درس خارج فقه استاد مقتدایی

96/06/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ولایت فقیه (ضرورت وجود حکومت اسلام در اعصار)

بحث اخلاقی:

عید سعید غدیر که از اعیاد بزرگ اسلامی‌است را به شما تبریک عرض می‌کنیم و از این عید تعبیر به عید ولایت شده و یا عید آل محمد و از بهترین اعیاد است.

از امام صادق(ع) سوال شد که غیر از عید فطر و اضحی و جمعه آیا عید دیگری هم هست فرمود عیدی که از همه اینها افضل است عید غدیر است.[1] وجود مبارک نبی گرامی اسلام(ص) در آن اجتماع عظیم که تا 120 هزار نفر نوشته‌اند امیرالمؤمنین(ع) را روی دست بلند کرد و فرمود «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌ‌ مَوْلَاهُ»[2]

به اتفاق تمام علمای شیعه آنان که قضیه غدیر را نقل کردند چه در کتب تفسیر چه در کتب حدیث چه در کتب تاریخ و اغلب اهل تسنن می‌گویند همان روز که قضیه تمام شد و پیامبر(ص) امیرالمؤمنین(ع) را به جانشینی خود منصوب کرد این آیه نازل شد «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‌ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً»[3] یعنی مراد از الیوم روز 18 ذیحجه است که بعضی هم مراد از الیوم را روز عرفه ذکر می‌کنند و یا اقوال دیگر که این‌ها هیچکدام دلیل ندارد علمای شیعه به اتفاق نزول این آیه را در روز هیجدهم ذیحجه می‌گویند و اغلب علمای تسنن هم اینگونه می‌گویند حتی فخر رازی[4] در تفسیر کبیرش می‌گوید ﴿الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا﴾[5] یعنی معلوم می‌شود که کفار طرحی داشتند برای از بین بردن اسلام و به این نتیجه رسیده بودند که بعد آن همه جنگی که کرده بودند امیدشان را از دست داده بودند و فقط امید داشتند که پیامبر از دنیا برود و بعد از پیامبر چون جانشین و فرزند ندارد اسلام هم به از دنیا رفتن پیامبر از دنیا می‌رود که می‌گفتند «یموت بموته» ولی معلوم شد که حضرت علی جانشین پیامبر شد. و در ادامه می‌فرماید ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ‌ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي﴾[6] تا این روز که دین جانشین نداشت و یک مرحله کم داشت؛ اکنون که دین از قائم به شخص پیامبر بودن بیرون آمد و جانشین پیدا کرد؛ دین کامل شد و در این روز نعمت تمام شد ﴿وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً﴾[7] و این دین را با این کیفیت خداوند پسندیده است. و پیامبر هم خداوند را شکر کرد بر این چند نعمتی که داده شد 1- اکمال دین 2- اتمام نعمت 3- رضایت پروردگار بالرسالة و الولایة.

به هرحال روز با فضیلت و با شرافتی گذشت خداوند انشاءاله توفیق دهد که بتوانیم در راه شناساندن این عید و این ولایت که ولایت امیرالمؤمنین بود و بعد ولایت ائمه و بعد از آن ولایت فقیه کمک کنیم و موفق باشیم و به وظایف‌مان عمل کنیم انشاءاله.

بحث فقهی: ولایت فقیه: ضرورت وجود حکومت اسلام در اعصار:

بحث ما راجع به این بود که وجود یک حکومت و نظام اسلامی عادله در هر عصری ضرورت دارد و باید یک حکومت عادله‌ای باشد و مردم تحت سایه آن حکومت زندگی کنند.

