درس خارج فقه استاد مقتدایی

94/08/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: كتاب الخمس (مورد مصرف خمس مال حلال مخلوط به حرام)

بحث اخلاقی: اصلاح ذات البین؛

در ادامه بحث اخلاقی که داشتیم در رابطه با سبک زندگی انسانی،اسلامی؛ در مورد وظایف مسلمانان در معاشرت با یکدیگر مطالبی گفته شد.

یکی از وظایف بسیار مهم مسلمانان اصلاح بین الناس است که در اختلافات نباید مسلمانان بی تفاوت باشند بلکه باید طوری عمل کنند که اخوت و صمیمیت برقرار باشد.

دستور به اصلاح ذات البین در قرآن:

در قرآن کریم در سوره انفال می‌فرماید: ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾[1]

ای پیامبر از تو در مورد انفال می‌پرسند بگو انفال مال خدا و پیامبر است. از خدا بترسید و نزاع نکنید (و اگر نزاع شد) اصلاح کنید و این حرف را از خدا و رسول بشنویدتا اختلاف نماند؛ اگر ایمان به خدا دارید .

در آیه دیگر دارد ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾[2] مؤمنین برادران هم هستند پس (اگر اختلاف و کدورتی پیش آمد بین برادرانتان صمیمیت ایجاد کنید و با تقوی باشید شاید مورد رحمت خدا قرار گیرید.

این نشانه اهمیت اصلاح است که کدورت و دشمنی نماند و هرچه زودتر برطرف شود.

دستور به اصلاح ذات البین در روایات:

در روایات تاکید بالایی روی قضیه اصلاح ذات البین شده است.

«و من وصية له عليه السلام للحسن و الحسين عليهما السلام لما ضربه ابن ملجم لعنه الله» جزء وصیت‌های حضرت امیرالمؤمنین (ع) به حضرت امام حسن(ع) و امام حسین(ع) درآن ایامی‌که در حال نماز با ضربه ابن ملجم مجروح شده بود ؛است که فرمود : «أُوصِيكُمَا وَ جَمِيعَ وَلَدِي وَ أَهْلِي وَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِكُمْ وَ صَلَاحِ ذَاتِ بَيْنِكُمْ فَإِنِّي سَمِعْتُ جَدَّكُمَا صلى الله عليه وآله يَقُولُ صَلَاحُ ذَاتِ الْبَيْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ»[3] وصیت می‌کنم شما و همه اولاد و اهل و همه کسانی که این سخنم به آنها می‌رسد را به تقوای خداوند. و نظم در امور. و اصلاح ذات بین. که از رسول خدا (ص)شنیدم که می‌فرمود: اصلاح ذات البین از عموم نمازها و روزه‌ها افضل است.

مرحوم شیخ طوسی می‌فرماید نمازهای مستحبی مراد است .گرچه روایت اطلاق دارد اما ایشان می‌فرماید اصلاح ذات البین از همه نمازهای مستحبی نظیر نماز اول ماه یا نوافل یومیه و یا نوافل لیلیه و نمازهای شب‌ها و روزهای اعیاد و یا وفیات و هرگونه نماز مستحبی مهم‌تر است.

روایتی از امام صادق نقل شده «وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ أَبِي طَلْحَةَ عَنْ حَبِيبٍ الْأَحْوَلِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(ع) يَقُولُ صَدَقَةٌ يُحِبُّهَا اللَّهُ إِصْلَاحٌ بَيْنَ النَّاسِ إِذَا تَفَاسَدُوا وَ تَقَارُبٌ بَيْنَهُمْ إِذَا تَبَاعَدُوا.»[4] [5]

حبیب احول گفت از حضرت امام صادق(ع) شنیدم که فرمود یکی از صدقاتی که خداوند آن را دوست می‌دارد اصلاح بین الناس است زمانی که بین آنان فساد پیش آید و نزدیک ساختن آنان به هم زمانی که از هم دور شده باشند. ملاحظه می‌فرمائید اصلاح ذات البین حکم محبوبترین صدقه نزد خداوند را دارد.

روایت ابوحنیفه سابق الحاج «وَ بِالْإِسْنَادِ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي حَنِيفَةَ سَابِقِ الْحَاجِّ قَالَ: مَرَّ بِنَا الْمُفَضَّلُ وَ أَنَا وَ خَتَنِي نَتَشَاجَرُ فِي مِيرَاثٍ فَوَقَفَ عَلَيْنَا سَاعَةً ثُمَّ قَالَ تَعَالَوْا إِلَى الْمَنْزِلِ فَأَتَيْنَاهُ فَأَصْلَحَ بَيْنَنَا بِأَرْبَعِمِائَةِ دِرْهَمٍ فَدَفَعَهَا إِلَيْنَا مِنْ عِنْدِهِ حَتَّى إِذَا اسْتَوْثَقَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنَّا مِنْ صَاحِبِهِ قَالَ أَمَا إِنَّهَا لَيْسَتْ مِنْ مَالِي وَ لَكِنْ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(ع) أَمَرَنِي إِذَا تَنَازَعَ رَجُلَانِ مِنْ أَصْحَابِنَا فِي شَيْ‌ءٍ أَنْ أُصْلِحَ بَيْنَهُمَا وَ أَفْتَدِيَ بِهَا مِنْ مَالِهِ فَهَذَا مِنْ مَالِ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع).»[6] [7]

شخصی به نام ابوحنیفه که هرسال مکه مشرف می‌شد و شاید چون حیوان سریعی داشت در مسیر از همه جلو می‌افتاد می‌گوید : من با یکی از بستگانم (داماد یا شوهر خواهر البته به مطلق فامیل سببی هم ختن گفته شد ) درگیر مشاجره لفظی شدیم مفضل بن عمر یکی از شاگردان امام صادق(ع) مسیرش به ما برخورد کرد ساعتی ایستاد و به مشاجرات ما گوش داد سپس خطاب به ما گفت همراه من به منزل بیائید و ما در منزلش حاضر شدیم؛ بین ما به چهارصد درهم مصالحه ایجاد کرد و خودش آن چهارصد درهم را به ما پرداخت. و دستور داد که از یکدیگر وثیقه‌ای بگیریم(مثلا قراردادی بنویسیم ) که با یکدیگر نزاع و اختلاف نکنیم و ما نیز تعهداتی به هم دادیم و آشتی کردیم و از هم راضی شدیم. سپس خطاب به ما گفت: این پولی که به شما دادم از خودم نیست بلکه مولایم حضرت امام صادق(ع) دستور دادند که اگر دیدی بین شیعیان ما اختلافی هست از پول من خرج کن و بین آنان اصلاح نما این پولی که به شما دادم از مال حضرت امام صادق(ع) است.

نتیجه: این می‌شود که از سهم امام هم می‌شود در این راه صرف نمود.

پس اهمیت مطلب تا جایی است که در قرآن و در روایات تا این حد سفارش شده است.

امیدواریم نزاع و فسادی پیش نیاید و اگر دیدیم در موردی پیش آمد انسان سعی کند تا آن را برطرف نماید.

بحث فقهی: مورد مصرف خمس مال حلال مخلوط به حرام:

در بحث مال حلال مختلط به حرام گفتیم سه قول مطرح است

قول اول: گفتیم مصرف خمس مال حلال مخلوط به حرام طبق نظر مشهور مانند بقیه موارد وجوب خمس است.

دلیل آن را هم گفتیم روایت معتبره عمار بن مروان[8] بود که همه موارد را در یک ردیف ذکر نموده بود و وحدت سیاق داشت.

روایت سکونی[9] [10] معارض با این روایت بود که فرمود تتصدق بخمسها که یا قابل جمع بود. و یا اینکه تعارض پیدا می‌کرد که گفتیم ظهور روایت عمار[11] ترجیح داشت. در نتیجه مورد مصرف خمس مال حلال مخلوط به حرام همانند دیگر موارد مصرف خمس است.

قول دوم: صاحب مدارک گفته بود خمس مال حلال مخلوط به حرام همانند صدقه است. و ما جواب دادیم و قول دوم رد شد.

قول سوم: آقارضا همدانی فرمود تخییر دارد.

دلیل قول سوم: ایشان این دو روایت را اینگونه برداشت نمودند که روایت عمار را می‌فرماید صحیح است اما خمس اینجا با خمس بقیه فرق می‌کند به اینکه به مجرد اینکه ربح بدست آمد و مازاد بر مؤونه شد خمس بر عین تعلق می‌گیرد و مشترک با سادات می‌شود ولی در خمس مال مخلوط به حرام به مجرد اینکه حرام مخلوط شد و خمس واجب شد نمی‌توانیم بگوییم مشترک با سادات شد پس خمسی که اینجا می‌دهم بعنوان مطهر مال است و اگر من توانستم از راه دیگری مال را تطهیر نمایم به این صورت که مجموع مال را به فقیری می‌دهم لذا مال حرام هم به ملکیت فقیر در می‌آید و بعد با یکدیگر مصالحه می‌کنیم مثلا یک پنجم از آن فقیر می‌شود و بقیه برای من.

