درس خارج فقه استاد مقتدایی
95/09/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ولایت فقیه (ادله ولایت فقیه)
تذکر اخلاقی:
امشب مصادف است با شب هشتم ریبع المولود که بنابر روایات معتبر و اقوال بزرگان شب شهادت حضرت امام حسن عسگری(ع) والد معظم ولی الله الاعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفداء است. و فردا را روز شهادت آن حضرت ثبت کردند.
مرحوم محدث قمی(ره) به نقل از شیخ مفید و دیگران آورده است «قبض ابومحمد(ع) بسر من رأی یوم الجمعة ثامن شهر ربیع الاول» ابومحمد امام حسن عسگری(ع) در سامرا در روز جمعه روز هشتم ماه ربیع الاول به شهادت رسیدند «سنة ستین و مأتین فی خلافة المعتمد العباسی و هو ابن ثمان و عشرین سنة و دفن فی داره من البیت الذی دفن ابوه(ع) بسر من رأی» در سال 260 خلافت معتمد عباسی و سنشان 28 سال بود و دفن شدند در همان بیتی که پدر بزرگوارشان دفن شدند.
مرحوم طبرسی میفرماید «ذهب کثیر من اصحابنا الی أنه علیه السلام مضی مسموما یعنی با سم شهید شد و قال الکفعمیسمّه المعتمد العباسی» که خلیفه عباسی معتمد امام را شهید کرد.
مرحوم مفید[1] در ادامه میفرماید «وَ خَلَّفَ ابْنَهُ الْمُنْتَظَرَ لِدَوْلَةِ الْحَقِّ وَ كَانَ قَدْ أَخْفَى مَوْلِدَهُ وَ سَتَرَ أَمْرَه لِصُعُوبَةِ الْوَقْتِ وَ شِدَّةِ طَلَبِ سُلْطَانِ الزَّمَانِ لَهُ وَ اجْتِهَادِهِ فِي الْبَحْثِ عَنْ أَمْرِه» سعی میکرد که فرزندش (مولد امام زمان) را مخفی کند چون در آن زمان تحت فشار بودند و سلطان زمان شنیده بود که چنین فرزندی از امام برای بعد از خودش میماند لذا تعقیب میکردند که پیدا کنند. به هر حال دو سختی امام حسن عسگری(ع) داشتند. یکی اینکه مجبور بودند که مخفی نگاه دارند و از طرفی دیگر بعضی افراد باید میدیدند تا بعد خبر دهند که ما دیدیم تا بعنوان امام بعدی قبول میکردند. و بالاخره امام عسگری(ع) به شهادت رسیدند و بعد از ایشان امام زمان(عج) به امامت رسیدند که از یک طرف شهادت پدرشان را تسلیت میگوییم و از طرف دیگر آغاز امامت آن بزرگوار را تبریک عرض میکنیم و انشاءاله خداوند در ظهورشان تعجیل کنند و چشممان به جمال ایشان روشن شود و اکنون حدود 1180 سال از امامتشان میگذرد و اقوال مختلف است بعضی معتقدند که ظهور محقق شده منتهی اعلام نشده و بعضی میگویند غیبت هنوز ادامه دارد و معلوم نیست که ظهور چه زمانی محقق شود و بعضی میگویند که ظهور نزدیک است و بعضی این را هم قبول ندارند. سال گذشته ملاقاتی که با آیت الله العظمی وحید داشتیم میفرمودند شاید یک میلیون سال دیگر هم طول بکشد و در روایت هم داریم «كَذَبَ الْوَقَّاتُون»[2] [3] [4] آنها که برای ظهور، زمان تعیین کنند دروغگو هستند. حتی امام زمان(عج) خودش هم زمان ظهور را نمیداند.
بنابراین وظیفه ما دعاست، خدایا به آبروی خودش و به آبروی آباء و اجداد طاهرینش تعجیل در ظهورش مقرر بفرما و طوری شود که چشمان ما به نور جمالش منور گردد.