دلیل اول بر مطلب این بود که از خود احکام اسلام استفاده می‌شود که تشکیل حکومت ضرورت دارد. و احکام را گفتیم دو قسمت است:

دسته اول: بعضی از احکام به گونه‌ای است که اجرای حکم متوقف است بر وجود حکومت مثل جزائیات و اجرای حدود، قصاص، دیات و بطور قطع می‌دانیم که شارع راضی نیست که این احکام بر زمین بماند و باید اجراء شود و قهرا برای اجراء نیاز به تشکیلات است که بدون قدرت و حکومت نمی‌توان انجام داد.

دسته دوم: و دسته دیگر احکام، احکام عبادی است ولی باز هم عبادی صرف نیست بلکه مخلوط با یک امر حکومتی یا اجتماعی یا سیاسی است مثل نماز که درست است که شخصی است ولی تاکید بر جماعت شده است و یا در نماز جمعه که تأکید شده امام جمعه خطبه بخواند و ترغیب و تحریص نماید مردم را به اطاعت از ولی خداوند که همه اینها روشن می‌سازد که باید امیر و حاکمی وجود داشته باشد و نیز در روزه که برخلاف برخی دیگر از عبادات به طور کلی از ریا دور است مگر اینکه شخص خودش بگوید من روزه‌ام؛ همین روزه که تا این حد دور از ریا و شخصی است گاهی مربوط به حکومت می‌شود برای نمونه یوم الشک یعنی روزی که مردم نمی‌دانند امروز اول ماه است تا روزه بگیرند یا آخر شعبان است و یا آخر ماه روزی که مردم نمی‌دانند امروز اول شوال است یا آخر رمضان که در این‌جا مشخص شدن اول رمضان یا اول شوال بر عهده امام و حاکم است و روایت صحیحه مربوط به آن را هم خواندیم که هم مرحوم صدوق[8] و هم مرحوم کلینی[9] ،[10] نقل کرده‌اند که روز سی‌ام ماه دو نفر نزد امیر شهادت دادند که ماه را دیده‌اند و امام هم فرمود بر امیر است که حکم به افطار نماید و امیر هم حکم به افطار نمود و همه افطار نمودند و گفتیم در زمان آیت‌الله بروجردی هم این اتفاق افتاده بود و حکم به افطار نمودند لکن فقط برای مقلدین خودشان این حکم نافذ بود و به آن عمل کردند. اما در روایت امام فرمود علی الامام ان یحکم که الیوم فطر است و یجب علی المسلمین که افطار کنند.

پس با اینکه روزه است و یک امر عبادی لکن در اینجا متوقف بر حکم حاکم است.

و نیز در ذیل گفتیم روایاتی در باب تقیه داریم که بیشتر روشن می‌شود که حکم حاکم نافذ است که امام صادق(ع) فرمود[11] در زمان ابوالعباس بود که رفتم پیش او و سفره پهن بود و یوم الشک بود و خطاب به امام گفت روزه هستید امام فرمود خیر و بعدا امام فرمود والله آن روز، روز ماه رمضان بود ولی وقتی خطاب به امام گفت بیا و بنشین و غذا بخور امام نشستند و غذا خوردند و بعد خطاب به خلیفه فرمودند روزه وقتی است که تو بگویی هر موقع بگویی بخور می‌خوریم و هر موقع بگویی روزه بگیر روزه می‌گیریم.

دیروز بعضی آقایان به ذهنشان آمد که از روایات تقیه نمی‌توانیم حکم شرعی استفاده نماییم در توضیح آن اشکالی که به ذهن آقایان آمد می‌گوییم؛ در روایتی که می‌فرماید اگر حاکم حکم به صوم کرد واجب است مردم اطاعت کنند. باید بگوییم اینکه امام معصوم حکم کرده است که بر حاکم است اول رمضان یا شوال را مشخص کند؛ این حکم تقیه نیست بلکه حکم واقعی و الهی است. منتهی تقیه در این روایات تطبیق این حکم است به این شخص ابوالعباس می‌گوید که افطار کنید و امام هم به دستور او افطار می‌کند. این تقیه است. اما حکم «یجب اطاعت حاکم» حکم الله است منتهی حاکم باید حاکم الهی باشد اما اینکه از این آقا اطاعت می‌کنیم و روزه می‌خوریم تقیه است لذا گفتیم واجب است قضای روزه را هم بگیرد خوب پس ما روزه را تقیةً خوردیم به امر او خوردیم همین روایت را مجددا می‌خوانیم در وسائل به تعبیر دیگر آورده است.

