99/06/25
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الزكاة/أحكام الزكاة / زکات مال(وجوب وصیت به دفع زکات در صورتی که بر عهده موصی باشد و یا به مال او تعلق گرفته باشد)
بحث اخلاقی: سالروز شهادت امام زین العابدین علیه السلام
روز گذشته مصادف بود با شهادت امام زین العابدین سید الساجدین علی بن الحسین علیه التحیة و الثنا؛ عرض تسلیت داریم به شما برادران عزیز به مناسبت این روز؛ مرسوم این است که در مناسبتهای مرتبط با اهل بیت عصمت و طهارت(ع)؛ در موالید و شهادات آن بزرگواران اجمالا شرح حالی بیان میکردیم.
پیبردن به حالات و سبک و روش زندگی این حضرت موجب میشود که بهترین الگوها را در ذهن و قلبمان داشته باشیم و این شرح حال نه صرفا از باب تیمُّن و تبرُّک است بلکه از باب الگو قرار دادن حالات و روش این بزرگوار در عرصه عمل است.
یکی از نکاتی که در مورد این امام بزرگوار بیشتر روشن است و مورد توجه، آن روحیه معنوی و ارتباط عمیق با خدای متعال و اهمیت دادن او به نماز است به نحوی که فرزند گرامی ایشان؛ امام محمد باقر(ع) در روایتی فرمودهاند:
«امام سجاد(ع) در شبانه روز هزار رکعت نماز میخواند وحضرت علی(ع) پانصد نخل داشت که نزد هر کدام دو رکعت نماز میخواند و هنگام نماز رنگش تغییر میکرد وبا ذلّت مقابل خدا میایستاد واعضایش میلرزید ومانند کسی که نماز آخرش است نماز میخواند و اگر در نماز عبا از روی دوشش میافتاد آن را بردوش نمیگرفت تا اینکه از نماز فارغ میشد».
برخی روایات در بیان حالات امام سجاد(ع) در عبادت
روایت اول: «حَدَّثَنَا الْمُظَفَّرُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ الْمُظَفَّرِ بْنِ الْعَلَوِیِ السَّمَرْقَنْدِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ الْعَیَّاشِیُّ عَنْ أَبِیهِ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الطَّیَالِسِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادٍ الْأَزْدِیِّ عَنْ حَمْزَهَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَبِیهِ حُمْرَانَ بْنِ أَعْیَنَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ(ع) قَالَ: کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع یُصَلِّی فِی الْیَوْمِ وَ اللَّیْلَهِ أَلْفَ رَکْعَهٍ کَمَا کَانَ یَفْعَلُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع کَانَتْ لَهُ خَمْسُمِائَهِ نَخْلَهٍ فَکَانَ یُصَلِّی عِنْدَ کُلِّ نَخْلَهٍ رَکْعَتَیْنِ وَ کَانَ إِذَا قَامَ فِی صَلَاتِهِ غَشِیَ لَوْنَهُ لَوْنٌ آخَرُ وَ کَانَ قِیَامُهُ فِی صَلَاتِهِ قِیَامَ الْعَبْدِ الذَّلِیلِ بَیْنَ یَدَیِ الْمَلِکِ الْجَلِیلِ کَانَتْ أَعْضَاؤُهُ تَرْتَعِدُ مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ کَانَ یُصَلِّی صَلَاهَ مُوَدِّعٍ یَرَى أَنَّهُ لَا یُصَلِّیَ بَعْدَهَا أَبَداً وَ لَقَدْ صَلَّى ذَاتَ یَوْمٍ فَسَقَطَ الرِّدَاءُ عَنْ أَحَدِ مَنْکِبَیْهِ فَلَمْ یُسَوِّهِ حَتَّى فَرَغَ مِنْ صَلَاتِهِ»[1]
همان طور که در مقدمه گفته شد امام باقر(ع) توصیف دقیقی از حالات پدر بزرگوارشان دارند مبنی بر اینکه چطور در حال نماز از خوف خدای متعال رنگ از رخ امام میپرید و به زردی میگرایید و اعضای بدنش به لرزه در میآمد مانند حالت یک عبدی که در مقابل سلطان مقتدری قرار گرفته است و اینکه مانند امیرالمؤمنین(ع) در شبانه روز هزار رکعت نماز اقامه میکردند به نحوی که در مکانهای مختلف این نمازها اقامه میشد تا هر مکانی شهادت بر نمازی بدهد؛ از جمله حالاتی که در این روایت بیان شده است اینکه امام(ع) در اقامه هر نمازی چنان با سوز و گداز نماز را به جا میآوردند که گویا آخرین نماز عمرشان است و گویا این نماز، نماز وداع اوست، و چنان حضرت غرق در عبادت میشدند که اگر عبا از دوش مبارکشان میافتاد توجهی به آن تا این که از نماز فارغ شوند.
