درس خارج فقه استاد مقتدایی

99/07/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الزكاة/زكاة الفطرة / أدله وجوب زکات فطره و اهمیت آن؛ شرائط وجوب زکات فطره

بحث اخلاقی: آفات زبان

در ادامه بحث اخلاقی به مباحث آفات زبان می‌پردازیم، زبان ظاهرا جِرم کوچکی در بدن و در اختیارانسان است ولی از همه اعضاء و اسباب، بیشترین تأثیر را می‌تواند در جهنّمی شدن انسان داشته باشد، در اهمیت این بحث روایتی خواندیم: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ قَيْسٍ أَبِي إِسْمَاعِيلَ وَ ذَكَرَ أَنَّهُ لَا بَأْسَ بِهِ مِنْ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ ص فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِي فَقَالَ احْفَظْ لِسَانَكَ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِي قَالَ احْفَظْ لِسَانَكَ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِي قَالَ احْفَظْ لِسَانَكَ وَيْحَكَ وَ هَلْ يَكُبُّ النَّاسَ عَلَى مَنَاخِرِهِمْ فِي النَّارِ إِلَّا حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِمْ‌»[1] .

شخصی از پیامبر اسلام(ص) تقاضای نصیحتی کرد، حضرت با تأکید وصیت به حفظ زبان کردند و اهمیت این مطلب را به قدری برجسته کردند که مهمترین عامل جهنّمی شدن انسانها را آفات زبان و محصولاتی که از به کار رفتن بی جای زبان به دست می‌آید بیان فرمودند.

متأسفانه آزادترین عضوی که در خود احساس می‌کنیم همین زبان است و اجازه می‌دهیم هر سخنی آزادانه و بدون هیچ مانعی از آن صادر شود در حالی که روایات، خطرناک‌ترین عضو را زبان میداند پس باید بیشترین مراقبتها از همین عضو صورت پذیرد.

امیرالمؤمنین(ع) در بیانِ ارزشمندی فرموده‌اند: «المرءُ مَخبوءٌ تَحتَ لِسانِه ، فَزِن كلامَك، واعرِضه على العَقلِ والمَعرِفَةِ ، فَان كانَ لِلهِ وفي الله فتَكَلَّم بِه ، وإن كانَ غيرَ ذلك فالسكوت خيرٌ منه»[2] .

شایسته است این حدیث با ارزش در ذهن و قلب ما جا داشته باشد در این حدیث حضرت می‌فرماید: شخصیت هر کس در زبان او مخفی است، پس هر حرفی که می‌خواهی بزنی آن را ارزیانی کن و بررسی کن و ببین آیا مطابق عقل و معرفت است و پس از این عرضه و اطمینان از حقانیت و درستی آن و رضایت خدا از آن، شروع به سخن کن و اگر دیدی این سخن غیر از رضای خداست، مطمئن باش سکوت بهتر از آن است.

در جلسات گذشته روایتی خواندیم در تأثیر مخرّب کلام زائد و بیهوده‌گویی: «وَ قَدْ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: إِنَّ اَلرَّجُلَ لَيَتَكَلَّمُ بِالْكَلِمَةِ لِيُضْحِكَ بِهَا جُلَسَاءَهُ فَيَهْوِي بِهَا أَبْعَدَ مِنَ اَلثُّرَيَّا»[3] .

یعنی اتفاق می‌افتد کسی به منظور خنداندن دیگران در یک مجلس شروع می‌کند به حرفهای سبک زدن، و چنان از ارزش او کاسته می‌شود که گویا از ثریا به زمین سقوط می‌کند.

در قرآن کریم می‌خوانیم: ﴿كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ- إِلَّا أَصْحَابَ الْيَمِينِ- فِي جَنَّاتٍ يَتَسَاءلُونَ- عَنِ الْمُجْرِمِينَ - مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ- قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ- وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ- وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ- وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ - حَتَّى أَتَانَا الْيَقِينُ﴾[4] .

