درس خارج فقه استاد مرتضی مقتدایی

97/02/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الزكاة/متعلق الزکاة /اموال زکوی واجب و مستحب

تقریر محدودهٔ بحث: مرحوم امام در عنوان «فی ما تجب فیه الزکاة و ما تستحب» در قسمتی از مسأله اول فرمودند: «وتُستحبّ في الثمار وغيرها ممّا أنبتت الأرض حتّى الاشنان» یعنی مستحب است زکات در میوه‌جات و غیر میوه‌جات از آنچه از زمین می‌روید؛ روایات مستفیض و متواتر و صحیح دلالت صریح دارند که زکات بر نه چیز که شامل گندم، جو، خرما، کشمش، درهم، دینار، گوسفند، گاو و شتر که به حد نصاب خود رسیده باشند واجب است و از غیر این موارد نه گانه وجوب زکات منتفی است یعنی هم از جانب اثبات و هم از جانب نفی مشهور فقهاء متفقا قائل به انحصار وجوب زکات در این نه چیز هستند؛ از طرفی برخی روایات معارض که آنها هم متواتر هستند وجود دارند که دلالت بر وجوب زکات در مطلق حبوبات علاوه بر غلات اربع دارند و گفتیم که طریق جمع بین این دو دسته روایات به این است که بگوییم دسته دوم که زکات را در غیر غلات اربع نیز واجب می‌دانند این دسته از روایات ظهور در وجوب دارند و بر خلاف دسته اول صریح در وجوب نیستند، دسته دوم چنانچه معارضی نداشته باشند این ظهور حجت خواهد بود ولی فرض این است که چنین معارضی وجود دارد و آن معارض صراحت روایات دسته اول در انحصار زکات واجب در آن نه چیز است در نتیجه بین این دو دسته روایات جمع می‌کنیم با حمل بر استحبات زکات در سایر غلات؛ مرحوم امام استحباب زکات را در حبوبات مانند برنج و ذرت و کنجد و امثال آن مستحب نمی‌دانند ولی نظر ما این بود که زکات در حبوبات مستحب است و دلیل این فتوا را نیز بیان کردیم.

مرحوم امام فتوای به استحباب زکات میوه‌جات داده‌اند چنانچه متن کلام ایشان را در ابتدای این جلسه بیان کردیم همچنین مرحوم سید نیز چنین فتوایی دارند و می‌فرمایند: «وكذا الثمار كالتفاح والمشمش ونحوهما»[1] ایشان بعد از بیان حکم استحباب زکات در حبوبات و در آنچه کیلی و وزنی هستند می‌فرمایند که همچنین زکات مستحب است در میوه‌جاتی مانند سیب و زردآلو و مانند این دو؛ مرحوم حکیم نیز در استحباب زکات ثمار گفته‌اند: «على المشهور. لدخوله فيما يكال بالصاع»[2] یعنی بنا بر قول مشهور زکات در میوه‌جات مستحب است و دلیل این حکم را دخول میوه‌جات در اقلامی دانسته‌اند که با پیمانه صاع کیل می‌شوند.

البته باید به این نکته توجه داشته باشیم که هیچ دلیل خاصی در جهت اثبات استحباب زکات در ثمار نداریم ولی لازم است که بررسی کنیم چه أدله‌ای در اثبات این حکم مورد استناد قرار گرفته‌اند؛ با کمک برخی عمومات می‌توان ثمار را نیز در دائره اقلامی که زکات مستحب به آنها تعلق می‌گیرد قرار داد از جمله این عمومات این عبارت است: «کلما کیل» یعنی هر آنچه که به کیل درآید مشمول تعلق زکات خواهد بود باید بررسی کنیم آیا ثمار هم از مصادیق «ما یکال» وارد می‌شود یا خیر؟ در جواب باید بگوییم که ثمار را با کمک این عام نمی‌توان در دائره حکم استحباب زکات وارد کرد زیرا اصلا میوه‌جات از چیزهایی نیستند که به کیل درآیند نه در شهر و نه در روستا کسی میوه را کیل نمی‌کند بله برای تشخیص مقدار آن از وزن استفاده می‌کنند و یا با تخمین مقدار آن را به دست می‌آورند علی ای حال با کیل کسی مقدار میوه‌جات را تعیین نمی‌کند بنا بر این چنین عموماتی در اثبات استحباب زکات در میوه‌جات قابل استناد نیست.