روایت می‌فرماید: «عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي الْعَبَّاسِ بِالْحِيرَةِ فَقَالَ يَا أَبَا عَبْدِاللَّهِ مَا تَقُولُ‌ فِي‌ الصِّيَامِ‌ الْيَوْمَ فَقُلْتُ ذَاكَ إِلَى الْإِمَامِ إِنْ صُمْتَ صُمْنَا وَ إِنْ أَفْطَرْتَ أَفْطَرْنَا فَقَالَ يَا غُلَامُ عَلَيَّ بِالْمَائِدَةِ فَأَكَلْتُ مَعَهُ وَ أَنَا أَعْلَمُ وَ اللَّهِ أَنَّهُ يَوْمٌ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ فَكَانَ إِفْطَارِي يَوْماً وَ قَضَاؤُهُ أَيْسَرَ عَلَيَّ مِنْ أَنْ يُضْرَبَ عُنُقِي وَ لَا يُعْبَدَ اللَّهُ.»[12] بیان امام حکم واقعی است و فعل امام از روی تقیه است.

امام صادق(ع) می‌فرماید وارد شدم بر ابی العباس که در حیره بود به امام گفت چه می‌گویید در مورد روزه این روز که یوم الشک است امام فرمود این حکم در اختیار حاکم است.

اینجا حکم، حکم الهی است ولی تطبیق آن بر شخص ابی العباس تقیه است و چاره‌ای نیست بیان امام بیان حکم واقعی است منتهی در عمل مصداق تقیه بود قرینه آن همان خوف جان است این حاکم را فعلا امام می‌دانیم منتهی از باب تقیه امام می‌دانیم.

بنابراین حکم، حکم الهی است و تفکیک نیست بلکه تطبیق است منتهی تطبیق بر این مصداق تقیه است و خود امام تطبیق کردند.

بنابراین اشکال در اینکه از این روایات باب تقیه استفاده بکنیم که تعیین روزه با افطار الی الامام؛ درست است حکم واقعی هم است منتهی چیزی که در این روایات تقیه است تطبیق است تطبیق آن امام که وظیفه است به دستور او عمل بکنیم اگر روزه گرفت روزه بگیریم اگر افطار کرد افطار کنیم باید حاکم شرعی باشد و تطبیق بر این شخص در این روایت از باب تقیه بوده لذا فرموده بر اساس ظاهر از او اطاعت می‌کنیم روزه را می‌خوریم ولی بعد باید قضای آن را بجا بیاوریم و معذور هم هستیم برای اینکه خوف است و تقیه است.

یکی دیگر از احکام عبادی زکات است که بر انسان واجب است زکات اموالش را بدهد و عبادتی است از احکام عبادی منتهی از احکامی است که مشوب به سیاست است به اینکه در روایت داریم که متصدی اخذ زکات حاکم شرع است و جمع کند و به مستحقین زکات بپردازد.

کتاب: از قرآن کریم هم این حکم استفاده می‌شود.

1- در قرآن درباره زکات می‌فرماید ﴿خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ﴾[13] امر می‌کند به پیامبر که بگیر صدقه را.

و بین مفسرین اختلاف است که مراد از صدقات زکات واجب است یا صدقات مستحب است. بعضی می‌گویند که مراد از صدقه فریضه و واجب است لذا بعد از آن هم که آیه نازل شد ﴿خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ﴾[14] پیامبر وجوب زکات را اعلام کردند و عاملینی هم معین کردند که ضبط کنند. ولی بعضی هم می‌گویند مربوط به صدقه مستحب است زیرا در خیلی از روایات در باب صدقات مستحبه به این آیه تمسک شده که امام صدقه را بیان می‌کند و ثواب آن را می‌گوید و به این آیه هم تمسک می‌کند.

