درس خارج فقه استاد مقتدایی

95/11/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ولایت فقیه (تقسیم گناه به کبیره و صغیره – راه تشخیص کبیره و صغیره – مضر بودن گناه به عدالت)

قول اول: گفتیم در تعریف عدالت دو قول است. عدالت عبارت است از ملکه نفسانیه که راسخ در نفس است و باعث این می‌شود که انسان مرتکب گناه نشود. و بحث از آن گذشت.

قول دوم: گفته‌اند عدالت همان حسن ظاهر است و صاحب جواهر[1] فرمود جمعی از بزرگان قائل به این قول هستند؛ ولی ظاهرا این قول درست نیست زیرا حسن ظاهر کاشف از عدالت است نه اینکه خودش عدالت باشد بلکه یک حالت نفسانی در انسان وجود دارد که نشانه آن این است که حسن ظاهر پیدا می‌کند و نه مطابق با معنای لغوی و نه مطابق با معنی اصطلاحی است یعنی ملکه سبب شد که حسن ظاهر پیدا کند و حسن ظاهر مسبب می‌شود وقتی سبب آمد مسبب هم دنبال آن است و قابل تفکیک نیست.

قول سوم: آقای خویی[2] می‌فرمایند معنی عدالت همان استقامت است یعنی در جاده شرع راه برود و منحرف نشود و کاری به آن حالت نفسانی ندارد.

مناقشه در قول سوم: ایراد این قول این است که چه بسا ممکن است کسی حیله‌گری بکند و با اینکه آن ایمان و حالت نفسانی در او نیست سعی می‌کند که کاملا روی میزان شرع راه برود ولی در حال ظاهر سازی و حیله‌گری است و اگر اراده کرد کاملا عوض می‌شود ولی ملکه این نیست ملکه بازدارنده است و آن هیئت راسخه در نفس است و چنانچه گفتیم همین حسن ظاهر کشف از ملکه می‌کند.

نظر استاد: علی‌ای‌حال قول حق همان قول اول است که گفتیم و استدلال کردیم معنی لغوی عدالت استقامت است و در واقع باید اینگونه باشد و ملکه در او موجود باشد و حسن ظاهر کاشف از ملکه است.

اکنون چند بحث باقی می‌ماند؛

مطلب اول: از این تعریف که هیئت راسخه در نفس موجب می‌شود انسان از گناهان کبیره اجتناب کند؛ استفاده می‌شود که گناه دو گونه است گناهان کبیره و گناهان صغیره و عادل کسی است که کبیره را مرتکب نمی‌شود و بر صغیره هم اصرار ندارد.

در مقابل قولی است که می‌گوید همه معاصی کبیره است و گناه صغیره نداریم.

مطلب دوم: بر فرض که گناهان تقسیم شود به کبیره و صغیره تشخیص آن از چه راهی است؟

مطلب سوم: بر فرض که تقسیم شود و راه تشخیص بیان شود آیا هر دو مضر به عدالت است یا فقط کبیره مضر به عدالت است؟

مثل مرحوم سید در مسأله12 می‌فرماید «العدالة ملكة الاجتناب عن الكبائر و عن الإصرار على الصغائر، و عن منافيات المروّة الدالّة على عدم مبالاة مرتكبها بالدين، و يكفي حسن الظاهر الكاشف ظنّاً عن تلك الملكة.»[3] عدالت یک ملکه اجتناب از کبائر و اجتناب از اصرار بر صغائر و اجتناب از منافیات مروت است که دلالت می‌کند مرتکب آن نسبت به دین بی مبالات است و برای به دست آمدن عدالت حسن ظاهری که کاشف ظنی از ملکه باشد کافی است. ملاحظه می‌فرمایید ظاهر فرمایش سید این است که مجرد صغیره که اصرار نباشد مضر به عدالت نیست.

برخلاف کلام سید یزدی مرحوم امام می‌فرماید «العدالة و هی حالة نفسانیة باعثة علی ملازمة التقوی مانعة عن ارتکاب الکبائر و الصغائر علی الأقوی فضلاً عن الاصرار علیها الذی عد من الکبائر»[4] عدالت یک حالت نفسانی است که باعث ملازمت بر تقوی می‌شود و علی الأقوی مانع ارتکاب کبائر و صغائر هم می‌شود چه رسد به اصرار بر صغائر که کبیره می‌شود.