«آرى هر كس در گرو اعمال خويش است- مگر «اصحاب يمين» كه نامه اعمالشان را به دست راستشان مى‌دهند)! - آنها در باغهاى بهشتى‌اند- و سؤال مى‌كنند، از مجرمان:- «چه چيز شما را به دوزخ وارد ساخت؟!» مى‌گويند: «ما از نمازگزاران نبوديم و اطعام مستمند نمى‌كرديم- و پيوسته با اهل باطل همنشين و همصدا بوديم- و همواره روز جزا را انكار مى‌كرديم- تا زمانى كه مرگ ما فرا رسيد!»

آن کسانی که در مجالس شروع می‌کنند به حرفها و تحلیل‌های بی‌محتوی و فقط هدفشان یاوه‌گویی و هرزه‌گویی است اگرچه گناهی هم مرتکب نشده باشند ولی حرفهای بیهوده به زبان جاری می‌کنند که نه نفع دنیوی دارد و نفع اخروی و عمر خود را هدر می‌دهند اینها کسانی هستند که در مجالس خوض و باطل شرکت کرده‌اند و این چنین گرفتار عذاب سقر شده‌اند.

خدای متعال در وصف مؤمنین و کسانی که به یاد خدا هستند می‌فرماید: ﴿دَعْواهُمْ فِيها سُبْحانَكَ اللهُمَّ وَتَحِيَّتُهُمْ فِيها سَلامٌ وَآخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ﴾[5] .

گفتار و دعاى آنها در آنجا اين است كه: «خداوندا، منزّهى تو!» و تحيّت آنها در آن جا: سلام؛ و آخرين سخنشان اين است كه: «حمد و سپاس، مخصوصِ خداوندى است كه پروردگار جهانيان است».

این عمری که اینقدر ارزش دارد که اگر یک سبحان الله بگوید چه برکاتی برای او ایجاد می‌شود آیا عاقلانه است که وقت خود را به کارهای لغو و هرزه‌گویی بگذراند.

قرآن کریم در مباحث اخلاقی فقط کلیات را بیان نمی‌کند بلکه به جهت اهمیت برخی رذائل از آنها اسم می‌برد و آثار شوم دنیوی و اخروی آن را متذکر می‌شود مانند غیبت کردن که به خاطر شدت آفات آن، قرآن کریم تشبیه عجیبی به کار می‌برد و آن را به خوردن گوشت برادر مؤمن در حالی که مرده است تشبیه می‌کند و یقینا هر کسی از این کار بیزار است و نفرت دارد: ﴿وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ﴾[6] .

در شب معراج رسول خدا(ص) کسانی را دیدند که با ناخن های خود پوست صورت خود را خراش می‌دادند وقتی حضرت از جبرائیل علت این جریان را سؤال کردند او در جواب گفت: این‌ها کسانی هستند که در دنیا اهل غیبت بودند- این یک عقوبت آنها است و عقوبتهای فراوان دیگر هم دارند: «و قال أنس: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: «مررت ليلة أسري بي على قوم يخمشون وجوههم بأظافيرهم، فقلت: يا جبرئيل من هؤلاء؟ قال: هؤلاء الّذين يغتابون الناس و يقعون في أعراضهم»[7] .

یکی از فضائل اخلاقی صداقت و راستگویی است و در مقابل آن دروغ گویی و کذب است همین یک مورد را در نظر بگیریم اگر کسی مزین به راستگویی باشد و به آن عادت کند چقدر انسان ارزشمندی است و چه نتایج خوبی برای او به همراه دارد و اگر متصف به کذب باشد و به آن عادت کند چه جایگاه پستی در بین مردم خواهد داشت و چه عقوباتی در انتظار او خواهد بود.