دهمین اجلاس علمای بلاد:
امروز و فردا اجلاس مشترکی بین علمای بلاد است که دهمین اجلاس آن امسال است و علمای زیادی از اقصی نقاط کشور آمدند و امروز کمیسیونها تشکیل میشود و هر کمیسیونی حدود 60 تا 70 نفرند که ریاست یکی از کمیسیونها با عنوان «روحانیت و انقلاب» با من هست و افتتاحیه انجام شد و آمدیم درس و بعد از درس مجدد باید برویم و مناسب هم نبود که درس را تعطیل کنیم علی ای حال در خدمت هستیم. و فردا اجلاس عمومی هست در مدرسه امام کاظم(ع) که انشاءاله شما دوستان هم تشریف داشته باشید خوب است البته در خود جامعه مدرسین که بانی اینگونه جلسات است اختلاف سلیقههایی هست و گاهی برخی از اعضاء ممکن است کلماتی مطرح کنند و بگویند نظر شخصی ماست در حالیکه با سیاست کلی جامعه مدرسین همخوانی ندارد که تاکید کردیم که سعی شود افراد در مصاحبههای مرتبط با جامعه مدرسین سلایق خود را ابراز نکنند انشاءاله این را رعایت بفرمایند و شورای عالی و جامعه مدرسین بتواند تمام وظائف خود را به شایستگی انجام دهد.
بحث اخلاقی: سبک زندگی اسلامی:
آبروی مؤمن: تعییر مؤمن:
روایاتی خواندیم راجع به مذمت کسی که تحقیق کند و بررسی کند و دنبال کند تا اشکالات و ضعفهایی که در افراد است را پیدا کند برای اینکه در جایی از آن استفاده کند و منتشر کند. و او را تعییر کند و تأکید شد که نزدیکترین چیزی که انسان را به کفر نزدیک میکند همین کار است. در ادامه همان بحث دو روایت است که خیلی مهم است. یکی را هفته قبل خواندیم اما امروز مجددا میخوانیم.
«عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ علیه السلام قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ الرَّجُلُ مِنْ إِخْوَانِي يَبْلُغُنِي عَنْهُ الشَّيْءُ الَّذِي أَكْرَهُهُ فَأَسْأَلُهُ عَنْ ذَلِكَ فَيُنْكِرُ ذَلِكَ وَ قَدْ أَخْبَرَنِي عَنْهُ قَوْمٌ ثِقَاتٌ فَقَالَ لِي يَا مُحَمَّدُ كَذِّبْ سَمْعَكَ وَ بَصَرَكَ عَنْ أَخِيكَ فَإِنْ شَهِدَ عِنْدَكَ خَمْسُونَ قَسَامَةً وَ قَالَ لَكَ قَوْلًا فَصَدِّقْهُ وَ كَذِّبْهُمْ لَا تُذِيعَنَّ عَلَيْهِ شَيْئاً تَشِينُهُ بِهِ وَ تَهْدِمُ بِهِ مُرُوءَتَهُ فَتَكُونَ مِنَ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ ﴿إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِيم﴾[5] »[6]
محمد بن فضیل گوید به حضرت امام موسی بن جعفر(ع) عرض کردم فدایت شوم یک شخصی از دوستان ما یک خبری از او به ما میرسد و من خوشم نمیآید و کراهت دارم که یک چنین انسان متدینی یک معصیت اینگونه مرتکب شده باشد و من میروم نزد او و از او سوال میکنم که صحت دارد یا خیر؟ ولی او منکر میشود در حالیکه این خبر را در مورد او گروهی که ثقه هم بودند برایم نقل کردند. امام فرمودند تکذیب کن سمع و بصرت را و نگو من با گوش خود شنیدم و با چشم خود دیدم و بگو اشتباه دیدم و شنیدم و اگر 50 نفر به عنوان قسامه[7] هم بود نه خبر دادند که این کار را کرده ولی خودش منکر است او را تصدیق کن و افراد قسامه را تکذیب کن. این حکم شرعی و تکلیف الهی است و یک چیزی را اشاعه نده که عیب برای برادر دینی است و جوانمردی او را از بین میبرد انجام نده و اگر این کار را کردی جزء مصادیق این آیه ﴿يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ﴾[8] هستی که خداوند فرمود گرفتار عذاب الیم میشوی.
تکلیف شخصی خود انسان است بالاخره راه دارد البته اگر از باب امر به معروف و نهی از منکر خواست باشد مخفیانه نصیحت کند و دوستانه تذکر بدهد و یا در این مورد خاص ناراحتی قلبی داشته باشد و حتی به او بفهمانیم ما از عمل تو ناراضی هستیم امر دیگری است. اما اینکه بخواهیم این مطلب مطرح شده در مورد برادر مؤمن را بپذیریم و بر اساس آن عمل کنیم ممنوع است.
