بحث فقه -استاد مقتدایی-کتاب خمس

93/06/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: كتاب الخمس (تعریف خمس)
در شروع بحث خمس مرحوم امام فرمودند «كتاب الخمس وهو الذي جعله الله تعالى لمحمد(ص) وذريته كثرالله نسلهم المبارك عوضا عن الزكاة التي هي من أوساخ أيدي الناس إكراما لهم، ومن منع منه درهما كان من الظالمين لهم والغاصبين لحقهم»[1] خمس از چیزهایی است که خداوند برای پیامبر(ص) و ذریه او قرار داده و واجب است عوض از زکات -که به آنها داده نمی‌شود،- خمس به آنها داده شود. در ادامه می‌فرماید کسی که جزئی از این مال را که به مالش تعلق گرفته نداد ظالم و غاصب حق اهلبیت(ع) است همینکه در زیارات هم لعن به غاصبین اهلبیت(ع) می‌کنیم یعنی کسانی که ظلم در حق اهلبیت(ع) می‌کنند. بدیهی است کسانی که مانع خمس هستند نیز غاصبین حق اهلبیت(ع) هستند.
و وجه این که اگر حتی یک درهم را هم ندهد جزء ظالمین است برای این است که جعل خمس بنحو تکلیف به ذمه نیست مثل نماز که به ذمه افراد تعلق گرفته اما در خمس به ذمه نیست و به مال تعلق گرفته و حقی در مال افراد است قرآن می‌فرماید ﴿واعلموا أنما غنمتم من شيء فأن لله خمسه وللرسول ولذي القربى واليتامى والمساكين وابن السبيل إن كنتم آمنتم بالله وما أنزلنا على عبدنا يوم الفرقان يوم التقى الجمعان والله على كل شيء قدير﴾[2] یعنی همان مالی که بدست آوردید یک پنجم آن برای شما نیست و برای شش دسته است -که بعد می‌گوییم- و متعلق تکلیف مال است و این افراد در مال شریکند و اگر کسی ادا کرد تکلیف او ادا شده و بقیه برای خودش است و اگر ادا نکرد آنها در مال شریکند و اگر مال را فروخت یک پنجم ثمن برای خودش نیست و اگر آن افراد اجازه کردند معامله صحیح است و الا معامله صحیح نیست.
پس کسی که مانع ادا خمس شود ولو یک درهم باشد غاصب می‌شود. لذا الان هم مرسوم است کسانی که خمس بدهکارند می‌روند و با مراجع دست‌گردان می‌کنند[3] مثلا یک مقدار از خمس را دست به دست می‌کنند تا دین خمس او ادا شود و مال او حلال شود. منتهی یک دینی را به مرجع بدهکار است و باید بدهد و این دست‌گردان برای این است که این مال از شراکت با سادات دربیاید.
دلیل مطلب: بعضی روایات را به عنوان دلیل بیان کردیم که مجددا اشاره می‌کنیم
1- فی حدیث «وعنه، عن أحمد بن محمد، عن علي بن الحكم، عن علي بن أبي حمزة، عن أبي بصير، عن أبي جعفر(ع)
قال: لا يحل لأحد أن يشتري من الخمس شيئا حتى يصل إلينا حقنا»[4]
برای کسی جایز نیست که از خمس چیزی را بخرد تا حق ما به ما برسد و اگر رسید می‌تواند بخرد و اگر خارج نشده برای او حلال نیست زیرا فروش مال غیر است.
2- عن ابی جعفر «محمد بن الحسن بإسناده عن محمد بن علي بن محبوب، عن أحمد بن محمد، عن الحسين بن القاسم، عن أبان، عن أبي بصير، عن أبي جعفر(ع) قال: سمعته يقول:
من اشترى شيئا من الخمس لم يعذره الله، اشترى ما لا يحل له»[5]
حضرت امام صادق(ع) فرمود: اگر کسی از مالی که خمس آن داده نشده بخرد خداوند او را معذور نمی‌دارد. چون چیزی را خریده که برای او حلال نیست.
