درس خارج فقه استاد مقتدایی

95/12/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ولایت فقیه (شرائط ولی فقیه: علم و فقاهت)

بحث اخلاقی: سبک زندگی:

در بحث اخلاقی در معاشرت با برادران دینی و دیگران در حفظ آداب دینی گفتیم مردم دو دسته هستند. یکی ثروتمندان هستند و دسته دیگر فقراء و تهیدستان هستند. برخورد با هرکدام باید مطابق شؤون آنها باشد اگر فردی غنی است یک جور باید برخورد شود و اگر فقیر و تهیدست بود باید احترام خاصی و با رعایت شؤون بیشتری باید با آنها برخورد شود چنانچه در اسلام برای فقراء شؤون بالایی قرار داده شد. در روایتی[1] در هفته قبل گفتیم خدای تعالی جمله‌ای می‌فرماید که شبیه عذرخواهی از فقراء است در آن روایت آمده است خداوند خطاب به فقراء در قیامت می‌فرماید فکر نکنید که چون مقامتان نزد من کوچک بود شما را فقیر قرار دادم بلکه برای این بود که بدانید امروز در پاداش فقر چه پاداشی به شما عنایت می‌کنم.

در همان روایت آمده است به آن‌ها خطاب می‌شود بروید در محشر هر کسی را که به نحوی به شما در دنیا کمک کرد پیدا کنید و دستش را بگیرید و او را به بهشت ببرید یعنی فقراء در دنیا شفیعان روز قیامت هستند. به هر حال اگر انسان بداند که با کسی برخورد می‌کند که در قیامت شاید شفیع او باشد چگونه رفتار می‌کند؟ یقینا برخورد شایسته‌ای خواهد داشت لذا طرز برخورد باید ملاحظه شود که بر اساس دین باشد. روایات عجیبی وجود دارد که برخی از آن‌ها را قرائت می‌کنیم تا در ذهن شریفتان باشد.

1- «عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ‌ مُوسِرٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) نَقِيُّ الثَّوْبِ فَجَلَسَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) فَجَاءَ رَجُلٌ مُعْسِرٌ دَرِنُ الثَّوْبِ فَجَلَسَ إِلَى جَنْبِ الْمُوسِرِ فَقَبَضَ الْمُوسِرُ ثِيَابَهُ مِنْ تَحْتِ فَخِذَيْهِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَ خِفْتَ أَنْ يَمَسَّكَ مِنْ فَقْرِهِ شَيْ‌ءٌ قَالَ لَا قَالَ فَخِفْتَ أَنْ يُصِيبَهُ مِنْ غِنَاكَ شَيْ‌ءٌ قَالَ لَا قَالَ فَخِفْتَ أَنْ يُوَسِّخَ ثِيَابَكَ قَالَ لَا قَالَ فَمَا حَمَلَكَ عَلَى مَا صَنَعْتَ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ لِي قَرِيناً يُزَيِّنُ لِي كُلَّ قَبِيحٍ وَ يُقَبِّحُ لِي كُلَّ حَسَنٍ وَ قَدْ جَعَلْتُ لَهُ نِصْفَ مَالِي فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) لِلْمُعْسِرِ أَ تَقْبَلُ قَالَ لَا فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ وَ لِمَ قَالَ أَخَافُ أَنْ يَدْخُلَنِي مَا دَخَلَكَ.»[2] ،[3]

حضرت امام صادق(ع) فرمود: شخصی که غنی بود آمد نزد پیامبر و سر و وضع خوبی هم داشت نشست. و در همین حال یک فرد فقیری وارد شد و لباس کثیف و کهنه‌ای داشت و کنار آن شخص غنی نشست و این شخص غنی در این حال خودش را جمع و جور کرد و لباس‌هایش را جمع کرد. پیامبر متوجه شد و ناراحت شد و به او فرمود چرا اینکار را کردی؟ آیا ترسیدی که چیزی از فقر او به تو برسد؟ گفت خیر یا رسول الله. پیامبر فرمودند آیا ترسیدی که چیزی از ثروت تو به او برسد؟ گفت خیر یا رسول الله. پیامبر فرمودند آیا ترسیدی چرکی و کثیفی لباس‌های او به تو برسد؟ گفت خیر یا رسول الله. در این حال پیامبر(ص) فرمود چه چیزی تو را وادار کرد که خودت را جمع و جور کنی؟ گفت یا رسول الله من یک همنشینی دارم که هر کار زشتی را نزد من خوب جلوه می‌دهد و هر کار خوبی را در نظر من قبیح جلوه می‌دهد؛ (و مرادش شیطان بود) و نه الان بلکه در هر موقع و مکانی قرین من است. ولی به جبران این عملی که در حضور شما از من سر زد جبران می‌کنم. پیامبر فرمود چه می‌کنی؟ گفت به جبران این عمل زشت نصف تمام دارایی‌ام را به این آقا بخشیدم. پیامبر(ص) رو به شخص فقیر کردند و فرمودند قبول می‌کنی؟ آن فقیر گفت خیر. آن شخص ثروتمند گفت چرا قبول نمی‌کنی؟ فقیر گفت می‌ترسم همین حالی که تو پیدا کردی من هم پیدا کنم.