خوب چه اشکالی دارد که بگوییم اطلاق دارد و صدقه واجب را شامل می‌شود و صدقه مستحب را هم شامل می‌شود.

این یک آیه که از آن استفاده می‌شود که وظیفه حاکم است.

2- علاوه بر این از خود آیه زکات که فرمود ﴿إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكينِ وَ الْعامِلينَ عَلَيْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِي الرِّقابِ وَ الْغارِمينَ وَ في‌ سَبيلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبيلِ فَريضَةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ﴾[15]

سوم دسته‌ای که زکات برای آن‌ها معین شده عاملین زکات هستند عاملین یعنی کسانی که می‌روند زکات را جمع می‌کنند. خوب از همین عاملین استفاده می‌شود که باید حکومتی وجود داشته باشد که این عاملین را سر و سامان بدهد.

سنت: علاوه بر این‌ها روایت هم داریم.

علی بن ابراهیم[16] در تفسیرش از امام صادق(ع) نقل می‌کند و هشت صنف مستحق زکات را توضیح می‌دهد «الفقراء هم الذین لا یسألون و علیه المؤونات من عیالهم»[17] یعنی مراد از فقیران کسانی هستند که گدایی از مردم نمی‌کنند بلکه کسی است که مخارج امورات زندگی خود را ندارد و از کسی هم طلب نمی‌کند.

و بعد مساکین و یک یک توضیح می‌دهد تا می‌رسد به ﴿الْغارِمينَ﴾[18] یعنی کسانی که بدهکار هستند هزینه‌هایی بعهده‌اش آمده و در راه خداوند خرج کرده و بدهکار شده امام می‌فرماید «و الغارمین قوم وقعت علیهم دیون انفقوها فی طاعة الله من غیر اسراف فیجب علی الامام ان یقضی ذلک عنهم و یفکهم من مال الصدقات»[19] غارمین گروهی هستند که به خاطر هزینه‌های حلالی که کرده‌اند بدهکاری پیدا کردند و اسراف کاری نداشتند.

واجب است بر امام از صدقات یک سهمی به این بدهکاران بدهد و دینشان را ادا کند.

«و فی سبیل الله: قوم یخرجون فی الجهاد و لیس عندهم ما ینفقون»[20] یعنی دسته دیگری که زکات به آن‌ها می‌رسد قومی هستند که برای جهاد رفتند و چیزی هم که کمک بگیرند و بروند برای جهاد خودشان ندارند. بر امام واجب است از زکات به آنان بپردازد تا آماده برای جهاد شوند.

«أو قوم من المسلمین لیس عندهم ما يحجون به أو في جميع سبل الخير»[21]

یا قومی هستند که باید به حج بروند ولی ندارند و اینها را هم باید از باب فی سبیل الله کمک می‌کنند که برود مکه یا هر راه خیری را که بخواهند در آن پول خرج بکنند از همین فی سبیل الله زکات می‌توانند هزینه کنند و بعد از معنی کردن فی سبیل الله می‌فرماید «فعلى الإمام أن يعطيهم من مال الصدقات حتى يقوو به على الحج و الجهاد»[22]

بر امام است که به این کسانی که به جهاد می‌خواهند بروند کمک کند یا حج بروند کمک کند یا سبیل خیر کاری کنند کمک کنند.