یعنی علی الاقوی باید از کبیره و صغیره اجتناب نماید حتی مجرد صغیره بودن اصرار هم باعث سلب عدالت است.

بررسی تفصیلی مطالب سه گانه:

مطلب اول: در اینکه آیا گناه تقسیم به دو قسم می‌شود یا خیر؟ برخی گفته‌اند گناه صغیره نداریم و کل گناهان کبیره است و صاحب جواهر می‌فرماید «انه معروف بین الاصحاب»[5] [6] و مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع البیان می‌فرماید «قالوا المعاصی کلها کبیرة من حیث کانت قبائح لکن بعضها اکبر من بعض و لیس فی الذنوب صغیرة و انما یکون صغیرا بالإضافة إلى ما هو أكبر منه و يستحق العقاب عليه أكثر و القولان متقاربان»[7] اصحاب گفته‌اند تمام معاصی کبیره است لکن بعضی نسبت به کبیره دیگر صغیره است. ولی خودش در اصل کبیره است مثلا یک کسی به انسانی سیلی می‌زند و یکی هم یک انسانی را می‌کشد مسلم است که قتل گناهش از سیلی زدن شدیدتر است اما خود سیلی زدن هم گناه سنگینی است و گرچه شدید است اما در مقایسه با قتل شدت کمتری دارد. یا مثلاً نگاه به نامحرم گناه کبیره است ولی زنا کردن اکبر است. و به یک روایت استناد می‌کند که امام باقر(ع) فرمود: «کل معصیه شدیدة»[8] و در روایت دیگر پیامبر(ص) خطاب به ابوذر فرمود: «لا تنظر الی ما عصیت بل انظر الی من عصیت»[9]

نگاه نکن به گناهی که انجام دادی بلکه نگاه کن معصیت چه کسی را انجام دادی یعنی مخالفت خداوند را انجام دادی که از گناهان کبیره است. بلکه روایات متعدد داریم که هیچ گناهی را کوچک نشمارید و شاید همین کوچک شمردن گناه موجب غضب خداوند شود.

در مقابل جمعی می‌گویند گناه به صغیره و کبیره تقسیم می‌شود و صاحب جواهر بعد از نقل این قول می‌فرماید «هو المشهور بل فی مفتاح الکرامة[10] نسبته الی المتاخرین قاطبة»[11] یعنی متاخرین بالاتفاق گناهان را تقسیم به دو قسم کردند «بل عن مجمع البرهان[12] نسبته الی العلماء مشعرا بدعوی الاجماع علیه»[13] بلکه از مقدس اردبیلی نقل است که به طور عام این قول را نسبت به علماء داده است و این نشان می‌دهد ایشان مدعی است مسأله اجماعی است.

ادعای شهرت شده ادعای اجماع شده و نسبت به اصحاب داده شده و خود مرحوم صاحب جواهر هم این قول را قبول می‌کند.

دلیل قول به تقسیم گناه به صغیره و کبیره:

دلالت قرآن بر تقسیم گناهان به صغیره و کبیره:

    1. ﴿إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلاً كَريماً﴾[14]

اگر شما از کبائر اجتناب کردید ما سیئات شما را عفو می‌کنیم. و شما را در منطقه افراد با شخصیت قرار می‌دهیم.

ملاحظه می‌فرمایید در مقابل کبیره، سیئة آمده است و این نشان می‌دهد که گناه به دو قسم کبیره و سیئة یعنی صغیره تقسیم می‌شود و بدیهی است آنچه که عِدل کبیره است صغیره نام دارد پس مراد از سیئة همان صغیره است بنابراین بر اساس این آیه شریفه گناه به دو قسم صغیره و کبیره تقسیم می‌شود.

    2. ﴿وَ وُضِعَ الْكِتابُ فَتَرَى الْمُجْرِمينَ مُشْفِقينَ مِمَّا فيهِ وَ يَقُولُونَ يا وَيْلَتَنا ما لِهذَا الْكِتابِ لا يُغادِرُ صَغيرَةً وَ لا كَبيرَةً إِلاَّ أَحْصاها وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً﴾[15]

تصریح به صغیره و کبیره می‌نماید و دو قسم می‌کند. در قیامت کتابی که نامه عمل همه انسان‌هاست عرضه می‌شود در آنجا گنهکاران را می‌بینی که نسبت به آنچه که در نامه عمل آنهاست ترسان و هراسان می‌گویند ای وای بر ما این چه کتابی است که همه اعمال کوچک و بزرگ ما را برشمرده و ثبت کرده است و این در حالی است که همه اعمال خود را حاضر می‌بینند و پروردگارت به هیچ کس ستم نمی‌کند.

