درس خارج فقه استاد مقتدایی

93/10/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: كتاب الخمس (دلائل وجوب خمس در گنج)

گفتیم سومین مورد از متعلقات خمس گنج است. و مسأله تعلق خمس به گنج (کنز) از جهاتی قابل بحث است.

جهت اول دلیل وجوب خمس در گنج:

1- از جهت فتوی: گفتیم در مورد اصل دلیل وجوب خمس در گنج اتفاق کل تقریبا بین تمام علمای امامیه و جمع کثیری از علماء عامه قائل به وجوب خمس در گنج هستند

مرحوم صاحب جواهر می‌فرماید: «اجمع العلماء كافة على وجوب الخمس»[1]

در مدارک می‌فرماید:

«و قد أجمع العلماء كافة على وجوب الخمس في الكنوز.»[2]

مرحوم صاحب حدائق می‌فرماید:

«و لا خلاف بين الأصحاب في وجوب الخمس فيه.»[3]

(لاخلاف یعنی مشهور است فوق مشهور است می‌توانیم تعبیر اجماع هم بنماییم)

در مصباح الفقیه مرحوم همدانی می‌فرماید:

«بلا خلاف فيه و لا إشكال، بل عن غير واحد دعوى الإجماع عليه.»[4]

آقارضا همدانی می‌فرماید بلاخلاف و اشکال خمس در آن واجب است بلکه می‌فرماید کثیری از بزرگان در عبارات و کلماتشان ادعای اجماع نموده‌اند

2- از جهت دلیل: از نظر دلیل و نص همان آیه‌ای که برای غنائم بود همان آیه بر وجوب خمس در گنج دلالت دارد که می‌فرماید ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‌ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبَى وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ﴾[5]

گفتیم بعضی از لغویین غنیمت را مطلق فائده معنی کردند و در روایات هم آمده و اگر گفتیم مراد مطلق فائده است شامل گنج هم می‌شود.

جهت دوم: دلالت روایات بر وجوب خمس در گنج:

و گفتیم در رابطه با وجوب خمس در گنج دو دسته روایت داریم. دسته اول روایاتی که با تفسیر آیه شریفه ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ﴾[6] دلالت بر وجوب خمس در گنج می‌کرد و بیان می‌داشت که غنیمت شامل گنج نیز می‌شود و در این مورد دو روایت شبیه به هم خوانده شد.

روایت اول: «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عَمْرٍو وَ أَنَسِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنِ الصَّادِقِ(ع) عَنْ آبَائِهِ(ع) فِي وَصِيَّةِ النَّبِيِّ(ص) لِعَلِيٍّ(ع) قَالَ: يَا عَلِيُّ(ع) إِنَّ عَبْدَالْمُطَّلِبِ سَنَّ فِي الْجَاهِلِيَّةِ خَمْسَ سُنَنٍ أَجْرَاهَا اللَّهُ لَهُ فِي الْإِسْلَامِ إِلَى أَنْ قَالَ وَ وَجَدَ كَنْزاً فَأَخْرَجَ مِنْهُ الْخُمُسَ وَ تَصَدَّقَ بِهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ وَ اعْلَمُوا أَنَّمٰا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‌ءٍ فَأَنَّ لِلّٰهِ خُمُسَهُ الْآيَةَ.»[7]

امام صادق(ع) از پدرانش نقل فرمود که، پیامبر گرامی(ص) در ضمن برخی از توصیه‌ها به امیرالمومنین(ع) فرمود عبدالمطلب جد ما 5 سنت را اجرا کرد در جاهلیت و بعد اسلام این 5 سنت را امضا کرد و اجرا کرد پیامبر آن 5 سنت را شمرد تا رسید به پنجمی که می‌فرماید عبدالمطلب گنجی پیدا کرد و خمس آن را خارج کرد و صدقه داد و خدای متعال در اسلام آیه خمس را نیز ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ﴾[8] نازل کرد

روایت دوم: شبیه روایت قبلی است که خواندیم[9] با این تفاوت که در روایت دوم از حضرت امام رضا(ع) نقل شده است تمام پنج مورد شمارش گردید و بیان شد که اینها سنت عبدالمطلب بود و در اسلام نیز به عنوان قانون در قرآن کریم آمده است و یکی از پنج مورد این است که عبدالمطلب بعد از پیدا کردن یک گنج خمس آن را پرداخت کرد و این سنت را قرآن کردیم به عنوان واجب مسلمین در آیه ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ﴾[10] آورده است. پس روایت امام رضا(ع) نیز آیه را تفسیر می‌کند که معنای غنمتم را مطلق فائده گرفتند پس شامل گنج هم می‌شود.