در رابطه با روایت سکونی[12] [13] هم که امام فرمود «تصدق بخمس ماله» و امر است و امر ظهور در وجوب دارد لکن این امر در مقام توهم حظر است و دلالت بر وجوب ندارد به اینکه مال حرامی وارد این مال شده که بر من حرام است تصرف در این مال و در چنین مواردی اگر امر آمد معنای آن این نیست که واجب است صدقه بدهی تا منع برداشته شود و تصرف مباح باشد بلکه از راه مصالحه که دیروز توضیح دادیم نیز می‌تواند منع تصرف را بردارد.

خلاصه استدلال: دو روایت داریم که هیچکدام تعین در آن نیست که بگوید یجب الخمس و روایت اول(عمار) در مقام جواز است و روایت دوم(سکونی) در مقام توهم حظر است. روایت عمار می‌فرماید «فیه الخمس» و ظهور آن یعنی مانند بقیه موارد خمس است. در روایت دوم فرمود یک پنجم آن را به فقرا به عنوان صدقه بده. در نتیجه بین خمس و صدقه با مصالحه مخیر است.

مناقشه در دلیل قول سوم:

در جواب می‌گوییم اما روایت اول که گفتید دلیل بر تعین وجوب خمس نیست می‌گوییم مال مردم است با چه مجوزی مال مردم را صدقه می‌دهی؟ نمی‌توانید آن را صدقه بدهی. بله در اموال مجهول المالک بهترین راه برای رساندن مال به مالک دادن صدقه آن مال است. بنابراین مجوزی برای دادن صدقه ندارد اطلاقات آن ادله برای جاهایی است که مشخص است و متمیز است.

بنابراین آن روایت ظهور دارد در وجوب خمس معینا.

اما روایت سکونی[14] [15] که فرمودند امر در مقام توهم حظر است می‌گوییم اصلا چنین چیزی نداریم زیرا می‌دانم مالی در مال من وارد شده که حرام بوده پس این شخص یقین دارد که تصرف او در این مال حرام است و در مقام چاره جویی از امام است که امام می‌فرماید صدقه بده و کاری به حظر و توهم حظر ندارد. بلکه دلالت بر وجوب دارد.

پس دو روایت که از نظر سند مساوی هستند باهم تعارض دارند و در رفع تعارض ظهور روایت عمار[16] در خمس اقوی است و باید به سادات داده شود. و ظهور روایت سکونی را هم حمل می‌کنیم بر معنای جامع یعنی مالی که به قصد قربت داده می‌شود که شامل خمس هم می‌شود.


[1] انفال/سوره8، آیه1.
[2] حجرات/سوره49، آیه10.
[3] نهج البلاغه، سیدرضی، ص361، نامه47، موسسه نهج البلاغه.
[4] وسائل الشیعة، حرعاملی، ج18، ص439، کتاب الصلح، باب1، ح2، آل‌البیت.
[5] کافی، شیخ کلینی، ج2، ص209، ح1، دارالکتب الاسلامیة.
[6] وسائل الشیعة، حرعاملی، ج18، ص440، کتاب الصلح، باب1، ح4، آل‌البیت.
[7] کافی، شیخ کلینی، ج2، ص209، ح4، دارالکتب الاسلامیة.
[8] وسائل الشیعة، حرعاملی، ج9، ص494، ابواب مایجب الخمس، باب3، ح6، آل‌البیت.
[9] وسائل الشیعة، حرعاملی، ج9، ص506، ابواب مایجب الخمس، باب10، ح4، آل‌البیت.
[10] کافی، شیخ کلینی، ج5، ص125، ح5، دارالکتب الاسلامیة.
[11] وسائل الشیعة، حرعاملی، ج9، ص494، ابواب مایجب الخمس، باب3، ح6، آل‌البیت.
[12] وسائل الشیعة، حرعاملی، ج9، ص506، ابواب مایجب الخمس، باب10، ح4، آل‌البیت.
[13] کافی، شیخ کلینی، ج5، ص125، ح5، دارالکتب الاسلامیة.
[14] وسائل الشیعة، حرعاملی، ج9، ص506، ابواب مایجب الخمس، باب10، ح4، آل‌البیت.
[15] کافی، شیخ کلینی، ج5، ص125، ح5، دارالکتب الاسلامیة.
[16] وسائل الشیعة، حرعاملی، ج9، ص494، ابواب مایجب الخمس، باب3، ح6، آل‌البیت.