پاره کردند.
اکنون روحانیون و طلاب در این شهر مذهبى تأمین جانى ندارند، اطراف منازل علما و مراجع، محصور به کارآگاه و گاهى کماندو و مأمورین شهربانى است مأمورین تهدید مىکنند که سایر مدارس را نیز به صورت فیضیه درمىآوریم، طلاب محترم از ترس مأمورین، لباسهاى روحانیت را تبدیل نمودهاند، دستور دادهاند که طلاب را به اتوبوس و تاکسى سوار نکنند، در مجامع عمومى، مأمورین درجهدار به روحانیون ـ عموماً و به بعضى افراد به اسم ناسزا مىگویند و فحشهاى بسیار رکیک مىدهند شبها پاسبانها ورقههاى فجیع با امضاى مجعول پخش مىکنند.
اینان با شعار «شاه دوستى»، به مقدسات مذهبى اهانت مىکنند. شاه دوستى یعنى غارتگرى، هتک اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین و تجاوز به مراکز علم و دانش، شاه دوستى یعنى ضربه زدن به پیکر قرآن و اسلام، سوزاندن نشانههاى اسلام و محو آثار اسلامیت، شاه دوستى یعنى تجاوز به احکام اسلام و تبدیل احکام قرآن کریم، شاه دوستى یعنى کوبیدن روحانیت و اضمحلال آثار رسالت، حضرات آقایان توجه دارند اصول اسلام در معرض خطر است، قرآن و مذهب در مخاطره است، با این احتمال، تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب
«ولو بلغ ما بلغ».
اکنون که مرجع صلاحیتدارى براى شکایت در ایران نیست و ادارۀ این مملکت به طور جنون آمیز در جریان است من به نام ملت از آقاى علم، شاغل نخست وزیرى، استیضاح مىکنم: با چه مجوز قانونى در دو ماه قبل، حمله به بازار تهران گردید و علماى اعلام و سایر مسلمین را مصدوم و مضروب نمودید؟ با چه مجوز علما و سایر طبقات را به حبس کشیدید که جمع کثیرى اکنون نیز در حبس به سر مىبرند؟ با چه مجوزى بودجه مملکت را خرج رفراندوم معلوم الحال کردید؟ در صورتى که رفراندوم از شخص شاه بود و بحمداللّه ایشان از غنیترین افراد بشر هست؟ با چه مجوز مأمورین دولت را که از بودجه ملت حقوق مىگیرند براى رفراندوم شخصى الزاماً به خدمت واداشتید؟ با چه مجوزى در دو ماه قبل، بازار قم را غارت کردید و به مدرسه فیضیه تجاوز نمودید و طلاب را کتک زده و آنها را به حبس کشیدید؟ با چه مجوز در روز وفات امام صادق سلام اللّه علیه کماندوها و مأمورین انتظامى را با لباس مبدل و حال غیر عادى به مدرسه فیضیه فرستاده و اینهمه فجایع را انجام دادید؟
من اکنون قلب خود را براى سرنیزههاى مأمورین شما حاضر کردم، ولى براى قبول زورگویىها و خضوع در مقابل جبارىهاى شما حاضر نخواهم کرد.
من به خواست خدا، احکام خدا را در هر موقع مناسبى بیان خواهم کرد؛ و تا قلم در دست دارم کارهاى مخالف مصالح مملکت را برملا مىکنم، اکنون یک چشم مسلمین بر دنیاى خود و چشم دیگرشان بر دین خود گریان است و حکومت چندماهه شما با کارهایى که مىکنید، اقتصاد، زراعت، صنعت، فرهنگ و دیانت مملکت را به خطر انداخته، و مملکت از هر جهت در شرف سقوط است. خداوند تعالى اسلام و مسلمین را در پناه خود و قرآن حفظ فرماید.
روح اللّه الموسوى الخمینى (منبع: صحیفه امام، ج 1، ص: 179)
تذکر استاد: اگر قدری صحبت طول کشید عذر میخواهم فردا راجع به مناسبت میلاد حضرت زهراء(س) مطالبی عرض خواهیم کرد.
بحث فقهی: بحث راجع به دفاع عن النفس است گفته شد به همان میزانی که برای ما محرز میشود که مهاجم در صدد اضرار به ما است و به همان میزان که مرتکب جسارت میشود و نیّت او نمایان میشود به همان میزان ما حق دفاع از خود را داریم و باید رعایت ترتیب مراحل را بنماییم تا هیچ ضمانی بر عهدهی ما نیاید زیرا هر چه باشد این مهاجم مسلمان است و نباید بیش از مقدار مجاز مورد آزار قرار بگیرد
مسئله13: «بعد تحقّق قصد المهاجم إليه ولو بالقرائن الموجبة للوثوق، يجوز له الدفع بلا إشكال. فهل يجوز مع الظنّ أو الاحتمال الموجب للخوف؟ الظاهر عدم الجواز مع الأمن من ضرره لو كان قاصداً لشدّة بطشه و قدرته، أو إمكان الدفاع بوجه لو كان قاصداً له، ومع عدمه ففيه إشكال»[1] .
