درس خارج فقه استاد مقتدایی
95/06/27
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ولایت فقیه (بررسی مصادیق ولایت بر مجتمع)
تذکر اخلاقی: بالندگی قرآن کریم:
امروز پانزده ماه ذیحجه و بنابر مشهور روز ولادت حضرت امام علی النقی امام هادی(ع) است. فحول علماء و محدثین و مورخین مثل مرحوم کلینی[1] ، مرحوم شیخ مفید[2] و شیخ طوسی[3] ولادت آن حضرت را چنین روزی نوشتند لذا معروف بین علماء این است. و عملا بین علماء و مؤمنین مرسوم بود که این روز را روز ولادت میگرفتند بنابراین درس را تعطیل نمیکنیم ولی اجمالا روایتی از آن حضرت میخوانیم.
معرفی اجمالی امام دهم(ع):
کنیه حضرت امام هادی امام دهم(ع) «ابا الحسن الثالث» است علی بن محمد الهادی(ع) در موقعی که پدر بزرگوارشان حضرت امام جواد(ع) علیه السلام شهید شدند 6 سال و چند ماه داشتد مانند امام جواد(ع) که هنگام شهادت امام رضا(ع) هفت ساله بود امام هادی(ع) هم سن کمی داشتند و در کودکی از نظر سن، به امامت رسیدند. برای تیمن و تبرک روایتی از ایشان نقل میکنیم.
«قَالَ: حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ السِّكِّيتِ النَّحْوِيُّ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدِ بْنِ الرِّضَا(ع): مَا بَالَ الْقُرْآنِ لَا يَزْدَادُ عَلَى النَّشْرِ وَ الدَّرْسِ إِلَّا غَضَاضَةً[4] قَالَ: إِنَّ اللَّهَ (تَعَالَى) لَمْ يَجْعَلْهُ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ وَ لَا لِنَاسٍ دُونَ نَاسٍ، فَهُوَ فِي كُلِّ زَمَانٍ جَدِيدٌ، وَ عِنْدَ كُلِّ قَوْمٍ غَضٌّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.»[5]
مرحوم شیخ طوسی در امالی آورده است؛ ابن سکیت نحوی گفت: از امام ابوالحسن علی ابن محمد ابن رضا(ع) پرسیدم این حالی که قرآن دارد خیلی عجیب است. که هرچه بیشتر خوانده میشود و هرچه بیشتر تحقیق و بررسی میشود و نشر داده میشود تر و تازگی و نو بودن آن بیشتر میشود. و کهنه نمیشود؟
قبل از بیان جواب امام هادی(ع) به ابن سکیت برای توضیح بیشتر پرسش دو نکته را متذکر میشویم:
1- از مرحوم علامه طباطبائی مفسر قرآن و صاحب تفسیر المیزان نقل میکردند که هرچه بیشتر به قرآن مراجعه میکنم مطالب جدیدتری به ذهنم میآید. هر مرحله که مطالعه میکنم در قرآن چیز جدیدی به ذهن میرسد.
2- آیتالله مکارم هم در مورد تفسیر نمونه میفرمودند بار اول که تفسیر را نوشتیم با دقت کامل و اصلاحات به چاپ رساندیم و فکر میکردیم همه نکات لازم بیان شد اما بعد از چاپ وقتی مراجعه مجدد داشتم احساس کردم نکات ظریف زیادی وجود دارد که ما بیان نکردیم و یافتیم که 120 نکته جدید را از قرآن غفلت کردم لذا تصمیم گرفتم یک بار دیگر تجدید نظر کنم و هم اکنون حدود بیست نکته را در دو جلد از تجدید نظر شده به چاپ رسیده است.
جواب امام هادی(ع) به ابن سکیت:
حضرت امام هادی(ع) در جواب ابن سکیت فرمودند خداوند این قرآن را برای زمان خاصی نازل نکرده و برای گروه خاصی هم قرآن نازل نشده است و این قرآن در هر زمانی جدید است و پیش هر قومی هم این قرآن تا روز قیامت جدید و شاداب است.
بحث فقهی:
گفتیم ولایت تشریعی سه قسم است:
1- ولایت بر تقنین و قانون گذاری و تشریع.
2- ولایت بر قضاء و فصل خصومات.
3- ولایت بر مجتمع: یعنی ولایت بر افراد دیگر و تکفل و تصدی امور آنان.