3- عن الصادق(ع) «وَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ:
لَا يُعْذَرُ عَبْدٌ اشْتَرَى مِنَ الْخُمُسِ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ يَا رَبِّ اشْتَرَيْتُهُ بِمَالِي حَتَّى يَأْذَنَ لَهُ أَهْلُ الْخُمُسِ.»[6]
حضرت امام صادق(ع) فرمود معذور نیست کسی که از خمس چیزی را بخرد و عذر بیاورد که خداوندا از مال خودم خریدم زیرا مالی که گرفتی برای فروشنده نبود تا بتواند به تو بفروشد.
تا این بیان شد که مانعین خمس جزء ظالمین به اهل‌بیت(ع) هستند. بعد از این امام وارد در اصل مطلب شدند و می‌فرمایند که در سه موضع بحث می‌کنیم موضوع اول: متعلق خمس چیست؟ موضوع دوم: در مستحقین خمس است که چه کسانی هستند؟ موضوع سوم: کیفیت تقسیم است.
گفتیم قبل از ورود در بحث «ما یجب فیه الخمس» دو مطلب را باید بگوییم یکی تعریف خمس و یکی هم دلیل اصل وجوب خمس.
مطلب اول: در مورد تعریف خمس از شهید در مسالک تعریفی را نقل کردیم و مرحوم صاحب جواهر[7] هم از ایشان تبعیت کرده و تعریفی همانند تعریف ایشان ارائه کرده است. اما تعریفی که از شهید نقل و بررسی کردیم ایرادی هم دارد اکنون مجددا همان تعریف را نقل و بررسی می‌کنیم و البته یک ایراد هم دارد که بیان کرده و راه حل را نیز ارائه می‌کنیم. مرحوم شهید در تعریف خمس فرمود:
«هو حق ماليّ يثبت لبني هاشم في مال مخصوص بالأصالة عوضا عن الزكاة.»[8]خمس یک حق مالی است مانند غنائم و گنج و معدن و غیره که مقدار مخصوص دارد که این حکم بالاصاله وضع شده عوض از زکاتی که به سادات نمی‌رسد؛ می‌باشد. «فالحق بمنزلة الجنس يشمل الزكاة و غيرها.»[9]هر تعریفی جنس و فصلی دارد در این تعریف نیز کلمه «حق» فصل است آنچه غیر حق است را خارج می‌کند. «و خرج بالمالي غيره كالولاية الثابتة للإمام(ع) على رعيته. و خرج ببني هاشم حق الزكاة، و خرج بنو المطلب فقد قيل باستحقاقهم له.»[10]کلمه «مالی» جنس تعریف است که زکات را هم شامل می‌شود و فصل است که حقوق غیر مالی نظیر حق ولایت را خارج می‌کند. و نیز با قید یثبت لبنی هاشم که ثابت برای بنی هاشم است زکات را خارج می‌کند و بنی عبدالمطلب را هم خارج می‌کند چون می‌گوید ثابت برای بنی هاشم است گرچه گفته شده که به آنها هم سهم سادات می‌رسد ولی این خلاف مشهور است و در مال مخصوص است که بعد ذکر می‌کنیم و می‌گوییم اموال مخصوص چیست؟
«و خرج بقيد الأصالة ما لو نذر لهم ناذر مالا فإنه لا يسمى خمسا، و إن لاحظ فيه الناذر كونه عوضا عن الزكاة التي لا تحلّ لهم.»[11]و بالاصاله یعنی اینکه بالاصاله برای اینها ثابت شده و بالعرض را خارج می‌کند بالعرض بودن به این گونه است که کسی بگوید من این مبلغ را به این سید می‌دهم -مثلا در نذرش قید کند- چون این سید زکات به او نمی‌رسد من این مال را به او می‌دهم در اینجا هم به این مال خمس نمی‌توان گفت به جهت اینکه بالاصاله نیست. بالاصاله باید ابتدائا از طرف شارع تعیین شود. «و أشار بقيد العوضية إلى ان اللّه سبحانه فرض الخمس للرسول الله(ص) و لقبيلته إكراما لهم، و تعويضا عن الزكاة التي هي أوساخ الناس، و توسعة عليهم، و تشريفا لهم بزيادته و كثرة موضوعه و قلة شروطه، و دفع عنهم الغضاضة في أخذه ببدائته فيه بنفسه و تثنيته برسوله، و جعله شرط الإيمان باللّه و بما أنزله على رسوله(ص). و كل هذه المزايا زائدة على الزكاة.»[12]
و قید عوضا هم برای این است که خمس در مقابل زکاتی تشریع شده که برای غیر سادات است.
