درس خارج فقه استاد مقتدایی
95/02/20
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : تحلیل انفال/ انفال/ کتاب الخمس/ فقه
بحث در حکم انفال بود. بعد از اینکه با آیات و روایات ثابت شد که انفال ملک پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) و بعد از ایشان ملک ائمه اطهار (علیهمالسلام) است در این مطلب وارد شدیم که آیا اجازه تصرف در انفال داده شده یا نه؟ گفتیم: اگر در موردی شک کنیم آیا اجازه داده شده یا نه اصل عدم جواز تصرف است؛ زیرا این اموال ملک ائمه اطهار (علیهمالسلام) هستند و تصرف در مال غیر بدون اذن او بالضرورة جایز نیست.
بیان اقوال در مسأله: گفتیم اقوالی در این مساله وجود دارد:
قول اول: یک قول تحلیل تصرف است مطلقا. یعنی تصرف در هر 9قسم انفال جایز است و آنهم به صورتی است که ملکیت حاصل میشود نه فقط اباحه تصرف.
قول دوم: در مقابل قولی هست مبنی بر عدم تحلیل مطلقا، قائلین به این قول میگویند روایات تحلیل اعتبار ندارند و همه آنها را کنار میگذارند.
قول سوم: یک قول این بود که در سه قسم اجازه دادهاند یعنی: مناکح، مکاسب و مساکن. برای این که فرزندانی که از ازدواج شیعیان با کنیزان به دنیا میآیند طیب مولد داشته باشند، اموالی که از تجارت در انفال به دست میآورند حلال باشد و همینطور عباداتی که در اراضی انفال انجام میدهند صحیح باشد و در زمین غصبی ادا نشوند.
قول چهارم: مرحوم مفید (ره) قائل شدند که فقط مناکح از طرف ائمه اطهار (علیهمالسلام) تحلیل شده است. 5. مرحوم محقق همدانی (ره) تفصیل دادند بین مواردی که سیره مسلمین این بوده که در آنها تصرف میکردهاند مثل اراضی، در این موارد قائل به تحلیل و جواز تصرف شدند و بین مواردی که چنین سیرهای وجود نداشته است مثل صفوه، اموال ملوک و میراث من لاوارث له که در این موارد تحلیل را قبول نکردهاند. 6. مرحوم محقق نراقی (ره) هم تفصیل دیگری داشتند که گفته شد.
بیان طوائف روایات مساله : همچنین گفتیم منشا اختلاف این اقوال، اختلاف در مفاد روایات این مساله است که چند طایفه هستند:
ادامه روایات طائفه اول : این طایفه از روایات دلالت بر تحلیل مطلق دارد. چند روایت از این طایفه قبلا بیان شد و چند روایت دیگر از این دسته باقی مانده که در این جلسه بیان میکنیم:
ـ روایت 9 از باب 4 از ابواب انفال وسائلالشیعه: عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي عُمَارَةَ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ النَّصْرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنَّ لَنَا أَمْوَالًا مِنْ غَلَّاتٍ وَ تِجَارَاتٍ وَ نَحْوِ ذَلِكَ وَ قَدْ عَلِمْتُ أَنَّ لَكَ فِيهَا حَقّاً قَالَ فَلِمَ أَحْلَلْنَا إِذاً لِشِيعَتِنَا إِلَّا لِتَطِيبَ وِلَادَتُهُمْ وَ كُلُّ مَنْ وَالَى آبَائِي فَهُوَ فِي حِلٍّ مِمَّا فِي أَيْدِيهِمْ مِنْ حَقِّنَا فَلْيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ.[1]
مراد از کسانی که پدران من را دوست بدارند شیعیان هستند یعنی این اموال برای شیعیان ما حلال است. اطلاق ما فی ایدیهم من حقنا هم شامل خمس میشود و هم شامل انفال، اما در مورد خمس قبلا گفتیم معارض شدید وجود دارد که امام (علیهالسلام) تهدید فرمودند هرکس حق ما را ندهد حرام است و معاقب است و ... پس خمس مطلبش فرق میکند، اما در مورد انفال این روایات میگویند: ما این اموال را برای شیعیان تحلیل نمودهایم.
