99/07/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الزكاة/أحكام الزكاة / زکات مال(تعلق وجوب زکات بر عین)
بحث اخلاقی:اهمیت حفظ زبان در مباحث اخلاقی
در ادامه بحث اخلاقی که راجع به آفات زبان بود نکاتی متذکر میشویم: تمام اعضاء و جوارح انسان که در اختیار او قرار گرفته، امکان دارد هم در راه صحیح بکار بروند و هم در راه غلط و یکی از مهمترین این اعضاء زبان است و نسبت به سائر اعضای بدن انسان، احتمال بیشترین آفات در این عضو وجود دارد، برخی آفات زبان طوری است که گناه به حساب نمیآید ولی موجب تضییع عمر انسان و از بین رفتن شرافت انسان میشود و زمینهی گناهان قطعی را به وجود میآورد مثل این که وقتی تعدادی از رفقاء دور هم جمع میشوند شروع میکنند به حرف زدن از هر دری و با حرفهای لغو و لحنی سبک، خود شیرینی میکنند و ساعتها به همین منوال میگذرد بدون این که کوچکترین کار مفید و صحبت حکیمانهای گفته شود البته این گونه مجالس معمولا آمیخته میشوند به گناهانی که عمدتا از زبان صادر میشود مانند غیبت و تمسخر و گویا یکی از مهمترین چاشنیهای این گونه مجالس استفاده از این هرزهگوییهاست که اکثرا از آفات و گناهان به شمار میروند و یا حداقل موجب بطالت و هدر رفتن عمر میشود، یکی از خطرات این است که حتی افراد متدین نسبت به آفات زبان غافل هستند و تأثیر آن را فرعی و کم اهمیت میدانند در حالی که چه بسا در سایر امور مانند مسائل مالی و حفظ نگاه از نامحرم و رعایت عبادت و تکالیف شرعی بسیار دقیق عمل کنند، در این جلسه به جهت تذکر اهمیت زبان تعداد دیگری از روایات را یاد آور میشویم.
روایات مربوط به آفات زبان
روایت اول: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ قَيْسٍ أَبِي إِسْمَاعِيلَ وَ ذَكَرَ أَنَّهُ لَا بَأْسَ بِهِ مِنْ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ ص فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِي فَقَالَ احْفَظْ لِسَانَكَ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِي قَالَ احْفَظْ لِسَانَكَ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِي قَالَ احْفَظْ لِسَانَكَ وَيْحَكَ وَ هَلْ يَكُبُّ النَّاسَ عَلَى مَنَاخِرِهِمْ فِي النَّارِ إِلَّا حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِمْ»[1] .
در این روایت رسول خدا(ص) در تقاضای کسی که نصیحتی از پیغمبر(ص) خواسته بود با چند تأکید فرمودند: زبان خود را حفظ کن! و در ادامه فرمودند: وای بر تو مگر نمیدانی در روز قیامت چطور جهنمیها وارد جایگاه پست خود میشوند به جهت محصولات و آثار زبان خود؟
روایت دوم: «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مِهْزَمٍ الْأَسَدِيِّ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ: إِنَّ لِسَانَ ابْنِ آدَمَ يُشْرِفُ عَلَى جَمِيعِ جَوَارِحِهِ- كُلَّ صَبَاحٍ فَيَقُولُ كَيْفَ أَصْبَحْتُمْ فَيَقُولُونَ بِخَيْرٍ إِنْ تَرَكْتَنَا وَ يَقُولُونَ اللَّهَ اللَّهَ فِينَا وَ يُنَاشِدُونَهُ وَ يَقُولُونَ إِنَّمَا نُثَابُ وَ نُعَاقَبُ بِكَ»[2] .
أبی حمزة از امام سجاد(ع) نقل میکند: زبانِ آدمی زاد، هر صبح جویای احوال تمام اعضا و جوارح میشود و به آنها میگوید: این شب را در چه حالی به صبح رساندید؟ جوارح انسان در جواب میگویند: ما شب را به خیر به صبح رساندیم اگر تو بگذاری! و میگویند: تو را به خدا سوگند ما را گرفتار نکن و مراقب ما باش! و در حالی که ضجّه میزنند و گریه میکنند میگویند: ما به خاطر تو ثواب میبریم و عقاب میشویم.
روایت سوم: «من کثر کلامه کثر سقطه و من کثر سقطه کثرت ذنوبه و من کثرت ذنونه کانت النار أولی به»[3] .
کسی که زیاد حرف میزند احتمال انحرافش بیشتر است و کسی که احتمال انحرافش بیشتر باشد گناهانش بیشتر است و کسی که گناهش زیاد شود آتش جهنم سزاوار اوست.
