درس خارج فقه استاد مقتدایی

95/10/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ولایت فقیه (ادله ولایت فقیه)

تذکر اخلاقی: ذکر خیر مرحوم آیة الله شرعی؛

بحث اخلاقی: سبک زندگی اسلامی: مذمت سخن چینی؛

بحث فقهی: شبهه وارده بر روایت «مجاری الامور علی ایدی العلماء» و پاسخ آن:

خداوند رحمت کند مرحوم آقای شرعی را که جدا یک فرد مخلص و پر تلاش بود از اعضای جامعه مدرسین و تلاش داشت برای شرکت افراد و اعضاء در جلسات جامعه و اگر تاخیر یا غیبت داشتند دنبال می‌کرد در جلسات جدی بودند که بحثها به تکامل برسد حتی گاهی بحثی مطرح می‌شد و بررسی‌ها ادامه پیدا می‌کرد و در آخر وقت برخی از جهت گذشتن وقت جلسه پیشنهاد تعطیل و احاله به جلسه بعد می‌دادند در حالیکه اگر کمی صبر می‌کردند رأی می‌شد و بحث به نتیجه می‌رسید وقتی تذکر برای ادامه جلسه کارگر نمی‌افتاد ایشان بلند می‌شد درب اتاق را قفل می‌کرد و می‌گفت خسته شدید قبول اما تا رأی‌گیری انجام نشود و مصوبه نشود کسی حق ندارد از جلسه خارج شود.

بعد از دستگیری حضرت امام که اطلاعیه‌ای صادر شد برای اثبات مرجعیت امام که سخت‌گیری نکنند ایشان برای صدور این اطلاعیه خیلی تلاش کرد. و نیز جلساتی که خدمت امام می‌رفتند و خدمت مقام معظم رهبری می‌رفتند فردی انقلابی به تمام معنی و با خلوص بود و در حمایت از امام خمینی و نیز در حمایت از مقام معظم رهبری بسیار کوشا بود. و در تاسیس جامعة الزهراءسلام الله علیها در قم به امر امام نقش بالایی داشت به گونه‌ای که یکی از آقایان می‌گفت در ساختن ساختمان جامعة الزهراء ایشان آجر به آجر در پیشرفت کار ساختمان دنبال می‌کرد و بعد هم وقتی در شورای عالی مطرح شد که علاوه بر قم در کل کشور حوزه‌های علمیه خواهران تأسیس شود و طرحش به تصویب رسید هم برای تعیین مدیر حوزه‌های علمیه خواهران کل کشور ایشان را در نظر گرفتیم و ایشان بعد از اینکه آمد در جلسه شورای عالی و به ایشان گفته شد شما با توجه به سابقه کار در جامعة الزهراء مناسب است کار تأسیس حوزه خواهران سراسری را ساماندهی کنید با کمال افتخار قبول کردند و استقبال کردند و شروع کرد در سطح شهرستان‌های مختلف حوزه‌های علمیه خواهران تأسیس شد و بعد از ایشان آقای جمشیدی ادامه دادند که الان حدود 450 مدرسه در سطح کشور دارند.

یک دوره نماینده مردم قم در مجلس شورای اسلامی بودند و در بین نمایندگان دیگر برای رسیدگی به کارهای قم تلاش ایشان بیشتر بود. بنا بود به پاس خدمات شایان به مردم قم و شناختی که مردم قم از ایشان داشتند تشییع جنازه در قم بشود و در حرم دفن شود ولی ظاهرا دفتر مقام معظم رهبری تماس گرفتند به آقای رئیسی که در مشهد جایی برایشان در نظر گرفته شود و بنا شد در دارالزهد دفن شود و اینجا هم 5شنبه در مسجد اعظم مجلس ترحیمی برگزار است و فرزند ایشان از طلاب حوزه علمیه بود که در جبهه‌ها به شهادت رسید و ابوالشهید هم هستند.