روایت دیگر از این طائفه روایت 14 همین باب در وسائلالشیعه است: عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ النَّصْرِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع فَجَلَسْتُ عِنْدَهُ فَإِذَا نَجِيَّةُ قَدِ اسْتَأْذَنَ عَلَيْهِ فَأَذِنَ لَهُ فَدَخَلَ فَجَثَا (یعنی به صورت دوزانو نشست) عَلَى رُكْبَتَيْهِ ثُمَّ قَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَكَ عَنْ مَسْأَلَةٍ وَ اللَّهِ مَا أُرِيدُ بِهَا إِلَّا فَكَاكَ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ فَكَأَنَّهُ رَقَ لَهُ فَاسْتَوَى جَالِساً (مثلا قبلا تکیه داده بودند و بعد از گفتهی نجیة بدون تکیه دادن نشستند) فَقَالَ يَا نَجِيَّةُ سَلْنِي فَلَا تَسْأَلُنِي عَنْ شَيْءٍ إِلَّا أَخْبَرْتُكَ بِهِ قَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا تَقُولُ فِي فُلَانٍ وَ فُلَانٍ قَالَ يَا نَجِيَّةُ إِنَّ لَنَا الْخُمُسَ فِي كِتَابِ اللَّهِ- وَ لَنَا الْأَنْفَالَ وَ لَنَا صَفْوَ الْمَالِ (برگزیدهی غنایم) وَ هُمَا وَ اللَّهِ أَوَّلُ مَنْ ظَلَمَنَا حَقَّنَا فِي كِتَابِ اللَّهِ- إِلَى أَنْ قَالَ
(صاحب وسائل (ره) این قسمت از روایت را نقل ننمودهاند که راوی میگوید: امام (علیهالسلام) وقتی این مطلب را فرمودند من ناراحت شدم و گفتم: «إنا لله و إنا إلیه راجعون هلکنا ورب الکعبة» بعد امام (علیهالسلام) از محلی که نشسته بودند رفتند رو به قبله نشستند و دستها را به دعا بلند کردند ولی من نمیشنیدم که ایشان چه دعایی میفرمودند، همین قدر شنیدم که در ضمن دعاهایشان این جمله را فرمودند:) اللَّهُمَّ إِنَّا قَدْ أَحْلَلْنَا ذَلِكَ لِشِيعَتِنَا قَالَ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَيْنَا بِوَجْهِهِ فَقَالَ يَا نَجِيَّةُ مَا عَلَى فِطْرَةِ إِبْرَاهِيمَ غَيْرُنَا وَ غَيْرُ شِيعَتِنَا.[2] خب اول روایت این بود که خداوند خمس و انفال را برای ما قرار داده ولی اینها به ما ظلم کردند و مانع شدند بعد فرمودهاند: ما این حقوقمان را برای شیعیان خود حلال نمودیم؛ پس این روایت نیز دلالت بر تحلیل مطلق انفال دارد.
روایات طائفه دوم: طائفه دوم روایاتی هستند که بر تحلیل خصوص مناکح دلالت دارند. روایات این طائفه عبارتند از روایات 10، 15 و 20 از همان باب چهارم:
روایت دهم از باب چهارم: عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ بُرَيْدٍ عَنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ وَجَدَ بَرْدَ حُبِّنَا فِي كَبِدِهِ فَلْيَحْمَدِ اللَّهَ عَلَى أَوَّلِ النِّعَمِ قَالَ قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا أَوَّلُ النِّعَمِ قَالَ طِيبُ الْوِلَادَةِ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع- قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع لِفَاطِمَةَ ع- أَحِلِّي نَصِيبَكِ مِنَ الْفَيْءِ لآِبَاءِ شِيعَتِنَا لِيَطِيبُوا ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّا أَحْلَلْنَا أُمَّهَاتِ شِيعَتِنَا لآِبَائِهِمْ لِيَطِيبُوا.[3] یعنی کنیزانی که اسیر شدهاند و مسلمین آنها را در اختیار دارند و آنها را وطی میکنند و فرزندانی از آنها متولد میشوند، ما اینها را حلال نمودهایم.
ـ روایت پانزدهم از باب چهارم: عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ (علیهالسلام) حَلَّلَهُمْ مِنَ الْخُمُسِ يَعْنِي الشِّيعَةَ لِيَطِيبَ مَوْلِدُهُمْ.[4]
نکته : درست است که در متن این روایت و روایات مانند آن تنها خمس تحلیل شده است ولی از اینها عمومیت میفهند یعنی خمس خصوصیتی ندارد و به عنوان مثال ذکر شده است، در واقع مساله اصلی همان طیب مولد است حال چه آن کنیز به عنوان خمس حق ائمه اطهار (علیهمالسلام) باشد و چه به عنوان انفال و در هر دو صورت ایشان این حق خویش را برای شیعیان تحلیل نمودهاند تا مولد آنان پاک باشد. علاوه بر اینکه از طریق اولویت نیز تحلیل انفال را میتوان از روایات تحلیل خمس برداشت نمود به این بیان که: وقتی خمس که در اموال خاصی وجود دارد و ائمه (علیهمالسلام) از آن سهم دارند، توسط ایشان تحلیل شده است پس انفال که در اموال عمومی است به طریق اولی تحلیل شده است. بنابراین همهی حق خویش را برای شیعیان تحلیل فرمودهاند چه به عنوان خمس باشد چه به عنوان انفال.
