99/10/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: کتاب الجهاد/شرائط وجوب الجهاد / وجوب دفع استیلای کفار و دشمنان بر امور سیاسی و اقتصادی و فرهنگی
بحث اخلاقی اعتقادی: ادله قطعی در مُعَیَّن بودن اهل بیت پیغمبر اسلام(ص)
به هر میزان شناخت امت اسلامی از جایگاه و سیرهی اهل بیت پیغمبر(ص) بیشتر شود به همان میزان صحیحترین الگوی رفتاری و اعتقادی در بین مردم نهادینه خواهد شد و بساط الگوهای غلط و فریب دهنده جمع خواهد شد برای این که به این هدف برسیم اولین مرحله آن است که به طور قطع علم پیدا کنیم به این که مقصود خدا و پیغمبر از اهل بیت پیغمبر و خلفای برحق رسول خدا چه کسانی هستند؟ پس از طی این مرحله میتوانیم با اطمینان دل و جان به حجتهای قطعی پروردگار عالم بسپاریم.
روایات فراوان و متواتر از رسول خدا(ص) در امر معرفی اهل بیت او و جانشینان بر حق آن حضرت وارد شده است و در این که تعداد جانشینان رسول خدا(ص) چند نفر هستند و این افراد چه مشخصاتی دارند جای کوچکترین تردیدی باقی نمیماند از جملهی این روایات روایاتی است که در آن رسول خدا(ص) تعداد خلفای خود را دوازده نفر معرفی کردهاند تعابیری مانند «خلیفه» و «امیر» و «صاحب اختیار» و «ولی امر» تعابیری هستند که در معرفی جانشینان پیغمبر وارد شده است، این دسته از روایات در بین شیعیان امیرالمؤمنین(ع) تقویت کنندهی عقیدهی آنها و بیان کنندهی حقانیت مکتب تشیع است ولی بیان این دسته از روایات در بین فِرَق مسلمان غیر از تشیع موجب سرگردانی و تردید در عقاید آنها میشود و هرگز نتوانستند این روایات را طوری تفسیر کنند که مؤید عقائد آنها بوده باشد.
مقاله سلیمان بن ابراهیم القندوزی در اثبات حقانیت ائمه اثنی عشر(ع)
یکی از بزرگان علمای اهل سنت از فرقهی حنفی به نام حافظ سلیمان بن ابراهیم القندوزی حنفی کتاب معروفی دارد بنام «ینابیع المودّة» مطلبی دارد که قابل بهره برداری در موضوع بحث ماست.
«قال بعض المحققين: إنّ الأحاديث الدالة على كون الخلفاء بعده صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اثنا عشر قد اشتهرت من طرق كثيرة، فبشرح الزمان و تعريف الكون و المكان، علم أنّ مراد رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم من حديثه هذا الائمة الاثنا عشر من أهل بيته و عترته، إذ لا يمكن أن يحمل هذا الحديث على الخلفاء بعده من أصحابه، لقلتهم عن اثني عشر، و لا يمكن أن يحمله على الملوك الأموية لزيادتهم على اثني عشر، و لظلمهم الفاحش إلاّ عمر بن عبد العزيز، و لكونهم غير بني هاشم، لأنّ النبي صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قال «كلّهم من بني هاشم» في رواية عبد الملك عن جابر، و إخفاء صوته صلّى اللّه عليه و آله و سلّم في هذا القول يرجح هذه الرواية؛ لأنّهم لا يحسنون خلافة بني هاشم، و لا يمكن أن يحمله على الملوك العباسية لزيادتهمعلى العدد المذكور، و لقلّة رعايتهم الآية «قُلْ لاأَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ اَلْمَوَدَّةَ فِي اَلْقُرْبى« و حديث الكساء، فلا بد من أن يحمل هذا الحديث على الأئمة الاثنى عشر من أهل بيته و عترته صلّى اللّه عليه و آله و سلّم لأنّهم كانوا أعلم أهل زمانهم و أجلّهم و أورعهم و أتقاهم، و أعلاهم نسبا، و أفضلهم حسبا، و أكرمهم عند اللّه، و كان علومهم عن آبائهم متصلا بجدّهم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و بالوراثة و اللدنية، كذا عرفهم أهل العلم و التحقيق و أهل الكشف و التوفيق. و يؤيد هذا المعنى أي أن مراد النبي صلّى اللّه عليه و آله و سلّم الأئمة الاثنا عشر من أهل بيته و يشهده و يرجحه حديث الثقلين، و الأحاديث المتكثرة المذكورة في هذا الكتاب و غيرها»[1] .
