درس خارج فقه استاد مقتدایی
95/12/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ولایت فقیه (شرائط ولی فقیه: دلیل اشتراط عدالت در ولی فقیه)
گفتیم ادله دلالت دارد از کتاب و سنت که فقیه در زمان غیبت ولایت از طرف امام زمان دارد و همان ولایتی که برای امام است و از پیامبر و از خداوند به امامان داده شده است بطور عامه برای فقیه هم هست منتهی آن فقیه باید شرایطی داشته باشد شرط اول عقل بود و شرط دوم اسلام و ایمان بود که بحث کردیم و شرط سوم را گفتیم عدالت است و برای اثبات شرطیت عدالت از دلیل عقل و آیات قرآن استفاده کردیم و بحث امروز روایاتی است که دلیل بر اشتراط عدالت در ولی فقیه است.
1- صحیحه محمد بن مسلم «قَالَ سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(ع) يَقُولُ كُلُّ مَنْ دَانَ اللَّهَ بِعِبَادَةٍ يُجْهِدُ فِيهَا نَفْسَهُ وَ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ فَسَعْيُهُ غَيْرُ مَقْبُولٍ وَ هُوَ ضَالٌّ مُتَحَيِّرٌ وَ اللَّهُ شَانِئٌ[1] لِأَعْمَالِهِ وَ مَثَلُهُ كَمَثَلِ شَاةٍ ضَلَّتْ عَنْ رَاعِيهَا وَ قَطِيعِهَا فَهَجَمَتْ ذَاهِبَةً وَ جَائِيَةً يَوْمَهَا فَلَمَّا جَنَّهَا اللَّيْلُ بَصُرَتْ بِقَطِيعٍ مَعَ غَيْرِ رَاعِيهَا فَحَنَّتْ إِلَيْهَا وَ اغْتَرَّتْ بِهَا فَبَاتَتْ مَعَهَا فِي رَبْضَتِهَا فَلَمَّا أَنْ سَاقَ الرَّاعِي قَطِيعَهُ أَنْكَرَتْ رَاعِيَهَا وَ قَطِيعَهَا فَهَجَمَتْ مُتَحَيِّرَةً تَطْلُبُ رَاعِيَهَا وَ قَطِيعَهَا فَبَصُرَتْ بِغَنَمٍ مَعَ رَاعِيهَا فَحَنَّتْ إِلَيْهَا وَ اغْتَرَّتْ بِهَا فَصَاحَ بِهَا الرَّاعِي الْحَقِي بِرَاعِيكِ وَ قَطِيعِكِ فَإِنَّكِ تَائِهَةٌ مُتَحَيِّرَةٌ عَنْ رَاعِيكِ وَ قَطِيعِكِ فَهَجَمَتْ ذَعِرَةً[2] مُتَحَيِّرَةً نَادَّةً[3] لَا رَاعِيَ لَهَا يُرْشِدُهَا إِلَى مَرْعَاهَا أَوْ يَرُدُّهَا فَبَيْنَا هِيَ كَذَلِكَ إِذَا اغْتَنَمَ الذِّئْبُ ضَيْعَتَهَا فَأَكَلَهَا وَ كَذَلِكَ وَ اللَّهِ يَا مُحَمَّدُ مَنْ أَصْبَحَ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ ظَاهِراً عَادِلًا أَصْبَحَ ضَالًّا تَائِهاً[4] وَ إِنْ مَاتَ عَلَى هَذِهِ الْحَالِ مَاتَ مِيتَةَ كُفْرٍ وَ نِفَاقٍ وَ اعْلَمْ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ أَئِمَّةَ الْجَوْرِ وَ أَتْبَاعَهُمْ لَمَعْزُولُونَ عَنْ دِينِ اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا وَ أَضَلُّوا فَأَعْمَالُهُمُ الَّتِي يَعْمَلُونَهَا ﴿كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عاصِفٍ لا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلى شَيْءٍ ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِيدُ﴾[5] »[6]
محمد بن مسلم گوید از امام باقر(ع) شنیدم که فرمود: هر کسی که دیانت و اطاعت خداوند را میپذیرد و در آن هم کوشش دارد و خودش را در عبادت به زحمت میاندازد لکن امامی را معتقد نیست؛ این شخص سعی و کوششی که در عبادت دارد غیر مقبول است؛ و در زندگی گمراه است؛ و خداوند از اعمال او غضبناک است؛ و مثل و مانند گوسفندی است که از آن گلهای که بوده گم شده و از گله جدا شده و تنها شده و آن روز را هراسان و سرگردان گاهی از این طرف میرود؛ و گاهی از آن طرف میرود؛ و شب که فرا میرسد یک گله گوسفندی را میبیند که به محل استراحت خود میروند ولی همان گله خودش نیست و گله و چوپان دیگری است. و خود را به آنها میچسباند و در کنار آنها میماند و شب را میماند و صبح که میشود شبان میآید که گوسفندان را به چرا ببرد گوسفند گم شده میفهمد اشتباه کرده و این گله و چوپان خودش نبوده است و از اینها جدا میشود و در حال تحیر روز بعد هم میگردد که گله و چوپان خود را پیدا کند تا اینکه شب که میرسد گله دیگری را به همراه چوپان آنها میبیند و داخل آنها میشود ولی آن شبان میبیند این گوسفند او نیست فریاد میزند برو ملحق شو به گله و چوپان خودت و معلوم میشود که گم شدی و گلهات را نمیدانی کجاست گوسفند گم شده حرکت میکند مجدداً با یک شتاب و سرگردان میرود.
