درس خارج فقه استاد مقتدایی
95/02/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : تحلیل انفال/ انفال/ کتاب الخمس/ فقه
بیانات استاد به مناسبت میلاد امام حسین (علیهالسلام) و حضرت اباالفضل (علیهالسلام): در دعای روز میلاد حضرت اباعبدالله الحسین (علیهالسلام) دارد که: وَ عَاذَ فُطْرُسَ بِمَهْدِهِ فَنَحْنُ عَائِذُونَ بِقَبْرِه. فطرس یکی از ملائکه بود که قبلا ماموریتی داشت از طرف خداوند متعال و در انجام آن کوتاهی کرد، بنابراین بالهایش شکست و سالیانی در جزیرهای معذب بود. در زمان ولادت امام حسین (علیهالسلام) مشاهده کرد که جناب جبرئیل (سلاماللهعلیه) همراه با تعداد زیادی از ملائکه از آسمان به سوی زمین نازل شدهاند. فطرس از او پرسید جریان چیست؟ جناب جبرئیل (سلاماللهعلیه) جواب داد که ما میرویم تا از طرف خداوند متعال ولادت حضرت اباعبدالله الحسین (علیهالسلام) را به پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) تهنیت گوییم. فطرس ملک گفت: مرا نیز نزد ایشان ببر تا ایشان برایم دعا نماید شاید خداوند مرا ببخشاید. وقتی به محضر پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) رسیدند و جریان فطرس را برای ایشان گفتند حضرت فرمودند: فطرس بالهایش را به گهواره اباعبدالله الحسین (علیهالسلام) بمالد و با این کار بالهای او ترمیم گشت. انشاءالله ما نیز به مضجع شریف ایشان متوسل شویم و پناه ببریم امید است که خداوند از گناهان ما بگذرد و ما نیز مورد لطف و رحمت و مغفرت الهی واقع شویم.
امروز روز ولادت حضرت اباالفضل العباس (علیهالسلام) برادر باوفای امام حسین (علیهالسلام) است. در همین سفری که چند روز قبل به عتبات مشرف شدیم، هتل نزدیک حرم حضرت اباالفضل (علیهالسلام) بود، دوستان گفتند اول برویم به زیارت حضرت اباالفضل (علیهالسلام) و بعد به زیارت امام حسین (علیهالسلام) برویم. من قبول نکردم و گفتم: حضرت اباالفضل (علیهالسلام) برادر باوفا و بسیار باادبی برای امام حسین (علیهالسلام) بود او در تمام عمر ایشان را برادر خطاب نکرد بلکه به ایشان عرض میکرد: "یا مولای" در شط فرات نیز با لب تشنه آب ننوشید، حال اگر ما قبل از زیارت امام حسین (علیهالسلام) به زیارت ایشان برویم ایشان به نخواهند گفت که شما چه زائران بیادبی هستید؟ لذا ابتدا به زیارت حضرت اباعبدالله الحسین (علیهالسلام) مشرف شدیم.
انشاءالله به برکت این اعیاد شریفه در ماه شعبان خداوند توفیق دهد تا بتوانیم از برکات این ماه بهره ببریم و بتوانیم خود را برای ورود به ماه مبارک رمضان آماده نماییم و از شبهای قدر بهره گیریم.
توصیههای اخلاقی (وفاء به عهد) : در بحث اخلاقی که داشتیم در مورد وفاء به عهد صحبت میکردیم. در سبک زندگی اسلامی یکی از وظائف انسانها این است که اگر با هم عهدی داشتند به آن پایبند و وفادار باشند. اگر این مساله رعایت شود چقدر امنیت و آرامش در چنین اجتماعی برقرار خواهد شد.
روایاتی وجود دارد که در آنها وفاء به عهد تنزیل شده به چیزهایی که وفاء به آنها قطعی است:
ـ روایت اول: عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ: عِدَةُ الْمُؤْمِنِ نَذْرٌ لَا كَفَّارَةَ لَه.[1] وعده گذاشتن با مومن نذری است که کفاره ندارد. اگر کسی نذر کند که مثلا اگر خداوند فرزند مرا شفا داد برای خدا بر عهدهی من است که فلان عمل را انجام دهم، وفاء به این نذر در صورت تحقق آن شرط واجب است و اگر تخلف کند باید کفاره بپردازد. حضرت میفرمایند: وعدهی مومن هم مثل نذر واجبالوفاء است با این فرق که در اینجا کفاره ندارد.