نتیجه این می‌شود که هم خود آیه و هم دو روایتی که شان نزول برای آیه تعیین می‌کنند گنج را هم شامل می‌شود.

دسته دوم: روایات داله بر وجوب گنج:

روایات متعددی داریم که دلالت بر وجوب خمس در گنج می‌کند

    1. «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عُبَيْدِاللَّهِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِاللَّهِ(ع) عَنِ الْكَنْزِ كَمْ فِيهِ فَقَالَ الْخُمُسُ الْحَدِيثَ»

حلبی از امام صادق(ع) پرسید در گنج چه مقدار از حق خداوند است امام فرمود در آن خمس است.

    2. «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ‌ الرِّضَا(ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَمَّا يَجِبُ فِيهِ الْخُمُسُ مِنَ الْكَنْزِ فَقَالَ مَا يَجِبُ الزَّكَاةُ فِي مِثْلِهِ فَفِيهِ الْخُمُسُ.»

ابی نصر نقل می‌کند از امام رضا(ع) سوال کردم که در گنج چه مقدار که باشد خمس دارد (حد نصاب وجوب خمس در گنج چه مقدار است) اصل وجوب خمس را قبول دارد لکن مقدار آن را می‌خواهد بداند امام فرمودند آن مقداری که در مثل آن زکات است در آن خمس وجود دارد در زکات «عشرین دینار» یا «مأتی درهم» بیست دینار و یا دویست درهم است که زکات دارد. در نتیجه گنج اگر به اندازه بیست دینار (که از طلا بود) یا دویست درهم (که از نقره بود) برسد خمس دارد.

    3. روایتی که شیخ مفید در مقنعه بنحو ارسال نقل می‌کند که شاید مراد همان روایت بزنطی باشد

«مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمُفِيدُ فِي الْمُقْنِعَةِ قَالَ: سُئِلَ الرِّضَا(ع) عَنْ مِقْدَارِ الْكَنْزِ الَّذِي يَجِبُ فِيهِ الْخُمُسُ فَقَالَ مَا يَجِبُ فِيهِ الزَّكَاةُ مِنْ ذَلِكَ بِعَيْنِهِ فَفِيهِ الْخُمُسُ وَ مَا لَمْ يَبْلُغْ حَدَّ مَا تَجِبُ فِيهِ الزَّكَاةُ فَلَا خُمُسَ فِيهِ.»[11]

سوال شد از مقداری که گنج اگر به آن مقدار برسد خمس دارد چه مقدار است که امام فرمود به آن حدی که در آن زکات است برسد خمس دارد و اگر به آن حد نرسد خمس ندارد

    4. «وَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَذَانِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: الْخُمُسُ عَلَى خَمْسَةِ أَشْيَاءَ عَلَى الْكُنُوزِ وَ الْمَعَادِنِ وَ الْغَوْصِ وَ الْغَنِيمَةِ وَ نَسِيَ ابْنُ أَبِي عُمَيْرٍ الْخَامِسَ.»

ابن ابی عمیر نقل می‌کند از تعداد زیادی از افراد از ابی عبداله(ع) که خمس بر 5 چیز واجب است که چهار مورد را نقل می‌کند و مورد پنجم را فراموش کرده بود (که شاید مال مختلط به حرام باشد.) و آن چهار قسم عبارت است از 1-کنز؛ 2-معدن؛ 3-غوص؛ یعنی فرو رفتن در دریا و بدست آوردن اشیاء قیمتی. 4-غنیمت. و منافاتی هم ندارد دیگر موارد در روایات دیگر آمده است.