نتیجه: دو دسته گناه داریم کبیره و صغیره و البته روایاتی که می‌گویند هر گناهی کبیره است نمی‌تواند با صراحت آیه معارضه کند.

غیر از این دو آیه روایات هم داریم که دلالت بر تقسیم گناهان به کبیره و صغیره می‌کند.

نکته: بحث حاضر با توجه به فتوای فقها است که بعضی می‌گویند صغیره نداریم و همه را کبیره می‌دانند و صاحب جواهر[16] هم می‌فرماید قول به تقسیم به صغیره و کبیره معروف بین فقهاء است که گناه به دو قسم کبیره و صغیره تقسیم می‌شود. و این دو قول اثر عملی هم دارد یعنی اگر همه گناهان را کبیره بشماریم حتی انجام یک گناه ولو به ظاهر کوچک باعث خروج از عدالت است ولی اگر دو قسم شود فقط در صورت ارتکاب کبیره و یا اصرار بر صغیره از عدالت خارج است. ولی در مورد بازگشت عدالت در هر صورت بعد از توبه عدالت بر می‌گردد و برخی هم می‌گویند باید کمی صبر شود تا عدالت برگردد و آن حالت فسق رفع شود.

روایات داله بر تقسیم گناهان به صغیره و کبیره:

    1. «عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) فِي‌ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَرِيماً﴾[17] قَالَ الْكَبَائِرُ الَّتِي أَوْجَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهَا النَّارَ.»[18]

حلبی گوید امام صادق(ع) بعد از قرائت آیه شریفه «اگر از گناهان بزرگی که خداوند از آنها نهی کرده است دوری کنید ما گناهان شما را می‌بخشیم و شما را در منطقه عناصر با شخصیت قرار می‌دهیم» فرمود: گناهان کبیره همان گناهانی هستند که خداوند به خاطر آنها وعده آتش جهنم را بر انسان داده است.

    2. «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ ﴿وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً﴾[19] قَالَ مَعْرِفَةُ الْإِمَامِ وَ اجْتِنَابُ الْكَبَائِرِ الَّتِي أَوْجَبَ اللَّهُ عَلَيْهَا النَّارَ.»[20]

ابوبصیر گوید شنیدم از امام صادق(ع) بعد از قرائت آیه شریفه «به هرکس حکمت عنایت شد خیر کثیر دریافت کرده است» می‌فرمود: امام شناسی و دوری از گناهان کبیره‌ای که خداوند بر انجام آنها وعده آتش جهنم داده است مصداق حکمت و خیر کثیر است.

ملاحظه می‌فرمایید وقتی قید کبیره می‌آید نشان می‌دهد که گناهانی هم هستند که صغیره هستند.

    3. «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: الْكَبَائِرُ سَبْعٌ قَتْلُ الْمُؤْمِنِ مُتَعَمِّداً وَ قَذْفُ الْمُحْصَنَةِ وَ الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ وَ التَّعَرُّبُ بَعْدَ الْهِجْرَةِ وَ أَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ ظُلْماً وَ أَكْلُ الرِّبَا بَعْدَ الْبَيِّنَةِ وَ كُلُّ مَا أَوْجَبَ اللَّهُ عَلَيْهِ النَّارَ.»[21]

محمد بن مسلم گوید از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: گناهان کبیره هفت تا است: 1-کشتن مؤمن عمدا 2-نسبت زنا به زن شوهردار دادن 3-فرار از جنگ 4-تعصب عربی بعد از هجرت 5-به ناروا خوردن مال یتیم 6-ربا خواری با علم به ربا بودن 7-هر گناهی که خداوند بر ارتکاب آن وعده آتش جهنم داده است.

ملاحظه می‌فرمایید شمارش گناهانی به عنوان گناهان کبیره نشان می‌دهد گناهانی هم هستند که عنوان گناهان صغیره دارند.

