درس خارج فقه استاد مقتدایی

93/11/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کتاب الخمس (فرع سوم: حکم مال کشف شده در شکم سایر حیوانات؛ فرع چهارم: وجوب خمس در گنج قبل یا بعد از کسر مؤونة:)

موضوع اخلاقی: قضاء حاجة المؤمن:

بحث اخلاقی که داشتیم راجع به سبک زندگی اسلامی و اینکه هر انسانی در معاشرت با دیگران از نظر اسلام چگونه باید برخورد کند و دستورات اسلام چیست. از خانواده شروع کردیم و بحث کردیم و نسبت به همسایگان را گفتیم و صله رحم خویشان و اقارب را بحث کردیم و رسیدیم به ادخال سرور در قلب مؤمن که خودش عنوان مستقلی در کتب روائی دارد و در این مورد بحث کردیم که اگر انسان مؤمن بنا بگذارد به این برنامه‌های زندگی عمل کند جامعه ایده‌آلی خواهد شد و بحث کردیم.

دیگر از عناوین باب؛ قضاء حاجة المؤمن است. مؤمنی مشکلی پیدا می‌کند و عرض حاجت می‌کند و آن شخص یا می‌تواند رفع حاجت کند یا نمی‌تواند که اگر بتواند رفع حاجت کند و اینکار را انجام دهد در روایات پاداش بسیار سنگینی برایش گفته شده است.

1- «عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: قَضَاءُ حَاجَةِ الْمُؤْمِنِ خَيْرٌ مِنْ عِتْقِ أَلْفِ رَقَبَةٍ وَ خَيْرٌ مِنْ حُمْلَانِ‌ أَلْفِ‌ فَرَسٍ‌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ.»[1] در صدر اسلام و از زمان جاهلیت مرامی به نام برده داری موسوم بود و برخی از انسان‌ها به لحاظی برده و در اختیار برخی دیگر بودند و هیچ چیزی را مالک نمی‌شدند و به عنوان کالا خرید و فروش می‌شدند و محصول کار آنها ملک همان کسی می‌شد که مالک آنها بود به طوری که اگر آن برده مرد بود و با برده زن ازدواج می‌کرد با زن برده با یک مرد برده ازدواج می‌کرد هرچه فرزند به دنیا می‌آوردند مال مولا و مالک می‌شد و اسلام سعی کرد از راه‌های مختلف ترتیبی دهد که برده‌ها آزاد شوند و یکی از راهها این بود که در مقاطع مختلف دستور می‌داد که یک انسان به عنوان پرداخت جریمه یک برده بخرد و آزاد کند اکنون ثواب فراوانی که برای عتق عبد با قضاء حاجت مؤمن قرار داده شده می‌فرماید با اینکه عتق برده آن همه ثواب دارد اما ثواب قضاء حاجت مؤمن از آزاد کردن هزار برده بیشتر است. و نیز قضاء حاجت مؤمن بهتر از فرستادن و تجهیز هزار اسب سوار جهاد در راه خدا می‌باشد.

2- و عنه(ع) «لَقَضَاءُ حَاجَةِ امْرِئٍ مُؤْمِنٍ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ مِنْ‌ عِشْرِينَ‌ حَجَّةً كُلُّ حَجَّةٍ يُنْفِقُ فِيهَا صَاحِبُهَا مِائَةَ أَلْفٍ.»[2] و نیز از حضرت امام صادق(ع) نقل است که فرمود: قضاء حاجت مؤمن نزد خداوند محبوبتر از بیست حج استحبابی است که حج‌گزار در هر حجی به صد هزار نفر به عنوان ولیمه حج انفاق کند.

اینها است که تشویق می‌کند مؤمنین را به اینکه کمک هم باشند.

3- «عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ خَلْقاً مِنْ خَلْقِهِ انْتَجَبَهُمْ‌ لِقَضَاءِ حَوَائِجِ فُقَرَاءِ شِيعَتِنَا لِيُثِيبَهُمْ عَلَى ذَلِكَ الْجَنَّةَ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَكُونَ مِنْهُمْ فَكُنْ ثُمَّ قَالَ لَنَا وَ اللَّهِ رَبٌّ نَعْبُدُهُ لَا نُشْرِكُ بِهِ شَيْئاً.»[3]

امام صادق(ع) می‌فرماید خداوند عده‌ای را برای این کار خلق کرده که به داد مردم برسند زیرا می‌خواست پاداش بهشت به آن‌ها بدهد لذا این توفیق را به او داده است. حضرت امام صادق(ع) در ادامه خطاب به راوی فرمود: اگر می‌توانی از گروه آنها باشی این کار را بکن سپس فرمود به خدا قسم برای ما پروردگاری است که او را می‌پرستیم و هرگز برایش شریک قرار نمی‌دهیم.

4- در روایت دیگر «عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ(ع) يَقُولُ‌ مَنْ طَافَ‌ بِالْبَيْتِ‌ أُسْبُوعاً كَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ سِتَّةَ آلَافِ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْهُ سِتَّةَ آلَافِ سَيِّئَةٍ وَ رَفَعَ لَهُ سِتَّةَ آلَافِ دَرَجَةٍ قَالَ وَ زَادَ فِيهِ إِسْحَاقُ بْنُ عَمَّارٍ وَ قَضَى لَهُ سِتَّةَ آلَافِ حَاجَةٍ قَالَ ثُمَّ قَالَ وَ قَضَاءُ حَاجَةِ الْمُؤْمِنِ أَفْضَلُ مِنْ طَوَافٍ وَ طَوَافٍ حَتَّى عَدَّ عَشْراً.»[4]

جناب ابان گوید از حضرت امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: کسی که مکه می‌رود می‌تواند طواف‌های مستحبی انجام بدهد کسی که هفت دور، دور خانه خدا طواف کند خداوند برایش شش‌هزار حسنه می‌نویسد. و شش‌هزار گناه از او محو می‌شود. و شش‌هزار درجه در بهشت برایش بالا می‌رود و ابان در ادامه روایت می‌گوید از اسحاق بن عمار شنیدم که گفت در آن جلسه کلام امام ادامه داشت و فرمود: و شش‌هزار حاجت او در قیامت برآورده می‌شود. ابان می‌گوید در ادامه از امام شنیدم که فرمود: اگر کسی قضاء حاجت مؤمن بکند از ده طواف اینگونه بالاتر است.

مرحوم مجلسی[5] در ذیل روایت می‌فرماید اینکه می‌فرماید شش‌هزار درجه در بهشت بالا می‌رود ممکن است فکر کنیم که درجات بهشت هم مثل دنیا است ولی این‌گونه نیست زیرا قرآن می‌فرماید ﴿لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ مَبْنِيَّةٌ﴾[6] و در تفسیر این آیه از رسول گرامی روایت می‌کند که «إِنَّ أَهْلَ الْجَنَّةِ لَيَتَرَاءَوْنَ الْغُرْفَةَ كَمَا تَرَاءَوْنَ الْكَوْكَبَ فِي السَّمَاء»[7]

این غرفه‌ها طبقات نیستند که روی هم باشند بلکه مثل ستاره‌هایی است که شما می‌بینید البته آنچه که آنجا وجود دارد خیلی عظیم‌تر از آنچیزی است که اینجا می‌بینیم لکن برای تقریب به ذهن اینگونه بیان کرده است. که ستاره‌های آسمان هر یک فوق دیگری است اما طبقات به هم متصل نیست گویا یک طبقه و درجه نسبت به درجه دیگر حالت مثلا مشتری و زهره و زحل و فاصله آنها نسبت به زمین است.

روایات دیگری هم داریم که در آینده بیان می‌کنیم. امیدواریم خداوند توفیق دهد که بتوانیم حاجت مؤمنی را رفع کنیم که امام صادق(ع) به مفضل فرمود اگر می‌توانی از آنها باش.

بحث فقهی:

فرع سوم: مال کشف شده در شکم سایر حیوانات:

مرحوم امام دو چیز را به کنز ملحق کردند

مورد اول: اگر دابه‌ای خرید و در جوف آن شیئی قیمتی پیدا شد ملحق به گنج است.

مورد دوم: اگر سمکه‌ای خرید و در جوف آن شیئی قیمتی یافت ملحق به گنج است.

در دابه گفتیم چون مالک داشت باید تعریف به بایع شود اما در سمکه تعریف ندارد زیرا مافیها ملک کسی نیست حتی اگر آنچه که پیدا شده از چیزهایی نباشد که در دریا تکون یافته بلکه از بیرون وارد دریا شد و ماهی آن را بلعید که در این صورت حکم مجهول المالک یا لقطه را خواهد داشت و فقهاء احتیاط کردند که خمس بدهد. البته بحث ما در جواهراتی بود که در دریا تکوین پیدا کرده و ماهی بلعید و صیاد ماهی را گرفت و خریدار ماهی بعد از پاره کردن شکم ماهی آن را یافت و بحث کردیم.

