درس خارج فقه استاد مقتدایی
95/11/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ولایت فقیه (شرایط ولی فقیه؛ معنای عدالت)
گفتیم نظر ما این است که در عدالت همان معنایی است که مشهور گفتند که مراد ملکهای است نفسانی و یک حالت نفسانیه است که انسان را برمیانگیزاند بر ملازم بودن با تقوی یعنی اتیان واجبات و ترک محرمات و گناهان کبیره و عدم اصرار بر صغیره و ترک منافی مروّت.
منتهی بعضی برای تشخیص این حالت از راه علم وارد میشوند که این مشکل است و این همانطور که صاحب جواهر[1] میفرماید مستلزم این است که در عالم هیچ عادلی نداریم حتی در مورد امثال مقدس اردبیلی هم نمیتوانیم یقین کنیم که هیچ گناهی مرتکب نشده است و فی نفس الأمر به عنوان طبیعت ثانویه گناه کردن برایش خودکشی سخت باشد و لذا گفتیم برای کشف آن ملکه داشتن حسن ظاهر کفایت میکند مثلا خودش غیبت نمیکند و در مجلسی اگر غیبت شد مانع میشود. امور حرام را ندیدیم مرتکب شود، در معاشرت با افراد ظواهر امور را کاملا مراعات میکند.
همانگونه که در دیگر صفات غیر از عدالت هم اینگونه است که مثلا وقتی چند مورد دیدیم اهل شجاعت است پی میبریم که ملکه شجاعت دارد و یا در سخاوت همین است که وقتی چند مورد ملاحظه شد جود و بخشش دارد پی میبریم که ملکه سخاوت دارد. و خیلی از فقهاء همین را قائلند.
کلام سید را نقل کردیم که فرمود «و يكفي حسن الظاهر الكاشف ظنّاً عن تلك الملكة.»[2] حسن ظاهر کفایت میکند.
حتی گفتیم مرحوم خوانساری[3] میفرماید حسن ظاهر کاشف تعبدی است و لازم نیست موجب ظن بشود یعنی اگر حسن ظاهر داشت حکم به عدالت میشود و نیازی به مظنه پیدا کردن نیست.
مرحوم امام هم همین را معتقدند لذا در حاشیه عروه[4] همان متن کلام عروه را پذیرفته و حاشیهای نزده است. یعنی حسن ظاهر کافی است.
مرحوم سید در ملحقات عروه میفرماید «ان العدالة و ان کانت عبارة عن الملکة و يعسر الاطلاع عليها غالبا بالعلم إلّا انّ المستفاد من الأخبار الكثيرة أنّ حسن الظاهر كاشف عنها»[5]
ولو معنای عدالت همان ملکه است و مشکل است اطلاع بر آن ملکه پیدا کند از راه علم ولی عدالت همان ملکه است و حسن ظاهر را اخبار کثیره میگوید که عدالت را کشف میکند یعنی تعبدا باید قبول کنیم و تفتیش نکنیم و اطلاع از این حسن ظاهر آسان است.
دلیل مسأله:
1. روایت صحیحه عبدالله بن ابی یعفور[6] [7] [8] [9] «قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) بِمَ تُعْرَفُ عَدَالَةُ الرَّجُلِ بَيْنَ الْمُسْلِمِينَ حَتَّى تُقْبَلَ شَهَادَتُهُ لَهُمْ وَ عَلَيْهِمْ فَقَالَ أَنْ تَعْرِفُوهُ بِالسِّتْرِ وَ الْعَفَافِ وَ كَفِّ الْبَطْنِ وَ الْفَرْجِ وَ الْيَدِ وَ اللِّسَانِ وَ تُعْرَفُ بِاجْتِنَابِ الْكَبَائِرِ الَّتِي أَوْعَدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهَا النَّارَ مِنْ شُرْبِ الْخُمُورِ وَ الزِّنَا وَ الرِّبَا وَ عُقُوقِ الْوَالِدَيْنِ وَ الْفِرَارِ مِنَ الزَّحْفِ وَ غَيْرِ ذَلِكَ»
عبدالله بن ابی یعفور میگوید به حضرت امام صادق(ع) عرض کردم عدالت یک شخص چگونه قابل تشخیص است تا شهادتش له و یا علیه افراد قابل پذیرش باشد؟ حضرت امام صادق(ع) در جواب شرائطی را مطرح کردند و فرمودند؛ 1-باید به رعایت ظواهر مقید باشد. 2-باید عفیف باشد. 3-شکم خود را از حرام نگه دارد. 4-تقوای جنسی داشته باشد. 5-دست پاک باشد و به غیر اموال خود دستدرازی نکند. 6-زبانش را از معصیت نگه دارد. 7-از گناهان کبیرهای نظیر شرب خمر، زنا، ربا خواری، عاق والدین شدن، فرار از جنگ و دیگر گناهان اینگونه که خداوند در مورد آنها وعده آتش جهنم داده است؛ پرهیز کند.