روایت از امام باقر(ع): «مُحَمَّدُ بْنُ‌ يَعْقُوبَ‌ عَنْ‌ عِدَّةٍ‌ مِنْ‌ أَصْحَابِنَا عَنْ‌ أَحْمَدَ بْنِ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ خَالِدٍ عَنْ‌ إِسْمَاعِيلَ‌ بْنِ‌ مِهْرَانَ‌ عَنْ‌ سَيْفِ‌ بْنِ‌ عَمِيرَةَ‌ عَمَّنْ‌ حَدَّثَهُ‌ عَنْ‌ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ قَالَ‌: كَانَ‌ عَلِيُّ‌ بْنُ‌ الْحُسَيْنِ‌ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ‌ يَقُولُ‌ لِوُلْدِهِ‌ اتَّقُوا الْكَذِبَ‌ الصَّغِيرَ مِنْهُ‌ وَ الْكَبِيرَ فِي كُلِّ‌ جِدٍّ وَ هَزْلٍ‌ فَإِنَّ‌ الرَّجُلَ‌ إِذَا كَذَبَ‌ فِي الصَّغِيرِ اجْتَرَأَ عَلَى الْكَبِيرِ أَ مَا عَلِمْتُمْ‌ أَنَّ‌ رَسُولَ‌ اللَّهِ‌ صَلَّى اللَّهُ‌ عَلَيْهِ‌ وَ آلِهِ‌ قَالَ‌ مَا يَزَالُ‌ الْعَبْدُ يَصْدُقُ‌ حَتَّى يَكْتُبَهُ‌ اللَّهُ‌ صِدِّيقاً وَ مَا يَزَالُ‌ الْعَبْدُ يَكْذِبُ‌ حَتَّى يَكْتُبَهُ‌ اللَّهُ‌ كَذَّاباً»[8] .

از هر نوع دروغی اجتناب کنید چه کوچک باشد و چه بزرگ چه جدی باشد و یا از روی مضاح و شوخی گفته باشد.

خیلی وقت‌ها افراد برای این که خودشیرینی کنند شروع می‌کنند به حرف‌های بی‌پایه و دروغ، تا به خیال خودشان مجلس‌گرمی کنند و مورد توجه حضار قرار بگیرند و چقدر این عمل مخربی است و چقدر انسان را از جایگاه واقعی خودش دور می‌کند! در ادامه حضرت می‌فرماید: مگر از رسول خدا(ص) نشنیده‌اید که کسی بسیاری از موارد پیش می‌آید که دروغ بگوید ولی مدام مراقب خود است تا دروغ نگوید تا این که خداوند نام او را در زمره صدیقین می‌نویسد و همچنین بسیاری از موارد کسانی هستند که مدام دروغ می‌گویند تا این که نام آنها در زمره کذّابین قرار می‌گیرد و صدّیق درجه‌ای است در شأن یک درجه از انبیاء پائین‌تر و گویا در ردیف انبیاء قرار می‌گیرد و متّصف می‌شوند به این صفت.

کلام مرحوم مجلسی: «والصديقون هم قوم دون الانبياء في الفضيلة»[9] .

مرحوم حاج آقا رحیم ارباب در اصفهان یکی از اوتاد بود، عالم بزرگوار؛ عظیم و زاهد به تمام معنی؛ عابد به تمام معنی و فضائل اخلاقی فراوانی داشتند یکی از تعابیری که ایشان داشتند این بود که «آدم یک وقتی در وضعیتی قرار می‌گیرد که کم می‌ماند بپکد» و از اصطلاح اصفهانی استفاده می‌کردند یعنی آدم در یک مجلسی قرار می‌گیرد و نکته‌ای به ذهنش می‌رسد که اگر بگوید در آن مجلس انفجاری حاصل می‌کند و مجلس‌گرمی می‌شود، بین اهل مجلس مورد توجه قرار می‌گیرد ولی می‌داند که گفتن این حرف درد‌سری به وجود می‌آورد و آبروی کسی از بین می‌رود، همین که جلوی خود را بگیرد و چیزی نگوید خیلی کار سختی است و گویا در شرف پکیدن و انفجار قرار می‌گیرد و این خویشتن‌داری خیلی سخت می‌شود معلوم می‌شود این عالم بزرگوار در بعضی مواقع نکاتی به ذهنشان می‌رسیده که جالب بوده و می‌توانسته موجب گرمی آن مجلس بشود ولی به خاطر این که احتمال گناه درآن وجود داشته و احتمال غیبت و تمسخر در آن وجود داشته خود را در فشار و خویشتن‌داری قرار می‌دادند تا خطائی از ایشان سر نزند.

روایت از امام باقر(ع): «عَنْهُ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ‌ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ لِلشَّرِّ أَقْفَالًا وَ جَعَلَ مَفَاتِيحَ تِلْكَ الْأَقْفَالِ الشَّرَابَ وَ الْكَذِبُ شَرٌّ مِنَ الشَّرَابِ‌»[10] .