روایت دوم: «مصباح المتهجّد: كان له خريطة فيها تربة الحسين عليه السّلام،(و كان لا يسجد إلاّ على التراب)»[2]
دیگر از اوصافی که در بیان نماز امام سجاد(ع) نقل شده است این است که حضرت تکه پارچهای داشتند که مقداری از تربت امام حسین(ع) در آن بود و سیره حضرت چنان بود که به غیر تراب بر چیز دیگری سجده نمیکردند.
سجده این چنین است که یک بنده در مقابل مولای خود شریف ترین اعضای بدنش را یعنی پیشانیش را بر پست ترین و کم ارزش ترین اشیاء یعنی خاک قرار می دهد.
روایت سوم: «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ أَبُو دَاوُدَ جَمِيعاً عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي جَهْمَةَ عَنْ جَهْمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ كَانَ أَبِي عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ: كَانَ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ إِذَا قَامَ فِي اَلصَّلاَةِ كَأَنَّهُ سَاقُ شَجَرَةٍ لاَ يَتَحَرَّكُ مِنْهُ شَيْءٌ إِلاَّ مَا حَرَّكَهُ اَلرِّيحُ مِنْهُ»[3] .
جهم بن حميد گويد: امام صادق(ع) فرمود: پدر بزرگوارم عليه السّلام مىفرمود: على بن الحسين عليهما السّلام چنان بود كه هرگاه به نماز مىايستاد، همانند تنهی درختى بود كه عضوى از او حركت نمىكند، مگر آنچه باد به حركت وامىدارد».
امام سجاد(ع) چنان مؤدبانه و خاشعانه متوجه عبادت پرورگار عالم بودند که گویا شاخهی درختی هستند که هیچ کدام از اعضاء آن حضرت حرکت نداشت مگر زمانی که نسیمی لباسهای ایشان را به حرکت در میآورد واین برای ما باید درسی باشد که درحال نماز نباید به لهو ولعب مشغول باشیم؛ زیاد مشاهده میشود که چطور برخی نمازگزارها در حین نماز با سر و صورت خود بازی میکنند و اینکه لباسهای خود را مرتب میکنند و بسیاری از حرکاتی که نشان از عدم توجه دارد.
روایت چهارم: «الإمامُ الصّادقُ عليه السلام:كان عليُّ بنُ الحسينِ عليهما السلام إذا قامَ إلى الصّلاةِ تَغَيَّرَ لَونُهُ، فإذا سَجَدَ لم يَرفَعْ رَأسَهُ حتّى يَرفَضَّ عَرَقا»[4] .
در این روایت حالات امام زین العابدین(ع) چنان توصیف شده است که در حال نماز رنگ چهره مبارک حضرت تغییر میکرد و وقتی به سجده میرفتند سر از سجده بلند نمیکردند مگر این که تمام صورت حضرت غرق در عرق میشد.