بحث اخلاقی: سخن چینی:

در ادامه بحث اخلاقی که داشتیم حدیث صحیحه عبدالله بن سنان خوانده شده

1- «عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَ لَا أُنَبِّئُكُمْ‌ بِشِرَارِكُمْ‌ قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِيمَةِ الْمُفَرِّقُونَ بَيْنَ الْأَحِبَّةِ الْبَاغُونَ لِلْبُرَآءِ الْمَعَايِبَ.»[1]

پیامبر فرمود آیا به شما خبر دهم که شرورهای شما کدامند گفتند بفرمایید پیامبر فرمود:

1) کسانی که زیاد رفت و آمد می‌کنند برای سخن چینی ممکن است کسی در جایی در مورد شخصی حرفی زده است و ممکن است عیب‌جویی هم نباشد اما نمی‌خواست جایی و یا نزد آن طرف نقل شود. و این فردی که شنید می‌رود به آن شخص می‌رساند که فلانی چنین گفته است. و ممکن است این سخن چینی بین دو گروه باشد مثلا یک حرف را از اصول گرایان می‌برد نزد اصلاح طلبان نقل می‌کند و یا از اصلاح طلب مطلبی می‌شنود و برای اصول گرایان نقل می‌کند این نمیمه است و این عمل از گناهان کبیره است.

2) کسانی که بین دوستان تفرقه می‌اندازند از یک شخص طوری مطلبی نقل می‌کند که باعث می‌شود که دوستش احساس کند آن دوستش نیست به او بد کرده است در نتیجه کینه‌اش را در دل می‌گیرد و همین زمینه‌ساز دشمنی می‌شود.

3) کسانی که برای کسانی که آلودگی و گناهی ندارد عیب تراشی می‌کند و گناهی ساختگی برای او مطرح می‌کند که در این صورت اگر آن عیب تراشیده در او نبود تهمت و اگر بود غیبت است یعنی علاوه بر اینکه سخن چینی کرده است، تهمت و یا غیبت هم هست.

2- عین همین روایت را امام صادق(ع) از امیرالمؤمنین(ع) نقل می‌کند و تعابیر هم همین است «عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ علیه السلام‌ شِرَارُكُمُ الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِيمَةِ الْمُفَرِّقُونَ بَيْنَ الْأَحِبَّةِ الْمُبْتَغُونَ لِلْبُرَآءِ الْمَعَايِبَ.»[2]

در این روایت تقریبا همان سه دسته مطرح است چنانچه فرمود امیرالمؤمنین(ع) فرموده است شرورهای شما مردم 1)سخن‌چین‌ها 2) تفرقه ایجاد کننده بین دوستان 3) ستم کاران و عیب تراشان برای افراد بی گناه و بی عیب هستند.

3- «فِي مَنَاهِي النَّبِيِّ(ص) أَنَّهُ نَهَى عَنِ النَّمِيمَةِ وَ الِاسْتِمَاعِ إِلَيْهَا وَ قَالَ لَا يَدْخُلُ‌ الْجَنَّةَ قَتَّاتٌ يَعْنِي نَمَّاماً وَ قَالَ(ص) يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَرَّمْتُ الْجَنَّةَ عَلَى الْمَنَّانِ وَ الْبَخِيلِ وَ الْقَتَّاتِ وَ هُوَ النَّمَّامُ»[3]

مرحوم علامه مجلسی می‌گوید در مجموعه نهی‌های پیامبر آمده است که رسول الله(ص) از سخن‌چینی و گوش دادن به سخن‌چینی نهی کرده است و فرمود قتّات یعنی نمّام وارد بهشت نمی‌شود و فرمود خدای تعالی می‌فرماید من بهشت را بر منّان و بخیل و قتّات که همان نمّام است حرام کرده‌ام.

کسی که سخن‌چین است داخل بهشت نمی‌شود.

آثار و مفاسد نمّامی: در ایجاد فساد نمّامی در جامعه مرحوم مجلسی آورده است که دو نمونه را نقل می‌کند.

مورد اول: «أَنَّ مُوسَى(ع) اسْتَسْقَى لِبَنِي إِسْرَائِيلَ حِينَ أَصَابَهُمْ قَحْطٌ فَأَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَيْهِ أَنِّي لَا أَسْتَجِيبُ لَكَ وَ لَا لِمَنْ‌ مَعَكَ‌ وَ فِيكُمْ نَمَّامٌ قَدْ أَصَرَّ عَلَى النَّمِيمَةَ فَقَالَ مُوسَى(ع) يَا رَبِّ مَنْ هُوَ حَتَّى نُخْرِجَهُ مِنْ بَيْنِنَا فَقَالَ يَا مُوسَى أَنْهَاكُمْ عَنِ النَّمِيمَةِ وَ أَكُونُ نَمَّاماً فَتَابُوا بِأَجْمَعِهِمْ فَسُقُوا.»[4]