ملاحظه میفرمایید این همان ملکه است که بیان کردیم.
«وَ الدَّلَالَةُ عَلَى ذَلِكَ كُلِّهِ» امام در ادامه میفرماید راه تشخیص خوددار بودن انسان از مواردی که ذکر شد چند امر است؛
1- «أَنْ يَكُونَ سَاتِراً لِجَمِيعِ عُيُوبِهِ حَتَّى يَحْرُمَ عَلَى الْمُسْلِمِينَ مَا وَرَاءَ ذَلِكَ مِنْ عَثَرَاتِهِ وَ عُيُوبِهِ وَ تَفْتِيشُ مَا وَرَاءَ ذَلِكَ وَ يَجِبَ عَلَيْهِمْ تَزْكِيَتُهُ وَ إِظْهَارُ عَدَالَتِهِ فِي النَّاسِ» باید عیوبش پوشیده باشد تا جاییکه مردم نتوانند به دنبال لغزشها و عیوبش بروند که اگر چنین کنند غیبت به حساب آید. وقتی چنین شد بر همگان لازم است او را به پاکی بشناسند و به عدالتش اقرار کنند.
2- «وَ يَكُونَ مَعَهُ التَّعَاهُدُ لِلصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ إِذَا وَاظَبَ عَلَيْهِنَّ وَ حَفِظَ مَوَاقِيتَهُنَّ بِحُضُورِ جَمَاعَةٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ وَ أَنْ لَا يَتَخَلَّفَ عَنْ جَمَاعَتِهِمْ فِي مُصَلَّاهُمْ إِلَّا مِنْ عِلَّةٍ» متعهد به نمازهای پنجگانه باشد و از جماعت مسلمین به جز در مواقع ضروری و بدون علت دور نشود.
3- «فَإِذَا كَانَ كَذَلِكَ لَازِماً لِمُصَلَّاهُ عِنْدَ حُضُورِ الصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ فَإِذَا سُئِلَ عَنْهُ فِي قَبِيلَتِهِ وَ مَحَلَّتِهِ قَالُوا مَا رَأَيْنَا مِنْهُ إِلَّا خَيْراً مُوَاظِباً عَلَى الصَّلَوَاتِ مُتَعَاهِداً لِأَوْقَاتِهَا فِي مُصَلَّاهُ فَإِنَّ ذَلِكَ يُجِيزُ شَهَادَتَهُ وَ عَدَالَتَهُ بَيْنَ الْمُسْلِمِينَ» وقتی در مواقع نماز پنجگانه ملازم نماز باشد در نتیجه مردم قبیله و محلهاش اگر پرسش شوند میگویند ما چیزی جز خیر از او ندیدیم و او متعهد به اوقات نماز است. در این صورت است که شهادتش پذیرفته است و عدالتش مورد تایید است.
2) «فَإِذَا كَانَ ظَاهِرُ الرَّجُلِ ظَاهِراً مَأْمُوناً جَازَتْ شَهَادَتُهُ وَ لَا يُسْأَلُ عَنْ بَاطِنِهِ.»[10] [11]
حضرت امام صادق(ع) فرمود: اگر ظاهر کسی را ظاهر مأمونی میبینید یعنی دنبال انحراف نیست و امن است جایز است شهادت او را قبول کنید و لازم نیست و وظیفه ندارید تفتیش کنید که باطن او چگونه است.
