97/02/19
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الزكاة/متعلق الزکاة /حکم زکات املاک و عقارات
«يبدأ من لقيه بالسلام»[2] پیغمبر(ص) در روبرو شدن با مردم ابتدا به سلام میکرد، شخصیتی که بالاترین مقام و منزلت را در نزد خدای متعال دارد اینچنین متواضعانه با مردم برخورد میکرد و این را بدانیم که یکی از راههای مبارزه با تکبر و تفرقه آن است که مردم در سلام دادن به همدیگر پیشی بگیرند؛
«ومن رامه بحاجة صابره حتى يكون هو المنصرف» وقتی کسی به حضرت مراجعه میکرد تا حاجت و سؤال خود را بیان کند پیغمبر(ص) به قدری تمایل به همراهی نشان میدادند که نهایت خود آن شخص احساس میکرد به اندازه کافی توانسته است حرف خود را بزند و تا آخر حضرت با مراجعه کنندگان همراهی میکردند؛
«ما أخذ أحد يده فيرسل يده حتى يرسلها» اگر کسی با آن حضرت مصافحه میکرد یعنی دست میداد چنان با محبت و علاقه دست او را به گرمی میفشرد که در نهایت طرف مقابل دست خود را جدا میکرد و حضرت اقدام به رها کردن دست او نمیکردند.
«وإذا القي مسلما بدأه بالمصافحة» این عادت حضرت بود که در ملاقات با مردم هم ابتداء به سلام میکرد و هم مصافحه میکرد و مشخص است این قدر علاقهمندی به أنس با مردم چه میزان محبت در آنها ایجاد میکرد.
«وكان لا يقوم ولا يجلس إلا على ذكر الله» حضرت در هر حالی همیشه ذکر خدا بر لب داشتند؛ در حالی که میخواستند بنشینند و در حالی که میخواستند بپاخیزند.
«وكان لا يجلس إليه أحد وهو يصلي إلا خفف صلاته وأقبل عليه ، وقال : ألك حاجة؟» حضرت وقتی مشغول به نماز میشدند و متوجه میشدند کسی مراجعه کرده و تقاضای ملاقات با حضرتش را دارد، نماز را در کوتاهترین و خفیفترین حالت بجا میآوردند و بعد از نماز رو به آن شخص میکردند و میپرسیدند آیا کاری داشتی؟ و این چنین تکریم ارباب رجوع را انجام میدادند.
«يجلس حيث ينتهى به المجلس وكان أكثر ما يجلس مستقبل القبلة» حضرت در هر جا که جای خالی بود که معمولا انتهای مجالس اینچنین است در همان جا مینشستند، و حدالمقدور به جهت قبله مینشستند.
«وكان يكرم من يدخل عليه حتى ربما بسط ثوبه، ويؤثر الداخل بالوسادة التي تحته» این رویه پیغمبر(ص) بود که هر کس با هر جایگاه اجتماعی که داشت وقتی به محضر پیغمبر(ص) مشرف میشد اگر زیر اندازی برای مهمان پیدا نمیشد حضرت ابای خود را و یا زیرانداز خود را برای مهمان پهن میکردند؛ این روش سید الأنبیاء و المرسلین است این روش کسی که مقربترین نزد پروردگار عالمین است؛ [استاد میفرماید:] من خود از حضرت امام بارها این تواضع و فروتنی را نسبت به مردم مشاهده کردم، در همان زمانی که ماجرای فیضیه پیش آمد من به خاطر دارم آقای خادمی که نسبت فامیلی هم با ما داشت در ایام نوروز به قم آمده بود و در منزل پدر ما مهمان بود ایشان در همان سالروز شهادت امام کاظم(ع) که ماجرای قتل و ضرب و جرح طلاب توسط مأموران ساواک پیش آمد از منزل خارج شدند و از مسیر پل آهنچی قصد داشتند به طرف فیضیه بیایند ولی میبیند که یک تشیع جنازه انجام میشود و بسیار مظلومانه چهارنفر این تشییع را انجام میدهند و به طرف مقبره حاج شیخ میبرند ایشان در این تشییع شرکت میکند و بعد از اتمام تشییع در همان مزار که قبر برخی بزرگان و علماء هم در آن بود به فاتحه خانی و زیارت مشغول میشود و در لحظه هجوم دژخیمان پهلوی در فیضیه نبودند فردای آن روز من به همراه ایشان رفتیم تا ملاقاتی با حضرت امام انجام دهیم و به خاطر التهاب شهر ناچار از کوچه پس کوچهها رفتیم، مقابل درب منزل امام حاج احمد آقا که آن زمان جوان و غیر معمم بود مردم را راهنمایی میکرد که در کوچه نمانند به هر حال با راهنمایی حاج احمد ما وارد منزل امام شدیم حضرت امام با دیدن آقای خادمی با احترام از جای بلند شدند البته ایشان برای همه مراجعین چنین احترامی قائل میشدند ولی برای آقای خادمی محل نشستن خودشون را آماده کردند محل نشستن امام یک تشک بود که کنار آن یک پشتی قرار داده بودند امام از تشک پائین آمدند و روبروی آقای خادمی روی زمین نشستند.