تفصیل مقاله فوق:
1. قطعیت و شهرت تعداد جانشینان پیغمبر(ص) در عدد دوازده از طریق روایات کثیره به دست آمده است.
2. با توجه به زمان و مکان و شرائط صدور این روایات به یقین میرسیم که مقصود رسول خدا(ص) همین ائمه اثنی عشر از اهل بیت او میباشد.
3. خلفای اربعه بعد از پیغمبر(ص) به استثنای علی بن ابی طالب(ع) ممکن نیست مقصود پیغمبر(ص) بوده باشند زیرا تعداد آنها به 12 نفر نمیرسد.
4. پادشاهان اموی نیز ممکن نیست مقصود پیغمبر(ص) بوده باشند زیرا اولاً: تعداد آنها بیش از 12 نفر است ثانیاً: این پادشاهان اموی انسانهایی فاسد و عیاش و ظالم بودند به استثنای عمر بن عبد العزیز که با این گروه فرق داشت ثالثاً: زمانی که پیغمبر(ص) راجع به خلفای خود با صدای بلند حدیث میفرمودند وقتی خواستند دقیق آنها را برای مردم معرفی کنند صدای خود را آهسته کردند و فرمودند: همه آنها از قریش هستند؛ به نحوی که یکی از حضار که تمام سخنان پیغمبر(ص) را شنیده بود این قسمت را نشنید و پدر او که نزدیکتر بود برای فرزند خود توضیح داد که مقصود پیغمبر(ص) چه بود و این احتیاط پیغمبر(ص) به این جهت بود که بنی امیه کینهی بنی هاشم را همیشه بر دل داشتند.
5. پادشاهان عباسی نیز امکان ندارد خلفای معرفی شدهی پیغمبر(ص) باشند زیرا تعداد آنها زیادتر از دوازده نفر است.
6. با توجه به آیه ﴿ذَٰلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ۗ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ ۗ وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ﴾[2] . و با توجه به حدیث شریف کساء، کسانی که دستور خدا و پیغمبر(ص) را در حق اهل بیت پیغمبر(ع) رعایت نکردند هرگز صلاحیت این را نخواهند داشت که خلیفه پیغمبر(ص) شوند و تاریخ گواهی میدهد که این پادشاهان اموی و عباسی چه ظلمهای بزرگی نسبت به خاندان اهل بیت پیغمبر(ع) مرتکب شدند و همهی اهل بیت پیغمبر(ع) به دست این پادشاهان ظالم از امویان و عباسیان به شهادت رسیدند.
7. به غیر از اهل بیت پیغمبر(ع) و عترت پاک آن حضرت امکان ندارد گروه دیگری مقصود او از خلفای دوازدهگانه بوده باشند زیرا ائمه اثنی عشر عالمترین انسانها به زمان خود بودند و در تمام مقامات انسانی و معنوی به اعتراف دوست و دشمن در نهایت کمال قرار گرفته بودند؛ بزرگوارترین با تقواترین با ورعترین از جهت حسب و نسب بالاترین و در پیشگاه خدا گرامیترین بودند و کسانی بودند که علوم آنها متصل به علم جدشان رسول خدا(ص) بود که از طریق وراثت و از طریق علم لدنی به آنها رسیده بود.
8. حقانیت اهل بیت پیغمبر(ع) بر هر کسی که محقّقانه و منصفانه در صدد کشف حقیقت بر آمده آشکار شده است.
9. حقانیت ائمه اثنی عشر(ع) به وضوح در احادیث متواتر و متکاثر مانند حدیث ثقلین و غیر آن کاملا آشکار است.
