درس خارج فقه استاد مقتدایی
96/07/19
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ولایت فقیه (ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت: بیان ادله(:
بحث اخلاقی: سبک زندگی اسلامی: تواضع در معاشرت با برادران دینی:
در بحث اخلاقی رسیدیم به بحث تواضع و گفتیم که یکی از چیزهایی که لازم است انسان در سبک زندگی اسلامی و در معاشرت با برادران دینی رعایت بکند تواضع است. با کسی رفیق است همسفر است شریک در کار است به هر کیفیتی که برخورد با یکدیگر دارند باید رعایت تواضع و فروتنی نمایند و با غرور و تکبر و خودبرتربینی نباشد و آنچه که در اسلام تأکید شده رفتار متواضعانه است در مورد تواضع چند روایت قبلا خواندیم امروز در ادامه چند روایت دیگر را قرائت میکنیم.
«عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: مِنَ التَّوَاضُعِ أَنْ تَرْضَى بِالْمَجْلِسِ دُونَ الْمَجْلِسِ وَ أَنْ تُسَلِّمَ عَلَى مَنْ تَلْقَى وَ أَنْ تَتْرُكَ الْمِرَاءَ وَ إِنْ كُنْتَ مُحِقّاً وَ أَنْ لَا تُحِبَّ أَنْ تُحْمَدَ عَلَى التَّقْوَى.»[1]
از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: نشانه تواضع چند چیز است؛
اول: نشستن در هر کجای مجلس که جا باشد: یکی از نشانههای تواضع این است که انسان هنگام نشستن در یک مجلس راضی باشد در هر جا که جا هست بنشیند ولو دون شأنش باشد حتی اگر در لابلای جمعیت باشد. و از علامت تواضع است اینکه در مجلس هر جایی که جا باشد بنشید.
دوم: سبقت در سلام: سلام کند به هرکسی که او را ملاقات نماید و در فکر مقام او و مقام خود نباشد و سبقت در سلام از علائم تواضع است که در حالات بزرگان حتی نبی بزرگوار اسلام دارد که سبقت در سلام داشتند و حتی به بچهها سلام میکردند و حضرت امیرالمؤمنین(ع) نیز اینگونه بودند و امیرالمؤمنین(ع) در یک روایتی فقط استثناء میکند و میفرماید من فقط به مرئه شابه ابتدا سلام نمیکنم[2] .
سوم: جدال و بگو مگوی بی معنی: اینکه جدال را ترک نماید حتی اگر به حق باشد البته اگر محق است و قصدش این است که حق را اثبات کند میتواند جدال نماید ولی اگر از حق بیرون رفت و دنبال کردن بی جهت منجر به جدال میشود چیزی عرفی است که منتهی به جدال بی معنی شده است.
چهارم: از تحجید شدن بر تقوی ناخشنود باشد: نشانه تقوی این است که انسان دوست ندارد که تعریف از او شود و این مدح و تعریف که خوشش بیاید خلاف تواضع است.
مرحوم امام اینگونه بودند یک وقت اعضای خبرگان رهبری خدمت امام رسیدند خدا رحمت کند مرحوم آیتالله مشکینی آن موقع رئیس مجلس خبرگان بودند وقتی امام نشستند آقای مشکینی قدری صحبت کردند قبل از صحبت مقداری تعریف از امام کردند شما از خود گذشتید و برای خدا قیام کردید وقتی نوبت به امام رسید خیلی جدی فرمودند من اول گلایه خودم را از آقای مشکینی مطرح کنم و فرمودند ما خودمان به قدری گرفتار نفس اماره هستیم و مشکل داریم که نوبت نمیرسد شما با این حرفها آن را تشدید کنید و رسما امام ابراز نگرانی کرد از این حرفهایی که آقای مشکینی زدند.
خداوند هر دو را رحمت کند در حالیکه مرحوم مشکینی لله بود و حرف حقی را هم بیان کرد.