یک ایراد مهم بر تعریف شهید:
این تعریفی است که مرحوم شهید برای خمس بیان می‌فرمایند ولی یک اشکال مهمی به آن وارد است که این تعریف برای نصف خمس است نه جمیع خمس زیرا در آیه فرمود «واعلموا أنما غنمتم من شيء فأن 1-لله خمسه 2-وللرسول 3-ولذي القربى 4-واليتامى 5-والمساكين 6-وابن السبيل»[13] و شما فرمودید که خمس حق مالی است که برای بنی هاشم ثابت است در حالیکه یک سهم برای خداوند است و خداوند که بنی هاشم نیست و یک سهم هم برای رسول و یک سهم هم برای ذی القربی می‌باشد لکن این دو سهم خدا و رسول نه از باب اینکه رسول از بنی هاشم است به او می‌دهیم بلکه بعنوان ولایت تامه‌ای که از طرف خداوند دارند به آنها می‌دهیم که سه سهم را شامل می‌شود که للیتامی و المساکین و ابن السبیل منهم یعنی از بنی هاشم است بنابراین این تعریف -حق مالی یثبت لبنی هاشم- شامل سه سهم از خمس است و سه سهم دیگر را شامل نمی‌شود.
بیان راه حل:
بنابراین اگر بخواهیم تعریف تامی ارائه کنیم به همین عبارت مرحوم شهید یک اضافه‌ای می‌افزائیم و با یک تغییر می‌گوییم «حق مالی یثبت لله و لرسوله و لذی القربی -او للائمة- و للیتامی‌و المساکین و ابن السبیل منهم» که در این صورت جمیع را شامل می‌شود و بقیه قیدهایی نظیر «مال مخصوص» و غیره هم که آورده است خوب است و تاکید است ولی لازم نیست در تعریف خمس بیاوریم و چون وجه دادن خمس به این طائفه عوضا عن الزکاة است؛ لذا این قید هم در تعریف ضروری نیست حتی اگر قید عوضا باشد وجوب خمس تبعی می‌شود لذا می‌گوییم بالاصالة است.
مطلب دوم؛ دلیل وجوب خمس؛ هم از قرآن دلیل داریم و هم از روایات و هم اتفاق کل که جمیع مسلمین خمس را بعنوان رکنی از ارکان اسلام قبول دارند.
کتاب: قرآن کریم می‌فرماید «واعلموا أنما غنمتم من شيء فأن لله خمسه وللرسول ولذي القربى واليتامى والمساكين وابن السبيل إن كنتم آمنتم بالله وما أنزلنا على عبدنا يوم الفرقان يوم التقى الجمعان والله على كل شيء قدير»[14]
تعبیرات قرآن در مورد خمس تعبیرات بلندی است. در بیان احکام و لزوم و وجوب احکام در قرآن تعبیرات مختلفی است مثلا درباره نماز می‌فرماید «اقیموا الصلاه»[15] یعنی همان خواندن نماز و درباره زکات اتیان آمده لفظ «و آتوا الزکاة»[16] آمده است و در روزه «کتب علیکم الصیام»[17] آمده و در حج با لام اختصاص آمده «و لله علی الناس حج البیت»[18] و در خمس هم با لام آمده «فلله خمسه»[19] یعنی یجب علی الناس بر عهده آنهاست که برای خدا و رسول این مال را جدا کنند پس تعبیر لام برای وجوب در موارد مختلف در قرآن آمده اما تعبیر واعلموا در ابتدا نشان می‌دهد مطلب مهمی است و باید بدانید مثل اینکه مطلبی که مفروض التحقق است را می‌گوییم می‌دانید که اینگونه است اینجا هم می‌فرماید مطلبی است که باید علم به آن داشته باشید.