نوع دیگری از عمومات است که با تعبیر «ما انبتت الأرض» شناخته می‌شود و این عموم برگرفته از روایات است یعنی هر آنچه از زمین بروید به استثناء چند مورد مشمول حکم استحباب زکات می‌شود احتمال دارد مرحوم امام این دو عنوان را در ردیف هم قرار داده باشند یعنی «تستحب فی الثمار و ما انبتت الأرض» با قرار دادن ثمار در دائره عموم «ما انبتت الأرض» نتیجه آن خواهد شد که زکات در ثمار مستحب می‌باشد و اما اشکالی که به آن وارد است آن روایاتی که این عموم «ما انبتت الأرض» از آن به دست آمده است یک استثناء به کار برده است و گفته است «الا الخضر»:

روایت اول: «وبالإِسناد، عن حريز، عن زرارة، عن أبي عبد الله عليه‌السلام مثله، وقال: كلّ ما كيل بالصاع فبلغ الأوساق فعليه الزكاة، وقال: جعل رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله الصدقة في كلّ شيء أنبتت الأرض إلاّ ما كان في الخضر والبقول، وكلّ شيء يفسد من يومه[3] راوی زراره است و از امام صادق(ع) نقل می‌کند که رسول خدا(ص) زکات را در هر چیزی که از زمین بروید قرار داده است به استثناء خضر و به استثناء سبزی‌جات و هر چیزی که دوام کمی دارد و باید به مصرف همان روز برسد؛ در عرف عرب خضر به میوه‌جات نیز اطلاق می‌شود بنا بر این طبق این روایت ثمار مشمول حکم زکات استحبابی نمی‌باشد.

روایت دوم: و اما روایت دیگری مطرح است: «محمّد بن الحسن بإسناده عن محمّد بن علي بن محبوب، عن العبّاس بن معروف، عن حمّاد، عن حريز، عن زرارة، عن أبي جعفر وأبي عبد الله عليهما‌السلام أنّهما قالا: عفا رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله عن الخضر، قلت: وما الخضر؟ قالا: كلّ شيء لا يكون له بقاء: البقل والبطيخ والفواكه وشبه ذلك ممّا يكون سريع الفساد...»[4] راوی زراره است و از دو امام بزرگوار این روایت را نقل می‌کند که امام باقر(ع) و امام صادق(ع) فرموده‌اند: رسول خدا(ص) زکات را از خضروات بخشیده‌اند. زراره می‌گوید: من سؤال کردم: مقصود از «خضر» چیست؟ در جواب فرمودند: هر چیزی که استعداد بقاء و ماندگاری نداشته باشد و مثال زدند به سبزیجات و خربزه و میوه‌جات از آنچه سریعا در معرض خرابی قرار می‌گیرند؛ با توجه به این روایت میوه‌جات داخل در مفهوم «خضروات»خواهند شد و دلیلی باقی نمی‌ماند که ما بخواهیم زکات ثمار را مستحب بدانیم.

