99/10/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: کتاب الجهاد/شرائط وجوب الجهاد /وجوب دفع هر نوع استیلاء کفار علیه مسلمین
یکی از احکام مسلّم در فقه شیعه، وجوب دفاع در مقابل تهاجم کفار و یاغیان علیه اسلام و مسلمین است؛ در زمانهای گذشته وقتی سخن از تهاجم به میان میآمد، انصراف به تهاجم نظامی در اذهان عوام و علماء ایجاد میشد ولی با گذر زمان و تنوّع روشهای تهاجمی، برخی فقهاء معاصر مانند مرحوم امام ابتکاری را به کار بردهاند و وجوب دفاع در مقابل تهاجم سیاسی و اقتصادی و فرهنگی را نیز به موارد دفاع در مقابل تهاجم کفار و طغیانگران اضافه نمودهاند و بر مسلمین واجب کردهاند که در مقابل این قبیل تهاجمات نیز مبارزات منفی و دفع کننده را در پیش بگیرند.
همان طور که قبلا بیان شد تهاجمات کفار و غیر مسلمانان به دو دسته تقسیم میشود؛ دسته اول آن است که آنها اساس اسلام و اعتقادات مسلمین را هدف گرفتهاند و در صدد از بین بردن هر نوع صبغهی دینی از قبیل مراسمات مذهبی و مراکز معنوی و دینی و تعطیلی احکام شرعی مانند حدود و قصاص و حجاب هستند، در این نوع دفاع بر همهی مسلمانان بدون هیچ قیدی واجب است که در دفع تهاجم دشمنان وارد عمل شوند.
دستهی دیگر از تهاجمِ کفار و یاغیان این است که آنها به هدف غارت اموال و دارایی و اراضی مسلمین و به اسارت کشیدن نوامیس آنها و ریختن خون بیگناهان از مسلمین اقدام به چنین جنایتی بکنند در مقابل این نوع از تهاجم نیز بدون هیچ قیدی بر مرد و زن، پیر و جوان، سالم و مریض در حد توان، واجب میشود که در دفع جنایت این متجاوزین وارد عمل بشوند و این قسم از جهاد که ما به جهاد دفاعی آن را معرفی میکنیم با جهاد ابتدائی که برای برخی از مسلمین واجب میشود تفاوت دارد.
دلائل وجوب دفع سیطرهی سیاسی و اقتصادی و فرهنگی کفار علیه مسلمین علاوه بر دفع سیطرهی نظامی:
در مباحث قبلی دلائل کافی برای اثبات این مدعا بیان کردیم ولی مجدد برخی از این ادله را یادآور میشویم
دلیل اول، تمسک به قاعدهی نفی سبیل: ﴿... وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا﴾[1] . هرگز خداوند بر علیه مسلمین به نفع کفار تسلط و سبیلی قرار نداده است. در این آیه از لفظ ﴿لَنْ﴾ استفاده شده است که دلالت بر نفی ابد میکند یعنی هیچ زمانی راه هیچ نوع تسلّطی نباید برای کفار علیه مسلمین باز باشد.
کلام استاد: در نتیجه راه هر نوع تسلّطی که شامل تسلط سیاسی و اقتصادی و فرهنگی از طرف کفار میشود نیز باید مسدود شود.
دلیل دوم، تمسک به روایت الإسلامُ یَعلُو: در روایت مرحوم صدوق از امام صادق(ع) که از جد بزرگوارشان رسول خدا(ص) نقل نمودهاند: «الإِسلام يعلو ولا يُعلى عليه والكفّار بمنزلة الموتى، لا يحجبون، ولا يرثون»[2] . یعنی احکام اسلام طوری بنا شده است که هر نوع تسلطی از طرف کفار علیه مسلمین را نفی میکند.
کلام استاد: این حدیث در مقام اخبار نیست بلکه در مقام تشریع حکم است، یعنی هیچ قوم غیر مسلمان و هیچ قانون غیر اسلامی نباید بر احکام اسلامی علو و تسلّط و سیطره داشته باشد؛ نتیجه این که این روایت در صدد بیان علو و برتری احکام اسلامی بر سایر قوانین غیر اسلامی است بنا بر این هیچ کس و هیچ گروه غیر مسلمان حق تحمیل قوانین غیر اسلامی بر مسلمین را ندارند اگر چه در امور سیاسی و اقتصادی و فرهنگی باشد و باید همهی مسلمین در مقابل چنین سیطرههایی مقابله کنند. همان برداشتی که از آیهی نفی سبیل کردیم عینا از این روایت هم چنین برداشتی امکان دارد؛ این روایت تتمهای دارد که «والكفّار بمنزلة الموتى، لا يحجبون، ولا يرثون» یعنی به قدری در دفع تسلط کفار بر مسلمین عنایت شده است که اگر در یک خانواده کسانی مسلمان باشند و کسانی کافر، نباید از مسلمان این خانواده به کافر آن ارثی برسد و اگر کافری در این خانواده از دنیا برود ورّاث مسلمان حق ارث خواهند داشت، گویا در یک خانواده اگر کافری وجود داشته باشد به منزلهی یک انسان مرده است یعنی همان طور که به یک مرده ارث نمیرسد و یک مرده مانع ارث افراد زنده نمیشود کافر نیز در حکم مرده است حال که در یک خانواده اجازهی حتی تسلط مالی یک کافر بر یک مسلمان داده نشده است تکلیف جایی که کفار بخواهند در سطح کلان بر منابع اقتصادی و امور سیاسی و فرهنگی مسلمین تسلط پیدا کنند، روشن است.
