درس خارج فقه استاد مقتدایی

96/06/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ولایت فقیه (بررسی ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت)

گفتیم در هر عصری و در هر زمانی حتی زمان غیبت ضرورت دارد یک حکومت اسلامی و یک حکومت عادله وجود داشته باشد که امت اسلامی تحت زعامت آن حکومت بسر ببرند و در امن و آرامش باشند و اگر چنین حکومتی وجود نداشته باشد ضرورت دارد، و بر همگان واجب است اهتمام بورزند که چنین حکومتی تحت زعامت ولی فقیه تشکیل شود.

و گفتیم مرحوم امام در اولین مسأله در ولایت فقیه در مکاسب (کتاب البیع)[1] همین مطلب را بیان می‌کنند و برای اثبات این ضرورت به وجوهی استدلال می‌کند.

دلیل اول بر ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت:

از خود احکام اسلام اینگونه استفاده می‌شود که اجرای این احکام متوقف بر وجود یک حکومت اسلامی است. اگر در احکام اسلام از طهارت تا دیات بررسی داشته باشیم درمی‌یابیم که اجرای این احکام متوقف بر وجود یک حکومت اسلامی است. که اگر حکومت اسلامی نباشد احکام دین زمین می‌ماند و از قطعیات است که شارع راضی به توقف اجرای احکام نیست.

در بررسی احکام می‌بینیم که احکام دو دسته است:

دسته اول: احکام فردی و اجتماعی و اجتماعیات مانند جزائیات، دیات، حدود، قصاص، قضاء، حکم بین مردم، احکام حکومتی، احکام سیاسی، احکام مالیات، خمس، زکات، که در قرآن هم بیان شده و آیات قرآن امت را امر به این احکام می‌کند برای نمونه در یکجا می‌گوید ﴿السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما جَزاءً بِما كَسَبا نَكالاً مِنَ اللَّهِ﴾[2] یا در آیه دیگر می‌گوید ﴿الزَّانِيَةُ وَ الزَّاني فَاجْلِدُوا كُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ﴾[3] و نیز در آیه دیگر آمده است ﴿وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى‌ فَقاتِلُوا الَّتي‌ تَبْغي‌ حَتَّى تَفي‌ءَ إِلى‌ أَمْرِ اللَّهِ﴾[4] یا در آیه دیگر می‌فرماید ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ﴾[5] ملاحظه می‌فرمایید ﴿اقْطَعُوا﴾ در آیه اول و ﴿فَاجْلِدُوا﴾ در آیه دوم و ﴿فَقاتِلُوا﴾ در آیه سوم و نیز ﴿أَعِدُّوا﴾ در آیه چهارم همگی امر است و همگی دستور اجرایی است به علاوه در ذیل هر یک از این آیات فوق روایات هم داریم و فقهاء هم بر اساس همین آیات و روایات فتوی می‌دهند در نتیجه اگر در بین مردم حکومتی نباشد که قدرت اجرای این امور را داشته باشد مردم عادی نمی‌توانند این امور را انجام دهند پس از همین آیات استفاده می‌شود که اجرای این احکام متوقف بر استقرار یک حکومت در امت اسلامی است.

دسته دوم: احکام عبادی است مانند نماز و روزه و غیره که برای ارتباط انسان مسلمان با خداوند است.

اگر همین احکام عبادی را هم اجمالا بررسی کنیم می‌بینیم همین‌ها عبادی صرف نیست بلکه سیاسی است. مانند نماز جمعه که می‌گوییم نماز عبادی سیاسی جمعه که روایت آن را خواندیم و گفتیم پیامبر که قبل از ابلاغ دین به مردم در مسجد الحرام به همراه حضرت علی و حضرت خدیجه نماز جماعت می‌خوانند. و پیامبر هنوز خودشان در مکه بودند نتوانستند نماز جمعه برگزار کنند اما یک گروه در مدینه قبل از ورود پیامبر مسلمان شدند و جماعت تشکیل شده بود که به انصار خوانده می‌شدند؛ پیامبر از بین آن‌ها دو نفر یکی مصعب بن عمیر و یک نفر دیگر را انتخاب کرد و دستور داده بود که در مدینه نماز جماعت و جمعه بخوانند.

دیروز روایت آن را خواندیم مرحوم شیهد در کتاب نفلیه[6] این روایت را نقل می‌کند «فَلَا صَلَاةَ لِمَنْ‌ لَمْ‌ يُصَلِ‌ فِي الْمَسْجِدِ مَعَ الْمُسْلِمِينَ إِلَّا مِنْ عِلَّةٍ.» [7] ، [8]

اگر کسی در خانه‌اش نماز بخواند نمازش نماز نیست مگر اینکه به علتی باشد و مطلوب در نماز این است که از ابتدا به جماعت باشد.