﴿وَ ابْنِ السَّبيلِ﴾[23] یعنی «ابناء الطریق»[24] هم اینگونه است و می‌فرماید بر امام است که از صدقات بدهد به کسانی که در راه مانده‌اند و پولشان تمام شده «الذین یکونون فی الاسفار فی طاعة الله فیقطع علیهم و یذهب مالهم فعلی الامام ان یردهم الی اوطانهم من مال الصدقات»[25]

در سفری هستند که در راه خداست و در راه مالشان را می‌دزدند بر امام است که آنان را به اوطانشان برگرداند و امام در تمام این‌ها که معنی می‌کند یک یک می‌فرماید علی الامام که این‌ها را از صدقات بدهد و مراد قطعا عصر ائمه نیست پس مراد از علی الامام حاکم وقت و کسی است که حکومت در اختیار اوست.

پس زکات ولو امری است عبادی ولی بدست حاکم باید تقسیم شود.

پس از این هم استفاده می‌شود که حکمی است بر اساس حکومت و حاکم متصدی گرفتن زکات و پخش آن بین اقسام ثمانیه است.

پس استفاده می‌کنیم که حکومتی باید باشد که این احکام دین را اجرا نماید زیرا ولو عبادی است لکن مشوب به امور سیاسی و اجتماعی و حکومتی است.

و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.