شأن نزول آیه:
این آیه در جنگ بدر نازل شد در هجدهم ماه ذیحجه سال دوم هجرت که بین کفار قریش و مسلمانان رخ داد و تعداد کفار حدود هزار نفر بود و تعداد مسلمانان 313 نفر بود و آنها مجهز به تمامی ابزار جنگی روز و سوار بر اسب و مسلمانان هم پیاده و با یک چوب و چند شمشیر و چند اسب آمده بودند و جنگ بدر جنگ مهمی بود که خداوند ملائکه را به کمک مسلمانان فرستاد و جنگ بدر به نفع مسلمین تمام شد و رؤسا و صنادید عرب در آن جنگ شرکت داشتند و هفتاد نفر کشته شدند و هفتاد نفر اسیر شدند و بقیه فرار کردند و اموال زیادی از کفار بجا ماند که بدست مسلمانان بعنوان غنیمت گرفته شد و این آیه نازل شد که آنچه را که به غنیمت[20] به دست آوردید برای خداوند است.
اعلموا یعنی وظیفه شیعه و مسلمان این است که این مطلب را بداند که یک چنین حقی خدا و رسول در مال دارند.
معنای «غنمتم»:
1-  «ماغنمتم» یعنی آنچه که غنیمت می‌گیرید و شکی نیست که این آیه در جنگ بدر نازل شده و غنیمت جنگی بدر را در نظر دارد اما آیا اختصاص به همان غنیمت در جنگ بدر دارد و شامل غنائم جنگهای دیگر نمی‌شود که گفته شود مورد مخصص است. ولی این را احدی نگفته است که اختصاص به غنائم جنگی در جنگ بدر داشته باشد. و شکی نیست که در جنگهای دیگر هم اموال بدست آمده از کفار از غنائم و برای مسلمانان بود و مطلق اموال «اُخِذَ من الحرب» را شامل می‌شود.
بحث دیگر اینکه اختصاص به غنائم جنگی ندارد و غنمتم یعنی ما اکتسبتم آنچه را بدست می‌آورید را هم شامل می‌شود یا فقط اختصاص به غنائم جنگی دارد؟ اینجا دو قول است گروهی می‌گویند آیه مربوط به غنائم جنگی است و گروهی دیگر معنای عام می‌کنند و می‌گویند آنچه را که بدست آوردید حتی در کسب و کار و زراعت و مطلق درآمدها شامل غنیمت است و معمولا هم فقهای ما این را قائل هستند مثل مرحوم شیخ[21] در خلاف و مرحوم علامه[22] [23] معنای عام از آن استفاده کردند. اکنون هردو قول را مورد بررسی قرار می‌دهیم:
قول اول: برخی می‌گویند غنیمت اختصاص به غنائم جنگی دارد البته قائلین به این قول باید ملتزم به مطلب دیگری بشوند یعنی بگویند متعلق خمس هفت چیز است. یکی غنائم جنگی است. و یکی گنج است. و یکی معدن است. و یکی غوص است. که آیه شامل این موارد نمی‌شود بلکه باید با روایات آن را ثابت نمایند. و این خلاف ظاهر است که از آیه فقط یک مورد از هفت مورد را استفاده کنیم.