اینها موارد مختلف است گاهی در جلسهای مدح کسی را میگویند و او حضور دارد و حق هم هست و خودش هم نشسته که برای امام اینگونه پیش آمد و گلایه کردند. و اما گاهی هم خودش نیست و در جلسه حضور ندارد و ذکر خیرش را میگویند و از او تمجید میکنند این خوب است و تقدیر و تشکر از مخلوق است[3] ،[4] ،[5] و در این دو مورد روایت هم داریم یعنی دو دسته روایات وجود دارد یک دسته روایات مربوط به اینکه دوست نداشته باشید که در جمع تعریف شما را بکنند و دسته دیگر هم اینکه خود شخص در جلسه نیست و از او تعریف میشود. اما در مقابل خودش از خودش تعریف شود دو صورت دارد گاهی سکوت میکند که ایرادی ندارد و گاهی قبول میکند و یا تمجید میکند و یا هدیهای میدهد که این خلاف تواضع است.
خلاصه اینکه اگر طبعا خوشش بیاید که از او تعریف کنند این خلاف تواضع است.
به هرحال این تواضع گاهی نسبت به برادران دینی است و گاهی نسبت به خداوند و بهترین تواضعها آن است که نسبت به خداوند باشد و اظهار خضوع و خشوع ممدوح است.
امام صادق(ع) میفرماید «أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مُوسَى(ع) أَنْ يَا مُوسَى أَ تَدْرِي لِمَ اصْطَفَيْتُكَ بِكَلَامِي دُونَ خَلْقِي قَالَ يَا رَبِّ وَ لِمَ ذَاكَ قَالَ فَأَوْحَى اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَيْهِ أَنْ يَا مُوسَى إِنِّي قَلَّبْتُ عِبَادِي ظَهْراً لِبَطْنٍ فَلَمْ أَجِدْ فِيهِمْ أَحَداً أَذَلَّ لِي نَفْساً مِنْكَ يَا مُوسَى إِنَّكَ إِذَا صَلَّيْتَ وَضَعْتَ خَدَّكَ عَلَى التُّرَابِ أَوْ قَالَ عَلَى الْأَرْضِ.»[6]
حضرت امام صادق(ع) فرمود خداوند به موسی(ع) وحی کرد که آیا میدانی چرا در مجموع خلائق تو را انتخاب کردم که همکلام من شوی؟ موسی گفت نمیدانم. خداوند وحی کرد که زیرورو کردم عباد را و همه را آزمایش کردم و هیچکس را بین مخلوقات ندیدم که از تو بیشتر برای من اظهار کوچکی نماید. و تو نماز که میخواندی صورتت را روی خاک میگذاشتی.
بزرگان ما هم در سجدهها همین گونه بودند حضرت امام موسی بن جعفر(ع) و امام سجاد(ع) که اینگونه بودند و دعاهایی با مضامین بالا داشتند. نقل است که حضرت امام کاظم(ع) در سجده میخواندند «اللهم انی اسألک الراحة عند الموت و المغفرة بعد الموت و العفو عند الحساب»[7] ، [8] که خوب است در همه سجدهها خوانده شود یا فرمود: «الهی عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِكَ فَلْيَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِكَ»[9] متن پُر معنایی است گناه بنده تو گرچه عظیم است اما تو کریمی و سزاوار تو عفو و گذشت است. یا در مورد امام سجاد(ع) آمده است در طول سال پیشانی ایشان پینه میبست و با قیچی میچیدند[10] .
این حالات در مقابل خداوند از مهمترین علائم تواضع است و بهترین تواضع تواضعی است که نزد خداوند باشد علی الخصوص سجده شکر بعد از نماز و یا سجده شکر بعد از نعماتی که به انسان میرسد که از همه تواضعها مطلوبتر است در ادامه داستانی هست که در جریان هجرت مسلمانان به حبشه که در قضیه نجاشی پادشاه حبشه هم وارد شده که بعدا ذکر میکنیم.
بحث فقهی: در استدلال به ادلهای که در هر عصری حتی در زمان غیبت یک حکومت عادله اسلامی لازم است دو دلیل بیان شد.
