درس خارج فقه استاد مقتدایی

99/08/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الزكاة/زكاة الفطرة/جنسِ زکاتِ فطره

در زکات مال گفته شد که زکات به 9 مورد تعلق می‌گیرد: غلات اربعه؛ گندم، جو، کشمش و خرما. انعام ثلاثه؛ شتر، گاو و گوسفند. نقدین؛ طلا و نقره، که در صورت تحقق نصاب هر کدام، زکات مال آنها واجب می‌شود. در بحث زکات فطره که زکات ابدان و یا زکات انسان است باید ببینیم چه مواردی را یک مکلف می‌تواند به عنوان زکات فطره پرداخت نماید.

ضابطه تعیین جنس زکات

کلام مرحوم امام در مسئله1: «لا يبعد أن يكون الضابط فيه ما يتعارف في كل قوم أو قطر التغذي به»[1] . ‌

مرحوم امام در جهت بیان ضابطه برای جنس زکات فطره، بعید ندانسته‌اند غذایی که در هر قوم و منطقه‌ای قوت غالب آنها به شمار می‌آید به عنوان زکات فطره مطرح گردد، مانند: گندم و جو و برنج وخرما در مناطقی مانند ایران و عراق، کشک و لبن در مناطقی مانند نجد و حجاز و امکان دارد در بعضی مناطق ذرت و ارزن را آرد کنند و از آن استفاده کنند، هرچند مردم سر سفره فقط به این غذاها اکتفا نمی‌کنند و در کنار آن از اطعمه دیگر هم استفاده می‌کنند.

در زمان پرداخت زکات فطره، یک مکلّف باید از طرف خود و عائله خود از همان قوت غالب به مقدار یک صاع که تقریبا سه کیلو گرم است، زکات فطره پرداخت نماید.

کلام صاحب شرایع: تعابیر به کار رفته از طرف مرحوم امام در این مسئله مانند تعابیری است که مرحوم محقق در شرایع به کار برده‌اند کلام محقق را از کتاب جواهر نقل می‌کنیم: «و الضابط في الأول إخراج ما كان قوتا غالبا كالحنطة و الشعير و دقيقهما و خبزهما و التمر و الزبيب و الأرز»[2] .

مرحوم محقق در بیان ضابطه برای جنس زکات فطره فرموده‌اند: «و ضابطه آن است که زکات فطره از قوت غالب مردم پرداخت گردد مانند گندم و جو و آرد این غلات یا نانی که از این غلات آماده می شود و همچنین خرما و کشمش و برنج».

کلام سید در عروه: «و الضابط في الجنس القوت الغالب لغالب الناس و هو الحنطة و الشعير و التمر و الزبيب و الأرز و الأقط و اللبن و الذرة و غيرها»[3] . بیانی که مرحوم سید در عروه به کار برده‌اند تقریبا شبیه تعابیر مرحوم امام و مرحوم محقق در شرایع است.

بیان جنس زکات فطره در روایات:

1-«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ زُرَارَةَ وَ ابْنِ مُسْكَانَ جَمِيعاً عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ الْفِطْرَةُ عَلَى كُلِّ قَوْمٍ مِمَّا يُغَذُّونَ عِيَالَهُمْ- لَبَنٍ أَوْ زَبِيبٍ أَوْ غَيْرِه‌»[4] . در این روایت که از نظر سند کاملا معتبر هست، قوت غالب هر قوم به عنوان جنس زکات فطره معرفی شده است از قبیل شیر و کشمش و مانند این غذاها.

2-«عَنْ يُونُسَ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَال‌: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَلْ عَلَى أَهْلِ الْبَوَادِي الْفِطْرَةُ؟ فَقَالَ الْفِطْرَةُ عَلَى كُلِّ مَنِ اقْتَاتَ قُوتاً فَعَلَيْهِ أَنْ يُؤَدِّيَ مِنْ ذَلِكَ الْقُوت‌»[5] . این روایت مرسله است به جهت عبارت "عَمَّنْ ذَكَرَهُ" که در قسمتی از سلسله راویان آن به کار رفته است. در این روایت، راوی از امام(ع) راجع به زکات فطره‌ی روستائیان و اهل بادیه سؤال می‌کند، امام(ع) در جواب، نه تنها اصل وجوب زکات فطره را برای این بادیه نشینان مورد تأیید قرار داده‌اند بلکه جنس آن را هم معین نموده‌اند که هر کس باید از قوت غالب خود، زکات فطره‌ی خود را أدا کند. عبارت "مَنِ اقْتَاتَ قُوتاً..." یعنی هر کس از همان غذایی که به عنوان قوت انتخاب کرده، باید زکات فطره‌ای که بر گردنش واجب شده است را ادا کند.