قول دوم: اما اگر بگوییم معنای «ما غنمتم» معنای مطلق است و آنچه را که نفع بردید و استفاده کردید از هر راهی حتی اگر هدیه باشد را شامل است و به نظر می‌رسد معنای دوم هم از لغت استفاده می‌شود و هم از اقوال علما استفاده می‌شود ما آیه را فعلا معنی می‌کنیم که ما غنمتم یعنی چه؟ اگر «ما اخذ من الکفار فی القتال» باشد فقط شامل غنائم جنگی می‌شود که البته فقط اختصاص به جنگ بدر که آیه در آن جنگ نازل شد ندارد و مطلق حرب را شامل می‌شود. اما اگر گفتیم ما غنمتم یعنی آنچه را که بدست آوردید و استفاده کردید شامل همه موارد متعلق خمس می‌شود که بحث مفصلی دارد انشاءاله برای درس بعد.


[1]تحریرالوسیله، امام خمینی، ج1، ص351، دارالعلم.
[2]انفال/سوره8، آیه41.
[3]دست گردان به این گونه است که شخص بدهکار خمس به عللی توان پرداخت بدهی را ندارد لذا مقداری پول را به مرجع تقلید یا نماینده او می‌دهد و دوباره از او قرض می‌کند که بعدا بدهد در این صورت به امام بدهکار نیست و تصرفاتش صحیح است و اما به مرجع تقلید بدهکار است که باید بپردازد و اگر نپردازد مرجع تقلید ضامن است.
[4]وسائل الشیعة، حرعاملی، ج9، ص484، ابواب مایجب فیه الخمس، باب1، ح4، ط آل‌البیت.
[5]وسائل الشیعة، حرعاملی، ج9، ص484، ابواب مایجب فیه الخمس، باب1، ح5، ط آل‌البیت.
[6]مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، ج7، ص278، ابواب ما یجب فیه الخمس، باب1، ح4، ط آل‌البیت.
[7]جواهرالکلام، شیخ محمدحسن نجفی جواهری، ج16، ص2، دارالکتب الاسلامیة طهران.
[8]مسالک الافهام، شهید ثانی، ج1، ص457، معارف اسلامی‌قم.
[9]مسالک الافهام، شهید ثانی، ج1، ص457، معارف اسلامی‌قم.
[10]مسالک الافهام، شهید ثانی، ج1، ص457، معارف اسلامی‌قم.
[11]مسالک الافهام، شهید ثانی، ج1، ص457، معارف اسلامی‌قم.
[12]مسالک الافهام، شهید ثانی، ج1، ص457، معارف اسلامی‌قم.
[13]انفال/سوره8، آیه41.
[14]انفال/سوره8، آیه41.
[15]بقره/سوره2، آیه2.
[16]بقره/سوره2، آیه2.
[17]بقره/سوره2، آیه183.
[18]آل عمران/سوره3، آیه97.
[19]انفال/سوره8، آیه41.
[20]در مجمع البحرین در معنای غنیمت می‌گوید الغنیمه ما اخذ من اموال اهل الحرب من الکفار بقتال و هی هبة من الله للمسلمین اگر جنگی با کفار شود و اموالی از آنها در جنگ بماند و به دست مسلمانان برسد را غنیمت جنگی می‌گویند و این مال برای خداوند است و هدیه و بخشی از طرف خداوند و حلال است برای مسلمانان.
در مقابل غنیمت فیئ است که در قرآن ما افاء الله دارد و در تعریف فیئ می‌فرماید ما اخذ بغیر قتال و اگر بدون جنگ اموالی در غیر از میدان جنگ باقی بماند و به دست مسلمانان برسد را فیئ می‌گویند که بعد بحث می‌کنیم.
[21]الخلاف، شیخ طوسی، ج2، ص90، جامعه مدرسین.
[22]تذکرة الفقهاء، علامه حلی، ج5، ص436، آل‌البیت.
[23]منتهی المطلب، علامه حلی، ج1، ص546.