روایت دوم: خیلی مهم است که حتی از این روایتی که خواندیم شاید مهم تر باشد برای جلسه بعد انشاءاله.
بحث فقهی: ادله ولایت فقیه:
گفتیم بر اساس روایت عمر بن حنظلة امام صادق(ع) در ضمن بیان حکم به آیه شریفه 58 سوره مبارکه نساء استناد کردند و مرحوم امام خمینی(ره) با توجه به همخوان بودن دو آیه 59 و 60 از همان سوره هر سه آیه را مورد بررسی قرار دادهاند. از مجموع سه آیه، دو آیه 58 و 59 را بررسی کردیم و اکنون آیه سوم که مورد استناد روایت نیز هست مورد بررسی قرار میگیرد.
گفتیم از؛
آیه اول تعمیم استفاده میشود ﴿أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْل﴾[9] یعنی در هر موردی که خواستید حکم کنید باید حکم به عدل باشد چه حکم حکومتی باشد و یا حکم قضایی باشد.
آیه دوم ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلا﴾[10] که دو فراز داشت. فراز اول اصل اطاعت از اوامر خدا و رسول و اولی الامر بود. در فراز دوم فرمود اگر نزاع پیدا کردید به خدا و رسول مراجعه کنید که گفتیم اوامری که خود پیامبر و پس از آن بر اساس روایات امامان معصوم و ولایت فقیه دارند باید اطاعت شود. در اینجا نیز منازعه اعم است که منازعهای که نیاز به اثبات و حکم قاضی باشد و یا منازعهای که نیاز به اعمال قدرت از ناحیه سلطان داشته باشد.
آیه سوم ﴿أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُريدُونَ أَنْ يَتَحاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَ يُريدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعيداً﴾[11]
آیا ندیدید کسانی را که به خیال خودشان ایمان آوردند اما وقتی یک امری پیش میآید که باید به حاکم مراجعه کنند به دنبال مراجعه به طاغوت هستند. در حالیکه مأمور شدند که کافر به طاغوت باشند.
این آیه در خود روایت هم آمده است. مجمع البیان[12] در شأن نزول میفرماید شخصی از مسلمین که خیلی با ایمان نبود لذا قرآن فرمود گمان میکنند که ایمان دارند از منافقین بود با یک یهودی اختلاف پیدا کرد بنا شد نزد یک نفر حل نزاع کنند آن یهودی گفت من پیامبر شما را قبول کردم او امین است ولی مسلمان قبول نکرد چون میدانست اگر نزد پیامبر برود نمیتواند از تطمیع و غیره استفاده کند و لذا رفتند نزد کعب بن اشرف یهودی چون این منافق با او آشنا بود و میدانست که میتواند با پول او را بخرد و به نفع خود ولو بر باطل حکم بگیرد. در اینجا آیه نازل شد. که جمع بین ایمان و تحاکم الی الطاغوت ممکن نیست در مورد مراد از آیه مرحوم امام[13] میفرماید آیه در ظهور اولیهای که دارد به معنای حاکم است. چون طاغوت صیغه مبالغه برای طغیان است. و در صورت اعراض از ظهور اولیه میگوییم اعم است از اینکه قاضی باشد یا حاکم باشد. تا اینجا بررسی سه آیه بود.
متن روایت: نکته مهم در روایت جمله «انی قد جعلته علیکم حاکما». به کسی که از شما باشد و شیعه باشد و عالم و عارف به احکام باشد مراجعه کنید که من او را حاکم بر شما قرار دادم اگر مراد از حاکم مطلق فرمانروا باشد پس امام صادق(ع) فقیه را حاکم علی الاطلاق قرار داده است و اگر گفتیم فقیه در زمان غیبت حاکم است یعنی زمامدار امور است و اگر گفتیم مراد از «انی جعلته حاکما» جعل برای قضاوت است در آن صورت ولایت فقیه از روایت به دست نمیآید بلکه امام صادق(ع) چنین شخصی را به عنوان قاضی مطرح کرده است.
دلیل بررسی سه آیه و استفاده عموم این است که بگوییم که اداره حکومت به دست فقیه است.