    4. «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ: قَالَ الصَّادِقُ(ع) مَنِ اجْتَنَبَ الْكَبَائِرَ يَغْفِرُ اللَّهُ جَمِيعَ ذُنُوبِهِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَرِيماً﴾[22] »[23]

حضرت امام صادق(ع) فرمود: کسی که از گناهان کبیره دوری کند خداوند همه گناهانش را می‌بخشد و این به خاطر آیه شریفه است که فرمود: «اگر از گناهان کبیره‌ای که خداوند شما را از آن نهی کرده است دوری کنید همه گناهان شما را می‌بخشیم و جایگاه اشخاص کریم به شما عنایت می‌شود.» بدیهی است در برابر گناه کبیره، صغیره وجود دارد که بخشیده می‌شود و روایت صریح است.

    5. «عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ علیه السلام فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ﴾[24] قَالَ مَنِ اجْتَنَبَ الْكَبَائِرَ مَا أَوْعَدَ اللَّهُ عَلَيْهِ النَّارَ إِذَا كَانَ مُؤْمِناً كَفَّرَ اللَّهُ عَنْهُ سَيِّئَاتِهِ.»[25]

محمد بن فضل از حضرت امام کاظم(ع) نقل کرد که در مورد کلام خدای تعالی که فرمود: «اگر از گناهان کبیره که خدا از آن نهی کرده است دوری کنید خداوند سیئات شما را می‌بخشد» فرمودند کسی که از گناهانی که وعده آتش بر آنها داده شد دوری کند در صورتی که مؤمن باشد خداوند دیگر گناهانش را می‌بخشد.

این نشان می‌دهد که غیر از کبائر گناهان دیگری هم به نام صغائر هست که در قرآن از آن به سیئات نام برده شد.

    6. «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِنَّمَا شَفَاعَتِي لِأَهْلِ الْكَبَائِرِ مِنْ أُمَّتِي.»[26]

من در قیامت شفاعتم را گذاشتم برای اهل کبائر و انما حصر است پس باید دو قسم باشد که حصر شود یعنی صغائر خودبخود بخشیده می‌شود.

    7. «قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام شَفَاعَتُنَا لِأَهْلِ الْكَبَائِرِ مِنْ شِيعَتِنَا فَأَمَّا التَّائِبُونَ فَإِنَّ اللَّهَ يَقُولُ ﴿ما عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ﴾[27] »[28]

امام صادق(ع) فرمود شفاعت ما برای اهل کبائر از شیعیان است و اما آنها که توبه کردند خداوند می‌فرماید نیکوکاران مجازات نمی‌شوند. که نشان می‌دهد گناه دو قسم است یک قسم که صغیره است که با توبه بخشوده می‌شود و قسم دیگر که کبیره است نیاز به شفاعت دارد.

نتیجه: هم از قرآن هم از روایات استفاده می‌شود که گناهان دو دسته هستند و قول به یک دسته بودن گناهان درست نیست.

نظر استاد: قول حق قول مطابق قول مشهور است که می‌گوید گناه دو قسم است.

مطلب دوم: اگر گفتیم گناه دو قسم است پرسش این است که راه تشخیص کبیره و صغیره چیست که اختلاف دامنه داری بین علماء وجود دارد که می‌گویند کبیره گناهانی است که خداوند برای ارتکاب آن وعده آتش داده است در این مورد نیز اختلاف است که برخی می‌گویند 5 و 7 و 10 و تا 70 گناه به عنوان گناه کبیره محسوب می‌شود.

دلیل اختلاف در تعداد:

1- برخی گفته‌اند کبیره گناهی است که بر ارتکاب آن وعده آتش آمده باشد برای نمونه در قرآن آمده است ﴿إِنَّ الَّذينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتابِ وَ يَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَليلاً أُولئِكَ ما يَأْكُلُونَ في‌ بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ﴾[29] و غیر آنها که حدود چهارده گناه است.

2- بعضی می‌گویند گناهان کبیره گناهی است که عذاب هم برایش ذکر شده باشد کبیره محسوب می‌شود. برای نمونه در قرآن کریم آمده است ﴿إِنَّ الَّذينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهينا﴾[30] که در این صورت تعداد کبائر بیشتر می‌شود.