سخن دکتر محمد تیجانی[3] در حقانیت ائمه اثنی عشر(ع):
سید محمد تیجانی یکی از علمای مطرح اهل سنت بود و در ضمن تحقیقاتی که در مراکز علمی و دانشگاهی و مراکز متعدد فِرَق مختلف اسلامی داشت با علمای بزرگ نجف نیز ملاقات و تبادل نظر نمود و سرانجام به مکتب برحق تشیع مشرف شد و آثار متعددی در اثبات این استبصار خود برجای گذاشت از جمله کتاب «لأکون مع الصادِقین» که در حقیقت نام این کتاب برگرفته از آیه قرآن کریم است در جایی که خدای متعال میفرماید: ﴿کُونُوا مَعَ الصَّادِقیِن﴾[4] . این عالم وارسته با این انتخاب خود در حقیقت لبیک به دعوت قرآن کریم گفته است و در همراهی صادقین که بالاترین مصادیق آن اهل بیت پیغمبر(ص) هستند همّت نموده است.
یکی از مطالبی که این شخصیت در حقّانیت عقیده تشیع در این کتاب مطرح نموده است کلام ذیل است:
«فالشيعة لا يعترفون قديماً ولا حديثاً بالعصمة إلاّ لهؤلاء الأئمة الذين سمّاهم رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم ولم يولَدوا بعدُ ، وقد أخرج بعض علماء السنّة أسماءهم كما مرّ علينا ، وأخرج البخاري ومسلم في صحيحيهما حديث الأئمة بعددهم ، وهم اثنا عشر كلّهم من قريش وهذه الأحاديث لا تصحّ ولا تستقيم إلاّ إذا فسّرناها على أئمة أهل البيت الذين تقول بهم الشيعة الإمامية ، وأهل السنّة والجماعة هم المطالبونَ بحلّ هذا اللّغز ، إذْ إنّ عدد الأئمة الاثني عشر الذي أخرجوه في صحاحهم بقىَ حتّى الآن لُغزاً لا يجدون له جواباً»[5] .
در این کلام، این دانشمند بزرگ، عقیدهی همیشگی و قطعی شیعیان را در امامت خلفای دوازدهگانه از عترت پیغمبر(ع) و از بنی هاشم معرفی میکند، حتی علمای اهل سنت را در استخراج اسامی این خلفاء پیغمبر(ع) در منابعی مانند صحیح بخاری و صحیح مسلم دارای آثار قطعی میباشند و آنها نیز اعتراف دارند که تعداد خلفای پیغمبر دوازده نفر است و همهی آنها از قریش هستند و این روایات هرگز قابل درک نخواهد بود مگر زمانی که بر اهل بیت پیغمبر(ع) تطبیق داده شوند و این یکی از معماهای بزرگ اهل سنت و جماعت از اول تا کنون است که مقصود از خلفای دوازدهگانه که از قبیلهی بنی هاشم هستند چه کسانی میباشند؟ و حل این معما هیچ راهی ندارد مگر این که همان عقیدهی شیعه پذیرفته شود.
دکتر تیجانی در ادامه برای اثبات مدعای خود روایتی را از رسول خدا(ص) نقل میکند:
«قال رسول الله (ص): «مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَحْيى حَياتي وَ يَمُوتَ مَماتي وَ يَسْكُنَ جَنَّةَ عَدْن غَرَسَها رَبّي فَلْيُوالِ عَلِيًّا مِنْ بَعْدي وَلْيُوالِ وَلِيَّهُ وَلْيَقْتَدِ بِالاْئِمَّةِ مِنْبَعْدي فَإِنَّهُمْ عِتْرَتي وَ خُلِقُوا مِنْ طينَتي رُزِقُوا فَهْمًا وَ عِلْمًا وَوَيْلٌ لِلْمُكَذِّبينَ بِفَضْلِهِمْ مِنْ أُمـَّتي الـْقاطِعينَ فيهمْ صِلَتي لا أَنـَا لَهُمُ اللّهُ شَفاعَتي»[6] .
رسول خدا(ص) فرمودهاند: هر كس دوست داشته باشد كه چون من زندگى كند و چون من بميرد و در باغ بهشتى كه پروردگارم پرورده جاى بگيرد، بايد بعد از من على را و دوست او را دوست بدارد و به پيشوايان بعد از من اقتدا كند كه آنان عترت من هستند و از طينتم آفريده شدهاند و از درك و دانش برخوردار گرديدهاند، و واى بر آن گروه از امّت من كه برترى آنان را انكار كنند و پيوندشان را با من قطع نمايند كه خداوند شفاعت مرا شامل حال آنان نخواهد كرد!.