روایت پنجم: «دَعَوَاتُ اَلرَّاوَنْدِيِّ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحَسَنِ بْنِ كَثِيرٍ اَلْخَزَّازِ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: رَأَيْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ عَلَيْهِ قَمِيصٌ غَلِيظٌ خَشِنٌ تَحْتَ ثِيَابِهِ وَ فَوْقَهُ جُبَّةُ صُوفٍ وَ فَوْقَهَا قَمِيصٌ غَلِيظٌ فَمَسِسْتُهُمَا فَقُلْتُ إِنَّ اَلنَّاسَ يَكْرَهُونَ لِبَاسَ اَلصُّوفِ قَالَ كَلاَّ كَانَ أَبِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَلْبَسُهَا وَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ يَلْبَسُهَا وَ كَانُوا يَلْبَسُونَ أَغْلَظَ ثِيَابِهِمْ إِذَا قَامُوا إِلَى اَلصَّلاَةِ وَ كَانَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِذَا صَلَّى بَرَزَ إِلَى مَوْضِعٍ خَشِنٍ فَيُصَلِّي فِيهِ وَ يَسْجُدُ عَلَى اَلْأَرْضِ فَأَتَى اَلْجَبَّانَ وَ هُوَ جَبَلٌ بِالْمَدِينَةِ يَوْماً ثُمَّ قَامَ عَلَى حِجَارَةٍ خَشِنَةٍ مُحْرِقَةٍ فَأَقْبَلَ يُصَلِّي وَ كَانَ كَثِيرَ اَلْبُكَاءِ فَرَفَعَ رَأْسَهُ مِنَ اَلسُّجُودِ وَ كَأَنَّمَا غُمِسَ فِي اَلْمَاءِ مِنْ كَثْرَةِ دُمُوعِهِ»[5] .
در این روایت نیز توصیف عجیبی از کیفیت ابراز ذلت در مقابل پروردگار عالم در حالات امام سجاد(ع) نقل شده است به نحوی که حضرت خشن ترین لباسها را بر تن میکردند و در سختترین و ناهموارترین مکانها به اقامه نماز مشغول میشدند؛ روزی امام(ع) به طرف کوهی که در بیانانهای اطرف مدینه بود خارج شدند، سنگ ناهموار و داغی را پیدا کردند و بر روی آن مشغول عبادت شدند و حضرت کثیر البکاء بودند به نحوی که وقتی سر از سجده بر می داشتند چهره حضرت به قدری غرق در اشک میشد که گویا سر در آب فرو بردهاند.
نقل شده که حضرت بارها آیه ﴿مالک یوم الدین﴾ را تکرار میکردند و به یاد آن روز قیامت این حالات از آن حضرت مشاهده میشد.
ما هم باید خودمان را به این حالات امام(ع) نزدیک کنیم و تا میتوانیم در محضر پروردگار عالم خشوع قلبی و ظاهری را ابراز کنیم.
روایت ششم: «وَ أَتَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِلَى جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ فَقَالَتْ لَهُ يَا صَاحِبَ رَسُولِ اَللَّهِ إِنَّ لَنَا عَلَيْكُمْ حُقُوقاً وَ مِنْ حَقِّنَا عَلَيْكُمْ إِذَا رَأَيْتُمْ أَحَدَنَا يُهْلِكُ نَفْسَهُ اِجْتِهَاداً أَنْ تُذَكِّرُوهُ اَللَّهَ وَ تَدْعُوهُ إِلَى اَلْبُقْيَا عَلَى نَفْسِهِ وَ هَذَا عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ بَقِيَّةُ أَبِيهِ اَلْحُسَيْنِ قَدِ اِنْخَرَمَ أَنْفُهُ وَ نُقِبَتْ جَبْهَتُهُ وَ رُكْبَتَاهُ وَ رَاحَتَاهُ أَذَابَ نَفْسَهُ فِي اَلْعِبَادَةِ فَأَتَى جَابِرٌ إِلَى بَابِهِ وَ اِسْتَأْذَنَ فَلَمَّا دَخَلَ عَلَيْهِ وَجَدَهُ فِي مِحْرَابِهِ قَدْ أَنْصَبَتْهُ اَلْعِبَادَةُ فَنَهَضَ عَلِيٌّ فَسَأَلَهُ عَنْ حَالِهِ سُؤَالاً خَفِيّاً أَجْلَسَهُ بِجَنْبِهِ ثُمَّ أَقْبَلَ جَابِرٌ يَقُولُ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ اَللَّهَ خَلَقَ اَلْجَنَّةَ لَكُمْ وَ لِمَنْ أَحَبَّكُمْ وَ خَلَقَ اَلنَّارَ لِمَنْ أَبْغَضَكُمْ وَ عَادَاكُمْ فَمَا هَذَا اَلْجَهْدُ اَلَّذِي كَلَّفْتَهُ نَفْسَكَ فَقَالَ لَهُ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ يَا صَاحِبَ رَسُولِ اَللَّهِ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ جَدِّي رَسُولَ اَللَّهِ قَدْ غَفَرَ اَللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ فَلَمْ يَدَعِ اَلاِجْتِهَادَ وَ تَعَبَّدَ هُوَ بِأَبِي وَ أُمِّي حَتَّى اِنْتَفَخَ اَلسَّاقُ وَ وَرِمَ اَلْقَدَمُ وَ قِيلَ لَهُ أَ تَفْعَلُ هَذَا وَ قَدْ غَفَرَ اَللَّهُ لَكَ مٰا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ مٰا تَأَخَّرَ قَالَ أَ فَلاَ أَكُونُ عَبْداً شَكُوراً فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيْهِ جَابِرٌ وَ لَيْسَ يُغْنِي فِيهِ قَوْلُ قَائِلٍ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ اَلْبُقْيَا عَلَى نَفْسِكَ فَإِنَّكَ مِنْ أُسْرَةٍ بِهِمْ يُسْتَدْفَعُ اَلْبَلاَءُ وَ تُسْتَكْشَفُ اَللَّأْوَاءُ وَ بِهِمْ تُسْتَمْسَكُ اَلسَّمَاءُ فَقَالَ يَا جَابِرُ لاَ أَزَالُ عَلَى مِنْهَاجِ أَبَوَيَّ مُؤْتَسِياً بِهِمَا حَتَّى أَلْقَاهُمَا فَأَقْبَلَ جَابِرٌ عَلَى مَنْ حَضَرَ فَقَالَ لَهُمْ مَا رُئِيَ مِنْ أَوْلاَدِ اَلْأَنْبِيَاءِ مِثْلُ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ إِلاَّ يُوسُفُ بْنُ يَعْقُوبَ وَ اَللَّهِ لَذُرِّيَّةُ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ أَفْضَلُ مِنْ ذُرِّيَّةِ يُوسُفَ»[6] .
در بیان شدت اهتمام امام سجاد(ع) جریانی نقل شده است که روزی یکی دختران امیرالمؤمنین(ع) بنام فاطمه به ملاقات جابربن عبدالله انصاری رفت و خطاب به او گفت: ای کسی که از صحابی رسول خدا(ص) بودی ما أهل بیت پیغمبر بر گردن تو حقی داریم و یکی از حقوقی که ما داریم این است که اگر دیدی یکی از ما از شدت تلاش و عبادت خود را به هلاکت میاندازد به او تذکر دهی و او را به حفظ نفس توصیه کنی ای جابر! این علی بن حسین(ع) است یادگار پدرش میبینی که چطور از شدت عبادت رمقی برای او نمانده و چطور پیشانی و زانوهایش متورم شده و پینه بسته است.
جابر به ملاقات علی بن الحسین(ع) مشرف شد و إذن دخول گرفت، وقتی وارد شد امام را در همان حالتی که فاطمه بنت علی بن ابی طالب توصیف کرده بود در محراب عبادت یافت امام از حال عبادت برخواست و جابر را در کنار خود نشاند و جویای احوال او شد، جابر اقدام کرد و مقصود خود را بیان کرد و گفت: ای پسر رسول خدا(ص)! مگر نمیدانی که خداوند بهشت را برای شما اهل بیت پیغمبر(ص) و محبین شما آفریده است و جهنّم را برای دشمان شما؟ پس چرا اینقدر خود را به سختی میاندازی.
امام(ع) در جواب جابر فرمود: ای جابر! مگر نمیدانی که خداوند تمام گناهان پیغمبر(ص)؛ چه گناهان پیشین و چه گناهان آینده او را بخشیده بود ولی با این حال رسول خدا(ص) چنان در عبادت خدا تلاش میکرد که ساق او متورم شده بود و پاهایش پینه بسته بود؟
روزی به رسول خدا(ص) گفته شد: ای رسول خدا(ص) چرا اینقدر در عبادت تلاش میکنید در حالی که خداوند تمام گناهانتان را بخشیده است؟ حضرت درجواب فرموده بودند: آیا من نباید بندهی شاکری باشم؟....