و نیز روایات دیگری خواندیم که حتی تاکید بر نماز جماعت در قتال داشت و یا در آیات قرآن خواندیم که ﴿وَ إِذَا كُنتَ فِيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلَوةَ فَلْتَقُمْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَكَ وَ لْيَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ﴾[9] همین دسته‌ای که می‌آیند به نماز اسلحه را همراه داشته باشند این گروه اول با امام قامت می‌بندند و یک رکعت با امام می‌خوانند و برای رکعت دوم قصد فرادی می‌کنند و زود نماز را تمام می‌کنند و می‌روند در صف قتال و گروه دوم تا امام به رکوع رکعت دوم برود خود را با همان سلاح‌ها می‌رسانند و اقتدا می‌کنند و یک رکعت را با امام می‌خوانند و برای رکعت دوم امام تشهد را آرام می‌خواند تا آن‌ها رکعت دوم را بخوانند و به سلام نماز امام برسند تا گروه هنگام تکبیرة الاحرام با امام باشند. در مورد فلسفه این‌گونه نماز می گوید: ﴿وَدَّ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَ أَمْتِعَتِكُمْ فَيَميلُونَ عَلَيْكُمْ مَيْلَةً واحِدَةً﴾[10] کفار دوست می‌دارند شما سلاح را به بهانه نماز کنار بگذارید تا آنها با یک حمله ناگهانی کار را یکسره کنند اما شما هم نماز می‌خوانید و هم صف‌آرایی در مقابل دشمن را نگه دارید.

و در مورد نماز جمعه هم گفتیم که پیامبر تا زمانی که در مکه بودند برایشان مقدور نبود که نماز جمعه بخوانند ولی به محض ورود به مدینه در اولین جمعه حضور خود نماز جمعه خواندند و ادامه پیدا کرد و همه جمعه‌ها نماز جمعه می‌خواندند و در محله‌ای از مدینه که حدود 100 نفر از مسلمانان هم بودند نماز جمعه خواندند که این اهمیت نماز جمعه را می‌رساند و در نماز جمعه دو خطبه واجب است که در خطبه اول باید ابتدا حمد و ثنای الهی شود و بعد از حمد و ثنای الهی درود و صلوات بر پیامبر(ص) و ائمه(ع) و امر به تقوی باید بشود وظیفه است و در نماز جمعه بایستی انجام شود و بعد از آن بیان مسائل اجتماعی و سیاسی باشد.

فلسفه تشریع نماز جمعه:

مرحوم صدوق در علل الشرایع[11] و عیون اخبار الرضا[12] عن فضل بن شاذان عن علی بن موسی الرضا نقل کرده است که فرمود «فَإِنْ قَالَ فَلِمَ جُعِلَتِ الْخُطْبَةُ» اگر پرسش شود که دلیل قرار دادن و تشریع دو خطبه در نماز چیست؟ «قِيلَ لِأَنَّ الْجُمُعَةَ مَشْهَدٌ عَامٌ‌ فَأَرَادَ أَنْ يَكُونَ لِلْإِمَامِ سَبَبٌ إِلَى مَوْعِظَتِهِمْ وَ تَرْغِيبِهِمْ فِي الطَّاعَةِ وَ تَرْهِيبِهِمْ مِنَ الْمَعْصِيَةِ وَ فِعْلِهِمْ وَ تَوْقِيفِهِمْ عَلَى مَا أَرَادُوا مِنْ مَصْلَحَةِ دِينِهِمْ وَ دُنْيَاهُمْ وَ يُخْبِرُهُمْ بِمَا وَرَدَ عَلَيْهِمْ مِنَ الْآفَاتِ مِنَ الْأَحْوَالِ الَّتِي لَهُمْ فِيهَا الْمَضَرَّةُ وَ الْمَنْفَعَةُ»[13]

وجه اینکه در نماز جمعه خطبه واجب شده است این است که روز جمعه همه مسلمین جمع می‌شوند و تکلیف می‌شود به امیر که موعظه نماید و یا اذن بدهد که دیگری خطبه را اقامه کند و صلاح و مصلحت دین و دنیایشان را بیان کند و امیر اخبار جهانی برایشان بگوید که در جهان و دنیا چه می‌گذرد و مضراتی که به آنان می‌رسد را بیان کند.