ملاحظه می‌فرمایید کنز یکی از چهار مورد است؛

مرحوم آقای خویی می‌فرماید:

«فإنّ أحمد بن زياد بن جعفر الهمداني هو شيخ الصدوق و قد وثّقه صريحاً فقال: ثقة فاضل ديّن و إن لم يتعرّض له في كتب الرجال[12] . و ما في الوسائل من ضبط: عن جعفر،[13] غلط، إمّا في هذه النسخة أو من صاحب الوسائل لو كان جميع نسخ الوسائل كذلك، و الصواب: ابن جعفر، كما أثبتناه،[14] فإنّ جعفر جدّ أحمد، لا أنّه راوٍ آخر. و بالجملة: لا ينبغي التأمّل في صحّة الرواية.»[15]

در صدر روایت شخصی بنام احمد بن زیاد بن جعفر الهمدانی است که از ابن ابی عمیر نقل می‌کند مرحوم آقای خوئی می‌فرماید در این وسائل که ما داریم احمد بن زیاد بن جعفر است اما در وسائل دیگر احمد بن زیاد عن جعفر آمده باشد که عن جعفر غلط است زیاد بن جعفر صحیح است و جعفر شخص جداگانه و از روات سلسله این حدیث نیست بلکه جد همان احمد بن زیاد است و هو شیخ الصدوق و قد وثقه صریحا که احمد استاد شیخ صدوق است و صریحا او را توثیق نموده و فرموده ثقة فاضل دَیِّنٌ شخصی است فاضل و ثقه و دیندار بنابراین احمد بن زیاد موثق است و بعد از آن هم ابن ابی عمیر است و می‌فرماید عن غیر واحد از امام صادق و ابن ابی عمیر را هم قبول داریم که لایرسل و لاینقل الا عن ثقه فقط از ثقه نقل می‌کند و مرسلات ابن ابی عمیر هم حکم مسند را دارد پس معلوم می‌شود واسطه ای که نام نبرده ثقه بوده پس تامل و شک در صحت روایت سزاوار نیست.

    5. صحیحه عمار بن مروان «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي الْخِصَالِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ(ع) يَقُولُ فِيمَا يُخْرَجُ مِنَ الْمَعَادِنِ وَ الْبَحْرِ وَ الْغَنِيمَةِ وَ الْحَلَالِ الْمُخْتَلِطِ بِالْحَرَامِ إِذَا لَمْ يُعْرَفْ صَاحِبُهُ وَ الْكُنُوزِ الْخُمُسُ.»

عمار نقل می‌کند که شنیدم امام صادق(ع) می‌فرمود در آنچیزی که از معدن و غوص و غنیمت و مال حلالی که مختلط به حرام شده زمانی که صاحب آن شناخته شده نباشد و گنج؛ خمس دارد.

مرحوم آقای خویی می‌فرماید:

«و أمّا السند فعمّار بن مروان مشترك بين اليَشكَرِي الثقة الذي هو معروف و له كتاب و الراوي عنه محمّد بن سنان غالباً و الحسن بن محبوب أحياناً، و بين الكلبي الذي هو مجهول، كما أنّه غير معروف و يروي عنه الحسن بن محبوب بواسطة أبي أيّوب، و ما في جامع الرواة من ضبط: كليني،[16] بدل: كلبي، خطأ، و الصواب ما ذكرناه. و قد حاول الأردبيلي إرجاع الثاني إلى الأوّل، و لا وجه له بعد الامتياز من حيث الراوي و الكتاب و الشهرة، فهما شخصان و الرجل مردّد بين الثقة و غيره. إلّا أنّه لا ينبغي التأمّل في أنّ المراد هو الأوّل، لانصراف اللفظ عند الإطلاق إلى ما هو الأشهر الأعرف الذي له أصل أو كتاب، دون الشاذّ غير المعروف، و لا سيّما و أنّ الراوي عنه هو الحسن بن محبوب بلا واسطة، مع أنّه لا يوري عن الكلبي إلّا بواسطة أبي أيّوب كما سمعت. و عليه، فالأظهر أنّ الرواية صحيحة السند و إن ناقشنا فيها في المعجم،[17] فلاحظ.»[18]

این روایت هم صحیحه است از باب اینکه عمار بن مروان مشترک بین دو نفر است یکی عمار بن مروان یشکری که ثقه است و معروف است و مولف کتاب است و دیگری عمار بن مروان کلبی الذی هو مجهول ایشان می‌فرماید سزاوار نیست که شک کنیم که این عمار همان عمار ثقه باشد زیرا اگر دو راوی داریم که یکی ثقه است و معروف و یکی مجهول و اگر بنحو مطلق نقل شده شکی نیست که آنکسی که معروف است را ذکر می‌کنند و اگر بخواهند شخص مجهول را ذکر کنند باید قرینه‌ای بیاورند زیرا جاهایی که مشترک است بین معروف و مجهول مطلق انصراف به فرد معروف پیدا می‌کند و قصد انشاء هم وجود دارد که بیان حکم است وقتی می‌گوید «فیه الخمس» یعنی ثابت فیه الخمس.