یعنی گاهی به سوی یک فرقههایی میرود که گاهی او را راه نمیدهند و یا خودش میفهمد که اشتباه کرده است. ملاحظه میفرمایید کسی که امام ندارد مانند گوسفند فراری ترسناک میماند که شبان و چوپانی ندارد که او را راهنمایی کند. در این حالت است که گرگ این حیوان فراری را میگیرد و میخورد و گرگ در این مورد همان شیطان است که مانند همان گرگ است.
مرحوم مجلسی[7] همین روایت را که نقل میکند و متمسک شدن گوسفند به این گله و آن گله را شاهد میگیرد بر اینکه آن کسی که امام ندارد تابع فرقههای مختلف میشوند و در آخر هم به جایی نمیرسند و هلاک میشوند.
در ادامه امام میفرماید ای محمد به خدا قسم کسی که از این امت حق و تشیع صبح کند و امام ظاهر و عادلی نداشته باشد در حالت گمراهی و سرگردانی است و اگر در این حالت از دنیا برود به حالت کفر و نفاق از دنیا رفته است.
در اینجا دو صفت برای امام بیان کرده:
صفت اول: ظاهر: کلمه ظاهر در اینجا یعنی دلیل ظاهری بر امامت او وجود داشته باشد یعنی چه اینکه امام اصلی است مثل دوازده امام که منصوص از طرف خداوند است و یا غیر اصلی است مانند فقیه با آن ادلهای که خواندیم در نصب ولی فقیه به عنوان جانشین امام یعنی حجت ظاهر و واضح بر ولایتش وجود دارد.
صفت دوم: عدالت: وصف دوم این است که عادل باشد که این قسمت محل شاهد ماست و اگر کسی این چنین باشد و ولی عادلی برایش نباشد حیران و گمراه و سرگردان است و راه حق را گم کرده است و اگر در این حالت بمیرد ولو خداوند را قبول داشته و پیامبر را قبول داشته و عبادت میکرده است همانند یک کافر به خداوند از دنیا میرود.
امام پنجم در ادامه فرمود: ای محمد بدان کسانی که ادعای امامت میکنند و اتباع آنها از دین حق و دین خدا کنار هستند هم خودشان گمراه هستند و هم دیگران را هم گمراه کردند و اعمالی که بجا میآورند مصداق این آیه است که فرمود ﴿كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عاصِفٍ لا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلى شَيْءٍ ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِيدُ﴾[8] (اعمالشان) مثل خاکستری است که طوفان به آن برسد و تمام آن خاکستر را در بیابان پراکنده نماید و در روز قیامت قدرت بر اکتساب اعمالشان ندارند و هیچ ثمرهای از اعمالی که انجام دادهاند نمیبرند.
کیفیت استدلال: به این روایت که از نظر سند صحیحه است به همان جملهای که (ولو کلی است) میگوید زمان حضور و زمان غیبت را میرساند که در هر زمانی امت باید رهبر و راهی داشته باشد. و برای رهبر و راهی دو وصف ذکر کرده یکی ظاهر یعنی مستند باشد و دلیل ظاهر و روشنی برای امامتش داشته باشد که در زمان ائمه منصوص است و در زمان غیبت با آن ادلهای که خواندیم ولی فقیه است وصف دوم اینکه عادل باشد در نتیجه این روایت یکی از ادلهای است که دلالت میکند که یکی از شرایط ولی فقیه عدالت است. چون عبارت امام این است «مَنْ أَصْبَحَ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ»[9] کسی که صبح کند و امامی نداشته باشد این عام است در هر زمانی خواه حضور خواه غیبت هر دو صورت را شامل میشود. کلی است یعنی در هر عصری باید کسی باشد که امت را ارشاد کند و در حال حاضر که امام معصوم نیست زیرا غائب است؛ ولی فقیه بعنوان جانشین امام است. جانشین امام معصوم باید عادل باشد.
2- روایت معتبره سدیر بن حکیم «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ حَنَانٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) لَا تَصْلُحُ الْإِمَامَةُ إِلَّا لِرَجُلٍ فِيهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ وَرَعٌ يَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِي اللَّهِ وَ حِلْمٌ يَمْلِكُ بِهِ غَضَبَهُ وَ حُسْنُ الْوِلَايَةِ عَلَى مَنْ يَلِي حَتَّى يَكُونَ لَهُمْ كَالْوَالِدِ الرَّحِيمِ.»[10]
حضرت امام باقر(ع) فرمود پیامبر(ص) فرمودند: برای امامت و رهبری صلاحیت ندارد مگر کسی که سه خصلت در او باشد؛
خصلت اول: ورعی که او را از گناه حفظ کند. ورع فوق تقوی است.
خصلت دوم: حلمی است که او را از غضب حفظ کند. یعنی حلمی داشته باشد که به واسطه آن بر غضب خودش مسلط باشد.
خصلت سوم: حسن ولایت داشته باشد یعنی در امامت و ولایتش ولایت حسن داشته باشد و با خوبی و نیکی رفتار نماید به گونهای که مثل یک پدر مهربان برای آنان باشد.
قابل توجه است که در صدر روایت فرمود سه خصلت برای امامت شرط است ولی در بیان خصلت سوم تعبیر به ولایت میکند و این نشان میدهد که مراد از امامت همان حکومت و ولایت است.
مرحوم مجلسی[11] میفرماید در روایت دیگر در کافی[12] ذیل روایت با تغییر مختصر اینگونه دارد «حَتَّى يَكُونَ لِلرَّعِيَّةِ كَالْأَبِ الرَّحِيمِ» به جای «والد الرحیم» «أب الرحیم» آمده است. پس کسی که میخواهد ولایت داشته باشد باید این سه خصلت را داشته باشد و کسی که معصیت انجام میدهد نمیتواند ولی فقیه باشد.