خیلی روایت روشن و واضحی است که در اثر ثروت چنین حالتی برای انسان پیش می‌آید این یک مثال است ولی ده‌ها نشانه دیگر هم دارد چنانچه آن ثروتمند گفت که شیطان نه تنها در این مورد بلکه در موارد دیگر هم مرا وادار به کار زشت می‌نماید از آن طرف هم روایت می‌رساند که اگر در یک جایی به فقیر به هر علت اهانتی شود باید عزت خودش را حفظ کند. به هر حال فقر باید برای انسان افتخار باشد.

2- «عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: فِي مُنَاجَاةِ مُوسَى(ع) يَا مُوسَى إِذَا رَأَيْتَ‌ الْفَقْرَ مُقْبِلًا فَقُلْ مَرْحَباً بِشِعَارِ الصَّالِحِينَ وَ إِذَا رَأَيْتَ الْغِنَى مُقْبِلًا فَقُلْ ذَنْبٌ عَجِلَتْ عُقُوبَتُهُ.»[4] ،[5]

حضرت امام صادق(ع) فرمود خداوند در مناجات موسی فرمود: ای موسی اگر یک وقت آثار فقر در زندگی‌ات پیدا شد و همین اموالی که داری در حال کمتر شدن است و احساس کردی که در حال فقیر شدن هستی ناراحت نشو و خوشحال شو. و به خودت بگو مرحبا به شعار صالحین خوش بحال من که چه افتخاری برای من است که چیزی که افتخار صالحین است به طرف من می‌آید. یعنی نوعا صالحین با اینکه تلاش می‌کنند در مضیقه هستند گرچه تنبلی نمی‌کند و از کسب درآمد فرار نمی‌کند بلکه با همه تلاش‌ها اگر همچنان فقیر باقی ماند شاکر باشد و گله از کار خدا نکند و با این وضعی که در زندگی دارد بسازد. روایت در ادامه می‌فرماید یا موسی، اگر دیدی که از اطراف درآمدها پیش می‌آید و همچنان ثروت متراکم پیدا می‌کنی؛ به خودت بگو معلوم می‌شود که گناهی کردم که به عقوبت آن در همین دنیا می‌رسم و خدا مرا عقوبت می‌کند.

مرحوم مجلسی می‌فرماید یعنی «أذنبت ذنبا صار سببا لأن أخرجني الله من أوليائه و اتصفت بصفات أعدائه أو ابتلاني بالمشقة التي ابتلى بها أصحاب الأموال كما قال تعالى: ﴿إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الْحَياةِ الدُّنْيا﴾[6] و ما قيل: من أن الذنب هو الغناء فهو بعيد جدا.»[7]

از جمله آخر ذیل روایت که فرمود: «شاید گناهی کردم که عذابش در دنیا دارد به من می‌رسد» مراد این است که با خودش بگوید شاید گناهی مرتکب شدم که خدا مرا بر اثر آن از سلک اولیاء خدا و صالحین خارج کرد و مرا به صفت ثروتمندی که صفت دشمنان خداست متصف کرد و مرا گرفتار شقاوتی کرده است که معمولاً ثروتمندان گرفتار آن هستند.

که در قرآن در سوره مبارکه توبه آیه شریفه 55[8] هم داریم که وقتی قومی به ثروت رسیدند فرمود: اگر دیدید افرادی در ناز و نعمت هستند ناراحت نشوید که حتما آبرو نزد خداوند داشتند که مال و ثروت به آن‌ها داده است بلکه خداوند خواست (علاوه بر عذاب آخرت) این مال و ثروت به آن‌ها رسیده است در دنیا عذابی است برای آن‌ها.

مرحوم مجلسی در آخر می‌فرماید این فرض که مراد از «ذنب» در روایت همان ثروت است بعید است و قابل پذیرش نیست.

علی‌ای‌حال برخورد با یک شخص فقیر نباید از نوع برخورد با یک فرد حقیر باشد.

بحث فقهی: شرایط ولی فقیه: علم و فقاهت:

گفتیم یکی از شرایط ولی فقیه علم است علاوه بر اسلام و ایمان و عقل و عدالت شرط چهارم علم و فقاهت است. در مورد دلیل مسأله گفتیم علاوه بر حکم عقل و بناء عقلاء؛ دلیل از آیات و روایات داریم. یک آیه را از سوره مبارکه یونس خواندیم.

خود این آیه در رابطه با ذات مقدس پروردگار و خدایانی که مشرکین پرستش می‌کردند وارد شد که پیامبر مأمور شد که از آنان بپرسد که آیا خدایان شما می‌تواند مردم را راهنمایی به حق نماید و جواب آن قطعا منفی بود[9] که برای روشن‌تر شدن موضوع داستان حضرت ابراهیم را هم نقل کردیم[10] و خداوند در جواب می‌فرماید ای پیامبر بگو خدای من می‌تواند اینکار را انجام دهد.

