درس خارج فقه استاد مرتضی مقتدایی

97/01/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الزكاة/أحكام الزكاة / عمومیت وجوب زکات نسبت به مسلمان و کافر

تقریر محدودهٔ بحث: تکلیف به زکات عام است و شامل مسلمان و کافر می‌شود ولی چنانچه کافر اقدام کند و زکات مال خود را أدا کند از او قبول نمی‌شود زیرا شرط زکات این است که قربة إلی الله باشد و از یک کافر چنین قصدی متمشی نمی‌شود؛ این بحث مبتنی بر یک قاعده کلی است که معروف و مشهور بین علماء است و بعضی ادعای اجماع برای آن کرده‌اند و آن قاعده این است که «إنّ الکفار معاقبون علی الفروع کما هم یعاقبون علی الأصول» همان طور که بر مسلمین واجب است که معتقد به اصول دین بر حق از توحید و نبوت و معاد و امامت باشند همان طور واجب است که در فروع دین خود در نماز و زکات و حج و صوم و... مقید به آنها باشند و چنانچه در هر کدام اخلالی وارد کنند معاقب خواهند بود؛ عین همین خطابات نسبت به کفار نیز وجود دارد و آنها موظف هستند که در اصول دین با تحقیق و استدلال به عقائد حقه پایبند باشند و ایمان بیاورند و مسلمان شوند و عقائد خودشان را با اصول دین اسلام مطابقت دهند و همین طور در فروع دین نیز مکلف هستند و بر آنها واجب است که فروع دین را به جای آورند ولکن امکان قصد قربت از کفار ممتنع است و چنانچه فروع دین را انجام دهند تا زمانی که دست از کفر نکشیده باشند اعمال آنها باطل خواهد بود در نتیجه به جهت ترک این فروع معاقب خواهند بود؛ بعضی از علماء از این قاعده به عنوان «اشتراک تکلیف بین کفار و مؤمنین» یاد کرده‌اند یعنی مسلمان و کافر در اصول و فروع مشترک هستند و این قاعده در کتب قواعد فقهیه به عنوان یکی از قواعد، مورد بررسی قرار گرفته است و اما یکی از فروع دین، زکات است بنا بر این بر کفار نیز واجب است که زکات اموال خود را پرداخت نمایند و چنانچه کفر آنها تا آخر عمرشان ادامه داشته باشد به جهت ترک زکات در قیامت معاقب خواهند بود چنانچه یجب علی الکافر الصلاة و الصوم بحث ما راجع به این است که یجب علی الکافر الزکاة و اما ادله‌ای عام و خاص از قرآن کریم و همچنین روایات در صحت مضمون این قاعده وارد شده است که بیان خواهد شد.

کلام مرحوم امام: «مسأله 10: تجب الزكاة على الكافر و إن لم تصحّ منه لو أدّاها. نعم، للإمام عليه السلام أو نائبه أخذها منه قهراً، بل له أخذ عوضها منه لو كان أتلفها أو تلفت عنده على الأقوى. نعم، لو أسلم بعد ما وجبت عليه سقطت عنه و إن كانت العين‌.»[1] «زكات بر كافر واجب است اگر چه از او صحيح نيست اگر بپردازد. البته امام يا نايب او مى‌تواند به اجبار از او بگيرد. بلكه اگر عين زكات را تلف كرده باشد يا در دست او تلف شده باشد بنابر اقوى مى‌تواند عوض آن را از او بگيرد، ولى اگر بعد از واجب شدن زكات بر او، اسلام بياورد از او ساقط مى‌شود اگر چه عين موجود باشد- البته داراى اشكال است- و اين در وقتى است كه بعد از تمام شدن سال اسلام بياورد و اما اگر پيش از تمام شدن سال مسلمان شود- اگر چه يك لحظه قبل از آن باشد- ظاهرا زكات بر او واجب است.»[2]

بیان استاد: مرحوم امام زکات را حتی بر کافر واجب می‌داند البته تا زمانی که کافر از کفر خود دست نکشیده باشد چنانچه بخواهد زکات مال خود را أداء نماید از او پذیرفته نخواهد شد و در قیامت به خاطر عدم پرداخت زکات معاقب خواهد بود؛ امام یا نائب امام حق دارد که حتی زکات کفار را ولو با قهر و غلبه اخذ نماید هر چند برای آخرت او سودی ندارد و برای همین زکاتی که از او ستانده شده نیز معاقب خواهد بود حتی این حق برای امام و نائب امام است که چنانچه آن کافر مال زکوی را از بین برده باشد عوض آن را از سایر اموال آن کافر اخذ نماید و بنا بر قول اقوی حتی به شکل غیر عمد نیز آن مال زکوی از بین رفته باشد باید از سایر اموال او این زکات أخذ گردد البته اگر کافر مسلمان شود تا آن زمان زکات اموالش بخشیده خواهد شد حتی زکات آن مالی که عین آن بالفعل موجود است و بعد از تعلق زکات مسلمان شود زکات آن سال بخشیده است و اگر پیش از تعلق زکات یا اتمام سال مسلمان شود زکات بر او تعلق خواهد گرفت همچنین از سال‌های بعدی او مکلف خواهد بود که زکات اموال خود را پرداخت نماید.

کلام مرحوم محقق: «و الكافر تجب عليه الزكاة لكن لا يصح منه أداؤها»[3] تعبیری که مرحوم محقق در شرایع دارد شبیه تعبیری است که مرحوم امام دارند و می‌فرمایند: بر کافر زکات واجب است ولی اگر زکاتش را اداء نماید از او قبول نمی‌شود.

کلام مرحوم سید: «(مسألة 16): الكافر تجب عليه الزكاة لكن لا تصح منه إذا أداها»[4] مرحوم سید نیز در عروه عبارتی شبیه به تعابیر بالا دارند و در مسأله 16 می‌فرمایند: بر کافر زکات واجب است ولی اگر زکات مالش را پرداخت نماید از او پذیرفته شده نیست.

کلام صاحب جواهر: «والكافر تجب عليه الزكاة بلا خلاف معتد به فيه بيننا»[5] مرحوم صاحب جواهر بعد از عبارت متن شرایع [والكافر تجب عليه الزكاة] چنین قیدی دارند که «بلا خلاف معتد به فيه بيننا» یعنی در وجوب زکات بر کافر هیچ اختلافی بین ما علمای شیعه نیست مگر اختلاف قلیلی که مورد اعتناء نیست.

کلام مرحوم آشتیانی: مرحوم آشتیانی در توضیح این عبارت شرایع: «و الكافر تجب عليه الزكاة، لكن لا يصحّ منه أداؤها، فإن تلفت لم يجب عليه ضمانها و إن أهمل» می‌گوید: «أمّا أصل وجوب الزكاة على الكافر كتكليفه بسائر الفروع فممّا أطبقت عليه كلمة الأصحاب كاتّفاقهم على تكليفه بالاصول، بل لم يخالف فيه إلّا نَفْرٌ يسير من المحدّثين، منهم المحدّث البحراني في الحدائق و المحدّث الكاشاني[6] همان طور که بر اساس قاعده کلی کفار مکلف به فروع دین از قبیل نماز و روزه و حج و جهاد هستند همچنین مکلف به زکات که یکی از فروع دین می‌باشد هستند و این اصلی است که کلام اصحاب و علمای شیعه بر آن تطبیق دارد همان طور که در وجوب اعتقاد بر اصول دین بر کفار نیز چنین اتفاقی از علماء وجود دارد و در این موضوع هیچ مخالفی وجود ندارد مگر جماعت کمی از اخباریین مانند محدث بحرانی در کتاب حدائق و محدث فیض کاشانی در تفسیر صافی.

البته مرحوم خوئی نیز در این مسأله در گروه مخالفین قرار دارند که بعدا مطلب ایشان مورد بررسی قرار می‌گیرد.

دلیل اشتراک کفار با مؤمنین در تکلیف: همان طور که مسلمانان در اصول و فروع مکلف هستند گفتیم کفار نیز مکلف هستند یعنی همان طور که بر کفار نیز فروع دین از قبیل نماز و روزه و حج واجب است به جهت این که زکات نیز از فروع دین است زکات نیز بر کفار واجب است و در روز قیامت به جهت عدم پرداخت زکات یا بطلان زکات مورد عقوبت قرار خواهند گرفت و اما در این قسمت از بحث باید ادله اثبات این مدعا را ارائه دهیم؛ عمدتا سه دسته دلیل برای این مسأله مطرح شده است:

1. عموم ادله تکلیف: دلائل عامی که در صدد مکلف دانستن همه انسان می‌باشند چنان هستند که شامل تکلیف کفار نیز می‌باشند و از این طریق و اطلاق گیری از عموم این ادله ما می‌توانیم هم مسلمانان را مکلف بدانیم و هم کفار را و به تبع وجوب زکات کفار را به دست آوردیم:

آیه اول: ﴿...وَلِلّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا...﴾[7] و براى خدا بر مردم واجب است كه آهنگ خانه او كنند، آنها كه توانايى رفتن به سوى آن دارند.

وقتی خطاب به «ناس» است این کلمه عمومیت دارد و هم شامل مسلمانان می‌شود و هم کفار یعنی تکلیف حج بر همه انسان مطلقا واجب است و در صورت استطاعت اگر ترک شود چه مسلمان و چه کافر مورد مؤاخذه قرار خواهد گرفت، بنا بر این به شکل عام متوجه می‌شویم سایر فروع دین از قبیل زکات نیز این چنین هستند و مطلقا بر مسلمان و کافر واجب می‌شود.

آیه دوم: ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاء وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِي تَسَاءلُونَ بِهِ وَالأَرْحَامَ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا﴾[8] مردم! از مخالفت پروردگارتان بپرهيزيد همان كسى كه همه شما را از يك انسان آفريد؛ و همسر او را نيز از جنس او خلق كرد؛ و از آن دو، مردان و زنان فراوانى در روى زمين منتشر ساخت. و از خدايى بپرهيزيد كه هرگاه چيزى از يكديگر مى‌خواهيد، نام او را مى‌بريد و نيز از قطع رابطه با خويشاوندان پرهيز كنيد زيرا خداوند، مراقب شماست.

در این آیه خطاب به خصوص مؤمنین نشده است و خطاب به «ناس» است و خطاب به همه مردم چه مسلمان و چه کافر است که تقوای الهی را در پیش بگیرند و تقوای الهی یعنی این که مراقب باشند واجبی از آنها ترک نشود و حرامی از آنها صادر نشود در نتیجه این آیه نیز ارشاد بر اطلاق تکالیف دارد که هم شامل مسلمانان می‌شود و هم کفار.

آیه سوم: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾[9] اى افرادى كه ايمان آورده‌ايد! روزه بر شما مقرر شده، همان گونه كه بر كسانى كه قبل از شما بودند مقرر شد؛ تا پرهيزگار شويد.

این آیه خطاب به خصوص مؤمنین است البته با قرآئنی می‌توان ثابت کرد که این آیه نیز عمومیت دارد و شامل خطاب به کفار نیز می‌باشد چنانچه می‌توان گفت این لحن از خطاب از باب شرافت و کرامت و تجلیلی است که خداوند برای مؤمنین قائل است زیرا مؤمنین هستند که خود را مقید و موظف به انجام تکالیف شرعی می‌دانند و إلا اصل تکالیف خطاب به همه انسان‌ها می‌باشد و اما دلیل دیگر این است که ما آیات دیگری داریم که خطاب به مؤمنین است ولی در امور عقیدتی وارد شده است و قطعا کفار نیز مکلف به ایمان آوردن به اصول دین هستند مانند آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ آمِنُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِيَ أَنزَلَ مِن قَبْلُ وَمَن يَكْفُرْ بِاللّهِ وَمَلاَئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلًا بَعِيدًا﴾[10] اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! به خدا و پيامبرش، و كتابى كه بر او نازل كرده، و كتب آسمانى كه پيش از آن فرستاده است، ايمان واقعى بياوريد. كسى كه خدا و فرشتگان او و كتابها و پيامبرانش و روز واپسين را انكار كند، در گمراهى دورى افتاده است.

در این آیه خدای متعال مؤمنین را مجددا دعوت به ایمان به خدا و رسول خدا و قرآن کریم و کتابهای آسمانی می‌کند و این امور از اصول دین به شمار می‌آیند و قطعا کفار نیز در اصل مکلف به ایمان در اصول دین می‌باشند بنا بر این در این آیه هر چند خطاب به مؤمنین چنین امری صادر شده است ولی در حقیقت این امر اطلاق دارد و شامل کفار نیز می‌باشد زیرا امر به اصول دین قطعا اطلاق دارد.

خداوند در جایگاه ربوبیت وقتی حکمی را جعل می‌کند خطاب به تمام بشریت می‌باشد و با خطابات بشری که متناسب با عرف قابل تغییر است تفاوت می‌کند مثلا وقتی در مدرسه فیضیه خطاب به طلاب سخنانی گفته می‌شود محدوده خطاب مشخص است و یا در یک اجتماع عمومی با یک جمعیتی در یک مناسبتی صحبت می‌شود در آنجا هم مخاطبین محدود خواهند بود حتی اگر خطاب به نصف جمعیت جهان هم شده باشد باز هم این خطاب محدود خواهد بود ولی خطابات خداوند عمومی است و شامل تمام بشریت تا روز قیامت می‌شود مگر این که قرینه بر خاص بودن خطاب موجود باشد.

آیه چهارم: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَينِ...﴾[11] اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! هنگامى كه براى نماز بر مى‌خيزيد، صورت و دستها را تا آرنج بشوييد؛ و سر و پاها را تا برآمدگى روى پا مسح كنيد.

در این آیه کریمه نیز خطاب به مؤمنین است؛ مؤمن است که خود را مقید به اقامه نماز می‌داند و بر او واجب است که قبل از شروع به نماز با طهارت باشد و خداوند کیفیت کسب طهارت را در این آیه کریمه به مؤمنین آموزش می‌دهد؛ همچنین وقتی می‌گوییم کفار مکلف به فروع هستند با این بیان کافر باید نماز بخواند همان طور که یکی از شرائط نماز وضو است همان طور یکی از شرائط نماز ایمان است و او موظف است در صدد کشف ایمان به عقائد حقه باشد همان طور که اگر وضو ندارد باید در صدد کسب طهارت به وسیله وضو باشد.

آیه پنجم: ﴿وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ وَمَا تُقَدِّمُواْ لأَنفُسِكُم مِّنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴾[12] و نماز را برپا داريد و زكات را بپردازيد؛ و هر كار خيرى را براى خود از پيش مى‌فرستيد، آن را نزد خدا در سراى ديگر خواهيد يافت؛ زيرا خداوند به اعمال شما بيناست.

این خطاب نیز به مؤمنین است و برداشت خاص از این آیه می‌شود.

2. خصوص بعض آیات:

﴿سَأُصْلِيهِ سَقَرَ﴾[13] امّا بزودى او را وارد سَقَر [دوزخ‌] مى‌كنم!

﴿وَمَا أَدْرَاكَ مَا سَقَرُ﴾[14] و توچه مى‌دانى «سَقَر» چيست!

﴿لَا تُبْقِي وَلَا تَذَرُ﴾[15] آتشى است كه نه چيزى را باقى مى‌گذارد و نه رها مى‌سازد.

﴿لَوَّاحَةٌ لِّلْبَشَرِ﴾[16] پوست را دگرگون مى‌كند.

﴿كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ﴾[17] آرى هركس در گرو اعمال خويش است.

﴿إِلَّا أَصْحَابَ الْيَمِينِ﴾[18] مگر «اصحاب يمين» كه نامه اعمالشان را به دست راستشان مى‌دهند.

﴿فِي جَنَّاتٍ يَتَسَاءلُونَ﴾[19] آنها در باغهاى بهشتى‌اند،

﴿عَنِ الْمُجْرِمِينَ﴾[20] و سؤال مى‌كنند، از مجرمان.

﴿مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ﴾[21] «چه چيز شما را به دوزخ وارد ساخت؟!»

﴿قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ﴾[22] مى‌گويند: «ما از نمازگزاران نبوديم،

﴿وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ﴾[23] و اطعام مستمند نمى‌كرديم،

﴿وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ﴾[24] و پيوسته با اهل باطل همنشين و همصدا بوديم،

﴿وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ﴾[25] و همواره روز جزا را انكار مى‌كرديم،

کلام مرحوم طبرسی: ﴿فِي جَنَّاتٍ يَتَسَاءَلُونَ﴾ أي يسأل بعضهم بعضا و قيل يساءلون‌ ﴿عَنِ اَلْمُجْرِمِينَ﴾ أي عن حالهم و عن ذنوبهم التي استحقوا بها النار ﴿مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ﴾ هذا سؤال توبيخ أي تطلع أهل الجنة على أهل النار فيقولون لهم ما أوقعكم في النار ﴿قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ اَلْمُصَلِّينَ﴾ أي كنا لا نصلي الصلاة المكتوبة على ما قررها الشرع و في هذا دلالة على أن الإخلال بالجواب يستحق به الذم و العقاب لأنهم علقوا استحقاقهم العقاب بالإخلال في الصلاة و فيه دلالة أيضا على أن الكفار مخاطبون بالعبادات الشرعية لأنه حكاية عن الكفار بدلالة قوله ﴿وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ اَلدِّينِ﴾ و قوله‌ ﴿وَ لَمْ نکُ نُطْعِمُ اَلْمِسْكِينَ﴾ معناه لم نك نخرج الزكوات التي كانت واجبة علينا و الكفارات التي وجب دفعها إلى المساكين و هم الفقراء ﴿وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ اَلْخَائِضِينَ﴾ أي كلما غوى غاو بالدخول في الباطل غوينا معه عن قتادة و المعنى كنا نلوث أنفسنا بالمرور في الباطل كتلويث الرجل بالخوض فلما كان هؤلاء يجرون مع من يكذب بالحق مشيعين لهم في القول كانوا خائضين معهم‌ ﴿وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ اَلدِّينِ﴾ مع ذلك أي نجحد يوم الجزاء و هو يوم القيامة و الجزاء هو الإيصال إلى كل من له شي‌ء أم عليه شي‌ء ما يستحقه فيوم الدين هو يوم أخذ المستحق بالعدل‌»[26]