ولایت بر تقنین و ولایت بر قضاء بحث شد و در مورد ولایت بر مجتمع چند مثال مطرح کردیم:
مثال اول: ولایت بر محجورین: در این مورد از قرآن کریم نقل کردیم که فرمود اگر مدیون است باید املاء کند و کسی بنویسد و اگر مدیون سفیه یا ضعیف است و یا استطاعت بر املاء ندارد و به طور کلی محجور است ولیّ او باید این کار را بکند و املاء کند که این دین مکتوب شود که در سوره بقره[6] به طور مفصل آمده است که مسأله ولایت بر محجور را نشان میدهد.
مثال دوم: تجهیز میت: گفتیم تجهیز و تکفین و تدفین میت و نماز میت به عهده ولیّ اوست.
مثال سوم: حق قصاص: در قصاص حق قصاص برای مقتول است اما اکنون که زنده نیست نمیتواند حق خودش را استیفاء کند لذا ولیّ او باید این کار را انجام بدهد البته ولیّ مقتول در قصاص بیش از نفس نمیتواند قصاص نماید لکن در دیه میتواند بیش از یک دیه مطالبه نماید یعنی ولیّ مقتول در قتل عمد میتواند تقاضای قصاص کند که قاتل را بکشند و اگر خواست از قصاص بگذرد اختیار دارد به دیه مقدر قانع شود و یا با بیشتر از آن مصالحه کند. اگر مقتول زن و قاتل مرد باشد و یا قاتل چند نفر باشند حکم خاص خودش را دارد که در جای خودش آمده است.
مثال چهارم: یک قسم دیگر از ولایت تشریعی ولایت بر عقلاء و کل جامعه است که در قرآن هم آمده ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ﴾[7] نکته مهمی که در این آیه آمده است کلمه «أَوْلَى» است که نشان میدهد نبی نه تنها که ولیّ مؤمنین است بلکه پیامبر در تصرف امور مردم از خود آنان اولی و سزاوارتر است. و یا آیه ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ﴾[8] که خدا و پیامبر و آن مؤمنی که در حال رکوع انفاق کرده بود را ولیّ مردم قرار داده است که بحث ما در ولایت فقیه در این قسم آخر از ولایت تشریعی است یعنی ولایت بر مجتمع که همان ولایت بر ایجاد نظم و اداره حکومت است.
جهات بحث:
جهت اول: در جهت اول معنای لغوی ولایت را بحث کردیم.
جهت دوم: و جهت دوم اقسام ولایت بود که بحث کردیم.
جهت سوم: و اکنون در جهت سوم قسم سوم از ولایت تشریعی یعنی ولایت بر مجتمع محل بحث است.
بر این اساس میگوییم؛
ولایت بر مجتمع دارای مراتب و مراحلی است؛
مرحله اول: اولا و بالذات برای خداوند است یعنی هم به دلیل عقل و هم به دلیل نقل حق جعل تکلیف و ایجاد وظیفه برای افراد و اداره امور افراد برای خداوند است و کسی ولایت اینگونه بر اجتماع و افراد ندارد.
مرحله دوم: ثانیا و بالعرض و بعد از خداوند همین ولایت که مختص خداوند است به دلائلی که ثابت میکنیم خداوند میتواند تفویض کند به فردی از افراد که میپسندد خداوند پیامبر(ص) را پسندید و این ولایت بر مجتمع را به او داد به دلیل قرآن و روایات که مطرح میکنیم.
مرحله سوم: بعد به دلیل ثابت میکنیم همین ولایت که تفویض به پیامبر(ص) شده بود به امیرالمؤمنین(ع) و ائمه(ع) تفویض شد.
مرحله چهارم: در زمان غیبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که حاضر است اما غائب است و این ولایت هم مختص ایشان است و باید با دلیل ثابت کنیم که به ولی فقیه جامع الشرایط داده شده است که اگر اینها به اثبات برسد به این نتیجه میرسیم که همان کلام مرحوم امام خمینی(ره) که میفرمود ولایت فقیه ادامه ولایت الله است به اثبات خواهد رسید.
ادله ثبوت ولایت بر مجتمع برای خدا:
دلیل اول: (دلیل عقلی)
بحث اول اثبات این ولایت برای خداوند است زیرا به دلیل عقلی میدانیم و ثابت شده که ذات خداوند واجب الوجود است. و شریکی هم ندارد و تمام موجودات عالم معلول همین واجب الوجود هستند پس وقتی خداوند علت وجود همه است و بقیه موجودات ظلّ و سایه هستند و از او به وجود آمدهاند و این یک لازمه دارد و لازمهاش این است که خداوند مالک آنان است چون آنان را خلق نموده و تمام هستی که مخلوق هستند ملک خداوند هستند و میتواند برای آنان جعل تکلیف کند و اگر مالک شد یعنی تمام اختیارات در دست اوست و ملکیتش هم اعتباری نیست بلکه حقیقی است و این اختیار و ملکیت به گونهای است که میتواند این ولایت را به دیگری تفویض نماید.