«ويشيع الجنائز، ويعود المرضى في أقصى المدينة، يجالس الفقراء، ويؤاكل المساكين، ويناولهم بيده» حضرت در تشییع جنازه مردم حاضر میشدند و از مریضها عیادت میکردند هر چند در جای دوری از شهر قرار داشتند و دعوت دعوت کنندگان را اجابت میکردند و در کنار فقراء مینشستند و در کنار آنها غذا میخوردند و با دست مبارک خود به آنها غذا میدادند.
«ويجيب دعوة الحر والعبد ولو على ذراع أو كراع» حضرت دعوت دعوت کنندگان را میپذیرفت و برای او اهمیت نداشت چه کسی او را دعوت کرده و چه پذیرایی بناست از او بشود هر چند پذیرایی با قسمتی از گوشت گوسفند باشد.
«وكان يجلس على الارض، وينام عليها، ويأكل عليها، وكان يخصف النعل، ويرقع الثوب، ويفتح الباب، ويحلب الشاة» حضرت بر روی زمین مینشستند هر چند زیراندازی یافت نمیشد و بر زمین میخوابیدند و بر زمین غذا میخوردند و نعل خود را خودشان تعمیر میکردند و به لباسشان وصله میزدند و خودشان درب منزل را باز میکردند و با دست مبارک از گوسفند شیر میدوشیدند.
و اما روایت دیگری از رسول خدا(ص) نقل شده است که مناسب است یادآورد شویم: «عن أنس بن مالك قال: إن النبي صلىاللهعليهوآلهوسلم أدركه أعرابي فأخذ بردائه فجبذه جبذة شديدة حتى نظرت إلى صفحة عنق رسول الله صلىاللهعليهوآلهوسلم وقد أثرت بها حاشية الرداء من شدة جبذته ثم قال له: يا محمد مر لي من مال الله الذي عندك، فالتفت إليه رسول الله صلىاللهعليهوآلهوسلم فضحك وأمر له بعطاء.»[3] انس بن مالک نقل میکند روزی یک بیان نشینی با رسول خدا(ص) روبرو شد و جلو آمد و عبای حضرت را به شدت کشید و چنان این کشیدن شدید بود که حاشیه عباء بر روی گردن مبارک حضرت اثر گذاشت و علاوه بر این عمل زشت با بیأدبی بدون این که از لقب پیغمبر(ص) استفاده کند اسم حضرت را گفت و ادامه داد: امر کن از مال خدا که در نزد توست به من چیزی بدهند، حضرت به طرف این مرد توجه کردند و بجای این که با تندی و عصبانیت برخورد کنند شروع کردند به تبسم و امر کردند چیزی به این مرد داده شود؛ این روایت نکات درس آموز فراوان دارد از جمله این که رهبران جامعه باید در دست رس مردم باشند و به راحتی تقاضای خودشون را مطرح کنند و نکته دیگر این که در جامعه هستند افرادی که به جهت ضعف فرهنگی و نداشتن آداب معاشرت مرتکب جسارت میشوند در این قبیل موارد نباید سختگیری کرد و باید گذشت داشت این قبیل عکس العملها نشانه نهایت بزرگواری و سعه صدر آن حضرت است ﴿وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾[4] إن شاء الله همه ما بتوانیم در برخورد و معاشرت با دوستان و همسایگان، آن حضرت را الگوی خودمان قرار بدهیم و بیشترین توقع از روحانیت و طلاب است که آن حضرت را الگوی خودشان قرار دهند تا از برکات دنیوی و اخروی این عمل خدا پسندانه بهرهمند شوند.
مرحوم امام فتوا به استحباب زکات در ثمار دادهاند ولی ما ثابت کردیم که این فتوا دلیل روشنی ندارد و اگر بنا باشد عموماتی مانند «ما کیل» معیار قرار بگیرد هرگز نمیتوان مانند ثمار را داخل در «ما کیل» قرار داد بنا بر این به نظر ما زکات مستحب در ثمار راه ندارد؛ در فتوای به استحباب زکات در حبوبات مرحوم امام فرمودند خالی از اشکال نیست ولی ما استظهار کردیم روایاتی که ظاهر در وجوب زکات در حبوبات هستند قابل جمع با روایاتی که دال بر انحصار زکات در نه چیز هستند میباشد و نتیجه این جمع قائل شدن به استحباب زکات در حبوبات است همچنین در مال التجارة نیز مرحوم امام فرمودند استحباب زکات در آن خالی از اشکال نیست در حالی که روایات معتبر ظاهرا دلالت بر وجوب زکات در مال التجارة داشتیم و در این موارد روال فقهاء این است که چنین روایاتی را حمل بر اظهر میکنند و نتیجه این حمل این بود که زکات در مال التجارة مستحب است، مرحوم امام در خیل اناث قائل به استحباب شدند که ما نیز این فتوا را پذیرفتیم.
