موضوع: كتاب
الخمس (بحث اخلاقی: سبک زندگی؛ بحث فقهی: بررسی مقصود از
جمله «غنمتم» در آیه شریفه)
بحث
اخلاقی: سبک زندگی (حقوق برادری اسلامی)گفتیم در شرع
مقدس اسلام حقوقی برای اخوت و برادری بین مسلمین
قرار داده شد که هر مسلمانی نسبت به مسلمان دیگر حق برادری دارد
هم اخوت است و هم حقوقی برای برادر نسبت به برادر دینی تعیین
شده است.
روایات
فراوانی وجود دارد که چند مورد را نقل میکنیم.
1- در
روایات در مورد مهمترین و بالاترین حقی که یک
مسلمان بر مسلمان دیگر دارد آمده است،
«إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمَرْءَ الْمُسْلِمَ الَّذِي يُحِبُّ لِأَخِيهِ
مَا يُحِبُّ لِنَفْسِهِ وَ يَكْرَهُ لَهُ مَا يَكْرَهُ لِنَفْسِهِ.»[1]
خداوند انسانی
را دوست میدارد که برای برادر مومنش همان چیزی را بخواهد
که برای خود میخواهد. و نیز برای برادر مومنش آن
چیزی را ناخوش بدارد که برای خودش ناخوش دارد.
یعنی آنچه
را که برای خودش و برای عزیزترین از کسانش میخواهد
برای برادر دینی خود هم دوست داشته باشد و نیز آنچه که
برای خودش دوست نمیدارد برای دیگران هم دوست نداشته باشد.
2- «وَ عَنْ شُعَيْبٍ
الْعَقَرْقُوفِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّه(ع) يَقُولُ لِأَصْحَابِهِ
اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا إِخْوَةً بَرَرَةً مُتَحَابِّينَ فِي اللَّهِ
مُتَوَاصِلِينَ مُتَرَاحِمِينَ تَزَاوَرُوا وَ تَلَاقَوْا وَ تَذَاكَرُوا
أَمْرَنَا وَ أَحْيُوهُ.»[2]
[3]به اصحاب سفارش میکردند
که از خدا بپرهیزید و –امور ذیل را- نسبت به یکدیگر
مراعات کنید.
1-نسبت به برادران
نیکوکار باشید و عمل نیک انجام دهید.
2-نسبت به برادران به خاطر خداوند با محبت باشید.
3-با برادران رفت و آمد داشته باشید.
4-نسبت به برادران با رحمت و ملایمت رفتار
کنید.
5-به زیارت یکدیگر
بروید.
6-ملاقات نیک داشته
باشید
7-در جلساتتان امر ما را به یاد
بیاورید یعنی روایات اهلبیت را نقل
کنید. که در همین مذاکره که روایات اهلبیت را مطرح میکنید
احیاء امر ما میشود و روایات از فراموشی در میآید
و کهنه نمیشود و با نقل روایت عمل به آن را توصیه میکنید
و با همینها احیاء امر ائمه میشود.
3- «وَ عَنْهُمْ عَنْ أَحْمَدَ
بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ
عُمَرَ بْنِ أَبَانٍ عَنْ عِيسَى بْنِ أَبِي مَنْصُورٍ عَنْ أَبِيعَبْدِاللَّهِ(ع)
فِي حَدِيثٍ قَالَ: -لابن ابی یعفور- اما بلغک أن رَسُولُ اللَّهِ(ص) کان
یقول إِنَّ لِلَّهِ خَلْقاً عَنْ يَمِينِ الْعَرْشِ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ
وُجُوهُهُمْ أَبْيَضُ مِنَ الثَّلْجِ وَ أَضْوَأُ مِنَ الشَّمْسِ الضَّاحِيَةِ
يَسْأَلُ السَّائِلُ مَا هَؤُلَاءِ فَيُقَالُ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ تَحَابُّوا فِي
جَلَالِ اللَّهِ.»[4]ابومنصور
گوید حضرت امام صادق به ابن ابی یعفور
–که از شاگردان امام بود و حدیث یاد میگرفت و مینوشت-
فرمود: این حدیث را شنیدی که پیامبر مکرر میفرمود
تعدادی مخلوق هستند که در یمین عرش در مرئی و منظر خداوند
هستند که وقتی در بالای آسمان قرار میگیرند صورتهای
سفیدتر از برف و نورانی تر از خورشید دارند؟ و بعد خود امام
خطاب به ابن ابی یعفور فرمود در آن حال میپرسند اینها چه
کسانی هستند که بر یمین عرش نشستهاند؟ به آنان پاسخ داده میشود
اینان کسانی هستند که با یکدیگر برای خداوند محبت میکردند.
یعنی برای آن عظمتی که خدا در محبت به یکدیگر
قرار داده است اینان برای امتثال امر خدا به یکدیگر محبت میکنند.
