درس خارج فقه استاد مقتدایی
95/10/26
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ولایت فقیه (أدله إثبات ولایت فقیه: بررسی موثقه سکونی)
یکی از روایاتی که برای اثبات ولایت فقیه حضرت امام در کتاب البیع[1] ونیز دیگران به آن استدلال کردهاند؛ موثقه سکونی است «عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) الْفُقَهَاءُ أُمَنَاءُ الرُّسُلِ مَا لَمْ يَدْخُلُوا فِي الدُّنْيَا قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا دُخُولُهُمْ فِي الدُّنْيَا قَالَ اتِّبَاعُ السُّلْطَانِ فَإِذَا فَعَلُوا ذَلِكَ فَاحْذَرُوهُمْ عَلَى دِينِكُمْ.»[2]
تذکر:
بنابر سندی که مرحوم کلینی در کافی نقل میکند موثقه است؛ مرحوم نوری در مستدرک از نوادر راوندی مشابه این را به اسناد صحیح و با ادعای صحیحه بودن نقل میکند «عن موسی بن جعفر(ع) عن آبائه(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): الْفُقَهَاءُ أُمَنَاءُ الرُّسُلِ مَا لَمْ يَدْخُلُوا فِي الدُّنْيَا قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا دُخُولُهُمْ فِي الدُّنْيَا قَالَ اتِّبَاعُ السُّلْطَانِ فَإِذَا فَعَلُوا ذَلِكَ فَاحْذَرُوهُمْ عَلَى أَدْيَانِكُمْ»[3] [4]
بنابراین ما باید هم از نظر سند روایت را مورد بررسی قرار بدهیم هم از نظر دلالت
بررسی سند روایت سکونی:
1. سکونی:
از نظر بررسی سند در مورد سکونی اگر طول هم بکشد عیبی نیست چون در فقه روایات زیادی از سکونی داریم البته در رجال در رابطه با سکونی زیاد حرف زده شده ولی هیچکس او را رمی به عدم وثاقت نکرده تنها چیزی که گفته شده این است که «انه عامی»[5] [6] [7] یعنی شیعه نبود. ولی از عبارات مرحوم شیخ[8] بدست میآید که او را ثقه میداند. ایشان در العدة[9] مفصل بحث میکند که کسانی که از عامه بودند ولی روایات آنها به اتفاق اصحاب قبول است و یکی از آنها سکونی است. مرحوم محقق در معتبر روایتی را از سکونی نقل میکند و معتبر میداند و میفرماید «انه ثقة»[10] عبارتی هم مشابه این فخرالمحققین[11] دارد که تصریح می کند که سکونی ثقه است و مؤید ثقه بودن سکونی هم این است که علمای عامه او را تضعیف میکنند دلیلی بر تضعیف هم ندارند ولی همینکه به سمت ائمه ما آمده و روایاتی در فضل ائمه نقل کرده او را تضعیف میکنند.
عبارتی مرحوم مجلسی[12] در مورد سکونی دارد در عدة الاصول[13] میفرماید «انه عملت الطائفة بما رواه حفص بن غیاث و غیاث بن کلوب و نوح بن دراج و السکونی و غیرهم من العامه عن ائمتنا(ع) و لم ینکروه و لم یکن عندهم خلاف»
علمای امامیه عمل کردند به آنچه که حفص بن غیاث و غیاث بن کلوب و نوح بن دراج و سکونی و دیگران که از عامه هستند و از امامان معصوم شیعه(ع) روایت کردند و اتفاق دارند که روایات آنان مورد قبول است.
تا اینجا میگوییم که سکونی از عامه بود ولی به روایت او عمل کردند در بهجة الآمال فی شرح زبدة المقال نقل میکند از منتهی المقال که میفرماید «قال جدی یغلب فی الظن انه کان امامیا لکن کان مشتهرا بین العامه و مختلطا بهم»
نقل میکند از جدش که گمان من این است که سکونی امامی است ولی با علمای عامه مخلوط بود و معاشرت داشت لذا تقیه میکرد.
صاحب بهجة الآمال در ادامه میگوید «قلت و تکاثرت روایاته و عامتها متلقاه بالقبول بل ربما ترجح روایته علی روایات العدول و الأجله»
خود من هم حرفی دارم که روایات او زیاد است و این روایات عموما تلقی به قبول شده حتی روایات سکونی را بر روایاتی که از علمای بزرگ نقل کردند ترجیح دادند صاحب بهجةالآمال مواردی را به عنوان مثال آورده است از جمله در باب تیمم روایتی از شیعه نقل کردهاند و نیز روایتی از عامه نقل کردهاند که فقهاء روایت سکونی را بر روایت راوی شیعه ترجیح دادهاند.