روایت چهارم: «يا أبا ذر من صمت نجا فعليك بالصدق»[4] .
ای أباذر کسی که سکوت اختیار کند و بیجهت حرف نزند نجات پیدا میکند و بر تو باد بر راستگویی.
روایت پنجم: «وعلى الباب الرابع مكتوب: لا إله إلا الله، محمد رسول الله، علي ولي الله، من كان يؤمن بالله واليوم الآخر فليكرم ضيفه من كان يؤمن بالله واليوم الآخر فليكرم جاره، من كان يؤمن بالله واليوم الآخر فليكرم والديه، من كان يؤمن بالله واليوم الآخر فليقل خيرا أويسكت»[5] .
بر در چهارم بهشت نوشته شده است: لا إله إلا الله، محمد رسول الله، علي ولي الله؛ کسی که ایمان به خدا و آخرت دارد مهمانش را گرامی بدارد؛ کسی که به خدا و روز آخرت ایمان دارد همسایه خود را گرامی بدارد؛ کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد پدر و مادر خود را گرامی بدارد؛ کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد یا سخن خیر بگوید و یا سکوت اختیار کند.
روایت ششم: «قال رسول اللّه- صلی اللّه علیه و آله-: «من یتکفل لی بما بین لحییه و رجلیه، اتکفل له بالجنة»[6] .
رسول خدا(ص) فرمودند: اگر کسی به من اطمینان دهد که مراقب آنچه بین دو فک اوست (زبان) و بین دو پای اوست(شهوت) باشد من نیز بهشت را برای او ضمانت میکنم.
روایت هفتم: «وَ قَالَ (علیه السلام) :تَكَلَّمُوا تُعْرَفُوا فَإِنَّ الْمَرْءَ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ»[7] .
امیرالمؤمنین فرمودند: بدانید که چه سخنی میگویید زیرا شخصیت هر کس در زبان او مخفی است.
روایت هشتم: «قال الصادق: الكلام إظهارما في قلب المرء من الصفا و الكدر، والعلم والجهل، قال أميرالمؤمنين علي بن أبيطالب(ع): المرء مخبوء تحت لسانه، فزِن كلامَك، واعرضه على العقل والمعرفة، فان كان لله وفي الله فتكلم به، وإن كان غير ذلك فالسكوت خير منه»[8] .
امام صادق(ع) فرمودند: سخن گفتن باعث میشود حسنات و عیوب و علم و جهل هر کس معلوم شود و امیرالمؤمنین(ع) فرمود: شخصیت هر کس زیر زبان او مخفی است پس کلامت را سبک و سنگین کن و بر عقلت عرضه کن و اگر این حرف مطابق رضای خدا بود پس سخن بگو و اگر هدف باطلی داشتی بدان سکوت بهتر از حرف زدن است.
بحث فقهی: کلام فقهاء در تعلق وجوب زکات بر عین
کلام مرحوم سید: «الأقوى أن الزكاة متعلقة بالعين، لكن لا على وجه الإشاعة»[9] .
یعنی تعلق زکات بر عین است ولی این مال زکوی به صورت غیر مشاع با مال صاحب زکات آمیخته است.
کلام مرحوم محقق در شرایع: «و أما اللواحق فهي أن الزكاة تجب في العين لا في الذمة ف إذا تمكن من إيصالها إلى مستحقها فلم يفعل فقد فرط فإن تلفت لزمه الضمان- و كذا إن تمكن من إيصالها إلى الساعي أو إلى الإمام»[10] .
مرحوم محقق در قسمت لواحق احکام زکات فرموده است: زکات به عین تعلق میگیرد نه به ذمه و اگر کسی امکان رساندن مال زکوی به مستحق را داشته باشد ولی کوتاهی کند مدیون است و اگر این مال تلف شود ضامن خواهد بود و این حکم این چنین است در جایی که امکان رساندن به عامل زکات یا امام وجود داشته باشد.
کلام صاحب جواهر: «وأما اللواحق فهي أن الزكاة تجب في العين لا في الذمة على المشهور نقلا وتحصيلا، بل في شرح المفاتيح للبهبهاني «كاد يكون إجماعا» بل في موضع من التذكرة «نسبته إلى أصحابنا» وفي آخر «عندنا» وفي ثالث «نفي الخلاف عنه» وفي كشف الحق «نسبته إلى الإمامية» بل في محكي المنتهى «هو مذهب علمائنا أجمع حيواناً كان أو غلة أو أثمانا، وبه قال أكثر أهل العلم» وفي السرائر «أنهم عليهمالسلام أوجبوا الزكاة في الأعيان دون غيرها من الذمم» وفي محكي الانتصار «أنه الذي يقتضيه أصول الشريعة» وفي محكي مجمع البرهان «أنه المفهوم من الأخبار، ولعله لا خلاف فيه عند أصحابنا» وعن بعض أن القائل بالذمة مجهول، وآخر نسبته إلى الشذوذ من أصحابنا»[11] .