بیان استاد: اگر نیّـت این مهاجم بر ما معلوم نباشد ما حق بهرهمندی از مراحل دفاع از خود را نداریم مگر این که در حد مقدورات تحقیق کنیم و تکلیف خود را به دست آوریم و با قرائنی که از انسانهای مورد وثوق به دست میآوریم بلاشبهه بر اساس دلالت این قرائن میتوان اقدام کرد و ضمانی بر عهدهی دافع نمیآید، یک وقت به این اطمینان میرسیم که این مهاجم آدمی است جانی و غارتگر و سابقهی قتل و جنایت در زندگی او است در این صورت مانعی از اقدام به دفاع در مقابل او وجود ندارد همین مقدار که وثوق پیدا کردیم که قصد او قتل و جنایت بوده است کفایت میکند در جواز مقاتله با او هر چند به قتل مهاجم منتهی شود.
صور قابل تصور در این مسئله: در نتیجه سه صورت برای مسئله قابل طرح است:
صورت اول: این که خودمان اطمینان داریم که این مهاجم با چه قصدی و با چه آمادگی در صدد تهاجم بر آمده است در این فرض بلاشبهه بر اساس اطمینان خود در مقام دفاع برمیآییم.
صورت دوم: این که با اعتماد به قرائن و شواهد به اطمینانی دست پیدا میکنیم در این فرض هم بر اساس این قرائن و شواهد عمل میکنیم. صورت سوم: ولی اگر از هیچ راهی هیچ اطمینانی به میزان قصد مهاجم پیدا نکردیم و صرفا در حد حدس و گمان و مظنّه و خوف تهاجم بود، در این فرض دو احتمال قابل تصور است:
احتمال اول: شرائط طوری است که اگر مهاجم بخواهد کاری هم بکند به جهت نیرو و قدرت و تجهیزات فعلی خود قادر به هیچ نوع جنایتی نخواهد بود و مدافع در امنیت است و یا این که خود دافع در وضعیّتی است که بلا فاصله میتواند در صورت بروز حمله از خود کاملا دفاع کند، مثلا صاحب خانه در خانهای قرار گرفته که اگر مهاجم از یک قسمت شهر یا محله بخواهد نفوذ کند به راحتی میتواند با مانعی و حصاری راه را بر او مسدود کند با وجود چنین احتمالی ظاهر آن است که اقدام به مقاتله و دفاع جایز نیست.
احتمال دوم: به جهت قدرت و سیطرهی مهاجم دافع امنیت از تهاجم احتمالی مهاجم ندارد و اگر حملهای اتفاق بیافتد به جهت ضعفی که دافع در خود احساس میکند اطمینان ندارد که بتواند در مقابله هجمهی مهاجم ایسادگی کند در این فرض مرحوم امام فرمودهاند در جواز اقدام به دفاع اشکال است.
بیان استاد از اشکال مطرح شده: این که مرحوم امام فرمودند در صورت حدس و گمان تهاجم از سوی مهاجم و نبود امنیت و نبود تجهیزات و توان کافی دفاعی کامل در صورت تأخیر در اقدام به دفاع، اشکال است که آیا اقدام به دفاع جایز است یا نه؟ وقتی گفته میشود اشکال است یعنی هم برای احتمال اقدام به دفاع دلیل داریم و هم برای ترک دفاع، ما هر دو جهت اشکال را بیان میکنیم؛ اما دلیل این که چرا اقدام به دفاع جایز است؟ این است که این مهاجم در صدد تهاجم و حریم شکنی برآمده و تا حدودی هم مقدمات آن را پیموده است و احتمال داده میشود که اقدام به تهاجم خواهد نمود با این حال جایز است که قبل از وقوع جنایت از طرف مهاجم شخص دافع سرعت عمل نشان دهد و این شر احتمالی را از خود و متعلقات خود بر طرف کند و اما دلیل این که نباید اقدامی صورت گیرد آن است که هنوز اطمینانی در جهت اقدام به تهاجم حاصل نشده است و فعلا در حد حدس و گمان و خوف است و این امور نمیتواند مجوّزی برای اقدام به دفاع و ضربه زدن به مهاجم باشد چون هنوز هیچ اقدام جدّی از طرف مهاجم برای جنایت صادر نشده است. با وجود این توجیهات مخالفِ هم، مرحوم امام فرمودهاند که در جواز اقدام به دفاع اشکال است.
مختار استاد: اگر چه هر دو دلیل برای دو طرف اشکال مطرح شده منطقی به نظر میرسد و شایسته است ما هم مانند مرحوم امام بگوییم در این فرض، محل اشکال است ولی در این که این مهاجم اقدام به تهاجم نموده و حریم شکنی کرده و مقدّمات تهاجم را به قصد و عمد و با اختیار خود به جای آورده با این اوصاف میتوان عنوان محارب را بر او بار کرد و با وجود چنین عنوانی هیچ جایی برای تردید باقی نمیماند که اقدام به دفاع جایز است اگر چه هنوز خود سارق و مهاجم در صدد جنایت و عملی کردن قصد احتمالی خود بر نیامده باشد زیرا در صدق عنوان محارب بر او تردیدی نیست و با رعایت مراحل ترتیب دفاع اقدام به دفاع جایز است.
إن شاء الله ادامه بحث در جلسه آینده