درس خارج فقه استاد مقتدایی

94/07/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: كتاب الخمس (زمان تعلق وجوب خمس درفاضل مؤونه)

تذکری کوتاه: روز بسیار مبارکی است و روز عرفه است شیخ عباس قمی می‌فرماید این روز از اعیاد عظیمه است گرچه بنام عید خوانده نشده است روزی است که خداوند بندگانش را به دعا خواندن و درخواست کردن و نیز اطاعت از اوامر او دعوت کرد. و امروز شیطان ضعیف است. امیدواریم توفیق انجام اعمال و دعاهای امروز به خصوص دعای عرفه را داشته باشیم.

بحث اخلاقی: راهنمائی برادر مؤمن:

در مورد روشی که انسان باید از اسلام بدست بیاورد و در زندگی پیاده کند و معاشرت‌هایی که مومنین با یکدیگر دارند چه روشی باید داشته باشند و در برخوردها چه حقوقی نسبت به هم دارند؛ ابواب مختلفی از موضوعات گوناگون در کتب روائی داریم که در طول هفته‌ها برخی از موضوعات مربوط به سبک زندگی بررسی شد.

یکی از آن باب‌ها «باب نصیحة المومن» است که روایاتی دارد و در ذیل مرور می‌کنیم.

«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبَانٍ عَنْ عِيسَى بْنِ أَبِي مَنْصُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: يَجِبُ لِلْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ أَنْ يُنَاصِحَهُ.»[1] [2]

عیسی بن ابی منصور گوید حضرت امام صادق(ع) فرمود: تکلیف است بر مومن نسبت به برادر دینی‌اش، که او را نصیحت و راهنمایی و ارشاد کند.

مرحوم مجلسی در ذیل روایت می‌فرماید: «1-و المراد بنصيحة المؤمن للمؤمن إرشاده إلى مصالح دينه و دنياه، 2-و تعليمه إذا كان جاهلا 3-و تنبيهه إذا كان غافلا 4-و الذب عنه و عن أعراضه إذا كان ضعيفا، 5-و توقيره في صغره و كبره. 6-و ترك حسده و غشه 7-و دفع الضرر عنه، 8-و جلب النفع إليه، 9-و لو لم يقبل النصيحة سلك به طريق الرفق حتى يقبلها،»[3]

مرحوم مجلسی می‌فرماید 1-مراد از نصیحت مومن ارشاد و هدایت او به آنچه که مصلحت دین و دنیای اوست. نه تنها که راهنمای دینی اوست بلکه اگر در امور دنیائی هم دید دارد اشتباه می‌رود باید برایش خیرخواهی کند و او را از افتادن در اشتباه برحذر بدارد. 2-و اگر می‌بیند جاهل است او را تعلیم دهد. 3-و اگر غافل است و این روشی که دارد عاقبت به خیری ندارد؛ او را متوجه سازد. 4-و اگر ضعیف است و کسی که دشمنی با او دارد و می‌خواهد به او آزار برساند از او و از ناموس او و آبرو و حیثیت او دفاع کند گذارد. 5-و نسبت به او احترام بگذارد حتی اگر بچه باشد. 6-و نسبت به او حسد نورزد و در معاملات با او غش ننماید 7-و ضرر را از او دفع نماید 8-و نفع را به سوی او متوجه سازد. 9-و اگر دید انسانی است که زیر بار نصیحت نمی‌رود روش نصیحت و خیرخواهی را عوض کند تا اینکه قبول نماید یعنی نصیحت لازم است حتی اگر دیدیم قبول نمی‌کند باید از روش‌های مختلف استفاده کنیم تا بپذیرد.

«وَ عَنْهُمْ عَنْ أَحْمَدَ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: يَجِبُ لِلْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ النَّصِيحَةُ لَهُ فِي الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِيبِ.»[4] [5]

معاویة بن وهب گوید؛ حضرت امام صادق(ع) فرمود: واجب است بر مومن نصیحت مومن در حضور و در غیاب او و نصیحت در غیاب این است که مواظب باشی که غیبت او را نکنند و تهمتی به او نزنند. ملاحظه می‌فرمائید در این روایت توسعه داده و فرمود باید هم در حضور و هم در غیاب از مؤمن دفاع شود حتی کلمه «مغیب» می‌رساند که اگر برادر مؤمنش در یک شهر دیگر بود و او دانست که برادر مؤمنش گرفتاری پیدا کرده است باید برایش خیرخواهی کند.

«وَ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) لِيَنْصَحِ الرَّجُلُ مِنْكُمْ أَخَاهُ كَنَصِيحَتِهِ لِنَفْسِهِ.»[6] [7]

جابر گوید حضرت امام باقر(ع) فرمود؛ رسول‌الله(ص) فرمود: انسان باید نصیحت کند برادر دینی‌اش را همان‌گونه که برای خودش خیرخواهی دارد.

