97/02/16
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الزكاة/متعلق الزکاة /حکم زکات مال التجارة و خیل الإناث
در جلسات گذشته گفته شد که مرحوم محقق قائل شدهاند در این مسأله دو قول است؛ قول به وجوب زکات مال التجارة و قول به استحباب مال التجارة و ایشان قول اصح را همان استحباب در نظر گرفتهاند همین قول را مرحوم سید در عروة متذکر شدهاند و گفتهاند اصح، فتوای به استحباب است و فقهاء دیگری هم هستند که قائل به چنین قولی هستند.
بیان استاد: مرحوم صاحب جواهر نیز بعد از بیان روایات هر دو طایفه چنین جمع بندی میکند که روایاتی که دلالت بر عدم وجوب دارند ترجیح دارند بر روایاتی که دلالت بر وجوب دارند و مدعی میشوند روایاتی که دلالت بر عدم وجوب دارند معلوم الرجحان میباشند نسبت به آن روایاتی که دلالت بر وجوب دارند و برای اثبات این مدعی سه جهت را متذکر میشوند و در جهت اول میگوید آن دسته از روایاتی که دلالت دارند بر عدم وجوب زکات مال التجارة «بالأصل» چنین دلالتی در آنها متصور است زیرا در مواردی که شک داریم آیا وجوب داخل شده است یا خیر؟ اصل، دلالت بر عدم وجوب میکند و در جهت دوم میگوید «و عمل الأصحاب» یعنی عمل اصحاب نیز دلالت بر استحباب زکات مال التجارة دارد زیرا مشهور فقهاء در این مسأله قائل به استحباب شدهاند و جهت سوم «مخالفة العامة» است یعنی در صورت تعارض دو روایت، ترجیحِ روایتی که مخالف عامه است نیز یکی از راههای صدور فتوا میباشد زیرا عامه در این مسأله قائل به وجوب زکات مال التجارة شدهاند.
جواب دیگری که ما دادیم این بود که حمل برتقیه معنایش طرح واقع است زیرا وقتی میگوییم یک روایت در مقام تقیه صادر شده است معنایش این است که امکان بیان واقع برای امام(ع) مقدور نبوده است به همین جهت نمیتوان با یک روایتی که در مقام تقیه بوده واقع را کشف کرد و از طرفی «الجمع مهما امکن اولی من الطرح» حکم غیر مطابق با واقع طرح روایت به حساب میآید با توجه به این که این روایات قابلیت بر جمع دارند جایز نیز که حمل بر تقیه شوند پس صحیح همان قول مشهور که حمل بر استحباب است.
بیان استاد: مرحوم خوئی برای ادعای خود چنین استدلال میکند که این دو طایفه از روایات همچنان که قابل درک است متعارض هستند زیرا وقتی در روایتی آمده «فیه الزکاة» و در روایت دیگر آمده «لیس فیه الزکاة» عرف برداشت تناقض از چنین تعابیری را خواهد داشت و ممکن نیست با کمک تصرف در روایت دیگر حمل بر استحباب از آن استخراج گردد، و اگر در بحث زکات حبوبات قائل به استحباب شدیم نه از جهت حمل روایات بر استحباب بود بلکه از باب این بود که تصدیق ثابت و قطعی از یک روایت خارج از روایات متعارض وجود داشت و بر آن اساس ما فتوای به استحباب دادیم ولی چنین دلیلی در بحث استحباب زکات مال التجارة نداریم؛ در صورت تعارض بین دو طایفه از روایات دو کار بیشتر نمیتوانیم بکنیم یا باید روایاتی که زکات مال التجارة را واجب میدانند را حمل بر تقیه کنیم البته این احتمال بعید هم نیست و یا این که هر دو طایفه از روایات از درجه اعتبار ساقط شوند تساقط بین آنها اتفاق بیافتد بنا بر هر دو تقدیر استحباب شرعی زکات مال التجارة که برگرفته از روایات باشد به دست نخواهد آمد البته به عنوان یک کار خیر مطلق بدون این که عنوان زکات شرعی داشته باشد اشکالی در آن نیست.
بیان استاد: مرحوم فاضل لنکرانی بعد از بیان روایات دو طایفه چنین استدلال دارند که هیچ مجالی در تصرف در دلالت یکی از دو طایفه وجود ندارد تا بتوان از این طریق از تعارض آنها خارج شد و همچنین شهرتی که مرجح یک طایفه از روایات بر طایفه معارض خود باشد وجود ندارد با این اوصاف دو راه بیشتر نداریم یا باید روایات دال بر وجوب زکات مال التجارة حمل بر تقیه شود و یا این که به جهت تعارض بین دو طایفه از روایات و عدم ترجیح یک طایفه بر دیگری باید به اصالت عدم وجوب زکات تمسک جوییم از طرفی نمیتوان حکم به استحباب صادر کرد زیرا فتوای بر استحباب نیاز به دلیل شرعی دارد و فرض بر این است که در این موضوع، روایت بدون معارضی که بتوان در استحباب زکات مال التجارة مورد استناد قرار بگیرد وجود ندارد بنا بر این فتوای بر استحباب مشکل است هر چند مرحوم سید استحباب زکات در مال التجارة را اصح اقوال دانستهاند.