ـ روایت دوم: در روایت دیگری از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) نقل شده است که ایشان فرمودند: عِدَةُ الْمُؤْمِنِ أَخْذٌ بِالْيَد.[2] در معاملات مرسوم بود (حالا هم بعضی جاها این رسم هست) که وقتی معامله قطعی و تمام شد با هم دست میدهند، این به معنای این است که تبادل قطعی و جزمی محقق شده و ثمن ملک بایع و مثمن ملک مشتری شده است. حضرت در این روایت میفرمایند وعده با مومن مثل این است که دست همدیگر را بعد از قطعی شدن معامله گرفته باشند یعنی به آن وعده باید عمل کرد و تخلف از آن جایز نیست.
ـ روایت سوم: در یک روایت باز هم از امام هشتم (علیهالسلام) نقل شده که فرمودند: إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ نَرَى مَا وَعَدْنَا عَلَيْنَا دَيْناً كَمَا صَنَعَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله).[3] ما اهلبیتی هستیم که اگر با کسی وعده کردیم آنرا به منزلهی یک دین و بدهی برای خود میدانیم. این هم یک تشبیه دیگری است.
پس سه تشبیه بیان شده برای وعده کردن با فرد دیگر: به منزلهی نذر، به منزلهی دست دادن در پایان معامله و به منزلهی دین. اگر مسلمین ملتزم باشند به این که به وعدههایشان و قرارهایشان وفا کنند و تخلف نکنند اعتماد و آرامش بسیار زیادی در جامعه برقرار خواهد شد.
توصیههای اخلاقی (اداء امانت) : در آیات قرآن کریم و روایات در کنار وفاء به عهد، مسالهی وفاء و مواظبت در امانت نیز ذکر شده است: ﴿وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ﴾[4] اگر شخصی امانتی نزد دیگری گذاشت، او باید ملتزم باشد که آنرا خوب نگهداری کند و در امانت خیانت نکند مثلا اگر کسی یک حرفی را نزد شما نقل کرد و گفت این حرف من امانت نزد شماست و آنرا برای دیگران نقل نکن، شما باید بر حفظ این امانت ملتزم باشید و نقل آن نزد دیگران، خیانت در امانت محسوب میشود. مرحوم کلینی (ره) در کافی و مرحوم مجلسی (ره) در بحار باب مستقلی به نام باب اداء الامانة قرار دادهاند.
ـ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ سَمِعْتُ الصَّادِقَ ع يَقُولُ اتَّقُوا اللَّهَ وَ عَلَيْكُمْ بِأَدَاءِ الْأَمَانَةِ إِلَى مَنِ ائْتَمَنَكُمْ فَلَوْ أَنَّ قَاتِلَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع ائْتَمَنَنِي عَلَى أَمَانَةٍ لَأَدَّيْتُهَا إِلَيْهِ.[5] حضرت در این روایت میفرمایند: حتی اگر قاتل جدم امیرالمومنین (علیهالسلام) امانتی را نزد من بگذارد من آن امانت را به او بازخواهم گرداند و در آن خیانت نمیکنم. یعنی در مورد شقیترین افراد نیز این مطلب باید رعایت شود.
ـ عَنِ الثُّمَالِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ لِشِيعَتِهِ عَلَيْكُمْ بِأَدَاءِ الْأَمَانَةِ فَوَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِيّاً لَوْ أَنَّ قَاتِلَ أَبِيَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع ائْتَمَنَنِي عَلَى السَّيْفِ الَّذِي قَتَلَهُ بِهِ لَأَدَّيْتُهُ إِلَيْه.[6] شاید بالاتر از این تاکید جا نداشته باشد، حضرت قسم یاد میکنند که اگر قاتل پدرم همان شمشیری را که با آن پدرم را به شهادت رسانده است در نزد من به امانت گذارد من آنرا به او بازخواهم گرداند.
امیدواریم انشاءالله این روایات در نفوس ملت و در نفوس ما تاثیرگذار باشد و تعهد داشته باشیم که به وعدههایمان عمل کنیم و اگر امانتی نزد ما گذاشته شد در آن خیانت نکنیم. اگر چنین سبک زندگیای در میان انسانها رایج شود دیگر مشکلی نخواهیم داشت.