دلیل سوم، حرمت تولّی کفار: خدای متعال میفرماید: ﴿لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَٰلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً ۗ وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ ۗ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ﴾[3] . «افراد با ايمان نبايد به جاى مؤمنان، كافران را دوست و سرپرست خود انتخاب كنند؛ وهر كس چنين كند، هيچ رابطهاى با خدا ندارد و پيوند او به كلّى از خدا گسسته مىشود)؛ مگر اينكه از آنها تقيه كنيد و بخاطر هدفهاى مهمترى كتمان نماييد). خداوند شما را از نافرمانى خود، برحذر مىدارد؛ و بازگشت شما به سوى خداست»[4] .
راجع به معنای «تولّی» کلّیاتی بیان شد[5] ؛ تولّی به معنای سرپرستی، دوستی و هر نوع ارتباط صمیمی و مدد جویی است، و خداوند تمام انواع تولّی نسبت به کفار را نفی میکند.
نقل قول از آیت الله نوری همدانی راجع به معنای تولّی: آیت الله نوری همدانی در بحث «جهاد» متذکر خاطرهای از مرحوم آخوند همدانی شدهاند از آنجایی که مرحوم آخوند مسلّط بر ریشهی لغات بودند میفرمودند: برخی کلمات عربی در زبان فارسی معادل ندارند مثلا کلمه «مسافر» عربی است و در فارسی هم استفاده میشود ولی در فارسی لفظی که مانند این کلمه باشد ساخته نشده است هم چنین کلمهی «توّلی» از جمله این کلمات است که معادل فارسی ندارد، در ادامه آیت الله نوری دام ظلّه العالی مطالبی را از مرحوم علامه طباطبایی نقل میفرماید: مرحوم علامه معتقد هستند که در دو جای قرآن کریم چنان تأکیدی در حرمت برخی گناهان به کار رفته است که در سایر گناهان چنین تأکیدی مشاهده نمیشود؛ یکی راجع به «ربا» است و دیگری راجع به «توّلی کفار» است؛ هر چند گناهانی مانند غیبت و شرب خمر و زنا و قتل نفس گناهان بزرگی به حساب میآیند ولی از تعبیراتی که راجع به ربا و تولّی کفار به کار رفته است، در سایر گناهان استعمال نشده است.
تأکید بر حرمت ربا در آیات 278 و 279 سوره بقره: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ / فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَإِن تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُؤُوسُ أَمْوَالِكُمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ﴾[6] . «اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از مخالفت فرمان خدا بپرهيزيد، و آنچه را از سود ربا باقى مانده، رها كنيد؛ اگر ايمان داريد/ اگر چنين نمىكنيد، بدانيد خدا و رسولش، به شما اعلان جنگ مىكنند. و اگر توبه كنيد، سرمايههايتان بدون سود)، از آن شماست و به اين صورت)؛ نه ستم مىكنيد، و نه بر شما ستم مىشود.»[7] .
تأکید بر حرمت تولّی کفار در آیات قرآن کریم: خدای متعال در سوره ممتحنه میفرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاء تُلْقُونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءكُم مِّنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ أَن تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِن كُنتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِي سَبِيلِي وَابْتِغَاء مَرْضَاتِي تُسِرُّونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ وَمَن يَفْعَلْهُ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِيلِ﴾[8] . «اى كسانى كه ايمان آوردهايد! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگيريد! شما نسبت به آنان اظهار محبّت مىكنيد، در حالى كه آنها به آنچه از حق براى شما آمده كافر شدهاند و پيامبر خدا و شما را بخاطر ايمان به خداوندى كه پروردگار همه شماست از شهر و ديارتان بيرون مىرانند؛ و اگر شما براى جهاد در راه من و جلب خشنوديم هجرت كردهايد؛ پيوند دوستى با آنان برقرار نسازيد. شما مخفيانه با آنها رابطه دوستى برقرار مىكنيد در حالى كه من به آنچه پنهان يا آشكار مىسازيد از همه داناترم. و هر كس از شما چنين كند، از راه راست گمراه شده است»[9] .