4- «وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ
عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي
جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) حَدَّثَنِي جَبْرَئِيلُ أَنَّ
اللَّهَ أَهْبَطَ إِلَى الْأَرْضِ مَلَكاً- فَأَقْبَلَ ذَلِكَ الْمَلَكُ يَمْشِي
حَتَّى وَقَعَ إِلَى بَابٍ- عَلَيْهِ رَجُلٌ يَسْتَأْذِنُ عَلَى رَبِّ الدَّارِ»[5]
امام باقر(ع) نقل میکند از جدشان پیامبر اسلام که فرمود
جبرائیل فرمود خداوند ملکی را به زمین فرستاد و آن فرشته در حال
راه رفتن در زمین بود که برخورد کرد به انسانی که درب یک خانه
ایستاده است و در میزند و اذن ورود میخواهد
«فَقَالَ
لَهُ الْمَلَكُ مَا حَاجَتُكَ إِلَى رَبِّ هَذِهِ الدَّارِ»[6]
آن ملک به آن شخص گفت با صاحبخانه چکار داری؟
«قَالَ
أَخٌ لِي مُسْلِمٌ زُرْتُهُ فِي اللَّهِ تَعَالَى»[7]
آن شخص گفت این برادر دینی و دوست و رفیقم است و
برای خدا میخواهم دیدنی از او بکنم
«فَقَالَ
لَهُ الْمَلَكُ مَا جَاءَ بِكَ إِلَّا ذَاكَ»[8]
آن ملک فرمود فقط کارت همین است هیچ حاجت دیگری
نداری؟
«فَقَالَ
مَا جَاءَ بِي إِلَّا ذَاكَ»[9]
گفت نه فقط برای اینکار آمدم
«فَقَالَ
فَإِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكَ وَ هُوَ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ
وَجَبَتْ لَكَ الْجَنَّةُ»[10]
آن ملک گفت من فرشته فرستاده خداوندم و یک پیغام از طرف خدا
برای تو دارم خداوند به تو سلام میرساند و میفرماید
بهشت را برایت واجب کردم.
«وَ
قَالَ الْمَلَكُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ يَقُولُ أَيُّمَا مُسْلِمٍ زَارَ
مُسْلِماً فَلَيْسَ إِيَّاهُ زَارَ إِيَّايَ زَارَ وَ ثَوَابُهُ عَلَيَّ
الْجَنَّةُ.»[11]
و باز اضافه کرد خداوند فرمود هر مسلمانی به زیارت و دیدن
مسلمانی برود فکر نکند به دیدار آن مسلمان رفته است بلکه به
دیدار من آمده و ثوابش به عهده من است که بهشت را برای او واجب کنم.
ملاحظه میفرمائید
تا این حد روایات تاکید دارد که به زیارت برادر
دینی رفتن این مقدار ثواب دارد. و گفتیم که در این
دیدار اگر دو مسلمان خویشی داشته باشند که صلح رحم نیز
هست و ثوابش بیشتر است و اگر همسایه باشند ثواب حق
همسایگی هم هست. و فرقی هم نمیکند که یکی
سیاه باشد و سفید باشد از مشرق باشد و مغرب باشد. و ای کاش اجرا
شود و یک جامعه اینگونه داشته باشیم.
خداوند رحمت کند
مرحوم آقای گلپایگانی در یکی از جلسات درسشان که
قبل از ماه رمضان در حال تعطیل شدن بود به طلاب توصیه کردند که ماه
رمضان است و شما به تبلیغ میروید اکتفا نکنید که
بروید و وارد شوید در مسجد و بنشینید روی منبر و
بگویید من آمدم تبلیغ بلکه از همینجا که حرکت میکنید
تبلیغ را شروع کنید حتی در ماشین و در راه و نیز
وقتی وارد منزل کسی شدید برای اهالی منزل توصیه
و تبلیغ داشته باشید و نیز دید و بازدید که میشود
و شما به منزل دیگری میروید و همینطور ادامه
دهید. وظیفه ما در معاشرت و زندگی روزمرهمان هم باید
اینگونه باشد اکتفا نکنیم به اینکه یک وقت مناسبتی
پیش بیاید بلکه مناسبت را باید ایجاد کنیم
روایاتی که وارد شده که دستورات اخلاقی است توصیه میشود
مسلمانان باید اینگونه باشند و باهم قهر نکنند این مقدار که
گفتیم فقط ثواب دیدار است اما اگر در این دیدارها
قضای حاجت برادر مومن شود و به گرفتاریهایش رسیدگی
کنند ثواب جداگانه خودش را دارد. انشاءاله خداوند توفیق دهد.
بحث
فقهی: بررسی مقصود از جمله «غنمتم» در آیه شریفه:مرحوم امام فرمودند
که در سه مورد بحث میکنیم
اول: ما
یجب فیه الخمس: خمس به چه چیزهایی تعلق میگیرد.
گفتیم به هفت چیز تعلق میگیرد
1-غنائم
جنگی
2-گنج
3-معدن
4-غوص
5-مال مخلوط
به حرام
6-ذمیکه زمینی را از
مسلمان میخرد
7-ارباح مکاسب. البته و
اینکه میگوییم هفت چیز استقراء عقلی
نیست که بگوییم عقلا اینگونه است. بلکه به حسب استقراء
ادله شرعیه است قرآن میفرماید
﴿واعلموا
انما غنمتم﴾ [12]که بعضی گفتند
مراد غنائم جنگی است و باز در روایت میفرماید در معدن
خمس واجب است. در گنج خمس واجب است و در بعضی روایات میگوید
در پنج چیز خمس واجب است و در بعضی میگوید در هفت
چیز خمس واجب است البته روایات پنج مورد یا چهار مورد با
روایات هفت مورد تضادی با هم ندارند و مجموع آن همان ماغنمتم است و کل
فائده منظور است.