صراحت روایات رسول خدا(ص) در بیان اسامی شریف ائمه اثنی عشر(ع):
علاوه بر روایاتی که تعداد خلفای پیغمبر را مشخص میکند حتی روایات فراوانی وجود دارد که اسامی مبارک آنها را نیز مشخص میکند البته بیان همهی این روایات بسیار زمانبر است، علی ایِّ حالٍ همان عقیدهی شیعه در محتوای این روایات به وضوح گنجانده شده است البته تعابیر مختلفی برای رساندن این مقصود به کار رفته است؛ دسته ای از روایات، اول امامان را «علی» معرفی میکنند و آخر آنها را «مهدی موعود»[7] .
در دستهای دیگر نام امام حسین(ع) آمده است؛ روزی امام حسین(ع) در دوران طفولیت در محضر رسول خدا(ص) حاضر بودند و رسول خدا(ص) متوجه این فرزند عزیز خود شدند: «وَ قَالَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لِلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : هَذَا اِبْنِي إِمَامٌ أَخُو إِمَامٍ اِبْنُ إِمَامٍ أَبُو أَئِمَّةٍ تِسْعَةٍ وَ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ»[8] . در این روایتِ به ظاهر کوتاه، رسول خدا(ص) به خوبی تمام خلفای برحق خودشان و امامان معصوم(ع) را معرفی نمودهاند، در خطاب رسول خدا(ص) خود امام حسین(ع) و پدر او امیرالمؤمنین(ع) و برادر او امام حسن مجتبی(ع) و نُه امام از نسل امام حسین(ع) به عنوان ائمه اطهار(ع) مشخص شدهاند و کسی که به دنبال یافتن خلفای بر حق رسول خدا(ص) است معنا ندارد که به دنبال کسانی دیگر باشد.
کلام استاد: بیان فضائل و معرفی اهل بیت پیغمبر(ع) هم یک بحث اعتقادی است و هم یک بحث اخلاقی زیرا وقتی رسول خدا(ص) پیروان اهل بیت را دعوت به اقتداء به ائمه هدی میکند و وقتی ما عقیده داریم که منش و سیره اهل بیت پیغمبر(ع) کاملا بر رضای خدا استوار است در نتیجه به هر میزان معرفت ما نسبت به این بزرگواران بیشتر شود و در شناخت مصادیق اهل بیت(ع) دچار خطا نشویم به همان میزان به مکارم اخلاق و معادن فیض و رحمت الهی دست پیدا کردهایم.
بحث فقهی: بر اساس آیات قرآن کریم و معارف اهل بیت پیغمبر(ع) هر نوع استیلاء و برتری جویی کفار نسبت به مسلمین ممنوع و باطل است و لذا چه در امور نظامی و چه در امور غیر نظامی اعم از مسائل اقتصادی و سیاسی و فرهنگی اگر احساس شود که زمینهای برای نفوذ و استیلای کفار ایجاد شده است بر همهگان واجب میشود که با مبارزهی منفی خود مقابل این استیلاء ایستادگی کنند.
در بیان ادلهی وجوب دفع استیلای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی کفار و دشمنان، بهترین دلیل تمسک به قرآن کریم است در جایی که میفرماید: ﴿وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا﴾[9] . بزرگان فقه از جمله شیخ اعظم انصاری با استناد به همین آیه جایز ندانستهاند که عبد مسلمانی به یک مولای کافر به فروش برسد و حتی اگر به طور قهری و غیر ارادی یک عبد مسلمان به عنوان ارث یه یک کافر برسد بر امام مسلمین لازم است که صاحب این عبد را وادار کند تا این عبد را به یک مسلمان بفروشد و پول آن را دریافت کند البته در جلسهی گذشته به طور مفصل این فتوای شیخ اعظم بررسی شد.
علاوه بر قرآن کریم روایاتی در خصوص وجوب نفی استیلای دشمنان وارد شده است به عنوان نمونه روایتی از امام صادق(ع) نقل میکنیم که این حضرت از جد بزرگوارشان رسول خدا(ص) نقل نمودهاند إن شاء الله در جلسه آینده متذکر این روایت خواهیم شد.