بنابراین روایات سکونی را نمیتوانیم بگوییم ضعیف است بلکه لااقل موثق است.
2. نوفلی:
یکی دیگر از افراد در سند حسین بن یزید نوفلی است نجاشی میفرماید «انه کان شاعرا ادیبا سکن الری و مات بها و قال قوم من القمیین انه غلا فی آخر عمره»[14] شاعری ادیب بوده و در شهر ری ساکن بود و در همانجا فوت نموده و جمعی از قمیین قائل بودند که در آواخر عمرش از غالیان شده بود و نسبت به تمجید از امامان معصوم(ع) بسیار از فضائل نقل میکرد خود نجاشی میگوید «والله اعلم» خداوند بهتر میداند که او غالی بود یا نبود. و در ادامه میگوید «ما راینا له روایة تدل علی هذا و له کتاب التقیة»[15] اما هیچ روایتی از نوفلی ندیدیم که نشانه غلو در مورد ائمه(ع) باشد و یک کتاب هم در مورد تقیه دارد.
در بهجة الآمال میگوید «یظهر من ابراهیم بن هاشم ما ینبه علی الإعتماد بروایاته» ابراهیم بن هاشم پدر علی بن ابراهیم است که روایات زیادی مرحوم کلینی از علی بن ابراهیم عن ابیه نقل میکند و از عباراتش میآید که به روایات نوفلی اعتماد کرده و همین روایت هم از علی بن ابراهیم نقل شده است بنابراین گرچه صاحب بهجةالآمال میگوید «قال قوم من القمیین أنه غلا» لکن ملاحظه میفرمائید در برابر جمعی از قمیها راوی بزرگی همچون ابراهیم بن هاشم قرار دارد که به روایت نوفلی اعتماد کرده است.
شاید منشأ نسبت غلو دادن به نوفلی شیعه این است که کلماتی در باب کرامات اهل بیت(ع) نقل کرد که الان در کتاب ما هست و ما آنها را جزء مسلمات میگیریم ولی در آن زمان دور از ذهن بوده است.
مضافا بر اینکه راوی از سکونی در اغلب روایات نوفلی است (عن النوفلی عن السکونی) و وقتی روایات سکونی مورد قبول شد روایات نوفلی هم مورد قبول میشود چون وقتی راه رسیدن به سکونی نوفلی است تا نوفلی را نپذیریم نمیتوانیم به سکونی برسیم و فرض این است که عمل به روایات سکونی مورد اتفاق است ضمن اینکه جمعی از قمیها گفتند در آخر عمرش غالی شده در حالیکه روایات را در ابتدا یا اواسط عمرش و آن زمانها که در کار تبلیغ و نقل روایت بود نقل کرده است.
نتیجه: سند روایت هم از نظر سکونی و هم از نظر نوفلی مورد قبول است و ایراد ندارد.
بررسی دلالت روایت سکونی:
روایت این بود که «عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّه(ص) الْفُقَهَاءُ أُمَنَاءُ الرُّسُلِ مَا لَمْ يَدْخُلُوا فِي الدُّنْيَا قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا دُخُولُهُمْ فِي الدُّنْيَا قَالَ اتِّبَاعُ السُّلْطَانِ فَإِذَا فَعَلُوا ذَلِكَ فَاحْذَرُوهُمْ عَلَى دِينِكُمْ.»[16]
امام صادق(ع) فرمود پیامبر(ص) فرموده است فقهاء امینهای پیامبران هستند تا زمانی که خودشان را آلوده به دنیا نکنند گفته شد داخل در دنیا شدن یعنی چه؟ فرمودند تابع سلطان نشوند و اگر تابع سلطان شدند از اینها راجع به دینتان بترسید و از اینان استفتاء نکنید و اگر فتوائی دادند نپذیرید و مسأله گفتند قبول نکنید.
این روایت را کلینی در باب «المستأکل بعلمه» آنها که علم را وسیله ارتزاق قرار میدهند نقل کرده روایات عجیبی در این باب است که مناسب است مراجعه کنید.
و ما برای نمونه مواردی را قرائت میکنیم که گرچه مربوط به ولایت فقیه نباشد اما به لحاظ اخلاقی مفید فائده است.
روایت اول: «مَنْ أَرَادَ الْحَدِيثَ لِمَنْفَعَةِ الدُّنْيَا لَمْ يَكُنْ لَهُ فِي الْآخِرَةِ نَصِيبٌ وَ مَنْ أَرَادَ بِهِ خَيْرَ الْآخِرَةِ أَعْطَاهُ اللَّهُ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ.»[17]
کسی که برای منفعت دنیا به دنبال علوم اهلبیت(ع) میرود در آخرت از این علمش نصیبی نمیبرد. اما اگر به خاطر آخرت به دنبال علم برود خداوند خیر دنیا و آخرت را به او عنایت میکند. در حالیکه ما روایات فراوان داریم که برای علماء درجات بالائی در حد یک پله پائینتر از پیامبران قرار داده است اما معلوم میشود مقید به عالم لله بودن است.