روایات طائفه سوم : این روایات، روایاتی هستند که دلالت بر تحلیل خصوص اراضی دارند.
روایت دوازدهم از باب چهارم: عَنْ أَبِي سَيَّارٍ مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ فِي حَدِيثٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي كُنْتُ وُلِّيتُ الْغَوْصَ (متولی این شدهام که در دریا غواصی کنم و متاعی به دست آوردم) فَأَصَبْتُ أَرْبَعَمِائَةِ أَلْفِ دِرْهَمٍ وَ قَدْ جِئْتُ بِخُمُسِهَا ثَمَانِينَ أَلْفَ دِرْهَمٍ وَ كَرِهْتُ أَنْ أَحْبِسَهَا عَنْكَ وَ أَعْرِضَ لَهَا وَ هِيَ حَقُّكَ الَّذِي جَعَلَ اللَّهُ تَعَالَى لَكَ فِي أَمْوَالِنَا فَقَالَ وَ مَا لَنَا مِنَ الْأَرْضِ وَ مَا أَخْرَجَ اللَّهُ مِنْهَا إِلَّا الْخُمُسُ يَا أَبَا سَيَّارٍ الْأَرْضُ كُلُّهَا لَنَا فَمَا أَخْرَجَ اللَّهُ مِنْهَا مِنْ شَيْءٍ فَهُوَ لَنَا قَالَ قُلْتُ: لَهُ أَنَا أَحْمِلُ إِلَيْكَ الْمَالَ كُلَّهُ فَقَالَ لِي يَا أَبَا سَيَّارٍ قَدْ طَيَّبْنَاهُ لَكَ وَ حَلَّلْنَاكَ مِنْهُ فَضُمَّ إِلَيْكَ مَالَكَ (اینها را به بقیهی اموالت ضمیمه کن و در همهاش تصرف کن) وَ كُلُّ مَا كَانَ فِي أَيْدِي شِيعَتِنَا مِنَ الْأَرْضِ فَهُمْ فِيهِ مُحَلَّلُونَ وَ مُحَلَّلٌ لَهُمْ ذَلِكَ إِلَى أَنْ يَقُومَ قَائِمُنَا- فَيَجْبِيَهُمْ طَسْقَ مَا كَانَ فِي أَيْدِي سِوَاهُمْ (به آنها اجاره میدهد و خراج را از آنها دریافت میدارد) فَإِنَّ كَسْبَهُمْ مِنَ الْأَرْضِ حَرَامٌ عَلَيْهِمْ حَتَّى يَقُومَ قَائِمُنَا- فَيَأْخُذَ الْأَرْضَ مِنْ أَيْدِيهِمْ وَ يُخْرِجَهُمْ مِنْهَا صَغَرَةً.[5]
روایت هفدهم از باب چهارم: عَنْ يُونُسَ بْنِ ظَبْيَانَ أَوِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مَا لَكُمْ مِنْ هَذِهِ الْأَرْضِ فَتَبَسَّمَ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ جَبْرَئِيلَ- وَ أَمَرَهُ أَنْ يَخْرِقَ بِإِبْهَامِهِ ثَمَانِيَةَ أَنْهَارٍ فِي الْأَرْضِ مِنْهَا سَيْحَانُ وَ جَيْحَانُ وَ هُوَ نَهَرُ بَلْخٍ- وَ الْخشوعُ وَ هُوَ نَهَرُ الشَّاشِ- وَ مِهْرَانُ وَ هُوَ نَهَرُ الْهِنْدِ- وَ نِيلُ مِصْرَ وَ دِجْلَةُ وَ الْفُرَاتُ- فَمَا سَقَتْ أَوْ أَسْقَتْ فَهُوَ لَنَا وَ مَا كَانَ لَنَا فَهُوَ لِشِيعَتِنَا وَ لَيْسَ لِعَدُوِّنَا مِنْهُ شَيْءٌ إِلَّا مَا غَصَبَ عَلَيْه[6] دشمنان ما حق تصرف در زمین را ندارند مگر به صورت غصب کردن زمین.
اینها تعدادی از روایات در مورد تحلیل انفال است و باید طوائف مختلف این روایات را بررسی کنیم تا ببینیم آیا قول به تحلیل مطلق از آنها برداشت میشود یا این که باید تفصیل قائل شویم.