شأن نزول آیهی اول سوره ممتحنه: مرحوم علامه در تفسیر المیزان نقل میکند: «در تفسیر قمى درذیل آیه شریفه ﴿یا ایها الذین امنوا لا تتخذوا عدوى و عدوکم اولیاء...﴾ مى گوید: این آیه در شأن حاطب ابن ابى بلتعه نازل شده، هر چند لفظ آیه عام است، و لیکن معنایش خاص به این شخص است، و داستانش بدین قرار بود که: حاطب ابن ابى بلتعه در مکّه مسلمان شد، و به مدینه هجرت کرد، در حالى که عیالش در مکّه مانده بودند. از سوى دیگر کفار قریش ترس آن را داشتند که لشگر رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله وسلم) بر سر آنان بتازد،ناچار نزد عیال حاطب رفته، از این خانواده خواستند تا نامهاى به حاطب بنویسند، و از وى خبر محمد(صلى اللّه علیه و آله وسلم) را بپرسند که آیا تصمیم دارد با مردم مکّه جنگ کند یا نه؟
خانواده حاطب نامهاى به او نوشته، جویاى وضع شدند. او در پاسخ نوشت: آرى رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله وسلم) چنین قصدى دارد، و نامه را به دست زنى به نام صفیه داد، و او نامه را در لاى گیسوان خود پنهان نموده به راه افتاد. در همین میان جبرئیل نازل شد، و رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله وسلم) را از ماجرا خبر داد.
رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله وسلم) امیرالمؤ منین على(علیه السلام) و زبیر بن عوام را به طلب آن زن فرستاد، این دو تن خود را به او رساندند. امیرالمؤمنین پرسید: نامه کجاست؟ صفیه گفت: نزد من چیزى نیست. حضرت على و زبیر زن را تفتیش کردند، و چیزى همراه او نیافتند. زبیر گفت: حال که چیزى نیافتیم برگردیم. امیرالمؤمنین فرمود: به خدا سوگند رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله وسلم) به ما دروغ نگفته، و جبرئیل هم به آن جناب دروغ نگفته، و او هم به جبرئیل دروغ نمى بندد، و جبرئیل هم به خدا دروغ نمى بندد، و به خدا سوگند اى زن یا نامه را در مىآورى و مىدهى ، و یا سر بریدهات را نزد رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله وسلم) مىبرم . صفیه گفت: پس از من دور شوید تا در آورم. آنگاه نامه را از لاى گیسوانش درآورد. امیرالمؤمنین نامه را گرفت و نزد رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله وسلم) آورد.
رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله وسلم) از حاطب پرسید: این چکارى است؟ حاطب عرضه داشت: یا رسول اللّه! به خدا سوگند این کار را از روى نفاق نکردم، و چیزى تغییر و تبدیل ندادم، و من شهادت مىدهم به جز خدا معبودى نیست، و اینکه تو رسول بر حق اویى، و لیکن اهل و عیال من از مکّه به من نوشتند که قریش با ما خوشرفتارى مىکنند، من خواستم در حقیقت حسن معاشرت آنان را با خدمتى تلافى کرده باشم. بعد از سخنان حاطب خداى تعالى این آیه را فرستاد»[10] .
در این جریان عمر تصمیم گرفت گردن حاطب را بزند چرا که خیانت بزرگی مرتکب شده بود ولی پیغمبر ممانعت فرمودند و یادآور مجاهدتهای او در جریان جنگ بدر شدند و عذر او را پذیرفتند.
حرمت تولی یهود و نصارا در آیه51 سوره مائده: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَىٰ أَوْلِيَاءَ ۘ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ ۚ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ﴾[11] . «اى كسانى كه ايمان آوردهايد! يهود و نصارى را دوست و تكيه گاه خود، انتخاب نكنيد. آنها اولياى يكديگرند؛ و كسانى كه از شما با آنان دوستى كنند، از آنها هستند؛ خداوند، گروه ستمكاران را هدايت نمىكند»[12] .
کلام آیت الله نوری همدانی: آنچه مهم است دفع است نه رفع؛ یعنی باید مسلمانان چنان رفتار کنند که اصلا زمینهی محبّت و نفوذ برای کفار ایجاد نشود و نباید کار به جایی برسد که ارتباط و نفوذی از کفار برقرار شود تا ناچار نیاز به رفع باشد.
مختار استاد: چه در آیاتی که نهی از دشمنان خدا و مؤمنین مطرح شده و چه در آیاتی که اسم برده میشود از یهود و نصارا و چه آیاتی که از تولّی کفار باز میدارد در مجموع هر نوع تولّی و زمینهی نفوذ نسبت به کفار باید مسدود شود زیرا ریشهی هر نوع نفوذی با این تولّی کفار ایجاد میشود.
تا اینجا بحث از قسم اول دفاع بود که هدف آن اساس اسلام و بیضهی اسلام است تا اعتقاد به اسلام را در مقابل کفار حفظ کند و به نظر این بحث تا این حد کفایت میکند و وارد قسم دیگر از دفاع میشویم که در آن کفار اهداف مادی از طریق سرقت و غارت اموال مسلمین و اشغال اراضی آنها و تجاوز به نوامیس آنها را در ذهن میپرورانند که إن شاء الله در جلسهی آینده بحث میکنیم.