روایت دوم: «إِذَا رَأَيْتُمُ الْعَالِمَ مُحِبّاً لِدُنْيَاهُ فَاتَّهِمُوهُ عَلَى دِينِكُمْ فَإِنَّ كُلَّ مُحِبٍّ لِشَيْءٍ يَحُوطُ مَا أَحَبَ وَ قَالَ(ص) أَوْحَى اللَّهُ إِلَى دَاوُدَ علیه السلام لَا تَجْعَلْ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ عَالِماً مَفْتُوناً بِالدُّنْيَا فَيَصُدَّكَ عَنْ طَرِيقِ مَحَبَّتِي فَإِنَّ أُولَئِكَ قُطَّاعُ طَرِيقِ عِبَادِيَ الْمُرِيدِينَ إِنَّ أَدْنَى مَا أَنَا صَانِعٌ بِهِمْ أَنْ أَنْزِعَ حَلَاوَةَ مُنَاجَاتِي عَنْ قُلُوبِهِمْ.»[18]
اگر عالمی را دیدید که محب دنیا است او را متهم بدانید که دینتان را از او بگیرید چون انسان از هرچه که دوست دارد مراقبت میکند و این عالم دنیائی است و نمیتواند دینتان را حفظ کند.
در روایتی دیگر پیامبر(ص) میفرماید خداوند به داود وحی فرستاد عالمان فریفته دنیا را بین من و خودت قرار نده که مانع رسیدنت به طریق محبت من میشوند و تو را از خدا دوستی باز میدارند زیرا اینان قطاع الطریق راه رسیدن بندگان به من هستند و کمترین مجازاتی که برای این گروه از عالمان دارم این است که شیرینی مناجات با خودم را از آنان میگیرم و ارتباط آنان با من قطع خواهد شد و باید به خدا پناه ببریم که چنین وصفی در مورد علماء پیش نیاید. و لذا حوزههای علمیه باید بسیار مراقب باشند.
چند سال قبل در ایامی که به تازگی مدیریت حوزههای علمیه را پذیرفته بودیم مصاحبهای داشتم از اهدافم در مدیریت پرسیده بودند که هدفتان چیست گفتم تقویت حوزههای شهرستانها یکی از اهداف است بعد از مدتی در آن ایام به کربلا مشرف شدم و در نجف محضر حضرت آیت الله سیستانی رسیدم (تعجب است) آیت الله سیستانی فرمودند من مصاحبههای شما را خواندم و این کار خیلی مهم است که حوزههای شهرستانها تقویت شوند و گفتند سابقا هم نجف اینطور بود آقایان در کشورها و شهرهای خودشان تا درس خارج میخواندند و بعد برای پژوهش به نجف میآمدند. و در ادامه مطلب دیگری فرمودند که شاهد عرض من است و فرمودند یک دغدغهای من دارم برای شما نقل میکنم روی آن با دوستانتان فکر کنید که چارهای پیدا شود اینکه علما الان زیّ اشرافی پیدا کردند و این خیلی مضر است و باعث سلب اعتماد مردم می شود و مردم روش علماء قبل را دوست دارند که علمای فعلی رعایت کنند. و در ادامه فرمودند وقتی در قم بودم مرحوم حجت در قم منزلی داشتند و اتاقی که اتاق رفت و آمد بود تختههای درب اتاق ریش ریش شده بود هر چه اطرافیان اصرار کردند که عوض کنیم اجازه ندادند ولی الان اینگونه نیست و این موجب سلب اعتماد مردم است. البته همانگونه که ایشان سفارش کردند ما هم با برخی از دوستان صحبت کردیم ولی به نتیجهای نرسیدیم.
به هرحال علماء امناء رسل هستند در صورتی که داخل تشریفات دنیایی نشوند و ساده زیستی را رها نکنند و یکی از مصادیق دنیائی شدن علماء اتکا به سلطانهای جور است. در اصفهان سرهنگ زاهدی بود که رئیس اوقاف بود و از فدائیان شاه بود و به علماء از پول اوقاف میداد و جمع میکرد هر وقتی شاه میخواست به اصفهان بیاید او حدود دویست نفر از عمامه به سرها را جمع میکرد. خدا رحمت کند مرحوم خادمی را در بازار که می رفتیم سرهنگ زاهدی آمد جلو و احترام کرد و آیت الله خادمی فرمودند الحمدلله که موقوفاتی دست من نیست و با تو کاری ندارم.
ادامه بررسی روایت سکونی برای فردا انشاءاله.