به هر حال جهات دیگر هم گفته‌اند که بر اساس مبانی ذکر شده تا 70 مورد می‌شود.

بنابراین اختلاف فراوان است و قابل جمع هم نیست و باید احتیاط کرد و تشخیص کبیره به این است که وعده عذاب داده شده یا آتش یا عذاب شدید باشد لذا می‌گوییم میزان در اینکه بگوییم گناه کبیره است این است و آن گناهانی که این عقوبت در آن‌ها ذکر نشده صغیره است.

مطلب سوم: در مورد اینکه آیا فقط ارتکاب کبیره مضر به عدالت است یا ارتکاب صغیره هم مضر به عدالت است؛ گفتیم ظاهر کلام مرحوم سید[31] این است که صغیره مضر به عدالت نیست مگر اینکه اصرار بر آن داشته باشد و مرحوم امام این قول را قبول ندارد[32] و می‌فرماید فقط کبائر مضر به عدالت است. ادامه بحث برای فردا.


[1] جواهر الکلام، نجفی، ج13، ص294، ط دار إحیاء التراث العربی.
[2] موسوعة الامام الخویی، ج1، ص226، ط إحیاء آثار.
[3] العروة الوثقی (المحشی)، یزدی، ج3، ص189، ط جامعه مدرسین.
[4] تحریر الوسیلة، امام خمینی، ج1، ص274، ط دار العلم.
[5] جواهر الکلام، نجفی، ج13، ص290، ط دار إحیاء التراث العربی.
[6] جواهر الکلام فی ثوبه الجدید، نجفی، ج7، ص230، دائرة المعارف فقه اسلامی.
[7] مجمع البیان، طبرسی، ج3، ص61، ناصر خسرو.
[8] وسائل الشیعة، حر عاملی، ج15، ص299، کتاب الجهاد، ابواب جهاد النفس، باب40، ح3، ط آل البیت.
[9] مستدرک الوسائل، نوری، ج11، ص330، کتاب الجهاد، ابواب جهاد النفس، باب40، ح16، ط آل البیت.
[10] مفتاح الکرامة، عاملی، ج3، ص90، .
[11] جواهر الکلام، نجفی، ج13، ص305، ط دار إحیاء التراث العربی.
[12] مجمع الفائدة، اردبیلی، ج2، ص353، ط جامعه مدرسین.
[13] جواهر الکلام، نجفی، ج13، ص305، ط دار إحیاء التراث العربی.
[14] نساء/سوره4، آیه31.
[15] کهف/سوره18، آیه49.
[16] جواهر الکلام، نجفی، ج13، ص305، ط دار إحیاء التراث العربی.
[17] نساء/سوره4، آیه31.
[18] الکافی، حر عاملی، ج2، ص276، ح1، ط اسلامیة.
[19] بقره/سوره2، آیه269.
[20] وسائل الشیعة، حر عاملی، ج15، ص315، کتاب الجهاد، ابواب جهاد النفس، باب45، ح1، ط آل البیت.
[21] وسائل الشیعة، حر عاملی، ج15، ص322، کتاب الجهاد، ابواب جهاد النفس، باب46، ح4، ط آل البیت.
[22] نساء/سوره4، آیه31.
[23] وسائل الشیعة، حر عاملی، ج15، ص316، کتاب الجهاد، ابواب جهاد النفس، باب45، ح4، ط آل البیت.
[24] نساء/سوره4، آیه31.
[25] وسائل الشیعة، حر عاملی، ج15، ص316، کتاب الجهاد، ابواب جهاد النفس، باب45، ح5، ط آل البیت.
[26] وسائل الشیعة، حر عاملی، ج15، ص334، کتاب الجهاد، ابواب جهاد النفس، باب47، ح4، ط آل البیت.
[27] توبه/سوره9، آیه91.
[28] وسائل الشیعة، حر عاملی، ج15، ص334، کتاب الجهاد، ابواب جهاد النفس، باب47، ح5، ط آل البیت.
[29] بقره/سوره2، آیه174.
[30] احزاب/سوره33، آیه57.
[31] العروة الوثقی (المحشی)، یزدی، ج3، ص189، ط جامعه مدرسین.
[32] تحریر الوسیلة، امام خمینی، ج1، ص274، ط دار العلم.