دلیل سوم: یک روایت است مرحوم صدوق هم در علل الشرایع[11] ، [12] و هم در عیون اخبارالرضا[13] نقل میکند روایت هم مفصل است از فضل بن شاذان[14] که از مشایخ است و 180 تألیف دارد و از امام رضا(ع) و امام جواد(ع) و امام عسکری(ع) تحت عنوان «علل الاحکام والاصول» نقل میکند. روایت در علل الشرایع بیش از 15 صفحه است و مراجعه به کل روایت بسیار مفید است. و ما قطعهای کوتاه را برای محل شاهد بحث بررسی میکنیم.
اگر کسی سوال کند که آیا ممکن است خداوند کسی را مکلف کند به امری بدون علت؟ و در جواب میفرماید خیر زیرا خداوند حکیم است و حکیم کار عبث نمیکند.
و سوال دیگر اینکه چرا خداوند عباد را ملکف کرده به اقرار خدا چرا اطاعت پیامبر و چرا نماز میخوانیم و اذان میگوییم و همه را جواب میدهد تا میرسد به یک پرسش در روایت که محل شاهد ماست و میپرسد «إن قیل لم جعل اولی الأمر؟» چرا در هر زمان اولی الامر تعیین شده و مردم امر شدند که از او اطاعت نمایند. جواب این پرسش سه فرض دارد. و در پایان روایت هم دارد وقتی از او پرسید آیا این سوال و جوابها استنباط خودت است یا از امام معصوم نقل میکنی؟ میگوید تمام اینها را تک تک از امام رضا(ع) شنیدم و جمع آوری کردم و بعد سائل میگوید میتوانم از شما نقل کنم فضل میگوید بله میتوانی نقل کنی.
تا اینجا بیان خلاصه داستان به عنوان مقدمه بود اکنون ابتدا روایت که از نظر سند معتبر است میخوانیم و از نظر دلالت هم بررسی میکنیم.
«إن قیل لِمَ جَعَلَ أُولِي الْأَمْرِ وَ أَمَرَ بِطَاعَتِهِمْ؟ قِيلَ لِعِلَلٍ كَثِيرَةٍ. مِنْهَا أَنَّ الْخَلْقَ لَمَّا وَقَفُوا عَلَى حَدٍّ مَحْدُودٍ وَ أُمِرُوا أَنْ لَا يَتَعَدَّوْا تِلْكَ الْحُدُودَ»[15] اگر پرسیده شود چرا خداوند اولی الامر قرار داد و دستور داد مردم از آنها پیروی کنند؟ در جواب گفته شد این اقدام چند علت دارد:
علت اول: وقتی خداوند مردم را بر حدی محدود نگاه داشته هیچوقت نباید کسی از حدود الهی تجاوز نماید و در قرآن هم میفرماید ﴿تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَعْتَدُوها وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[16] بعد از بیان احکام طلاق میفرماید اینها حدود الهی است و از آن تجاوز نکنید و هرکس از این حدود تجاوز کند ظالم است.
امام در روایت میفرماید: «لَمْ يَكُنْ يَثْبُتُ ذَلِكَ وَ لَا يَقُومُ إِلَّا بِأَنْ يَجْعَلَ عَلَيْهِمْ فِيهَا أَمِيناً يَأْخُذُهُمْ بِالْوَقْتِ عِنْدَ مَا أُبِيحَ لَهُمْ وَ يَمْنَعُهُمْ مِنَ التَّعَدِّي عَلَى مَا حَظَرَ عَلَيْهِمْ لِأَنَّهُ لَوْ لَمْ يَكُنْ ذَلِكَ لَكَانَ أَحَدٌ لَا يَتْرُكُ لَذَّتَهُ وَ مَنْفَعَتَهُ لِفَسَادِ غَيْرِهِ فَجُعِلَ عَلَيْهِمْ قَيِّمٌ يَمْنَعُهُمْ مِنَ الْفَسَادِ وَ يُقِيمُ فِيهِمُ الْحُدُودَ وَ الْأَحْكَامَ»
وقتی خداوند احکامش را بیان کرده و نهی کرده که از آن تجاوز نکنید امام میفرماید این محقق نمیشود الا اینکه خداوند یک امینی برای مردم نصب نماید زیرا اگر امینی نباشد ممکن است هرکسی تجاوز کند به حدود دیگران ولو به قیمت ظلم به دیگران منجر شود. علت دوم و سوم پرسش فوق برای بعد انشاءاله.
وصلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.