روایات دیگر هم در همین باب 2 از ابواب ما یجب فیه الخمس روایات 2 و 9 و 11 و 12 داریم که موارد وجوب خمس را می‌شمارد و کنز را هم ذکر می‌کند.

پس از مجموع روایات استفاده کردیم که کنز خمس دارد.

بررسی روایات معارض:

در مقابل روایتی است که برخی می‌گویند معارض با این روایات وجوب خمس در کنز است.

«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ‌ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ يَعْنِي ابْنَ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) فِي الْمَالِ يُوجَدُ كَنْزاً يُؤَدَّى زَكَاتُهُ قَالَ لَا قُلْتُ وَ إِنْ كَثُرَ قَالَ وَ إِنْ كَثُرَ فَأَعَدْتُهَا عَلَيْهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ.»[19]

هارون بن خارجه از امام صادق سوال می‌کند در مالی که بعنوان گنج پیدا می‌شود کسی که پیدا می‌کند آیا زکاتش را بدهد امام فرمود خیر و راوی می‌گوید اگرچه زیاد باشد امام فرمود بله حتی اگر زیاد هم باشد و سه بار هم تکرار کرد و امام فرمود خیر

برخی خواستند بگویند که گنج هرچه قدر هم زیاد باشد زکات ندارد و در روایت چیز دیگری از خمس و غیره مطرح نشده است.

جواب تعارض: در جواب ادعای تعارض می‌گوییم این روایت نمی‌تواند معارض با آن روایات وجوب خمس در گنج باشد چون سوال از زکات است و امام زکات را نفی کردند و منافات ندارد که خمس ثابت باشد و علت اینکه امام در آن روایت نامی از خمس نبردند و پرسش راوی را اصلاح نکردند و تذکر ندادند گرچه زکات نیست اما خمس هست؛ شاید این باشد که امام مصلحت ندیدند در آن حالت از خمس حرف بزنند.

پس همه اینها دلالت دارد بر وجوب خمس در گنج که در بین علمای شیعه اتفاق کل وجود دارد.

خمس گنج از دیدگاه اهل سنت: در بین عامه هم عده‌ای قائل به این قول هستند که گنج خمس دارد و روایاتی نقل می‌کنند

    1. در سنن بیهقی از ابی هریره نقل می‌کند «(أخبرنا) أبو الحسن علي بن أحمد بن عبدان أنبأ أحمد بن عبيد الصفار ثنا علي بن الصقر ثنا داود بن عمرو ثنا حبان بن علي عن عبد الله بن سعيد عن أبيه عن أبي هريرة قال قال رسول الله(ص) الركاز الذهب الذي ينبت في الأرض»

ابوهریره نقل کرده است رسول الله(ص) فرمود رکاز آن طلائی است که از زیرزمین بدست آید.

    2. أبو يوسف عن عبد الله بن سعيد بن أبي سعيد عن أبيه عن جده عن أبي هريرة قال قال رسول الله(ص) في الركاز الخمس قيل وما الركاز يا رسول الله قال الذهب والفضة الذي خلقه الله في الأرض يوم خلقت»

ابوهریره نقل کرده است که رسول الله(ص) فرمود در رکاز خمس واجب است پرسیدند یا رسول رکاز چیست؟ پیامبر فرمود آن طلا و نقره‌ای که از همان روز خلقت زمین خداوند خلقت آن دو را آغاز کرد.

    3. «(أخبرنا) أبو سعد الماليني أنبأ أبو أحمد بن عدي ثنا محمد بن نصر الخواص ثنا بكار بن قتيبة ثنا أبو عامر العقدي ثنا زهير بن محمد عن عبد الرحمن بن زيد بن أسلم عن أبيه ان انس بن مالك اخبره قال قدمنا مع رسول الله(ص) فدخل صاحب لنا خربة يقضي فيها حاجته فذهب ليتناول منها لبنة فانهارت عليه تبرا فاخذها فاتى بها النبي(ص) فقال زنها فوزنها فإذا هي مائتي درهم فقال رسول الله(ص) هذا ركاز وفيه الخمس (عبد الرحمن بن زيد بن أسلم ضعيف)»

در سنن بیهقی انس بن مالک می‌گوید در سفری همراه رسول‌الله(ص) بودیم و جایی خرابه‌ای بود و پیاده شدیم تا یکی از افراد در خرابه قضای حاجت کند دستش را برد و خشتی از دیوار بیرون کشید تا خود را تطهیر کند تکه‌های طلا بیرون ریخت و آنها را برداشت و نزد پیامبر آورد و پیامبر فرمود آنها را وزن کنید دیدند دویست درهم شد پیامبر فرمودند این گنج است و خمس دارد.