در زمان حضرت موسی(ع) قحطی شد و مجبور شدند بروند برای دعای باران و از خداوند طلب باران کنند. حضرت موسی(ع) دستور دادند مردم روزه بگیرند و بروند برای استسقاء همگان به همراه موسی رفتند و دعا کردند خداوند وحی فرمود یا موسی مادامی‌که نمام در بین شماست و اصرار بر گناهش دارد دعای تو و همراهانت را استجابت نمی‌کنم موسی(ع) عرضه داشت این چه کسی است تا او را بیرون کنیم خداوند فرمود من شما را از نمّامی منع می‌کنم حال بیایم خود نمّامی بکنم؟ خود موسی راه افتاد در بین جمعیت و فریاد می‌زد وحی رسیده است که یک نمّام در بین شما هست و او یا باید خارج شود و یا توبه کند وگرنه دعایتان مستجاب نمی‌شود و حضرت موسی(ع) همچنان فریاد می‌زد ای نمّام یا برو بیرون یا توبه کن و در این حال همگان از جمله آن نمّام توبه کردند و باران بارید.

مرحوم مجلسی[5] از کتاب رسالة الغیبة[6] [7] تألیف مرحوم شهید نقل می‌کند که در آن رساله آمده است چند گناه است که از نظر بزرگی گناه ملحق به غیبت است یکی نمّامی است و اگر در این نقل قولی که می‌کند نقص و عیبی مطرح کند علاوه بر نمامی غیبت هم کرده است و این جمع بین دو گناه می‌شود درحالیکه خود نمامی ملحق به غیبت است.

مرحوم مجلسی در ادامه نقل از مرحوم شهید می‌فرماید اگر کسی در مورد دیگران برای شما نقل قول کرد شما در برابر این شخص ناقل شش وظیفه داری[8] :

    1. او را تصدیق نکن و حرف نمّام را قبول نکن و هیچ ترتیب اثری به این کلام نده زیرا این شخص فاسق است و فاسق قولش مورد قبول نیست. چون قرآن دستور داده است قول فاسق را قبول نکن.

    2. نهی از منکر کن و او را از این کار بازدار و به او بگو کار شما نمّامی و زشت است. چنانچه در روایت داریم کسی نزد امیرالمومنین(ع) حرفی نقل کرد که حضرت عصبانی شدند.

    3. وقتی حرفی را گفت شما به دل نگیر و نسبت به آن شخصی که در موردش حرف زده شد مظنه سوء پیدا نکن چنانچه قرآن هم نهی کرده است و فرمود ﴿اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ﴾ از بسیاری از گمان‌ها پرهیز کنید.

    4. نسبت به آن شخص نمّام بدبین باش (یعنی در این مورد باورش نکن) و او را مبغوض ذهنت قرار بده زیرا چنین شخصی مبغوض خداوند است و شما هم برای خدا او را مورد غضب خودت قرار ده.

    5. این کلامی که نقل کرد شما را وادار به تجسس و تحقیق نکند که پیگیر شوید آیا این حرفی که نقل شده است راست یا دروغ است. زیرا در قران هم تجسس منع شده است.

    6. شما این کلامی که این نمام نقل کرده را در جای دیگر نقل نکنید و اگر این کار را کردید خودتان هم دچار نمّامی شدید.

مورد دوم: مرحوم مجلسی[9] نقل می‌کند شخصی قصد خرید عبدی داشت از فروشنده پرسید که آیا این برده عیبی هم دارد؟ فروشنده گفت این خیلی کار بلد است فقط یک عیب دارد این است که گاهی اوقات نمّامی می‌کند. مشتری گفت این یک مورد اشکال ندارد و او را خرید مدتی کار کرد و آشنا به وضع خانه که شد رفت نزد خانم خانه و گفت این آقا تو را دوست ندارد و من خبر دارم قصد تجدید فراش دارد خانم گفت چه کنم گفت بیا این تیغ را بردار و مخفیانه وقتی خواب است چند تار موی سرش را قطع کن و به من بده من سِحر بلدم او را سِحر می‌کنم تا عزیزترین فرد نزد او باشی. و از آن طرف نزد شوهر هم رفت و گفت این زن با یک جوانی آشنا شده و رفیق دارد و با آن جوان تبانی کرده که تو را بکشد اگر می‌خواهی ببینی امشب بیدار بمان و خودت را به خواب بزن تا قضیه را متوجه شوی. شب که شد دید بله زن با تیغ آمده بالای سرش شوهر یقین کرد که زن می‌خواهد او را بکشد لذا بلند شد زد زن را کشت و اولیاء زن هم با خبر شدند آمدند مرد را کشتند هم زن و هم شوهر کشته شدند و نزاعی بین دو طایفه ایجاد شد.