3-«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَاتِمٍ الْقَزْوِينِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرٍو عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَسَنِ الْحُسَيْنِيِّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَمَذَانِيِّ اخْتَلَفَتِ الرِّوَايَاتُ فِي الْفِطْرَةِ فَكَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ صَاحِبِ الْعَسْكَرِ ع- أَسْأَلُهُ عَنْ ذَلِكَ فَكَتَبَ أَنَّ الْفِطْرَةَ صَاعٌ مِنْ قُوتِ بَلَدِكَ عَلَى أَهْلِ مَكَّةَ وَ الْيَمَنِ- وَ الطَّائِفِ وَ أَطْرَافِ الشَّامِ وَ الْيَمَامَةِ وَ الْبَحْرَيْنِ- وَ الْعِرَاقَيْنِ وَ فَارِسَ وَ الْأَهْوَازِ وَ كِرْمَانَ تَمْرٌ وَ عَلَى أَهْلِ أَوْسَاطِ الشَّامِ زَبِيبٌ‌ وَ عَلَى أَهْلِ الْجَزِيرَةِ وَ الْمَوْصِلِ وَ الْجِبَالِ كُلِّهَا بُرٌّ أَوْ شَعِيرٌ وَ عَلَى أَهْلِ طَبَرِسْتَانَ الْأَرُزُّ وَ عَلَى أَهْلِ خُرَاسَانَ الْبُرُّ إِلَّا أَهْلَ مَرْوَ وَ الرَّيِّ فَعَلَيْهِمُ الزَّبِيبُ وَ عَلَى أَهْلِ مِصْرَ الْبُرُّ وَ مَنْ سِوَى ذَلِكَ فَعَلَيْهِمْ مَا غَلَبَ قُوتَهُمْ وَ مَنْ سَكَنَ الْبَوَادِيَ مِنَ الْأَعْرَابِ- فَعَلَيْهِمُ الْأَقِطُ وَ الْفِطْرَةُ عَلَيْكَ وَ عَلَى النَّاسِ كُلِّهِمْ الْحَدِيث‌»[6] .

در این روایت، راوی نقل کرده است از اختلاف علماء راجع به زکات فطره که باید از چه جنسی باشد و به همین منظور نامه‌ای به امام هادی(ع) نوشته است همان امامی که به ناچار قرین عسکر و پادگان دشمنان بود، حضرت در جواب نامه، یک صاع از قوت غالب هر کس را به عنوان زکات فطره بیان نموده‌اند و در بیان قوت غالب چند منطقه، تفصیلی را مرقوم نموده‌اند که از قرار ذیل است:

-خرما: برای اهالی مکّه، یمن، طائف، أطراف شام، یمامه، بحرین، عراق، فارس، اهواز و کرمان.

-کشمش: برای اهالی میانه شام، مرو و ری.

-گندم یا جو: برای اهالی الجزیره، موصل و کوه نشینان.

-گندم: برای اهالی خراسان و مصر.

-برنج: برای اهل طبرستان (مازندران).

-کشک: برای بادیه نشینان.

-قوت غالب: برای هر منطقه ای که غیر از این مناطق ذکر شد، قوت غالب ملاک است.

اقوال فقها در بیان جنس زکات فطره:

کلام مرحوم حکیم: مرحوم حکیم در مستمسک عروة الوثقی اقوال مختلف مطرح شده راجع به جنس زکات فطره را گرد آوری کرده‌اند و فرموده‌اند:{«قد اختلفت كلمات الأصحاب في تعيين الجنس اختلافاً كثيراً، 1- فعن الصدوقين و العماني: الاقتصار على الأربعة الأولى،2- و عن الإسكافي و الحلبي و الحلي: إضافة الذرة إليها، 3- و في المدارك: إضافة الأقط 4- و في الذخيرة: إضافة الأرز و الأقط، 5- و عن المبسوط و الخلاف و غيرهما: إضافة الأرز و الأقط و اللبن، بل عنه: دعوى الإجماع و نفي الخلاف في إجزائها. 6- و عن كثير: أنه القوت الغالب. قال في المعتبر: «و الضابط: إخراج ما كان قوتاً غالباً، كالحنطة، و الشعير، و التمر، و الزبيب، و الأرز و الأقط، و اللبن. و هو مذهب علمائنا ..». و قال في المنتهى: «الجنس ما كان قوتاً غالباً، كالحنطة، و الشعير، و التمر، و الزبيب، و الأقط، و اللبن. ذهب إليه علماؤنا أجمع ..». و كأن منشأ ذلك: اختلاف النصوص، إذ هي ما بين مقتصر على الحنطة و الشعير، و مضيف إليهما الأقط، و مضيف إليهما التمر، و مضيف‌ إليهما التمر و الزبيب، و مضيف إلى الأول التمر، و مضيف إليه التمر و الزبيب، و مضيف إلى الثاني التمر و الزبيب، و مضيف إليه التمر و الزبيب و الذرة، و مضيف إليه التمر و الزبيب و الأقط، و غير ذلك. و المستفاد منها: الاجتزاء بالأربعة الأولى- التي تضمنتها أكثر النصوص‌»}[7]

ایشان پس از بیان پنج قول درمورد تعداد اجناسی که می‌شود زکات فطره را از آنها داد گویا به عنوان قول ششم فرموده‌اند: از عبارات علماء استفاده می‌شود قاعده اصلی در تعیین جنس زکات فطره قوت غالب است و می‌توان به چهار مورد اول یعنی گندم و جو و کشمش و خرما اکتفا کرد.

در ادامه مرحوم حکیم منشأ این اختلاف را اختلاف در روایات دانسته‌اند و قائل شده‌اند: آنچه در روایات بیشتر مطرح شده است گندم و جو است و اقلامی از قبیل کشمش و خرما و ذرت و کشک و غیر این موارد نیز در روایات مختلف به آنها اضافه شده است.

اقوال در جواز پرداخت زکت فطره از آرد و نان:

کلام مرحوم محقق: مرحوم محقق در شرایع علاوه برغلات ذکر شده، فتوا داده‌اند به جایز بودن زکات فطره از نان و آرد و فرموده‌اند:

«و الضابط إخراج ما كان قوتا غالبا كالحنطة و الشعير و دقيقهما و خبزهما...»[8] .

ایشان قاعده‌ی کلی در جنس زکات فطره را قوت غالب دانسته‌اند و در بیان نمونه به گندم و جو و آرد و نان این دو غله نیز تصریح نموده‌اند. به نظر می‌رسد ایشان از اطلاق روایات این برداشت را کرده‌اند ولی بعضی اشکال می‌کنند و قائلند که بین عنوان آرد و نان و عنوان حنطه و شعیر فرق است و ظاهرا این اشکال وارد است زیرا وقتی به روایات مراجعه می‌کنیم در هیچ روایتی اسمی از دقیق و خُبز به عنوان جنس زکات فطره نیامده است.

ادامه مباحث در جلسه بعد إن شاء اللّه

وصلی اللّه علی سیّدنا محمد و آله الطاهرین


[1] . تحرير الوسيلة، امام خمینی ره، ج‌1، ص366، نشر آثار.
[2] . جواهر الكلام، شیخ محمد حسن نجفی جواهری، ج‌15، ص514، دار إحياء التراث العربي(بیروت).
[3] . عروة الوثقى، سيد محمد کاظم يزدي، ج2، ص218، جامعه مدرسین.
[4] . وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌9، ص343، أبواب زکاة الفطرة، باب8، ح1، آل البیت(ع).
[5] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌9، ص344، أبواب زکاة الفطرة، باب8، ح4، آل البیت(ع).. «محَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَلْ عَلَى أَهْلِ الْبَوَادِي الْفِطْرَةُ قَالَ فَقَالَ الْفِطْرَةُ عَلَى كُلِّ مَنِ اقْتَاتَ قُوتاً فَعَلَيْهِ أَنْ يُؤَدِّيَ مِنْ ذَلِكَ الْقُوتِ‌- وَ رَوَاهُ الشَّيْخُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَعْقُوبَ مِثْلَه‌»
[6] . وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌9، ص343، أبواب زکاة الفطرة، باب8، ح2، آل البیت(ع).
[7] مستمسك العروة الوثقى، طباطبایی حکیم، سید محسن، ج‌9، ص413، دار احیاء تراث العربی(بیروت).
[8] . شرائع الإسلام، محقق حلی، ج‌1، ص160، اسماعیلیان.