در این عبارتِ جواهر الکلام مجموعهای از اقوال فقهاء در این موضوع گرد آوری شده است و ماحصل آن است که مشهور علماء قائلند تعلق وجوب زکات بر عین است نه بر دین و ذمه و این شهرت هم از طریق نقل و دیدن تحقیقات این فقهاء به دست آمده و هم از طریق تحصیل و تحقیق خود صاحب جواهر و کسانی که تعلق وجوب زکات را بر ذمه دانستهاند یا مجهول الهویه هستند و یا چنین قولی به شاذ از علماء و اصحاب شیعه نسبت داده شده است.
استدلال به تعلق وجوب زکات بر عین: در اثبات تعلق وجوب بر عین استدلال شده است بر نصوص و روایات کثیرهای که جای هیچ تردیدی را باقی نمیگذارد، در جلسه گذشته روایاتی مطرح شد در این جلسه نیز تعداد دیگری از روایات نیز مطرح می گردد:
روایت اول: «وبإسناده عن عبد الله بن سنان، عن أبي عبد الله عليهالسلام قال: إنّ الله عزّ وجلّ فرض الزكاة كما فرض الصلاة، فلو أنّ رجلاً حمل الزكاة فأعطاها علانية لم يكن عليه في ذلك عيب، وذلك أنّ الله عزّ وجلّ فرض للفقراء في أموال الأغنياء ما يكتفون به، ولو علم أنّ الذي فرض لهم لا يكفيهم لزادهم، وإنّما يؤتى الفقراء فيما أُوتوا مِن منع مَن منعهم حقوقهم، لا من الفريضة»[12] .
در این روایت عبارت: «في أموال الأغنياء ما يكتفون به» به کار رفته است و وجود کلمه «فی» نشانه ظرفیت است و بیان کنند تعلق زکات به عین است و معنای این عبارت این است که خداوند در اموال اغنیاء حقی برای فقراء قرار داده است.
روایت دوم: «وعنه، عن أبيه، عن عبد الله بن المغيرة، عن ابن مسكان وغير واحد جميعاً، عن أبي عبد الله عليهالسلام قال: إنّ الله عزّ وجلّ جعل للفقراء في أموال الأغنياء ما يكفيهم، ولولا ذلك لزادهم، وإنّما يؤتون مِن مَنع من منعهم»[13] .
امام صادق(ع) میفرمایند: خداوند در اموال اغنیاء تا جایی حقی برای فقراء قرار داده است که نیاز آنها بر آورده شود و اگر نیاز آنها با بیش از این برآورده میشد خداوند بیش از این در اموال اغنیاء حقی برای فقراء قرار میداد ... در این روایت نیز کلمه «فی» نشانه ظرفیت و نشانه تعلق زکات به عین است.
روایت سوم: «محمّد بن يعقوب، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن حمّاد بن عيسى، عن حريز، عن عبد الرحمٰن بن أبي عبد الله، قال: قلت لأبي عبد الله عليهالسلام: رجل لم يزكّ، إبله أو شاءه عامين فباعها، على من اشتراها أن يزكّيها لما مضى؟ قال: نعم، تؤخذ منها زكاتها ويتبع بها البائع أو يؤدّي زكاتها البائع»[14] .
راوی از امام صادق(ع) سؤال میکند از کسی که شتر و گوسفند دارد ولی به مدت دو سال زکات آنها را پرداخت نکرده است و آنها را به فروش رسانده است آیا زکات این اموال باید توسط خریدار پرداخت گردد؟ حضرت در جواب میفرمایند بله این زکات باید پرداخت گردد اگر مشتری آن را پرداخت کند از بایع پس میگیرد و یا این که خود بایع قبل از تحویل به مشتری زکات مال خود را أداء نماید.
نظر استاد:در این روایت هم به وضوح تعلق زکات به عین مشخص است و إلا نیازی نبود که مشتری کاری انجام دهد.
صاحب حدائق در استناد به این روایت میگوید: «و هذا الخبر من ما يدل على تعلق الزكاة بالعين و إن جاز الإخراج من غيره رخصة و تخفيفا»[15] .
این روایت دلالت دارد بر تعلق زکات بر عین اگر چه جایز است مالک آن از اموال دیگر خود از باب رخصت و تخفیف این زکات را پرداخت نماید.