ملاحظه می‌فرمایید بزرگی گناه نمّامی این همه آثار و عواقب زشت دارد.

بحث فقهی: شبهه وارده بر روایت «مجاری الامور علی ایدی العلماء» و پاسخ آن:

بحث در روایت تحف العقول[10] بود مرحوم امام[11] فرمودند سند روایت ضعیف است ولی به عنوان مؤید آوردند. ولی ما گفتیم انصاف این است که از دلایل قطعی می‌تواند باشد نه اینکه مؤید باشد. قبلا نقل کردیم که صاحب وسائل[12] در خاتمه چهارم درباره این کتاب و مؤلف تحف العقول تعبیر «الشیخ الصدوق» دارد. و در تراجمی که برای علما می‌نویسند در ریاض العلما و روضات الجنات نسبت به ایشان می‌فرمایند «إنه عالم فاضل فقیه محدث جلیل و توفی فی سنة 381 هـ .ق.» حرانی فقیه، عالم و فاضل محدث بلند مرتبه‌ای است که معاصر با شیخ صدوق بوده و در سنه 381 متوفی شده. و روایاتی که در این کتاب است مرسله است ولی این ارسال را خود مولف انجام داده بلکه روایات سند داشته و صحیح السند بوده و در ابتدای کتاب می‌فرماید[13] «و أسقطت الأسانيد تخفيفا و إيجازا و إن كان أكثره لي سماعا ... فتأملوا معاشر شيعة المؤمنين ما قالته أئمتكم علیهم السلام و ندبوا إليه و حضوا عليه ... خذوا ما ورد إليكم عمن فرض الله طاعته عليكم و تلقوا ما نقله الثقات عن السادات‌» برای اینکه کتاب سبک شود اسناد آن را حذف نموده حتی بعضی را از خود راویان شنیدم و می‌گوید ای شیعیان این کلمات را اخذ کنید که از ائمه شما رسیده و کلمات کسانی است که واجب الاطاعه هستند و تلقی به قبول کنید روایاتی که ثقات از ائمه نقل می‌کنند.

این خود شهادتی است از چنین عالمی که این راویان ثقه هستند و اگر مثل این بزرگوار شهادت بدهد مورد قبول است.

دلالت روایت بر مقصود هم کامل است لذا می‌توان گفت جمله «أنَّ مَجَارِيَ الْأُمُورِ وَ الْأَحْكَامِ عَلَى أَيْدِي الْعُلَمَاءِ بِاللَّهِ الْأُمَنَاءِ عَلَى‌ حَلَالِهِ‌ وَ حَرَامِهِ»[14] نظیر عبارتی است که پیامبر(ص) درباره امیرالمومنین(ع) فرمودند «من کنت مولاه فهذا علی مولاه»[15] پس نباید این روایت را دست کم گرفت و نباید بگوییم مرسله است بلکه مسند است که خود حرانی اسنادش را حذف کرد.

نتیجه: روایت تحف العقول یکی از روایاتی است که دلیل متقن و محکمی بر ولایت فقیه است.

روایت دیگری هست انشاءاله برای فردا.


[1] الکافی، کلینی، ج2، ص369، ح1، اسلامیة.
[2] الکافی، کلینی، ج2، ص369، ح3، اسلامیة.
[3] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج75، ص264، بیروت.
[4] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج75، ص268، بیروت.
[5] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج75، ص268، ذیل ح19، بیروت.
[6] رسائل، شهید ثانی، ص303، بصیرتی.
[7] کشف الریبة، شهید ثانی، ص39، مرتضوی.
[8] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج75، ص269، بیروت.
[9] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج75، ص270، بیروت.
[10] تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص237 متن، جامعه مدرسین.
[11] کتاب البیع، امام خمینی، ج2، ص651، نشر آثار.
[12] وسائل الشیعة، حر عاملی، ج30، ص156، خاتمة الکتاب، الفوائد، الفائدة الرابعة، الرقم37، آل البیت.
[13] تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص3 متن، جامعه مدرسین.
[14] تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص237 متن، جامعه مدرسین.
[15] الکافی، کلینی، ج1، ص287، اسلامیة.