پس از همه این موارد حاصل می‌شود که نصا و فتوا گنج خمس دارد.

جهت دوم: معیار تشخیص گنج: راجع به معنای گنج در مقابل لقطه امام می‌فرمایند ملحق به عرف است که انشاءاله برای بعد.

وصلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین


[1] جواهرالکلام، شیخ محمدحسن نجفی جواهری، ج16، ص24، دارالکتب الاسلامیة.
[2] مدارک الاحکام، سیدمحمدعاملی، ج5، ص369، آل‌البیت.
[3] حدائق الناضره، محقق بحرانی، ج12، ص332، جامعه مدرسین.
[4] مصباح الفقیه، آقارضا همدانی، ج14، ص44، جعفریه.
[5] سوره انفال، آیه41.
[6] سوره انفال، آیه41.
[7] وسائل الشیعة، حرعاملی، ج9، ص496، ابواب مایجب فیه الخمس، باب5، ح3، آل‌البیت.
[8] سوره انفال، آیه41.
[9] «وَ فِي عُيُونِ الْأَخْبَارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْقَطَّانِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْكُوفِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(ع) فِي حَدِيثٍ قَالَ: كَانَ لِعَبْدِالْمُطَّلِبِ خَمْسٌ مِنَ السُّنَنِ أَجْرَاهَا اللَّهُ لَهُ فِي الْإِسْلَامِ حَرَّمَ نِسَاءَ الْآبَاءِ عَلَى الْأَبْنَاءِ وَ سَنَّ الدِّيَةَ فِي الْقَتْلِ مِائَةً مِنَ الْإِبِلِ وَ كَانَ يَطُوفُ بِالْبَيْتِ سَبْعَةَ أَشْوَاطٍ وَ وَجَدَ كَنْزاً فَأَخْرَجَ مِنْهُ الْخُمُسَ وَ سَمَّى زَمْزَمَ حِينَ حَفَرَهَا سِقَايَةَ الْحَاجِّ.»عبدالمطلب5 سنت داشت که خداوند آن 5 سنت را در اسلام اجرا کرد 1-ازدواج پسر با نامادری را حرام کرده بود 2-در قتل دیه را 100 شتر تعیین کرد 3-در طواف کعبه 7دور می‌گشت 4-گنجی پیدا کرد و خمس آن را صدقه داد 5-زمزم را که حفر می‌کرد آب آن را برای سیراب نمودن حجاج نامگذاری نمود که همه این 5 مورد در اسلام تایید شد. (وسائل الشیعة، حرعاملی، ج9، ص496، ابواب مایجب الخمس، باب5، ح4، آل‌البیت.).
[10] سوره انفال، آیه41.
[11] وسائل الشیعة، حرعاملی، ج9، ص497، ابواب مایجب الخمس، باب5، ح6، آل‌البیت.
[12] كمال الدين، شیخ صدوق، ص369، ح6، جامعه مدرسین.
[13] في الوسائل المحقق جديداً: ابن جعفر.
[14] و أثبته في الخصال أيضاً، ص291، ح53، جامعه مدرسین.
[15] موسوعه آیت الله خویی، سید ابوالقاسم خویی، ج25، ص71، موسسه احیاء آثار آیت الله خویی.
[16] جامع الرواة، محمدعلی اردبیلی، ج1، ص612، محمدی.
[17] معجم رجال الحديث، سیدابوالقاسم خوئی، ج13، ص275 و276.
[18] موسوعه آیت الله خویی، سید ابوالقاسم خویی، ج25، ص71، موسسه احیاء آثار آیت الله خویی.
[19] وسائل الشیعة، حرعاملی، ج9، ص496، ابواب مایجب الخمس، باب5، ح5، آل‌البیت.