از این روایت استفاده می‌شود که تشکیل نماز جمعه بوسیله رهبر باید باشد یا خودش یا کسی را منصوب کند در اطراف اقامه نماز جمعه کند در خطبه‌های نماز فقط امر به تقوا نیست بلکه علاوه بر امر به تقوا و حمد و ثنا؛ اخبار آفاق آنچه صلاح مردم است را باید بگوید تا مردم انجام بدهند آنچه که مضراتی دارد در نماز گفته شود پس اینکه نماز است امر عبادی است اما عبادی صرف نیست. پس ما دو دسته احکام داریم یک دسته احکام حکومتی که اجرایش متوقف بر تشکیل حکومت شده بود مثل همان نظام اجرای حدود و غیره و مقاتله با دشمنان که متوقف بر وجود حکومت بود و یک دسته از احکام نماز و احکام عبادی است اما در عین حال مشوب به سیاست است به اینکه باید به صورت اجتماعی انجام بشود.

«عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَيَابَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: إِنَّ عَلَى الْإِمَامِ أَنْ يُخْرِجَ الْمُحْبَسِينَ‌ فِي‌ الدَّيْنِ‌ يَوْمَ الْجُمُعَةِ إِلَى الْجُمُعَةِ وَ يَوْمَ الْعِيدِ إِلَى الْعِيدِ وَ يُرْسِلَ مَعَهُمْ فَإِذَا قَضَوُا الصَّلَاةَ وَ الْعِيدَ رَدَّهُمْ إِلَى السِّجْنِ.»[14]

عبدالرحمن بن سیابة از امام صادق(ع) نقل کرده است که فرمود: در روز جمعه که نماز جمعه خوانده می‌شود یا در روز عید که نماز عید خوانده می‌شود وظیفه امام این است که زندانیان بدهکار مالی را برای نماز جمعه ببرد و بعد از نماز آن‌ها را به زندان برگرداند.

پس ما در هر زمانی یک امامی داریم یک رهبری و یک حاکمی در بین مسلمین باید باشد زیرا در روایت نمی‌گوید در فلان زمان یا اگر امامی باشد بلکه در هر زمانی در روز جمعه در غیبت امام هم که باشد، وظیفه امام است که زندانیانی که به علت دین در زندان هستند را روز جمعه به نماز جمعه بیاورند و در روز عید اینها را از زندان خارج کنند و بفرستند برای نماز عید و گروه‌های نظامی هم برای حفاظت از این‌ها بگمارند و بعد از تمام شدن نماز آن‌ها را برگردانند به زندان.

این یکی از وظایفی است برای نماز جمعه که بر امام و رهبر جامعه است که باید این کار را انجام دهد و رهبر هم نیروهایی را می‌خواهد که این کار را انجام دهد.

از این می‌فهمیم که در هر زمانی باید امیری باشد پس حکومتی وجود دارد که زندان دارد دستگاه قضایی دارد نگهبانانی هستند که امام به آنان دستور می‌دهد که این کار را بکنند.

از مجموع این‌ها استفاده می‌شود که نماز جمعه نمازی سیاسی است.

حالا با این بررسی اجمالی می‌توانیم بقیه احکام در بقیه ابواب فقه را تسری بدهیم مانند روزه و زکات و حج و جهاد که مشوب و مخلوط به امور سیاسی است که روایت هم داریم مثلا در روزه مسائلی است که امام باید حکم به شروع رمضان در یوم الشک یا ختم رمضان و شروع عید فطر نماید.

یک روایتی صدوق نقل می کند در وسائل هم آمده انشاءاله برای فردا.


[1] کتاب البیع، امام خمینی، ج2، ص618، نشر آثار.
[2] مائده/سوره5، آیه38.
[3] نور/سوره24، آیه2.
[4] حجرات/سوره49، آیه9.
[5] انفال/سوره8، آیه60.
[6] النفلیة، شهید اول، ص138، دفتر تبلیغات اسلامی.
[7] وسائل الشیعة، حر عاملی، ج8، ص293، کتاب الصلاة، ابواب صلاة الجماعة، باب2، ح8، ط آل البیت.
[8] مستدرک الوسائل، محدث نوری، ج2، ص451، ابواب صلاة جماعة، باب2، ح3، ط آل‌البیت.
[9] نساء/سوره4، آیه102.
[10] نساء/سوره4، آیه102.
[11] علل الشرایع، صدوق ج1، ص265، داوری.
[12] عیون اخبار الرضا علیه السلام، صدوق، ج2، ص11، جهان.
[13] وسائل الشیعة، حر عاملی، ج7، ص344، کتاب الصلاة، ابواب صلاة الجمعة، باب25، ح6، ط آل البیت.
[14] وسائل الشیعة، حر عاملی، ج7، ص340، کتاب الصلاة، ابواب صلاة الجمعة، باب21، ح1، ط آل البیت.