3) «عَنْ عَلْقَمَةَ قَالَ: قَالَ الصَّادِقُ(ع) وَ قَدْ قُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَخْبِرْنِي عَمَّنْ تُقْبَلُ شَهَادَتُهُ وَ مَنْ لَا تُقْبَلُ فَقَالَ يَا عَلْقَمَةُ كُلُّ مَنْ كَانَ عَلَى فِطْرَةِ الْإِسْلَامِ جَازَتْ شَهَادَتُهُ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ تُقْبَلُ شَهَادَةُ مُقْتَرِفٍ بِالذُّنُوبِ فَقَالَ يَا عَلْقَمَةُ لَوْ لَمْ تُقْبَلْ شَهَادَةُ الْمُقْتَرِفِينَ لِلذُّنُوبِ لَمَا قُبِلَتْ إِلَّا شَهَادَةُ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ(ع) لِأَنَّهُمُ الْمَعْصُومُونَ دُونَ سَائِرِ الْخَلْقِ فَمَنْ لَمْ تَرَهُ بِعَيْنِكَ يَرْتَكِبُ ذَنْباً أَوْ لَمْ يَشْهَدْ عَلَيْهِ بِذَلِكَ شَاهِدَانِ فَهُوَ مِنْ أَهْلِ الْعَدَالَةِ وَ السَّتْرِ وَ شَهَادَتُهُ مَقْبُولَةٌ وَ إِنْ كَانَ فِي نَفْسِهِ مُذْنِباً وَ مَنِ اغْتَابَهُ بِمَا فِيهِ فَهُوَ خَارِجٌ مِنْ وَلَايَةِ اللَّهِ دَاخِلٌ فِي وَلَايَةِ الشَّيْطَانِ.»[12]
سؤال میکند که عدالت را از کجا بفهمیم امام میفرماید کسی که بر فطرت اسلام است و مسلمان است و مسلمان به دنیا آمده عادل است. راوی در ادامه پرسید کسی که بر فطرت اسلام است و گناه هم میکند آیا این هم عادل است؟ امام فرمود ای علقمه اگر ما بنایمان این باشد کسی که مرتکب گناه میشود شهادت او را نپذیریم فقط باید شهادت انبیاء یا اولیاء را بپذیریم پس امام در ادامه میفرماید کسی را که به چشمت ندیدی مرتکب گناه شده باشد و یا دو نفر عادل هم بر گناهکار بودنش شهادت ندهند چنین شخصی اهل عدالت و حسن ظاهر است گرچه در درون و مخفی گنهکار باشد شهادتش قبول است و اگر کسی غیبتش را بکند و عیوب مستورش را فاش کند از ولایت خدا خارج و در ولایت شیطان داخل است.
محل شاهد همین عبارت «فَمَنْ لَمْ تَرَهُ بِعَيْنِكَ» است. همین قدر که تو ندیدی یا دو شاهد شهادت ندادند او عادل است.
تا کنون سه روایت خواندیم که ظهور دارد حسن ظاهر برای اثبات عدالت کافی است.
نظر استاد:
اکنون میگوییم و یوکّد ذلک تأکید میکند کفایت حسن ظاهر برای حکم به عدالت را اینکه مستفاد از روایات کثیره این است که گفتهاند الأمر فی العدالة سهل امر به عدالت سهل است و این سهل بودن امر عدالت؛
اولا: یستفاد من تاکید الشرع و ترغیبه علی صلاة الجماعة سفرا و حضرا[13] [14] روایات فراوان داریم که چه در سفر و چه در حضر سعی کنید در نماز جماعت شرکت کنید.
جایی رفتید دیدید ایستاده است به نماز و کسانی هم به او اقتدا کردند شما هم اقتدا کنید اگر میشناسید فاسق است اقتدا نکنید در غیر این صورت اگر کناری ایستادید و وهن به نماز جماعت شد نماز شما هم باطل است.
ثانیاً: اگر در جماعتی امام جماعت ایستاده به نماز اگر حادثهای ایجاد شد برای امام جماعت اینجا نماز بقیه باطل نمیشود بلکه در روایت[15] میفرماید «لو مات أو احدث قدم احد من صف الاول» یک نفر از صف اول برود جلو نماز را ادامه دهد.
ثالثا: در اسلام در بسیاری از جاها روی عدالت تأکید شده و شرط عدالت است مثلا در طلاق و در وصیت عدالت شرط است که شاهد عادل بشنود یا وصی شود پس معلوم میشود شرط عدالت سهل است. و به همین مقدار که ظاهر دینی دارد شرط عدالت را دارد.
نتیجه: معنای عدالت همان ملکه است گرچه در لغت استقامت واقعی لازم است لذا از معنای لغوی استفاده میکنیم ملکه را و از روایات استفاده کردیم که مراد از عدالت ملکه است و همان روایات گفتهاند والدلالة علی که حسن ظاهر نشان همان ملکه عدالت است پس هم عدالت را ملکه میدانیم و هم راه تشخیص عدالت همان حسن ظاهر است که کاشف از ملکه عدالت است.