نکته: بعضی
از روایات تقریبا به صورت انحصاری میگوید خمس
منحصر در غنائم است
1-صحیحه
عبداله بن سنان
«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ
الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ
بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(ع) يَقُولُ لَيْسَ الْخُمُسُ
إِلَّا فِي الْغَنَائِمِ خَاصَّةً.» [13]میفرماید
خمس فقط در غنائم است.
2-مرسله
عیاشی
«الْعَيَّاشِيُّ فِي تَفْسِيرِهِ
عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِيعَبْدِاللَّهِ(ع) وَ أَبِيالْحَسَنِ(ع) قَالَ:
سَأَلْتُ أَحَدَهُمَا عَنِ الْخُمُسِ- فَقَالَ لَيْسَ الْخُمُسُ إِلَّا فِي
الْغَنَائِمِ.»[14]
نکته: در
توجیه معنای این دو روایت میگوییم
اولا: مراد از غنائم همان است که در آیه
گفتیم یعنی مطلق الفائده که شامل همه هفت مورد میشود.
ثانیا: مراد روایت ممکن است عنوانی
باشد که در قرآن آمده است که فقط غنائم را بیان کرده است و وجوب خمس در بقیه
از روایت بدست میآید
«لیس
الخمس الا فی الغنائم» یعنی «
لیس
فی ظاهر القرآن الا فی الغنائم» در قرآن غنائم را گفته و
بقیه از روایات استفاده میشود. به هر حال اینگونه
روایات با روایاتی که میگویند پنج مورد یا
هفت مورد هیچ تنافی ندارند بلکه با یکدیگر قابل جمع هستند.
بنابراین
یکی از چیزهایی که خمس به آن تعلق میگیرد
غنائم جنگی است که هم آیه دلالت بر آن دارد و هم روایت بر آن
دلالت دارد.
مرحوم صاحب جواهر در
مورد وجوب خمس میگوید
«من غير خلاف فيه كما
في ظاهر الغنية[15]أو صريحها»
[16]در مسئله مخالفی نیست. چنانچه ظاهر کلام ابن زهره در غنیه یا
صریح کلامش نشان میدهد که در بین مسلمانان در مورد وجوب خمس در
غنائم هیچ مخالفی نیست. صاحب جواهر در ادامه میفرماید
«بل الظاهر الإجماع عليه، بل في الرياض[17]دعواه صريحا، كما في المدارك
[18]حكايته عن المسلمين»
[19]بلکه ظاهر این است که مسئله اجماعی است و صاحب ریاض صریحا
ادعای اجماع نموده است و نیز در مدارک آن را از مسلمین
حکایت کرده است.
علاوه بر این
تعبیرات آیه هم دلالت دارد و آیه را گفتیم دوگونه
معنی میکنیم یک وقت مراد از غنیمت خصوص غنائم
جنگی است به قرینه آیات قبل و بعد که راجع به قضیه جنگ
بدر است ظهور در این پیدا میکند که با آن قرائن مراد این
آیه غنائم جنگی است. و بقیه موارد از روایت استفاده میشود
و اگر از آیه معنای عام گرفتیم یعنی کل فائده هر
چیزی که بهره از آن بردید خمس دارد قطعا یکی از
آنها غنائم جنگی است.
پس میشود
بگوییم دلالت آیه بر وجوب خمس در غنائم جنگی قدر
متیقن آیه است که یا آیه بالخصوص شامل آن میشود
یا به نحو عام است که یکی از مصادیق آن غنائم جنگی
است.
گفتیم دو
روایت هم به آن صورت داریم که حصر دارد که خمس را فقط در غنائم واجب میداند
و آن دو روایت را توجیه کردیم. و در توجیه اول
گفتیم در ظاهر قرآن غیر این مورد نیامده است. و در
توجیه دوم گفتیم مراد از غنائم مطلق فائده است که یکی از
آنها غنائم جنگی است.
فروع:در مطلب اول که وجوب خمس
در غنائم است فروعی ذکر شده که امام بحث کردند
«الأول-
ما يغتنم قهرا»[20]
فرع اول: اموال
بدست آمده از کفار با جنگ: اگر اموالی با قهر و غلبه و جنگ از کفار بدست
آید باید خمس آنرا بپردازد اما اگر کسی مال کافر حربی را
بدزدد. یا با حیله بدست بیاورد. یا در دادگاه ادعای
باطل میکند و شاهد هم میبرد دادگاه هم به نظرش درست است و با حکم
دادگاه بدون اینکه حقی داشته باشد از کافر مالی را میگیرد.
آیا این هم خمس دارد و غنیمت است باید بحث کنیم
انشاءاله برای فردا.