درس خارج فقه استاد مقتدایی
93/10/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الخمس (جهت دوم: معنای کنز)
جهت اول: از جهات بحث در مورد کنز این بود که دلیل وجوب خمس در کنز چیست که مطرح شد. و گفتیم تقریبا در نص و فتوا ثابت است که خمس در کنز واجب است.
جهت دوم: بحث این است که معنای گنج چیست؟
در لغت معنی کردند به المال المدفون فی الارض
1. مجمع البحرین میفرماید:
«أصل الكَنْزِ: المال المدفون لعاقبة ما ثم اتسع فيه، فيقال لكل قينة يتخذها الإنسان كَنْزٌ،»[1]
کنز مالی است که مدفون است برای یک نتیجهای یعنی به خاطر مقصدی و هدفی مالی را دفن میکنند. قابل دقت است که در دیدگاه طریحی مطلق دفن مطرح است چه دفن در ارض یا غیر ارض.
2. در قاموس میفرماید:
«الكَنْز: المال المدفون تحت الأرض. (ج) كنوز.»[2]
مالی که زیر زمین دفن میکنند و بعد کسی آن را پیدا میکند میگویند گنج پیدا کرده است ملاحظه میفرمایید قاموس قید تحت الارض را مطرح کرده است.
3. در صحاح میفرماید:
«الكَنْزُ: المال المدفون.»[3]
مال مدفون را کنز میگویند در صحاح همانند طریحی مطلق دفن ملاک است.
مرحوم محقق در شرایع قید دیگری میآورد
«الثالث الكنوز و هو كل مال مذخور تحت الأرض»[4]
کنز مالی است که مذخور تحت ارض باشد و مذخور یعنی ذخیره شده نه تنها دفن شده بلکه زیر زمین ذخیره شده که بعید نیست به عبارت «لعاقبة ما» که طریحی آورده بود اشاره داشته باشد.
عینا مرحوم سید هم همین تعبیر را دارد لکن اضافه بر «تحت الارض» جمله «او الجبل او الجدار او الشجر» را نیز اضافه کرده است و میفرماید:
«الثالث الكنز و هو المال المذخور في الأرض أو الجبل أو الجدار أو الشجر»[5]
در لغت به مال مدفون زیر زمین معنی کردند و این دو بزرگوار مال مذخور معنی کردند یعنی عنایت بیشتری روی آن هست.
لذا مرحوم شهید در مسالک در توضیح مذخور میفرماید:
«يعتبر في الادّخار كونه مقصودا ليتحقق الكنز، فلا عبرة باستتار المال بالأرض بسبب الضياع بل يلحق باللقطة، و يعلم ذلك بالقرائن الحالية كالوعاء.»[6]
قید مذخور جهت دارد به اینکه یعتبر در کنز اینکه مقصود باشد یعنی کسی آن را با قصد خاص دفن کرده که یک روزی به درد او بخورد ولی اگر خودبخود مالی دفن شود مثلا زلزلهای بشود و اموالی در زمین مخفی شود و بعد از مدتی کشف شود این صدق گنج نمیکند چون در مدفون شدن آن قصد رعایت نشده مثلا در جاهایی که عذاب نازل میشود این اموال لقطه است و اگر کسی پیدا کرد یا مثل این است که در بیابان چیزی پیدا کرده باشد.
از کجا باید دانست که شخصی که این مال را مخفی کرده با قصد اینکار را کرده یا خودبخود شده است مرحوم شهید میفرماید: «و يعلم ذلك بالقرائن الحالية كالوعاء.»[7] مثلا در ظرف خاصی گذاشته شد.
بعضی از بزرگان میفرمایند نه تنها مرحوم شهید بلکه هرکدام از علما که در مقام تعریف کنز لفظ ذخیره را آوردند مرادشان همین است مثل مرحوم سید و بعض دیگر از بزرگان که از این لفظ متبادر است که منظور ذخیره با قصد بوده است.
مشهور بین فقها این قید را ندارند و همان مال مدفون را ذکر کردند ولو قصد را احراز نکنیم یعنی حتی قرینهای هم نباشد بازهم گنج است و معنای گنج بر آن صدق میکند.