(ادامه بحث فقهی) روایات طائفه چهارم : طائفه چهارم شامل روایاتی است که دلالت دارند بر این که: "هر کس زمین مواتی را احیا نماید آن زمین مال اوست" قبلا گفتیم زمینهای موات جزء انفال هستند و در این روایات حضرات معصومین (علیهمالسلام) فرمودهاند: اگر کسی چنین زمینهایی را احیا کند آن زمین مال او خواهد بود. روایات این طائفه مفصل است. صاحب وسائل (ره) این روایات را در جلد بیست و پنجم در باب اول از کتاب احیاء الموات نقل نموده است، عنوان باب این است: "بَابُ أَنَّ مَنْ أَحْيَا أَرْضاً مَوَاتاً فَهِيَ لَهُ وَ عَلَيْهِ فِي حَاصِلِهَا الزَّكَاةُ بِشَرَائِطِه" اگر زمین مواتی را احیا کرد ملک او میشود و حتی اگر محصولی از این زمین به دست آورد زکات آنرا باید بپردازد مانند کسانی که در زمین خود محصولی به دست میآورند. ما دوسه روایت را از این روایات نقل میکنیم:
ـ در روایت اول این باب یک جملهاش این است: وَ أَيُّمَا قَوْمٍ أَحْيَوْا شَيْئاً مِنَ الْأَرْضِ أَوْ عَمِلُوهُ (یعنی در آن زمین کار کنند تا احیاء شود) فَهُمْ أَحَقُّ بِهَا وَ هِيَ لَهُمْ.[7]
ـ روایت چهارم باب: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ: أَيُّمَا قَوْمٍ أَحْيَوْا شَيْئاً مِنَ الْأَرْضِ وَ عَمَرُوهَا فَهُمْ أَحَقُّ بِهَا وَ هِيَ لَهُمْ.[8]
ـ روایت دیگر: عَنْ زُرَارَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ أَبِي بَصِيرٍ وَ فُضَيْلٍ (بن یسار) وَ بُكَيْرٍ (بن اعین) وَ حُمْرَانَ وَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیهماالسلام) قَالا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله): مَنْ أَحْيَا أَرْضاً مَوَاتاً فَهِيَ لَهُ.[9]
این روایات اطلاق هم دارند و مخصوص شیعیان هم نیستند یعنی حتی اگر اهل سنت یا اهل ذمه هم احیا کنند مالک زمین میشوند، البته در مورد کفار شاید یک منعی نسبت به آنها باشد.
مجموعه روایاتی که از آنها تحلیل فهمیده میشود این چند طائفهای است که ذکر کردیم.
معرفی اقوال در مساله: اقوال نیز گفتیم مختلف است: 1. قول اول که قول مشهور هم هست این است که: جمیع انفال در زمان غیبت برای شیعیان تحلیل شده است و برای آنان مباح است. دلیلشان همین روایات مطلق است. 2. قول دوم که مثل شیخ مفید (ره) قائل به آن شدهاند این است که: از انفال خصوص مناکح تحلیل شده است. قبلا گفتیم در جنگی که بدون اذن امام (علیهالسلام) انجام شده باشد، غنائم حاصله جزء انفال خواهد بود. در میان این غنائم کنیزانی وجود داشته است که به اسارت گرفته شده بودند. ائمه اطهار (علیهمالسلام) این کنیزان را برای شیعیان حلال نمودند. البته شیعیان اینها را خریداری میکردهاند ولی استمتاع از آنها حلال خواهد بود. 3. قول سوم: علاوه بر مناکح که برای طیب ولادت تحلیل شده است، تجارات (برای طیب طعام) و مساکن (برای صحت عبادات) نیز تحلیل شدهاند.
نظر استاد: به نظر میرسد قول اول بر دو قول دیگر ترجیح دارد؛ زیرا: روایاتی که خصوص مناکح را تحلیل مینمایند با روایاتی که جمیع انفال را به طور مطلق تحلیل نمودهاند تعارضی ندارند چون هردو مثبِتین هستند. روایات تحلیل مناکح، حلیت غیرمناکح را نفی نمیکنند و دلالت بر حصر حلیت در مناکح نمیکنند و مفهوم ندارند. همچنین روایاتی که تجارات و مساکن را تحلیل میکنند نیز چنین هستند. بنابراین به اطلاق روایات مطلقه اخذ مینماییم و لذا دلیلی وجود ندارد که حلیت را منحصر در مناکح یا در مناکح و تجارات و مساکن بدانیم. مخصوصا روایات طائفه چهارم که با صراحت میفرماید: (فهی له) یعنی آن زمینی که احیا شده مال اوست که شاید بتوان گفت این روایات بر روایاتی که میفرماید: (الانفال لنا) حکومت دارند. البته درست است که در روایات مطلقه روایات ضعیف السند نیز وجود دارد ولی این ضعف منجبر به عمل اصحاب است همچنانکه شیخ (ره) و صاحب جواهر (ره) ادعای اجماع نمودهاند.
نکته: در مورد بعضی موارد از انفال روایات مخالف تحلیل نیز وجود دارد مثلا در مورد "میراث من لاوارث له" در روایت آمده است که بین فقراء تقسیم شود و به دلیل همین روایات مخالف، در این موارد احتیاط کردهاند. در مورد چنین مواردی بعدا بحث خواهیم نمود.