یکی از سؤالاتی که احتمال دارد در احکام زکات پیش آید این است که آیا در عقار که مانند خانه و دکان از املاک ثابت هستند و ممکن است از طریق فروش یا إجاره درآمدی به همراه داشته باشند و یا باغات مانند باغ سیب و گلابی و امثال ذالک نسبت به خود باغ و خانات مانند مسافر خانهها و مهمانپذیرها که میتواند منبع درآمدی برای صاحبان خود ایجاد کنند آیا در این قبیل اموال زکات مستحب است؟ فقهاء معمولا به این مسأله نپرداختهاند ولی مرحوم سید در این مسأله فتوا صادر کردهاند و عبارت ایشان این است: «الرابع: الأملاك والعقارات التي يراد منها الاستنماء كالبستان والخان والدكان ونحوها.»[5] یعنی چهارمین گروه از گروههایی که زکات در آنها مستحب است املاک و عقاراتی است که هدف از تملیک آنها کسب درآمد است مانند بستان و مسافر خانه و مهمان پذیر و مغازه و مراکز تجاری و مانند این موارد،
اگر مقصود از این املاک مانند بستان صرفا برای مصارف شخصی و خانوادگی است و هدف از آن استنماء و کسب درآمد نیست در این صورت زکات مستحب به آن تعلق نمیگیرد ولی اگر هدف آن است که از آنها سود و درآمدی عائد شود مانند مغازه و حمام بنا بر فتوای مرحوم سید زکات مستحب به آنها تعلق میگیرد.
مرحوم محقق در شرایع تبعیت از مرحوم سید کردهاند و چنین فتوایی صادر نمودهاند: «ثم يلحق بهذا الفصل مسألتان الأولى العقار المتخذ للنماء يستحب الزكاة في حاصله و لو بلغ نصابا و حال عليه الحول وجبت الزكاة و لا يستحب في المساكن و لا في الثياب و لا الآلات و لا الأمتعة المتخذة للقنية الثانیة الخیل...»[6] یعنی مستحب است زکات در نماء و درآمد املاک مانند دکان و حمام و خانات.
مرحوم صاحب مدارک در شرح عبارت مرحوم شرایع که دو مسأله را در بیان استحباب زکات مطرح نمودهاند میفرماید: «والمراد هنا ما يعمّ البساتين والخانات والحمّامات ونحو ذلك على ما صرّح به الأصحاب. واستحباب الزكاة في حاصلها مقطوع به في كلامهم، ولم أقف له على مستند»[7] ایشان میفرمایند برای استحباب زکات در املاکی مانند بساتین و مهمانپذیر و حمام و مانند این امور بر هیچ مستندی دست نیافتم ولی مرحوم صاحب جواهر ادعا میکند برای این امور مستند پیدا کرده است و میفرماید: «نعم قد اعترف في المدارك وغيرها بعدم الوقوف له على دليل، قلت: قد يقوى في الذهن أنه من مال التجارة بمعنى التكسب عرفا، إذ هي فيه أعم من التكسب بنقل العين واستنمائها، فان الاسترباح له طريقان عرفا، أحدهما بنقل الأعيان والثاني باستنمائها مع بقائها، ولذا تعلق فيه الخمس كغيره من أفراد الاسترباح»[8] آنچه در ذهن من است این است که این قبیل املاک به منزله مال التجارة هستند و همان طور که برای مال التجارة زکات مستحب است برای این قبیل املاک نیز زکات مستحب است زیرا عرفا یکی از راههای تکسب و درآمد زایی همین راه میباشد... زیرا در عرف برای سود بردن دو راه در نظر میگیرند راه اول همان تجارت متعارف است که شخصی عین اقلام مصرفی از قبیل پارچه و ادویه جات و امثال ذالک را از محل تولید به محل مصرف میبرد و سودی به دست میآورد و راه دیگر آن است که با إجاره دادن اماکنی مانند مغازه و حمام کرایه دریافت میکند و استرباح عرفی صدق میکند در حالی که خود عین ثابت در ملکیت صاحب خود باقی میماند بنا بر این ادله استحباب مال التجارة شامل این مورد نیز میشود به همین جهت زکات در این قبیل املاک مستحب میباشد.
نظر استاد: به نظر ما فرمایش صاحب جواهر و سایر فقهائی که فتوا به استحباب زکات در املاک دادهاند درست نباشد زیرا یکی از خصوصیات مال التجارة این است که «یدیر به» و «ینتقل من مکان إلی مکان» و «یحرک» یعنی مدام این عین و کالا در جریان است و از دست تاجری به دست تاجری دیگر در گردش است تا به دست مصرف کننده برسد ولی املاک از اموال صامت هستند و حرکتی در آنها نیست و آن خصوصیاتی که برای مال التجارة گفته شده هیچ کدام در املاک و عقارات وجود ندارد بنا بر این نمیتوان حکم زکات این دو را از جهت استحباب یکی دانست در نتیجه ادعای صاحب مدارک در عدم وقوف بر دلیل حرف درستی است بنا بر این دلیلی بر استحباب زکات در مورد املاک و عقارات نیافتیم.