در ادمه آیه خداوند اینان را ارجاع به فطرت خودشان می‌دهد و می‌فرماید: ﴿أَ فَمَنْ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدى﴾[11] آیا آن کسی که می‌تواند هدایت به حق نماید سزاوار پرستش است یا خدایانی که توان هدایت ندارد.

گفتیم به این آیه می‌توانیم تمسک کنیم که علم در ولی فقیه شرط است.

ملاحظه می‌فرمایید که وجدان مشرکان را می‌خواهد بیدار کند که فکر کنند کدام سزاوار است. ﴿فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ﴾[12] شما خودتان چه جوری حکم می‌کنید. «إِلاَّ أَنْ يُهْدى» یعنی کسی که خودش هادی نیست مگر اینکه کسی از بیرون به او بگوید معنی همین است هدایت نمی‌شود مگر اینکه کسی او را هدایت کند یعنی اساسا در مورد خدایان مشرکان هادی شدن مطرح نیست بلکه حتی هدایت شدن آنان به خدا بستگی دارد.

از این آیه می‌فهمیم کسی که هدایت کننده به حق است یعنی عالم است و می‌تواند به راه حق و سعادت بیاورد سزاوار است که ولی فقیه باشد بخلاف کسی که عالم نیست و جاهل است.

و از روایت[13] هم شاهد آوردیم برای استفاده از این آیه که حضرت امیرالمؤمنین(ع) برای اثبات خلافت خودشان به این آیه تمسک کردند که در قضیه شرب خمر شخصی که نزد امیرالمومنین(ع) رفتند و حضرت امیر(ع) در ضمن قضاوت این استفاده را از آیه کردند که در ذیل روایت ذکر شده به این مضمون که من می‌خواستم این آیه را برای اینان تأکید کنم که آن کسی که یهدی الی الحق است سزاوار خلافت است نه کسی که یهدی الی الحق نیست.

نتیجه:

شرط ولایت فقیه علم است و در تمام شؤونی که در آن اعمال ولایت لازم است باید عالم باشد و تقلید هم نباید بکند و هدایت به حق نماید منتهی با این تفاوت که فقیه کسی است که درس خوانده و هدایتگر شد اما امیرالمؤمنین(ع) و نیز امامان معصوم(ع) علم لدنی داشتند و علم آنان اکتسابی نبود. پس اولا: آیه در مورد جریان مشرکین بود و حضرت علی(ع) در مورد خلافت خودشان مورد استناد قرار دادند. ثانیا: ما هم عین همین را در ولی فقیه پیاده می‌کنیم که فقیه عالم یهدی الی الحق است نه کسی که جاهل باشد.

و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.


[1] الکافی، کلینی، ج2، ص261، اسلامیة.
[2] الکافی، کلینی، ج2، ص263، اسلامیة.
[3] مرآة العقول، علامه مجلسی، ج9، ص362، اسلامیة.
[4] الکافی، کلینی، ج2، ص263، اسلامیة.
[5] مرآة العقول، علامه مجلسی، ج9، ص364، اسلامیة.
[6] توبه/سوره9، آیه55.
[7] مرآة العقول، علامه مجلسی، ج9، ص365، اسلامیة.
[8] سوره توبه، آیه55: ﴿إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الْحَياةِ الدُّنْيا﴾.
[9] سوره یونس، آیات34–36: ﴿قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعيدُهُ‌ قُلِ اللَّهُ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعيدُهُ‌ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ‌ مَنْ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدي لِلْحَقِّ أَ فَمَنْ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدى فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ وَ ما يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْني‌ مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ بِما يَفْعَلُونَ﴾.
[10] سوره انبیاء، آیات58-67: ﴿فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً إِلاَّ كَبيراً لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ (58) قالُوا مَنْ فَعَلَ هذا بِآلِهَتِنا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمينَ (59) قالُوا سَمِعْنا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقالُ لَهُ إِبْراهيمُ (60) قالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلى‌ أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ (61) قالُوا أَ أَنْتَ فَعَلْتَ هذا بِآلِهَتِنا يا إِبْراهيمُ (62) قالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبيرُهُمْ هذا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ كانُوا يَنْطِقُونَ (63) فَرَجَعُوا إِلى‌ أَنْفُسِهِمْ فَقالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ (64) ثُمَّ نُكِسُوا عَلى‌ رُؤُسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ ما هؤُلاءِ يَنْطِقُونَ (65) قالَ أَ فَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُكُمْ شَيْئاً وَ لا يَضُرُّكُمْ (66) أُفٍّ لَكُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (67)﴾.
[11] یونس/سوره10، آیه34–36.
[12] یونس/سوره10، آیه34–36.
[13] الکافی، کلینی، ج7، ص249، اسلامیة.