این ملاقات تأثیری در کاهش تلاش امام نداشت و حضرت همچنان به روش سابق ادامه دادند.
إن شاء الله همه ما بتوانیم با تأسی به این انوار الهی صحیحترین الگوهای زندگی را به دست آوریم و روزبهروز اعمالمان را به این بزرگواران نزدیک کنیم.
بحث فقهی: کسی که آثار فوت را در خود میبیند واجب است که وصیت کند تا زکاتی که بر عهده اوست یا زکاتی که در مال اوست دفع گردد و این اختصاص به زکات مال ندارد و تمام اقسام واجبات حقوقی از قبیل خمس، کفارات، دیون و ... چنین حکمی را دارند و این یک الزامی عقلی است که نباید بر ذمه کسی هیچ نوع بدهی باقی بماند، شرع مقدس نیز این حکم عقل را تأیید کرده است و برای اجرای آن احکامی را مقرر نموده است.
مرحوم امام در مسئله13 به این موضوع توجه نمودهاند و در ذیل آن فروعاتی مطرح نمودهاند یکی از فروعات این است که اگر ورّاث، مستحق دریافت زکات باشند و چنین وصیتی نیز از طرف وصی انجام شده باشد باید زکات وصیت شده عزل شود تا به وصیت عمل شود ولی جایز است که این زکات به همین ورثه میت داده شود.
این مسئله اتفاقی و اجماعی است همان طور که اقوالی را در این خصوص از مرحوم سید و صاحب جواهر و صاحب مدارک عرض کردیم. در تأیید این حکم صحیحه علی بن یقطین مطرح گردید.
شرائط استفاده ورثه مستحق از زکات موصی: مرحوم امام در پایان این مسئله فرع دیگری مطرح می فرمایند:
«و كذا جاز أخذها لنفسه مع الاستحقاق و عدم انصراف في الوصية إلى أدائها إلى الغير و يستحب دفع شيء منها إلى غير الوارث إذا أراد دفعها إليه»
با دو شرط جایز است که وصی از زکات مال برای خود استفاده نماید شرط اول اینکه مستحق زکات باشد و شرط دوم اینکه انصراف به غیر وصی نباشد یعنی اگر موصی بگوید که این زکات را به فقراء طلبه برسان بعد از شناسایی آنها. در این فرض انصراف به غیر وصی دارد ولی اگر بگوید این زکات را به فقراء برسان شامل خود وصی هم میشود.
برداشتی از صحیحه علی بن یقتین: یکی از نکاتی که از صحیحه علی بن یقطین به دست میآید استحباب دفع مقداری از این زکات است به غیر این ورّاث مستحق و این که برداشت استحباب از این فراز صحیحه علی بن یقطین چگونه به دست آمده؟ میتوان گفت به قرینه وجود استحباب در سایر فرازهای این صحیحه.
کلام مرحوم حکیم: مرحوم حکیم در این مسئله در مستمسک نظر دیگری دارد:
«لكن الظاهر منه وجوب دفع شيء منها إلى غيرهم. إلا أن ظاهر الأصحاب التسالم على استحباب ذلك»[7] .
برداشت ایشان از این فراز صحیحه: «وَ يُخْرِجُونَ مِنْهَا شَيْئاً فَيُدْفَعُ إِلَى غَيْرِهِمْ» این است که ظاهراً این قسمت دلالت بر وجوب دفع قسمتی از زکات به غیر ورّاث و غیر وصی مستحق میکند یعنی اگر ورّاث یا وصی مستحق زکات باشند جایز نیست تمام این زکات به آنها اختصاص یابد بلکه ظاهرا واجب است قسمتی از آن به سایر فقراء داده شود.
در ادامه ایشان یاد آور این نکته نیز میشوند که تسالم علماء بر استحباب دفع این مقدار از زکات به غیر ورّاث هست.
إن شاء الله إدامه بحث در جلسه آینده.
و صلّی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین