درس خارج فقه استاد مرتضی مقتدایی

96/11/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الزكاة/أحكام الزكاة /شرط عقل در وجوب زکات

بحث مناسبتی: ایام سوگواری بانوی بزرگ عالم اسلام خانم فاطمه زهراء سلام الله علیها را پشت سر گذاشتیم؛ با تسلیت این مصیبت بزرگ به عالم اسلام مخصوصا تسلیت به فرزند والا مقامش حضرت بقیة الله الأعظم ارواحنا له الفداء و تسلیت محضر مقام معظم رهبری و مراجع عظام تقلید و همه شما عزیزان؛ امیدواریم إن شاء الله عزاداری‌های شما عزیزان مورد عنایت آن بانوی بزرگوار قرار گرفته باشد و موجبات جلب شفاعت آن حضرت را ایجاد کرده باشد إن شاء الله.

فضائل حضرت فاطمه زهراء(س): در ایام سوگواری آن حضرت خلاف مروت است که ذکری از آن حضرت نشود، به همین منظور روایتی را نقل می‌کنیم که مرحوم مجلسی در کتاب بحار الأنوار از مرحوم صدوق نقل می‌کند، مرحوم صدوق این روایت را از کتاب «فضائل الشیعة» از مرحوم أبوسعید خدری نقل می‌کند: «كتاب فضائل الشيعة بإسناده عن أبي سعيد الخدري قال : كنا جلوسا مع رسول الله إذ أقبل إليه رجل فقال: يا رسول الله أخبرني عن قول الله عزوجل لابليس ﴿أستكبرت أم كنت من العالين﴾ فمن هم يا رسول الله؟ الذين هم أعلى من الملائكة؟ فقال رسول الله: أنا وعلي وفاطمة والحسين والحسين ، كنا في سرادق العرش نسبح الله وتسبح الملائكة بتسبيحنا قبل أن يخلق الله عزوجل آدم بألفي عام»[1]

بیان استاد: راوی نقل می‌کند در محضر رسول خدا(ص) نشسته بودیم که مردی نزد ایشان آمد و عرض کرد: «ای رسول خدا(ص)! مرا از این سخن خداوند عزّوجلّ خطاب به ابلیس که می‌فرماید: آیا تکبّر کردی یا از برترین‌ها بودی؟! باخبر ساز! این برترین‌ها چه کسانی هستند که از فرشتگان نیز والاترند»؟ رسول خدا(ص) فرمود: «دوهزار سال قبل از اینکه خداوند عزّوجلّ آدم(ع) را بیافریند من، علی (ع)، فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام) در سرا پرده‌ی عرش، خدا را تسبیح می‌گفتیم و فرشتگان نیز به تسبیح ما تسبیح‌گوی خدای متعال بودند. چون خداوند عزّوجلّ آدم(ع) را آفرید به فرشتگان فرمان داد که برای او سجده کنند و ما را به سجده‌کردن برای [آدم (علیه السلام)] فرمان نداد. تمامی فرشتگان بدون استثناء سجده کردند مگر ابلیس که از سجده‌کردن سرباز زد. خداوند تبارک‌وتعالی فرمود: ﴿قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْعَالِينَ﴾[2] ؛ یعنی آیا تکبّر کردی یا از این پنج‌تن که نام‌هایشان در سراپرده‌ی عرش نوشته شده، بودی؟».

مرحوم مجلسی إدامه روایت را این چنین نقل می‌کند: «فلما خلق الله عزوجل آدم أمر الملاكة أن يسجدوا له، ولم يأمرنا بالسجود، فسجدت الملائكة كلهم إلا إبليس فإنه أبي أن يسجد، فقال الله تبارك وتعالى ﴿أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْعَالِينَ﴾ أي من هؤلاء الخمس المكتوب أسماؤهم في سرادق العرش» یعنی زمانی که خلقت حضرت آدم(ع) تکمیل شد خداوند به تمام ملائکة امر فرمود که به آدم(ع) سجده کنند ولی به ما امر نفرمود که چنین سجده‌ای بکنیم، همه ملائکة امر خداوند را إجابت کردند و بر آدم(ع) سجده کردند به استثنای ابلیس که خداوند خطاب به إبلیس فرمود: آیا إدعای بزرگی می‌کنی یا این که یکی از بزرگان و عالی مقامان هستی ؟ رسول خدا(ص) پس از جواب این مرد مقصود از «عالین» را این چنین تفسیر کردند که خدای متعال خطاب به إبلیس فرمودند: آیا تو یکی از پنج تن هستی که نامشان در عرش الهی نوشته شده؟ و معلوم شد که منظور از «عالین» چه کسانی هستند.

در إدامه این روایت رسول خدا(ص) می‌فرماید: «فَنَحْنُ بَابُ اللَّهِ الَّذِی یُؤْتَی مِنْهُ وَ بِنَا یَهْتَدِی الْمُهْتَدُونَ فَمَنْ أَحَبَّنَا أَحَبَّهُ اللَّهُ وَ مَنْ أَبْغَضَنَا أَبْغَضَهُ اللَّهُ وَ أَسْکَنَهُ نَارَهُ وَ لَا یُحِبُّنَا إِلَّا مَنْ طَابَ مَوْلِدُهُ[3] ما درِ به‌سوی خدا هستیم که هرکس بخواهد باید از جانب ما وارد شود به ‌واسطه‌ی ما هدایت یافته‌اند هدایت‌شده‌ها هرکه ما را دوست بدارد خدا او را دوست می‌دارد و در بهشت جایش خواهد داد و هرکه با ما کینه ورزد خدا او را دشمن می‌دارد و در جهنّم جایش می‌دهد ما را دوست نخواهند داشت مگر کسانی که ولادت پاکی داشته باشند.

فاطمه زهراء(س) یکی از پنج تن آل عباست؛ همان‌هایی که طبق این روایت نام مبارکشان در عرش الهی نوشته شده است و قبل از خلقت آدم ملائکة آسمان به تبعیت از آنها تسبیح خداوند را بجای می‌آوردند و زمانی که آدم خلق شد و همه ملائکة مأمور شدند به آدم که مخلوق برتر خدا بود سجده کنند به این پنج تن أمر نشد در این میان ابلیس که در میان ملائکة بود او هم مأمور بود به آدم سجده کند ولی تکبر کرد و از سجده کنندگان نشد و خداوند خطاب به او فرمود: آیا در مقام استکبار هستی یا این که خود را یکی از پنج تن و عالی مقامان می‌دانی؟

خداوند عرش خود را به نام این پنج تن زینت داده است؛ فاطمه زهراء(س) در ردیف پدر بزرگوار و همسر و فرزندان والامقام خود جای دارد؛ ذیل روایت که به محبت اهل بیت عصمت و طهارت(ع) تصریح شده است باید مورد توجه قرار گیرد و ما باید آن را قدر بدانیم فرمود: «فَمَنْ أَحَبَّنَا أَحَبَّهُ اللَّهُ» شکر کنیم به خاطر این نعمت بزرگ؛ نعمت ولایت، نعمت محبت أهل بیت(ع)، بحمد الله این محبت را همه ما داریم، کسی که این خاندان را دوست داشته باشد خداوند هم او را دوست خواهد داشت.

باید به این نکته توجه داشت و برای همه ما باید روشن باشد که محبت یک سری لوازمی دارد؛ همین که کسی بگوید: من رسول خدا(ص) و خاندان طاهرین آن حضرت؛ امیرالمؤمنین و فاطمه زهراء و حسن و حسین علیهم السلام را دوست دارم کافی نیست، محبت آثاری دارد و یکی از آثار آن است که در رفتار ما متناسب با آن کسانی که آنها را دوست داریم تغییراتی اتفاق بی‌أفتد؛ اگر رفتار ما خلاف سیره پیغمبر(ص) و خلاف سیره اهل بیت عصمت و طهارت(ع) باشد آنها از ما نارحت خواهند شد؛ این چه دوستی است که بخواهد موجبات ناراحتی دوست خودش را فراهم کند؟ یکی از معتقدات ما این است که ما در ایام هفته «عرض أعمال» داریم؛ روایات متواتر داریم که هر هفته أعمال همه ما به رسول خدا(ص) و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) عرضه می‌شود و آن بزرگواران این اعمال را رؤیت می‌کنند.

در قرآن کریم این آیه را می‌خوانیم: ﴿وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَيَرَى اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾[4] بگو: «عمل كنيد! خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شما را مى‌بينند! و بزودى، به سوى داناى نهان و آشكار، بازگردانده مى‌شويد؛ و شما را به آنچه عمل مى‌كرديد، خبر مى‌دهد!».

بیان استاد: در این آیه «مؤمنون» تفسیر شده است به أمیرالمؤمنین(ع) و امامان پس از آن حضرت؛ ﴿...اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴾[5] هر چه که می‌خواهید انجام دهید انجام دهید ولی این را بدانید که خداوند بر آنچه انجام می‌دهید بیناست! رسول خدا(ص) و خاندان پاک آن حضرت نیز ناظر بر تمام اعمال ما هستند؛ در روایت وارد شده که بعضی گفته است هر روز و در بعضی هفته‌ای دو روز؛ دوشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها و بعضی گفته است هر پنج‌شنبه؛ روایات مختلف است و هیچ منافاتی با هم ندارند مثل این که کارمندان یک شرکت در مورد وضعیت آن شرکت گزارش می‌دهند إمکان دارد این گزارش هفتگی باشد یا روزانه باشد به هر حال همه این موارد گزارش هستند، در مورد اعمال ما نیز مطلب اینچنین است، هر هفته یا هر روز یا هفته‌ای چند روز این أعمال به پیغمبر(ص) و امامان و جانشینان آن حضرت عرضه می‌شود و این بزرگواران از این اعمال خبردار می‌شوند.

بیان استاد: در روایتی از امام رضا(ع) نقل شده است که هر صبح اعمال شما بر رسول خدا(ص) عرضه می‌شود و قبیح است از شما عمل قبیحی سر بزند و خبر این عمل به رسول خدا(ص) برسد پس مراقب باشید: «تُعِرضُ عَلی رَسوُلِ اللهِ - عَلَیهِ و آلِهِ السَّلام - اَعمالُ اُمَّتهِ کُلَّ صَباحٍ، اَبرارِها و فُجّارِها، فَاحذَرُوا»[6] رسول خدا(ص) خبر دارند که شما از امت او هستید و هر عملی چه خوب و چه بد از شما سر زده باشد آن حضرت خبر دارد؛ اگر جنایتی؛ ظلمی؛ خیانتی؛ مال حرامی و هر عمل ناپسندی از شما سر زده باشد آن حضرت ناراحت خواهد شد.

کسی محضر امام رضا(ع) حاضر شد و از آن حضرت التماس دعا کرد و آن حضرت فرمودند: آیا گمان می‌کنید ما در حق شما دعا نمی‌کنیم؟ «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ عليه‌السلام: لَاتَنْسَنِي مِنَ الدُّعَاءِ، قَالَ: «وَتَعْلَمُ أَنِّي أَنْسَاكَ؟» قَالَ: فَتَفَكَّرْتُ فِي نَفْسِي، وَقُلْتُ: هُوَ يَدْعُو لِشِيعَتِهِ وَأَنَا مِنْ شِيعَتِهِ، قُلْتُ: لَا، لَاتَنْسَانِي، قَالَ: «كَيْفَ عَلِمْتَ ذلِكَ؟» قُلْتُ: إِنِّي مِنْ شِيعَتِكَ، وَإِنَّكَ تَدْعُو لَهُمْ، فَقَالَ: «هَلْ عَلِمْتَ بِشَيْ‌ءٍ غَيْرِ هذَا؟» قَالَ: قُلْتُ: لَا، قَالَ: «إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ مَا لَكَ عِنْدِي، فَانْظُرْ إِلى مَا لِي عِنْدَكَ» ‌»[7] به امام رضا (ع)گفتم: مرا از دعا فراموش مکن. حضرت فرمودند: «گمان مى کنى که من فراموشت مى‌کنم؟!». اندکى در خودم اندیشیدم و با خود گفتم: او براى شیعیانش دعا مى‌کند و من نیز از شیعیانش هستم. آن گاه گفتم: نه، فراموشم نمى‌کنید. حضرت فرمودند: «از کجا فهمیدى؟».گفتم: من از شیعیان شما هستم و شما برایشان دعا مى‌کنید. حضرت فرمودند: «آیا متوجّه چیز دیگرى جز این شدى؟».گفتم: نه. حضرت فرمودند: «هرگاه خواستى بدانى که نزد من چه جایگاهى دارى، ببین من نزدت چه جایگاهى دارم».

این قول رسول خداست: «ياعَلِيُّ، مَن أحَبَّ وُلدَكَ فَقَد أحَبَّكَ، ومَن أحَبَّكَ فَقَد أحَبَّني، ومَن أحَبَّني فَقَد أحَبَّ اللّه َ، ومَن أحَبَّ اللّه َ أدخَلَهُ الجَنَّةَ . ومَن أبغَضَهُم فَقَد أبغَضَكَ، ومَن أبغَضَكَ فَقَد أبغَضَني، ومَن أبغَضَني فَقَد أبغَضَ اللّه َ، ومَن أبغَضَ اللّه َ كانَ حَقيقًا عَلَى اللّهِ أن يُدخِلَهُ النّار»[8] اى على، هركس فرزندان تو را دوست بدارد، تو را دوست داشته است وهركس تو را دوست بدارد، مرا دوست داشته است و هركس مرا دوست بدارد، خدا را دوست داشته است و هركس خدا را دوست بدارد، خداوند او را به بهشت برد. و هركس فرزندان تو را دشمن بدارد، تو را دشمن داشته است و هركس تو را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است وهركس مرا دشمن بدارد، خدا را دشمن داشته است و هركس خدا را دشمن بدارد، بر خداوند سزاوار است كه او را به دوزخ برد.

بنا بر این رفتار ما چنان باید باشد که این انوار الهی؛ رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین و فاطمه زهراء و حسن و حسین علیهم السلام را از خودمان ناراحت نکنیم إن شاء الله؛ این روایت را به مناسبت در شأن حضرت زهراء(س) خواندیم؛ امیدوار هستیم که خداوند توفیق بدهد همه ما را از محبینی که ملترم به همه لوازم این محبت باشیم قرار بدهد!

بحث فقهی: بحث راجع به شرائط وجوب زکات است، شرط اول بلوغ است و تا زمانی که کسی به سن بلوغ نرسیده باشد زکات بر او واجب نمی‌شود «فلا تجب الزکاة علی الصبی» و شرط دوم عقل است و بر مجنون زکات واجب نیست «فلا تجب الزکاة علی المجنون» مرحوم امام به همین اطلاق اکتفی کردند و از آن عبور کردند: «العقل، فلا تجب في مال المجنون»[9] بعضی به اطلاق اکتفاء نکرده‌اند و یک استثناء قائل شده‌اند مانند مرحوم محقق در شرایع چنانچه فرموده‌اند: «و الأصح أنه لا زكاة في ماله إلا في الصامت إذا اتجر له الولي استحبابا»[10] از عناوین سه گانه زکات که انعام ثلاثة و غلات أربعة و نقدین است فقط نقدین است که بنام «صامت» شناخته می‌شود، مرحوم محقق بنا بر أصح قائل شده‌اند در صورتی که اموال مجنون به شکل نقدین باشد آن قسم از نقدین او که به وسیله ولی او مورد تجارت قرار گرفته است مستحب است که زکات آن مقدار پرداخت گردد البته این فتوا مخصوص مرحوم محقق نیست و کسانی از فقهاء نیز چنین فتوایی داده‌اند البته این سخن آنها بی‌مدرک نیست؛ تا کنون دو روایت در این خصوص خواندیم:

روایت اول: صحیحه عبد الرحمن «محمّد بن يعقوب، عن محمّد بن إسماعيل، عن الفضل بن شاذان، عن ابن أبي عمير، عن عبد الرحمن بن الحجّاج قال: قلت لأبي عبد الله عليه‌السلام: امرأة من أهلنا مختلطة، أعليها زكاة؟ فقال: إن كان عمل به فعليها زكاة، وإن لم يعمل به فلا[11] بیان استاد: عبارت «مختلطة» به معنای کسی است که اختلاط در هوش و حواس او ایجاد شده؛ در فارسی هم گفته می‌شود «فلانی قاطی کرده» یعنی فکر و ذهن او بهم ریخته؛ در این روایت عبد الرحمن بن حجاج نقل می‌کند از امام صادق(ع) سؤال کردم راجع به زنی از اقوام خودمان که اختلاط در فکر و ذهن او ایجاد شده است آیا بر چنین زنی زکات واجب است؟ حضرت در جواب فرمودند: اگر اموال این زن به کار گرفته می‌شود و با آن تجارت می‌شود و از جنس نقدین است و راکد نمانده است مستحب است که زکات آن پرداخت شود ولی اگر این اموال راکد است زکات بر آن واجب نمی‌شود.

بنا بر این با این روایت عموماتی که دلالت می‌کنند بر شرطیت عقل تخصیص می‌خورند و آن قسم از اموال این زن که به صورت نقدین است البته آن قسم از نقدینی که در معرض تجارت قرار گرفته‌اند مستحب است که به وسیله ولی او زکات آن مقدار پرداخت گردد.

روایت دوم: «وعن محمّد بن يحيى، عن أحمد بن محمّد، عن العباس بن معروف، عن علي بن مهزيار، عن الحسين بن سعيد، عن محمّد بن الفضيل، عن موسى بن بكر قال: سألت أبا الحسن عليه‌السلام عن امرأة مصابة ولها مال في يد أخيها، هل عليه زكاة؟ قال: إن كان أخوها يتّجر به فعليه زكاة[12] این روایت نسبت به روایت اول ضعیف است ولی مضمون مشترکی از هر دو روایت به دست می‌آید و آن مضمون این است که چنانچه در اموال مجنون و کسی که صحت عقل ندارد جنس اموال او نقدین باشد در آن قسم از نقدین او که به کار گرفته می‌شود و در معرض سرمایه گذاری تجاری واقع می‌شود زکات تعلق می‌گیرد با توجه به این که کلمه «یدیها» در این روایت به کار رفته خود قرینه است بر نقدین از اموال زیرا معمولا این نقدین که از جنس طلا و نقره است به همراه مالک و در خانه او یافت می‌شود ولی انعام ثلاثه و غلات چنین شرائطی ندارند. هر چند این دو روایت ظهور در وجوب دارند ولی حمل بر استحباب می‌شوند زیرا ما روایاتی داریم که به صراحت شرط وجوب زکات را بلوغ و عقل معرفی نموده‌اند.

علاوه بر مرحوم محقق مرحوم صاحب مدارک نیز چنین فتوایی داده است که در قسم نقدین از اموال مجنون آن قسم که به کار گرفته می‌شود مستحب است زکات آن پرداخت شود: «والأصح ما اختاره المصنف ـ رحمه‌الله ـ من عدم ثبوت الزكاة في مال المجنون مطلقا إلاّ في الصامت إذا اتجر له الولي استحبابا»[13] کتاب «المعتبر» اثر مرحوم محقق حلی است و این کتاب شرح «شرایع الأحکام» است که هر دو اثر از محقق حلی می‌باشد و این کتاب مدارک الأحکام شرحی است بر کتاب «المعتبر» در کتاب مدارک مؤلف این کتاب فتوا داده است بر این که قول أصح همان قول مصنف یعنی قول مرحوم محقق است در این که زکات بر مال مجنون به طور مطلق واجب نمی‌باشد مگر در نقدین او و آن هم نقدینی که در معرض تجارت قرار گرفته باشد مستحب است که زکات آن مقدار به وسیله ولی مجنون پرداخت گردد.

همچنین مرحوم صاحب جواهر و مرحوم صاحب مفتاح الکرامة نیز اقوال کسانی که قائل به استحباب زکات نقدین مجنون در قسمی که در معرض تجارت قرار بگیرد جمع آوری نموده‌اند چنانچه مرحوم صاحب مفتاح الکرامة می‌فرماید: «... و صاحب المدارک و صاحب مجمع البرهان و صاحب الکفایة و صاحب الحدائق فإن صریح بعض منهم أنه لا تستحب الزکاة فی شی‌ء من أموال المجنون إلا إذا اتجر الولی له و هو ظاهر جماعة و إلیه مال آخرون منهم»[14]

حکم زکات مجنون در اقسام جنون: برای مجنون دو قسم قائل شده‌اند؛ قسم اول «مجنون اطباقی» (أطبَقَ یُطبِقُ إطباق) است که دلالت بر انطباق جنون در همه ساعات و حالات شخص می‌کند و هیچ زمانی را نمی‌توان یافت که نشانه‌ای از عقل و ادراک در او باشد و اما قسم دوم از مجنون «مجنون أدواری» است به نحوی که در طول شب و روز برای این مجنون ساعاتی وجود دارد که حالت عقل و ادراک در او مشاهده می‌شود و به شکل دوره‌ای در دوره‌ای سالم و عاقل است و در دوره‌ای مجنون است، اما در احکام زکات مربوط به اقسام مختلف مجنون برخی فقهاء قائل شده‌اند که به طور مطلق زکات بر مجانین واجب نیست؛ چه مجنون اطباقی و چه مجنون ادواری، ولی برخی قائل شده‌اند در مجنون ادواری در زمانی که حالت سلامت و عقل بر مجنون عارض می‌شود چنانچه اموالی داشته باشد و زکات بر آن تعلق بگیرد واجب است که زکات آن را پرداخت نماید، إن شاء الله توضیحات بیشتر در این مسأله در جلسه آینده.


[1] بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج15، ص21.
[2] سوره ص، آيه 75.
[3] بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج25، ص2.
[4] سوره توبه، آيه 105.
[5] سوره فصلت، آيه 40.
[6] مسند الإمام الرضا، عطاردي، الشيخ عزيز الله، ج1، ص338.
[7] الکافی- ط دار الحدیث، الشيخ الكليني، ج4، ص718.
[8] درر الأحاديث النبوية: 51.
[9] تحرير الوسيلة - ط نشر آثار، الخميني، السيد روح الله، ج1، ص329.
[10] شرائع الإسلام في مسائل الحلال و الحرام -ط اسماعیلیان)، المحقق الحلي، ج1، ص128.
[11] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج9، ص90، أبواب من تحب علیه الزکاة، باب3، ح1، ط آل البيت.
[12] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج9، ص90، أبواب من تجب علیه الزکاة، باب3، ح2، ط آل البيت.
[13] مدارك الأحكام، الموسوي العاملي، السيد محمد، ج5، ص23.
[14] مفتاح الکرامة في شرح قواعد العلامة(ط - دار الاحیاء التراث)، الحسیني العاملي، سید جواد، ج3، ص9.