و در روایتی دیگر در مورد پاداش خیرخواهی آمده است،

«وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِنَّ أَعْظَمَ النَّاسِ مَنْزِلَةً عِنْدَاللَّهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَمْشَاهُمْ فِي أَرْضِهِ بِالنَّصِيحَةِ لِخَلْقِهِ.»[8] [9]

سکونی گوید حضرت امام صادق(ع) فرمود، رسول‌الله(ص) فرمود: کسی که بیشترین قدم را برای نصیحت مؤمن بردارد، منزلت بالاتری در روز قیامت نزد خداوند دارد.

«وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ سُفْيَانَ بْنِ عُيَيْنَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(ع) يَقُولُ عَلَيْكُمْ بِالنُّصْحِ لِلَّهِ فِي خَلْقِهِ فَلَنْ تَلْقَاهُ بِعَمَلٍ أَفْضَلَ مِنْهُ.»[10] [11]

سفیان بن عیینه گوید، از حضرت امام صادق(ع) شنیدم؛ فرمود: بر شما باد به خیرخواهی برای برادر مؤمن چه اینکه در روز قیامت کسی خداوند را ملاقات نمی‌کند با عملی که افضل از اینکار باشد.

خداوند توفیق دهد نسبت به برادران دینی روشمان را روش اسلامی قرار دهیم.

بحث فقهی: زمان تعلق وجوب خمس درفاضل مؤونه:

«مسألة 24 لا يعتبر الحول في وجوب الخمس في الأرباح و غيرها‌ و إن جاز التأخير الى آخره في الأرباح احتياطا للمكتسب،»[12]

بحث این است که زمان تعلق وجوب در فاضل مؤونه چه زمانی است آیا همان حین حصول ربح است منتهی تاخیر اجازه داده شده یا در آخر سال و بعد از کسر مؤونه سال است؟ در مسأله دو قول است.

قول اول: مشهور و معروف بین اصحاب این است که از حین حصول ربح خمس واجب است. و خمس تعلق به عین می‌گیرد و از همان اول با سادات شریک است. لکن خارج کردن مال خمس الان واجب نیست و صاحب جواهر هم ادعای عدم خلاف می‌کند.

قول دوم: مخالف در مسئله ابن ادریس است و بلکه ادعای اجماع هم می‌کند که از ابتدای سال خمسی، خمس واجب نیست بلکه بعد از سال و بعد از کسر مؤونه واجب است و می‌فرماید در معدن و کنز همان موقع استخراج خمس واجب است و بعد از حکم در این دو مورد می‌فرماید:

««و أمّا ما عدا الكنوز، و المعادن، من سائر الاستفادات، و الأرباح، و المكاسب، و الزراعات، فلا يجب فيها الخمس، بعد أخذها و حصولها،»

اما در غیر از کنز و معدن؛ بقیه در آمدها نظیر فائده‌های بدست آمده و سودها و درآمد کاسبی و سودهای حاصل از کشاورزی بلافاصله بعد از بدست آمدن خمس به آن تعلق نمی‌گیرد. «بل بعد مئونة المستفيد، و مئونة من تجب عليه مئونته، سنة هلالية، على جهة الاقتصاد،» بلکه هزینه زندگی صاحب مال بدست آمده و افراد واجب‌النفقه‌اش در یک سال قمری در حد یک هزینه متوسط محاسبه می‌شود. «فإذا فضل بعد نفقته طول سنته شي‌ء، أخرج منه الخمس، قليلا كان الفاضل، أو كثيرا،» بنابراین بعد از محاسبه هزینه کردها در طول سال اگر چیزی از سودها کم یا زیاد باقی ماند متعلق خمس است. «و لا يجب عليه أن يخرج منه الخمس، بعد حصوله له، و إخراج ما يكون بقدر نفقته،» و لزومی ندارد بعد از بدست آمدن سود مقدار نفقه خودش را کسر کند و خمس بقیه را بدهد «لأنّ الأصل براءة الذمة، و إخراج ذلك على الفور أو وجوبه ذلك الوقت، يحتاج إلى دليل شرعي، و الشرع خال منه،» زیرا اصل برائت ذمه است و اینکه بگوئیم بعد از بدست آمدن سود بالفور باید خمس آن اخراج شود نیاز به دلیل دارد «بل إجماعنا منعقد بغير خلاف أنّه لا يجب إلا بعد مئونة الرجل طول سنته،» بلکه اجماع قائم است که اخراج خمس واجب نیست مگر بعد از صرف هزینه‌ها در طول سال «فإذا فضل بعد ذلك شي‌ء، أخرج منه الخمس، من قليله و كثيره،» در آن صورت اگر چیزی از سود چه کم یا زیاد باقی ماند خمس آن اخراج می‌شود «و أيضا فالمئونة لا يعلمها، و لا يعلم كميتها، إلا بعد تقضي سنته،» به علاوه تا سال به آخر نرسد مقدار مؤونه مشخص نیست «لأنّه ربما ولد له الأولاد،» چون ممکن وسط سال بچه ای بدنیا بیاید «أو تزوج الزوجات،» یا ازدواج جدیدی صورت بگیرد «أو انهدمت داره، و مسكنه،» و یا خانه و محل سکونتش خراب شود «أو ماتت دابّته، التي يحتاج إليها،» و یا چهارپا و مرکب مورد نیازش از بین برود «أو اشترى خادما يحتاج إليه، أو دابّة يحتاج إليها،» و یا نیاز پیدا می‌کند خادم یا مرکبی بخرد «إلى غير ذلك ممّا يطول تعداده و ذكره،» و بسیاری از نیازها که بیان آنها باعث طولانی شدن کلام می‌شود «و القديم، ما كلفه إلا بعد هذا جميعه، و لا أوجب عليه شيئا، إلا فيما يفضل عن هذا جميعه طول سنته،» به هر حال خداوند او را مکلف به پرداخت خمس نمی‌کند مگر بعد از کسر همه این هزینه ها یعنی بعد از اتمام سال اگر اضافه‌ای ماند خمس دارد»[13]