[1] وسائل الشیعة، حر عاملی، ج7، ص380، کتاب الصلاة، ابواب صلاة الجمعة، باب40، ح18، آل البیت: «عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: السَّبْتُ لَنَا وَ الْأَحَدُ لِشِيعَتِنَا وَ الْإِثْنَيْنِ لِأَعْدَائِنَا وَ الثَّلَاثَاءُ لِبَنِي أُمَيَّةَ- وَ الْأَرْبِعَاءُ يَوْمُ شُرْبِ الدَّوَاءِ وَ الْخَمِيسُ تُقْضَى فِيهِ الْحَوَائِجُ وَ الْجُمُعَةُ لِلتَّنْظِيفِ وَ التَّطَيُّبِ وَ هُوَ عِيدٌ لِلْمُسْلِمِينَ وَ هُوَ أَفْضَلُ مِنَ الْفِطْرِ وَ الْأَضْحَى وَ يَوْمُ غَدِيرِ خُمٍّ أَفْضَلُ الْأَعْيَادِ وَ هُوَ الثَّامِنَ عَشَرَ مِنْ ذِي الْحِجَّةِ وَ يَخْرُجُ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَ تَقُومُ الْقِيَامَةُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَ مَا مِنْ عَمَلٍ أَفْضَلَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ.».
[2] الکافی، کلینی، ج1، ص287، اسلامیة.
[3] مائده/سوره5، آیه3.
[4] تفسیر کبیر، فخر رازی، ج11، ص286، کتابخانه فقاهت.«قَوْلُهُ تَعَالَى: ﴿الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ﴾اعْلَمْ أَنَّهُ تَعَالَى لَمَّا عَدَّدَ فِيمَا مَضَى مَا حَرَّمَهُ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ وَمَا أَحَلَّهُ مِنْهَا خَتَمَ الْكَلَامَ فِيهَا بِقَوْلِهِ ذلِكُمْ فِسْقٌ وَالْغَرَضُ مِنْهُ تَحْذِيرُ الْمُكَلَّفِينَ عَنْ مِثْلِ تِلْكَ الْأَعْمَالِ، ثُمَّ حَرَّضَهُمْ عَلَى التَّمَسُّكِ بِمَا شَرَعَ لَهُمْ بِأَكْمَلِ مَا يَكُونُ فَقَالَ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ أَيْ فَلَا تَخَافُوا الْمُشْرِكِينَ فِي خِلَافِكُمْ إِيَّاهُمْ فِي الشَّرَائِعِ وَالْأَدْيَانِ، فَإِنِّي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ بِالدَّوْلَةِ الْقَاهِرَةِ وَالْقُوَّةِ الْعَظِيمَةِ وَصَارُوا مَقْهُورِينَ لَكُمْ ذَلِيلِينَ عِنْدَكُمْ، وَحَصَلَ لَهُمُ الْيَأْسُ مِنْ أَنْ يَصِيرُوا قَاهِرِينَ لَكُمْ مُسْتَوْلِينَ عَلَيْكُمْ، فَإِذَا صَارَ الْأَمْرُ كَذَلِكَ فَيَجِبُ عَلَيْكُمْ أَنْ لَا تَلْتَفِتُوا إِلَيْهِمْ، وَأَنْ تُقْبِلُوا عَلَى طَاعَةِ اللَّه تَعَالَى وَالْعَمَلِ بِشَرَائِعِهِ وَفِي الْآيَةِ مَسَائِلُ:الْمَسْأَلَةُ الْأُولَى: قَوْلِهِ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فِيهِ قَوْلَانِ:الْأَوَّلُ: أَنَّهُ لَيْسَ الْمُرَادُ هُوَ ذَلِكَ الْيَوْمَ بِعَيْنِهِ حَتَّى يُقَالَ إِنَّهُمْ مَا يَئِسُوا قَبْلَهُ بِيَوْمٍ أَوْ يَوْمَيْنِ، وَإِنَّمَا هُوَ كَلَامٌ خَارِجٌ عَلَى عَادَةِ أَهْلِ اللِّسَانِ مَعْنَاهُ لَا حَاجَةَ بِكُمُ الْآنَ إِلَى مُدَاهَنَةِ هَؤُلَاءِ الْكُفَّارِ لِأَنَّكُمُ الْآنَ صِرْتُمْ بِحَيْثُ لَا يَطْمَعُ أَحَدٌ مِنْ أَعْدَائِكُمْ فِي تَوْهِينِ أَمْرِكُمْ، وَنَظِيرُهُ قَوْلُهُ: كُنْتَ بِالْأَمْسِ شَابًّا وَالْيَوْمَ قَدْ صِرْتَ شَيْخًا، وَلَا يُرِيدُ بِالْأَمْسِ الْيَوْمَ الَّذِي قَبْلَ يَوْمِكَ، وَلَا بِالْيَوْمِ يَوْمَكَ الَّذِي أَنْتَ فِيهِ.وَالْقَوْلُ الثَّانِي: أَنَّ الْمُرَادَ بِهِ يَوْمُ نُزُولِ هَذِهِ الْآيَةِ، وَقَدْ نَزَلَتْ يَوْمَ الْجُمُعَةَ وَكَانَ يَوْمَ عَرَفَةَ بَعْدَ الْعَصْرِ فِي حَجَّةِ الْوَدَاعِ سَنَةَ عَشْرٍ وَالنَّبِيُّ صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَاقِفٌ بِعَرَفَاتٍ عَلَى نَاقَتِهِ الْعَضْبَاءِ.