روایت سوم: «وعن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن حمّاد، عن الحلبي قال: قلت لأبي عبد الله عليه‌السلام: ما في الخُضر؟ قال: وما هي؟ قلت: القضب والبطيخ ومثله من الخُضر، قال: ليس عليه شيء إلاّ أن يباع مثله بمال فيحول عليه الحول ففيه الصدقة. وعن الغضاة من الفِرْسِك وأشباهه، فيه زكاة؟ قال: لا، قلت: فثمنه؟ قال: ما حال عليه الحول من ثمنه فزكه[5] راوی از امام صادق(ع) سؤال می‌کند آیا در خُضر حکمی و تکلیفی از جهت زکات است؟ حضرت از او می‌پرسند منظور تو از خُضر چیست؟ من پاسخ دادم منظور من «گز» و «هندوانه» و مانند آن از نباتات است، حضرت فرمودند: زکاتی بر این چیزهایی که گفتی نیست مگر این که به قدری از این محصولات درآمد به دست بیاید و در ازای آن درهم و دینار ذخیره شود و به حد نصاب رسیده باشد و حول بر آن سپری شود با این شرائط به این درهم و دینار زکات واجب می‌شود؛ راوی ادامه می‌دهد که من از «فرسک» بر وزن «زبرج» که همان «خوخ» یا همان «هلو» سؤال کردم که آیا در آن و شبیه آن زکات است؟ حضرت فرمودند: خیر اینها زکات ندارند؛ راوی ادامه می‌دهد: من مجدد سؤال کردم اگر این میوه‌ها فروش روند و درآمدی از آنها به دست آید و به قدری در مقابل آن درهم و دینار ذخیره شود که به حد نصاب برسد آیا زکات بر آن تعلق می‌گیرد؟ حضرت فرمودند: اگر بر ثمن آن یک سال بگذرد زکات بر آن تعلق می‌گیرد؛ بنا بر این، صحیحه حماد هم دلالت بر عدم تعلق زکات در این قبیل میوه‌ها دارد؛ علی ای حال دلیل خاصی که دلالت کند در میوه‌جات زکات موجود است نداریم و عمومات از قبیل «ما انبتت الأرض» و «ما کیل بالصاع» نیز دلالت بر حکم استحباب زکات در میوه‌جات ندارند.

فتوای استاد: و در مجموع دلیلی بر استحباب زکات در میوه‌جات نداریم.

حکم زکات در امثال زعفران و پنبه: نکته‌ای در «ما انبتت الأرض» باقی می‌ماند که آیا در محصولاتی مانند پنبه و زعفران و أشنان زکات استحباب دارد؟ در جواب می‌گوییم: این قبیل محصولات داخل در عموم «ما انبتت الأرض» می‌شوند و دلیلی بر خروج آنها از این عام نداریم و زکات شامل آنها خواهد شد مرحوم امام بالصراحة راجع به اشنان قائل به استحباب زکات شده‌اند البته دلیل مخالف هم داریم ولی ما حمل بر استحباب می‌کنیم.

مرحوم صاحب جواهر هم دو روایت در این خصوص نقل می‌کند و مطلب را این چنین تحلیل می‌نماید: «أما القطن والأشنان والزعفران ففي‌ خبر عبد العزيز بن المهتدي «سألت أبا الحسن عليه‌السلام عن القطن والزعفران عليهما زكاة قال: لا»[6] وخبر يونس «سألت أبا الحسن عليه‌السلام عن الأشنان فيه زكاة قال: لا»[7] لكن يمكن إرادة نفي الواجبة منهما، خصوصا الأول، فيبقى العموم حينئذ دالا على الندب بحاله، ويؤيده اقتصار الأصحاب على الخضر.»[8]

بیان استاد: یعنی برای به دست آوردن حکم زکات در پنبه و أشنان و زعفران از جهت استحباب در این دو روایت تأمل می‌کنیم: یکی خبر عبد العزیز بن المهتدی است که راوی سؤال می‌کند از امام رضا(ع) راجع به حکم زکات در پنبه و زغفران و أشنان و حضرت می‌فرمایند: خیر زکات ندارند و همچنین خبر یونس ابن عبدالرحمن که این راوی سؤال می‌کند از امام رضا(ع) راجع به زکات أشنان حضرت در جواب می‌فرمایند: خیر زکات ندارد، مرحوم صاحب جواهر چنین جمعی را قائل می‌شوند و می‌گوید: درست است که در این دو روایت زکات از پنبه و زعفران و أشنان برداشته شده است ولی منظور آن است که این قبیل محصولات زکات واجب ندارند ولی آن قاعده عام که می‌گفت: «ما انبتت الأرض» همچنان سر جای خود است و دلالت بر استحباب زکات در این اقلام می‌کند و دلیلی بر عدم استحباب در آنها نداریم.