پیداست که استدلال ابن ادریس به همان روایت الخمس بعد المؤونه است پس طول سنه مراد است و فاضل مؤونه خمس دارد.

دلیل قول اول:

در مقابل قول ابن ادریس قول مشهور است که هم به آیه تمسک می‌کنند هم به روایات آیه را خواندیم که ﴿وأعلموا أنما ماغنمتم من شئ فأن لله خمسه﴾[14] «ما غنمتم» خمس دارد یعنی همان زمان حصول ربح و فایده خمس واجب است.

در روایات هم فراوان داریم که یک مورد را می‌خوانیم.

موثقه سماعه «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاالْحَسَنِ(ع) عَنِ الْخُمُسِ فَقَالَ فِي كُلِّ مَا أَفَادَ النَّاسُ مِنْ قَلِيلٍ أَوْ كَثِيرٍ.»[15] [16]

گفته‌اند این روایت دلالت دارد آنچه را فائده برد خمس دارد یعنی همان وقت که فائده برد باید خمس بدهد. منتهی ادله‌ای داریم که می‌گوید تاخیر جایز است. یعنی استظهار از آیه و روایت این است که زمان تعلق خمس همان زمان حصول ربح است؛ منتهی وجوب فوری نیست.

به هر حال در مسأله دو قول است دلیل قول ابن ادریس «الخمس بعد المؤونه» است و دلیل مشهور آیه ما غنمتم و یک روایت است تا ببینیم ترجیح با کدام است.


[1] وسائل الشیعة، حرعاملی، ج16، ص381، باب35، ح1، آل‌البیت.
[2] کافی، شیخ کلینی، ج2، ص208، ح1، دارالکتب الاسلامیة.
[3] مرآةالعقول، علامه مجلسی، ج9، ص142، دارالکتب الاسلامیة.
[4] وسائل الشیعة، حرعاملی، ج16، ص381، باب35، ح2، آل‌البیت.
[5] کافی، شیخ کلینی، ج2، ص208، ح2، دارالکتب الاسلامیة.
[6] وسائل الشیعة، حرعاملی، ج16، ص382، باب35، ح4، آل‌البیت.
[7] کافی، شیخ کلینی، ج2، ص208، ح4، دارالکتب الاسلامیة.
[8] وسائل الشیعة، حرعاملی، ج16، ص382، باب35، ح5، آل‌البیت.
[9] کافی، شیخ کلینی، ج2، ص208، ح5، دارالکتب الاسلامیة.
[10] وسائل الشیعة، حرعاملی، ج16، ص382، باب35، ح6، آل‌البیت.
[11] کافی، شیخ کلینی، ج2، ص208، ح6، دارالکتب الاسلامیة.
[12] تحریرالوسیلة، امام خمینی، ج1، ص361، دارالکتب الاسلامیة.
[13] سرائر، ابن ادریس حلی، ج1، ص489، جامعه مدرسین.
[14] انفال/سوره8، آیه41.
[15] وسائل الشیعة، حرعاملی، ج9، ص503، ابواب مایجب الخمس، باب8، ح6، آل‌البیت.
[16] کافی، شیخ کلینی، ج1، ص545، ح11، دارالکتب الاسلامیة.