بلکه برخی گفتهاند اگر احراز کردیم عدم قصد را و دانستیم این اموالی که کشف شد قبلا جهت ذخیره شدن دفن نکردند بلکه بدون قصد ذخیره و بازپس گیری دفن شد بازهم مشهور میگویند صدق گنج میکند.
مرحوم صاحب جواهر هم همین قول مشهور را قبول دارد و میفرماید:
«یصدق الکنز عند العرف مع احراز عدم القصد لعدم الفرق في الظاهر نصا و فتوى في وجوب الخمس بالكنز بين ما علم قصد الذخر فيه و عدمه بل لو علم عدمه كما في بعض المدن المغضوب عليها من رب العالمين، و لعله لذا قال الأستاذ في كشفه: "مذخورا بنفسه أو بفعل فاعل"»[8]
مرحوم صاحب جواهر میفرماید ولو عدم قصد احراز شود لکن بازهم نزد عرف کنز است لذا از استادش در کاشف الغطا نقل میکند که خواه بنفسه ذخیره شده باشد یعنی خودبخود زیر زمین رفته است یا به فعل فاعلی این عمل انجام گرفته است
کسانی که تعبیر مذخور میکنند میخواهند عنایت ویژهای بکنند برای اینکه متبادر از ذخیره این است که فاعلی با قصد خاص اینکار را کرده و الا عرفا اگر مالی زیر خاک برود بر اثر زلزله آن را ذخیره نمیگوید بلکه ذخیره فاعل میخواهد درست است که فاعل طبیعی هم فاعل است اما منسبق به ذهن از ذخیره عن قصد باشد.
تاکنون به این رسیدیم که فی المسئله قولان آیا قصد معتبر است یا خیر؟
مرحوم امام میفرمایند:
«الثالث الكنز، و المرجع في تشخيص مسماه العرف،»[9]
یعنی هرچه را عرف کنز تلقی میکند کنز است و خمس واجب است
پس باید برای وجوب خمس موضوع درست کنیم لذا میگوییم ظاهرا بیان امام معنای درستی است زیرا کنز از موضوعات مستنبطه نیست که استنباط و اجتهاد در آن معتبر باشد از طرفی از موضوعات لغویه محض نیست که با مراجعه به لغت روشن شود و در موضوعات احکام هم وارد شده و در عبارات ائمه وارد شده لذا ارجاع به عرف شده و در روایات هم قید و تعریفی برای آن نشده مثلا در روایات ارض سبخه یعنی شورهزار بیان شده که این معدن است اما در کنز چنین چیزی نداریم که کنز را معنی کند یا مصداق تعیین کند. پس معلوم میشود که ارجاع به عرف شده است و مقدار آن هم باید معتنابه باشد خواه کسی آن را دفن کرده باشد یا بر اثر عوامل طبیعی دفن شده یا خود مردم رها کردند و رفتند در هر حال میگوییم قصد معتبر نیست
به نظر میرسد عبارت مرحوم امام عبارت درستی است و قید را معتبر ندانستند کما اینکه مشهور هم این قید را معتبر ندانستند.
پس اگر عرف میگوید گنج است میگوییم موضوع حکم است و خمس در آن واجب است خواه بدانیم با قصد دفن شد و خواه ندانیم ولو احراز عدم قصد هم بکنیم موضوع خمس خواهد بود.
حکم مورد شک: اگر نسبت به مال مدفون کشف شده شک داشتیم بر او کنز صادق است یا خیر؟
در مقام شک که آیا عرف از مصادیق گنج میداند یا خیر؟ در این مورد میگوییم خمس واجب نیست و مثل لقطه است و مانند درآمد سال میشود و اگر اضافه داشت مانند ارباح مکاسب خمس دارد و الا خمس ندارد.
البته میتوان گفت در عرف اگر عرف عام باشد جای بحث ندارد اما اگر عرف منطقهای این باشد آنجا هم میتوان گفت بر طبق آن عمل کنند.
مطلب بعدی اینکه مکان هم قیدی دارد یا خیر برای بعد انشاءاله.