خداوند برای شرها قفلهایی قرار داده و کلید آن شراب است و دروغ از شراب بدتر است.

خیلی از آدمها به شدت از خوردن شراب إباء دارند ولی به راحتی مرتکب گناه دروغ می‌شوند و ما طلبه‌ها به شدت باید از دروغ پرهیز کنیم، برای هر گناه موانعی است مانند عقل که مانع بسیاری از گناهان می‌شود وقتی کسی شراب می‌خورد گویا تمام موانع از او برداشته می‌شود و مرتکب هر جرم و جنایتی می‌شود پس عقل مانع مهمی است و می‌تواند مانع سایرگناهان مانند دروغ گویی باشد إن شاء الله خداوند توفیق بفرماید که بتوانیم زبان خودمان را حفظ کنیم.

بحث فقهی: اهمیت زکات فطره: زکات فطره ظاهرا کوچک است ولی اثر مهمی دارد و اگر کسی از پرداخت آن اجتناب کند گویا ماه رمضان روزه نگرفته است در قرآن کریم همه جا اول اسم نماز می‌آید بعد از زکات یاد می‌شود: ﴿وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاء والضَّرَّاء وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ﴾[11] . ولی در بحث زکات فطره اول نام زکات می‌آید بعد نام نماز﴿قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّى- وَذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى﴾[12] .

یکی از شرائط وجوب زکات فطره، عدم بی‌هوشی حین شب عید: در بیان شروط زکات عرض شد شرط اول تکلیف است یعنی صبی و مجنون نباشد و همچنین مغمی علیه نباشد یعنی در وقت ورود در شب عید شرائط تکلیف در او مهیا باشد و الّا زکات بر او واجب نمی‌شود و بعد از شرط اول وارد شرط دوم شدیم و آن حُریّت است، در این جا لازم است که شرط مغمی علیه را قدری بیشتر توضیح بدهیم:

کلام مرحوم امام: «ولا على من هو مُغمىً‌ عليه عند دخول ليلة العيد»[13] . یعنی یکی از شروط وجوب زکات فطره آن است که در حین دخول در شب عید بی‌هوش نباشد و قُبیل عید در وضعیت سلامت عقلی و هوشیاری باشد و الا زکات بر او واجب نمی‌شود.

کلام مرحوم صاحب شرایع: «فلا تجب على الصبي و لا على المجنون و لا على من أهل شوال و هو مغمى عليه»[14] . یعنی اگر کسی وارد ماه شوال بشود در حالی که مغمی علیه و بی‌هوش باشد زکات فطره بر او واجب نمی‌شود.

کلام مرحوم سید: «عدم الإغماء فلا تجب على من أهلَّ‌ شوّال عليه و هو مغمى عليه»[15] . ایشان نیز تعبیری مانند سایر علماء را به کار برده‌اند.

کلام مرحوم صاحب جواهر: «بلا خلاف أجده فيه أيضا بل في المدارك أنه مقطوع به في كلام الأصحاب»[16] .

در جواهر در مسئله شرط عدم اغماء در وجوب زکات فطره ادعا شده است که مخالفی وجود ندارد بلکه در مدارک ادعا شده است بین اصحاب و علمای شیعه این شرط از شروط قطعی به حساب می‌آید.

نظر استاد: در مجموع هر سه شرط یعنی صبی و مجنون نبودن و عدم اغماء برگشت به شرط اول می‌کند که همان تکلیف است و اگر کسی در حین شب عید یکی از این سه خصویت در او باشد مکلف نخواهد بود و زکات فطره بر او واجب نمی‌شود.

کلام صاحب مدارک: «و هو مشكل على إطلاقه، نعم و لو كان الإغماء مستوعبا لوقت الوجوب اتجه ذلك»[17] . اگر بگوییم کسی در وقت ورود در شب عید فطر مغمی علیه باشد و این قول را به طور مطلق قائل باشیم و او را مُکلّف به اداء زکات فطره ندانیم قبول این قول مشکل است بله اگر این اغماء در تمام زمان عید طول بکشد و از اول شب عید تا ظهر عید ادامه داشته باشد و مستوعب تمام وقت باشد این قول پذیرفته است ولی اگر در این میان به اندازه پرداخت زکات فطره به هوش باشد لازم است که زکات فطره خود را اداء نماید.