الْمَسْأَلَةُ الثَّانِيَةُ: قَوْلُهُ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فِيهِ قَوْلَانِ:الْأَوَّلُ: يَئِسُوا مِنْ أَنْ تُحَلِّلُوا هَذِهِ الْخَبَائِثَ بَعْدَ أَنْ جَعَلَهَا اللَّه مُحَرَّمَةً.وَالثَّانِي: يَئِسُوا مِنْ أَنْ يَغْلِبُوكُمْ عَلَى دِينِكُمْ، وَذَلِكَ لِأَنَّهُ تَعَالَى كَانَ قَدْ وَعَدَ بِإِعْلَاءِ هَذَا الدِّينِ عَلَى كُلِّ الْأَدْيَانِ، وَهُوَ قَوْلُهُ تَعَالَى: ﴿لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ﴾ [التَّوْبَةِ: 33] [الفتح: 28] [الصف: 9] فَحَقَّقَ تِلْكَ النُّصْرَةَ وَأَزَالَ الْخَوْفَ بِالْكُلِّيَّةِ وَجَعَلَ الْكُفَّارَ مَغْلُوبِينَ بَعْدَ أَنْ كَانُوا غَالِبِينَ، وَمَقْهُورِينَ بَعْدَ أَنْ كَانُوا قَاهِرِينَ، وَهَذَا الْقَوْلُ أَوْلَى.الْمَسْأَلَةُ الثَّالِثَةُ: قَالَ قَوْمٌ: الْآيَةُ دَالَّةٌ عَلَى أَنَّ التَّقِيَّةَ جَائِزَةٌ عِنْدَ الْخَوْفِ، قَالُوا لِأَنَّهُ تَعَالَى أَمَرَهُمْ بِإِظْهَارِ هَذِهِ الشَّرَائِعِ وَإِظْهَارِ الْعَمَلِ بِهَا وَعَلَّلَ ذَلِكَ بِزَوَالِ الْخَوْفِ مِنْ جِهَةِ الْكُفَّارِ، وَهَذَا يَدُلُّ عَلَى أَنَّ قِيَامَ الْخَوْفِ يُجَوِّزُ تَرْكَهَا.».
[5] مائده/سوره5، آیه3.
[6] مائده/سوره5، آیه3.
[7] مائده/سوره5، آیه3.
[8] من لا یحضره الفقیه، صدوق، ج2، ص168، ح2037، دفتر تبلیغات اسلامی.
[9] الکافی، کلینی، ج4، ص169، اسلامیة.
[10] در اصول کافی مرحوم کلینی روایت را تحت باب «باب ما یجب علی الناس اذا صح عندهم الرویه یوم الفطر بعد ما اصبحوا صائمین». می‌آورد
[11] الکافی، کلینی، ج4، ص83، اسلامیة.«عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع)‌ أَنَّهُ قَالَ وَ هُوَ بِالْحِيرَةِ فِي زَمَانِ أَبِي الْعَبَّاسِ إِنِّي دَخَلْتُ عَلَيْهِ وَ قَدْ شَكَّ النَّاسُ فِي الصَّوْمِ وَ هُوَ وَ اللَّهِ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ فَقَالَ يَا أَبَا عَبْدِاللَّهِ أَ صُمْتَ الْيَوْمَ فَقُلْتُ لَا وَ الْمَائِدَةُ بَيْنَ يَدَيْهِ قَالَ فَادْنُ فَكُلْ قَالَ فَدَنَوْتُ فَأَكَلْتُ قَالَ وَ قُلْتُ الصَّوْمُ مَعَكَ وَ الْفِطْرُ مَعَكَ فَقَالَ الرَّجُلُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) تُفْطِرُ يَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ فَقَالَ إِي وَ اللَّهِ أَنْ أُفْطِرَ يَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ يُضْرَبَ عُنُقِي.».
[12] وسائل الشیعة، حر عاملی، ج10، ص132، کتاب الصیام، ابواب ما یمسک عنه الصیام، باب57، ح5، آل البیت.
[13] توبه/سوره9، آیه103.
[14] توبه/سوره9، آیه103.
[15] توبه/سوره9، آیه60.
[16] تفسیر قمی، علی بن ابراهیم، ج1، ص299، دار الکتاب.
[17] تفسیر قمی، علی بن ابراهیم، ج1، ص298، دار الکتاب.
[18] توبه/سوره9، آیه60.
[19] تفسیر قمی، علی بن ابراهیم، ج1، ص299، دار الکتاب.
[20] تفسیر قمی، علی بن ابراهیم، ج1، ص299، دار الکتاب.
[21] تفسیر قمی، علی بن ابراهیم، ج1، ص299، دار الکتاب.
[22] تفسیر قمی، علی بن ابراهیم، ج1، ص299، دار الکتاب.
[23] توبه/سوره9، آیه60.
[24] تفسیر قمی، علی بن ابراهیم، ج1، ص299، دار الکتاب.
[25] تفسیر قمی، علی بن ابراهیم، ج1، ص299، دار الکتاب.