مورد سوم (فرع سوم): در این فرع دو الحاق انجام می‌شود؛

الحاق اول: حیوان برّی ملحق به کنز می‌شود حیوانات برّی دیگر غیر از دابه است و در روایت به جزور یا بقره برای قربانی مثال زده شد و حیوانات دیگر مثل گوسفند نیز به همین شتر و گاو ملحق می‌شود یعنی از آن روایت القاء خصوصیت می‌کنیم و می‌گوییم هر حیوان خشکی و نیز تعمیم می‌دهیم و می‌گوییم خواه اینکه صالح برای قربانی باشد یا قابلیت برای قربانی نداشته باشد مثل آهو ملحق به دابه‌ای است که در روایت بود حتی در روایت «أو غیره» داشت که حیوانات برّی چه اینکه قابل قربانی باشد و یا نباشد حکم همان دابه است.

الحاق دوم: حیوان بحری: بحث دیگر در فرع دوم ماهی بود اکنون می‌گوییم باقی حیوانات بحری هم به آن ملحق می‌شود و لذا امام می‌فرماید «بل الاحوط الحاق غیر السمکة و الدابة من الحیوان بهما»[8]

مرحوم سید[9] هم می‌فرماید «و كذا لو وجد في جوف السمكة المشتراة مع احتمال كونه لبائعها و كذا الحكم في غير الدابة و السمكة من سائر الحيوانات»

در مورد فرع سوم همان‌گونه که حضرت امام فرمودند مرحوم سید نیز می‌فرماید غیر دابه و سمکة ملحق به دابة و سمکة هستند یعنی بری‌ها به دابة و بحری‌ها به سمکة در حکم ملحق می‌شوند. و اما در مورد وجوب خمس در غیر دابة و سمکه دلیلی نداریم.

نظر استاد:

بنابراین قول به وجوب خمس در غیر دابه و سمکه بر اساس همان احتیاطی است که علماء فرمودند و وجه فتوی معلوم نیست ولی ما می‌گوییم وجهی ندارد چون اگر اجماع بود می‌پذیرفتیم و چون اجماع نداریم و دلیل دیگر نداریم و احتیاط هم پذیرفته نیست.

«مسألة 19: إنما يعتبر النصاب في الكنز‌ بعد إخراج مئونة الإخراج‌.

مسألة 20: إذا اشترك جماعة في كنز‌ فالظاهر كفاية بلوغ المجموع نصابا و إن لم يكن حصة كل واحد بقدره‌»[10]

دو فرع جدید را امام طی مسأله 19 و 20 بیان فرمودند:

یکی اینکه در وجوب خمس ابتدا باید اخراج مؤونه بشود بعد حد نصاب محاسبه شود یا ابتدا حد نصاب را محاسبه کنند و خمس را بدهند و بعد مؤونه را کم کنند و دیگری اینکه اگر گروهی به‌طور جمعی گنجی پیدا کردند حکم چیست؟ آیا سهم هر نفر باید به حد نصاب برسد تا خمس داشته باشد یا به حد نصاب رسیدن مجموع برای وجوب خمس کافی است که این دو فرع را گرچه در بحث معدن ذکر کردیم ولی در یک بحث مجدد به اختصار تکرار می‌کنیم. برای فردا انشاءالله.

وصلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.


[1] الکافی، کلینی، ج2، ص193، اسلامیه.
[2] الکافی، کلینی، ج2، ص193، اسلامیه.
[3] الکافی، کلینی، ج2، ص193، اسلامیه.
[4] الکافی، کلینی، ج2، ص194، اسلامیه.
[5] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج71، ص326، بیروت.
[6] زمر/سوره39، آیه20.
[7] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج71، ص326، بیروت.
[8] تحریر الوسیلة، امام خمینی، ج1، ص355، دار العلم.
[9] العروة الوثقی، سید محمد کاظم طباطبایی، ج4، ص251، جامعه مدرسین.
[10] العروة الوثقی، سید محمد کاظم طباطبایی، ج4، ص251، جامعه مدرسین.