دلیل دوم: (دلیل نقلی)
دلیل نقلی برای اختصاص ولایت به خداوند صوری دارد.
صورت اول: بیان برهان عقلی در نقل:
مثل همین دلیل عقلی است و همین را قرآن با دو تعبیر مختلف مطرح میکند:
1. تعبیر خالق: در دو جای قرآن تعبیر خالق اشیاء آمده است:
1. یکی در سوره مبارکه رعد میفرماید ﴿اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ﴾ که تصریح میکند خداوند خالق همه اشیاء است.
2. و دیگری در سوره مبارکه زمر فرمود ﴿اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ﴾ اطلاق آیه میگوید هر چیزی که حقیقتی در خارج دارد اطلاق شیئ بر آن میشود خواه ذوی العقول باشد خواه غیر ذوی العقول باشد و خداوند خالق همه چیزهای قابل تصور است.
2. تعبیر دوم: ربّ:
در موارد متعدد تعبیر «ربّ» فراوان آمده است و ما چند مورد را بیان میکنیم. و «ربّ» غیر از خلق است و بعد از مرحله خلق است و این را بقاء میگوییم که بعد از مرحله ایجاد است یعنی بقاء موجودات هم به دست خداوند است.
1. در قرآن کریم داریم ﴿قُلْ أَ غَيْرَ اللَّهِ أَبْغِي رَبّاً وَ هُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ﴾ آیا غیر از خدا را پروردگار خود بپذیرم در حالیکه خداوند ربّ و پرورش دهنده و نگهدارنده همه اشیاء است.
2. ﴿مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾ قرآن کریم خطاب به پیامبر میفرماید به مردم بگو من برای مأموریت رسالت پاداشی نمیخواهم بلکه پاداش من بر عهده خداوند پرورش دهنده همه موجودات همه هستی است.
3. ﴿سُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾ بزرگ است خدای پرورش دهنده موجودات هستی.
4. ﴿قَالَ بَلْ رَبُّكُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَ أَنَا عَلَى ذلِكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ﴾ گفت پروردگار شما پرورش دهنده آسمانها و زمین است که از ابتدا آنها را آفرید و شاهد این پروردگاری خداوند هستم.
5. ﴿رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا بَيْنَهُمَا﴾ خداوند پرورش دهنده آسمانها و زمین و هر موجودی است که بین آسمانها و زمین قرار دارد.
6. ﴿رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ﴾ خداوند پروردگار مشرق و مغرب است.
7. ﴿اللَّهُ لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ﴾ خدایی است که نیست غیر او خدایی و او پروردگار عرش عظیم است.
8. ﴿قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ﴾ بگو ای پیامبر پناه میبرم به پروردگار مردم.
ملاحظه میفرمایید «ربّ» در آیات متعددی تکرار شده است. مفردات راغب در بیان معنای «ربّ» میگوید «الرَّبُّ في الأصل: التربية، و هو إنشاء الشيء حالا فحالا إلى حدّ التمام»[9] یعنی کسی که پرورش میدهد و بعد از آن از حالی به حالی میکند تا به کمال برسد و «يقال رَبَّهُ، و ربّاه»[10] یعنی او را پرورش داد و به حد کمال رساند «و قيل: لأن يربّني رجل من قريش أحبّ إليّ من أن يربّني رجل من هوازن»[11] راغب در ادامه آورده است مثلی است بین اعراب که فلانی از قریش مرا تربیت کند بیشتر دوست دارم تا فلانی از قبیله هوازن مرا تربیت کند.
بنابراین «ربّ» إنماء و نمو دادن بعد از ایجاد است و تکفل به مصلحت موجودات است یعنی هر موجودی هم در وجود و هم در بقاء محتاج خداوند است پس به لازمه عقلی اگر کسی چیزی را ایجاد کرد مالک آن هم میشود و چون متعلق اوست ملک او میشود و از قرآن استفاده میکنیم که کل شیئ ممن فی السموات و ممن فی الارض مملوک خداوند هستند. و نیز خدا که ایجاد کننده اشیاء و مالک آنها بود سرپرست بقاء و پرورش دهنده آنها نیز هست.