در این دو روایت سؤال از وجوب است و امام در جواب می‌فرماید در این اقلام زکات واجب نیست و این منافات ندارد با عمومی که دلالت بر استحباب زکات در این قبیل اقلام می‌کند پس ما قائل به جمع در این روایات با ملاحظه عمومات این باب از قبیل «ما أنبتت الأرض» می‌شویم که این عمومات شامل اقلامی از قبیل پنبه و زعفران و أشنان می‌شود مرحوم امام استحباب را در «أشنان» متذکر شدند ولی پنبه و زعفران هم همین حکم را دارند؛ نکته‌ای که هست این است که مرحوم امام حکم به استحباب ثمار را نیز گویا خواسته‌اند از این عموم «ما انبتت الأرض» استفاده کنند ولی قبلا توضیح دادیم که این عمومات استثناء داشتند که گفتیم «إلا الخضر» که خضر به نظر من شامل ثمار نیز می‌شود و دیگر دلیلی بر استحباب زکات در ثمار باقی نمی‌ماند و قائل شدن به استحباب زکات در ثمار منافات دارد با آن دو روایتی که قبلا خواندیم که ثمار را داخل در خضر معرفی نموده بودند و می‌دانیم که در خضر استحبابی برای زکات وارد نشده است.

مجدد کلام مرحوم امام را در مسأله اول متذکر می‌شویم: «وتُستحبّ في الثمار وغيرها ممّا أنبتت الأرض حتّى الاشنان، دون الخضر و البقول كالقتّ و الباذنجان و الخيار و البطّيخ ونحو ذلك»[9] یعنی: و زكات در ميوه‌ها و غير آن از چيزهايى كه از زمين مى‌رويد حتى گياه چوبك مستحب است بر خلاف صيفى‌جات و سبزيجات مانند يونجه و بادنجان و خيار و خربزه و مانند آن (كه مستحب نيست).

مرحوم امام با توجه به روایات باب از قبیل «جعل رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله الصدقة في كل شيء أنبتت الأرض إلاّ ما كان في الخضر والبقول، وكلّ شيء يفسد من يومه[10] اقلامی مانند یونجه و بادمجان و خیار و خربزه و مانند اینها را استثناء کرده‌اند و استحبابی برای آنها قائل نشده‌اند ولی ثمار را استثناء نکرده‌اند و برای ثمار فتوای به استحباب زکات داده‌اند ولی ما با ملاحظه روایات باب ثابت کردیم که ثمار ملحق به «خضر» می‌باشد و حکمی از جهت استحباب زکات بر آن مترتب نمی‌شود.

 


[1] العروة الوثقى - جماعة المدرسین، الطباطبائي اليزدي، السيد محمد كاظم، ج4، ص28.
[2] مستمسك العروة الوثقى، الحكيم، السيد محسن، ج9، ص57.
[3] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج9، ص63، أبواب ما تجب فیه الزکاة، باب9، ح6، ط آل البيت.
[4] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج9، ص68، أبواب ما تجب فیه الزکاة، باب9، ح9، ط آل البيت.
[5] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج9، ص67، أبواب ما تجب فیه الزکاة، باب11، ح2، ط آل البيت.
[6] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج9، ص68، أبواب ما تجب فیه الزکاة، باب11، ح6، ط آل البيت.
[7] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج9، ص68، أبواب ما تجب فیه الزکاة، باب11، ح8، ط آل البيت.
[8] جواهر الكلام، النجفي الجواهري، الشيخ محمد حسن، ج15، ص72.
[9] تحرير الوسيلة - ط نشر آثار، الخميني، السيد روح الله، ج1، ص332.
[10] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج9، ص67، أبواب ما تجب فیه الزکاة، باب11، ح4، ط آل البيت.