مشهور قائل هستند که در اسب ماده زکات مستحب است؛ مرحوم صاحب جواهر میفرماید: «وكذا تستحب في الخيل الإناث إجماعا محصلا ومحكيا في الخلاف والغنية والتذكرة»[9] یعنی ایشان فتوای به استحباب زکات در خیل إناث صادر نمودهاند و این قول را اجماعی از دو نوع اجماع محصل و منقول میدانند.
مرحوم سید میفرماید: «نعم يستحب إخراجها من أربعة أنواع أخر:... الثالث: الخيل الإناث دون الذكور ودون البغال والحمير والرقيق.»[10] ایشان در بین چهار گروهی که فتوای به استحباب زکات در آنها دادهاند یکی از آنها را خیل اناث قرار دادهاند.
مرحوم حکیم بعد از نقل کلام مرحوم سید میگوید: «بلا خلاف ظاهر ولا إشكال، بل عن جماعة: دعوى الإجماع عليه.»[11] ایشان مدعی هستند فتوای استحباب زکات بین علماء بلا خلاف و بلا اشکال است بلکه جماعتی ادعای اجماع نمودهاند.
صاحب مدارک الأحکام مدعی هستند: «استحباب الزكاة في الخيل الإناث مجمع عليه بين الأصحاب»[12] استحباب زکات در اسب ماده یک فتوای مجمع علیه بین علمای شیعه میباشد.
در مجموع نظر فقهاء اینچنین است؛ بعضی تصریح میکنند و فتوا به استحباب میدهند بعضی مدعی میشوند این فتوا اجماعی است و متفق علیه است و بلاخلاف است.
بیان استاد: امام باقر(ع) و امام صادق(ع) فرمودند: امیرالمؤمنین(ع) برای هر اسب عتاق بیابان چر دو دینار در هر سال وضع کرد و برای هر اسب براذین در هر سال یک دینار وضع کرد؛ مرحوم صاحب حدائق در تفسیر «عتاق» و «براذین» آورده است: «و المراد بالعتيق كريم الأصل و هو ما كان أبواه عربيين و البرذون بكسر الباء خلافه.»[14] یعنی اسب «عتاق» آن اسب اصیلی است که از جهت پدر و مادر هر دو نژاد عربی داشته باشند و «برذون» اسبی است که این ویژگی را نداشته باشد.
عدهای گفتهاند این که امیرالمؤمنین(ع) به طور مطلق فرمودند: «وضع علی الخیل العتاق» معلوم است که إناث موضوعیتی ندارد و شامل اسب نر هم میشود، البته این اشکال با قرینه قرار دادن روایت بعدی که به صراحت «خیل الإناث» را به کار برده است برطرف میشود.
عدهای اشکال وارد کردهاند که امیرالمؤمنین(ع) مأمور به تشریع نبودهاند و هرگز بیش از آنچه پیغمبر(ص) در زکات معین کردهاند چیز دیگری را اضافه نمیکردند؛ یک جواب به این اشکال آن است که گفته شود همان طور که پیغمبر(ص) بر اساس وحی الهی از طرف خداوند اجازه تشریع داشتند چنانچه در روایت آمده «وضع رسول الله(ص) الزكاة على تسعة وعفا عمّا سوى ذلك» همان طور امیرالمؤمنین(ع) به عنوان جانشین آن حضرت نیز چنین اختیاری داشتند چنانچه در این روایت آمده «وضع أمير المؤمنين عليهالسلام على الخيل العتاق...».
یک جواب دیگر آن است که امیرالمؤمنین(ع) نه به عنوان حکم شرعی بلکه به عنوان مصلحت جامعه اسلامی صلاح دانسته بودند در آن زمان به عنوان مالیات حکومتی برای این اسبها مالیات وضع کنند؛ در جواب این استدلال میتوان گفت: این روایت که نقل شده است حدیث و کلام امام باقر(ع) و امام صادق(ع) است و یک نقل قول عادی نیست و این دو امام بزرگوار در صدد این نبودهاند که فقط یک مسأله حکومتی را بیان کنند که مربوط به زمان امیرالمؤمنین(ع) بوده بلکه در صدد بیان حکم شرعی بودهاند که از امیرالمؤمنین(ع) صادر شده است.
دو چیز را ما باید معلوم کنیم؛ یکی این که وقتی امیرالمؤمنین(ع) زکات را بر خیل عتاق وضع کردند آیا منظور خیل إناث است و یا اعم از إناث و ذکور است و مطلب دوم این که آیا این وضع زکات دلالت بر وجوب چنین زکاتی دارد و یا این که دلالت بر استحباب زکات آن دارد إن شاء الله مباحث تکمیلی در این بحث در جلسه آینده بیان خواهد شد.