بیان استاد: این آیات کریمه در سوره مدثر یک حقیقتی را بیان می‌کند از نوع ارتباط بهشتیان و جهنمیان و معلوم می‌شود که امکان گفتگو بین اهل بهشت و اهل دوزخ وجود دارد و همین امر یکی از نعماتی است که بهشتیان از آن برخوردار هستند و با دیدن وضعیت ناگوار و دردناک و ذلت بار جهنمیان به نعمات بهشتی خود بیشتر ملتفت می‌شوند و قدر این نعمات را بیشتر می‌دانند و خدا را شاکر می‌شوند از این که راه ایمان و سعادت را در دنیا پیش پای آنها گذاشت و از گرفتاری در آتش جهنم آنها را نجات داد و اما مرحوم طبرسی در مجمع البیان از آیات مبارکه سوره مدثر چنین تفسیری دارد که کفار نیز مخاطب احکام شرعی هستند و به جهت ترک واجبات و ارتکاب محرمات عقوبت خواهند شد و این نیست که فقط عقوبت کفر بر آنها تحمیل شود و دلیل این مسأله را این چنین مطرح نموده‌اند که وقتی بهشتیان از جهنمیان سؤال می‌کنند از دلیل گرفتار شدن آنها در سقر که یکی از عذابهای جهنم است که در آن از شدت حرارت پوست و گوشت بدن تا به آخر می‌سوزد و مجدد پوست جدید برای عذاب جدید رویانده می‌شود جهنمیان در جواب جملاتی به زبان جاری می‌کنند که معلوم می‌شود اولا آنها کافر بوده‌اند و ثانیا علاوه بر عذاب کفر که مربوط به اصول دین است گرفتار عذاب ترک واجبات و ارتکاب محرمات که از فروع دین است شده‌اند زیرا آنها تصریح دارند که ﴿وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ اَلدِّينِ﴾ یعنی ما منکر آخرت بودیم و این دلالت بر کفر آنها دارد و از جهت دیگر اموری مانند تارک الصلاة بودن و عدم اطعام مساکین در آیه ﴿وَ لَمْ نکُ نُطْعِمُ اَلْمِسْكِينَ﴾ دلالت بر این ادعا دارد زیرا عذاب به خاطر ترک اطعام مستحب ایجاد نمی‌شود بلکه بخاطر ترک اطعام واجب که مصداق بارز آن زکات است ایجاد می‌شود و همه این امور از فروعات دین به شمار می‌آیند و همچنین شرکت کردن در مجالس لهو و لعب که به همراه ارتکاب معاصی و شکستن حدود الهی است نیز از جمله گناهانی است که انسان را گرفتار آتش جهنم و سقر می‌کند چنانچه جهنمیان به نقل قرآن کریم معترف به آن شده‌اند.

و اما آیات دیگری را در این خصوص می‌توان مورد تمسک قرار داد که إن شاء الله در جلسه بعدی.

 


[1] تحرير الوسيلة - ط نشر آثار، الخميني، السيد روح الله، ج1، ص331.
[2] ترجمه تحرير الوسيلة (جامعه مدرسین)، خمینی، سید روح الله، ج2، ص11.
[3] شرائع الإسلام في مسائل الحلال و الحرام -ط اسماعیلیان)، المحقق الحلي، ج1، ص130.
[4] العروة الوثقى - جماعة المدرسین، الطباطبائي اليزدي، السيد محمد كاظم، ج4، ص26.
[5] جواهر الكلام، النجفي الجواهري، الشيخ محمد حسن، ج15، ص61.
[6] كتاب الزكاة، الآشتياني، الميرزا محمد حسن، ج1، ص129.
[7] سوره آل عمران، آيه 97.
[8] سوره نساء، آيه 1.
[9] سوره بقره، آيه 183.
[10] سوره نساء، آيه 136.
[11] سوره مائده، آيه 6.
[12] سوره بقره، آيه 110.
[13] سوره مدثر، آيه 26.
[14] سوره مدثر، آيه 27.
[15] سوره مدثر، آيه 28.
[16] سوره مدثر، آيه 29.
[17] سوره مدثر، آيه 38.
[18] سوره مدثر، آيه 39.
[19] سوره مدثر، آيه 40.
[20] سوره مدثر، آيه 41.
[21] سوره مدثر، آيه 42.
[22] سوره مدثر، آيه 43.
[23] سوره مدثر، آيه 44.
[24] سوره مدثر، آيه 45.
[25] سوره مدثر، آيه 46.
[26] مجمع البيان في تفسير القرآن - ط دار المعرفة، الشيخ الطبرسي، ج10، ص591.