مرحوم امام و مرحوم محقق و مرحوم سید و مرحوم صاحب جواهر یکی از شرائط وجوب زکات فطره را این دانسته‌اند که در حین ورود در شب عید مغمی علیه نباشد ولی اگر پس از ورود شب عید این شخص به هوش می‌آمد شرائط وجوب زکات فطره را نداشت.

جواب صاحب جواهر به صاحب مدارک: «و فيه أن الدليل الأصل بعد ظهور الأدلة في اعتبار حصول الشرائط عند الهلال، فلا عبرة بالبلوغ و الإفاقة من الجنون و الإغماء بعده كما تعرفه فيما يأتي عند تعرض المصنف له، و لا خصوصية للإغماء على غيره و منه يعلم حينئذ أن التوسعة في وقت الأداء لا وقت الوجوب، فتأمل جيدا، و الله أعلم»[18] .

آنچه از روایات به دست می‌آید آن است که حین شب عید باید این شرائط موجود باشد و پس از گذشت شب عید تحقق این شرائط تأثیری در وجوب زکات فطره نخواهد داشت و دربین این شروط سه گانه در تحقق تکلیف نمی‌توان عدم اغماء را جدای از عدم صبایت و جنون در نظر گرفت و حکم جداگانه ای برای آن قائل شد یعنی اگر بناست در حین شب عید عدم اغماء شرط نباشد و تا ظهر عید وقت باشد، به چه دلیل عدم صبایت و جنون چنین حکمی نداشته باشد؟ و اما جواب آخر این که از اول شب عید تا ظهر عید، وقت اداء زکات فطره است نه این که وقت وجوب باشد و وقت وجوب همان حین شب عید است که باید شرائط تکلیف به طور کامل آماده باشد.

مختار استاد: کلام صاحب جواهر درست است و این شرائط باید تماما در حین شب عید محقق باشد و مشکلی که صاحب مدارک بیان کرده‌اند دلیلی برای آن نیست و زمان وجوب غیر از زمان أداء زکات است.

ادامه مباحث در جلسه آینده.


[1] . كافي، شيخ كليني، ج2، ص115، اسلامي.. جواهر الکلام، نجفی جواهری، شیخ محمد حسن، ج۱۵، ص۴۸۵، دار إحياء التراث العربي(بیروت)
[2] .بحار الأنوار، علامه مجلسي، ج71، ص285، مؤسسه وفاء.
[3] . تنبيه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورّام)، ج۱، ص۱۱۱.
[4] . سوره مدّثر/ آیات38إلی.47.
[5] . سوره یونس/آیه10.
[6] . سوره حجرات/ آیه12.
[7] . محجة البيضاء، فيض كاشاني، ج5، ص251، جامعه مدرسین.
[8] . وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، أبو جعفر، ج۱۲، ص۲۵۰، باب تحریم الکذب، ح1، مؤسسه آل البیت(ع) لإحیاء التراث.
[9] . بحار الأنوار، علامه مجلسي، ج72، ص236، مؤسسه وفاء.
[10] . كافي، شيخ كليني، ج2، ص338، اسلامي.
[11] . سوره بقره/آبه 177.
[12] .سور أعلی/ آیات 14و 15.
[13] . تحریر الوسیلة، امام خمینی ره، ج۱، ص۳۶۳، مؤسسة تنظیم و نشر آثار إمام خمینی(قدس سره).
[14] . شرائع الإسلام، محقق حلی، ج۱، ص۱۵۸، اسماعيليان.
[15] . عروة الوثقی، سید محمد کاظم یزدی، ج۴، ص۲۰۲، جامعه مدرسين.
[16] . جواهر الکلام، نجفی جواهری، شیخ محمد حسن، ج۱۵، ص۴۸۵، إحياء التراث العربي(بیروت).
[17] . مدارک الأحکام، موسوی عاملی، سید محمد، ج۵، ص۳۰۸، مؤسسة آل البیت(ع) لإحیاء التراث.
[18] . جواهر الکلام، نجفی جواهری، شیخ محمد حسن، ج۱۵، ص۴۸۵، دار إحياء التراث العربي(بیروت).