موضوع: كتاب الامر بالمعروف و النهی عن المنکر (جایگاه امر به معروف و نهی از منکر در آیات و روایات)
دیروز روایت مهمی را در مورد عبرت گرفتن از سرنوشت گنهکاران و تارکین امر به معروف و نهی از منکر نقل کردیم امروز به بررسی بیشتر آن میپردازیم تحف العقول
[1]
نقل میکند از امام حسین(ع) از پدر بزرگوارشان نقل کردند که فرمود
«اعتبروا ایها الناس» عبرت بگیرید از آنچه که خدای متعال در قرآن موعظه کرده و فرمود ببینید در گذشته با افراد گنهکار چه کردیم 1-
﴿لعن الذين كفروا من بني إسرائيل على لسان داوود وعيسى ابن مريم ذلك بما عصوا وكانوا يعتدون﴾
[2]
گروهی از بنی اسرائیل را که مورد لعن در لسان حضرت داود(ع) و حضرت عیسی(ع) قرار دادیم.
آیاتی هم در قرآن داشتیم که میفرمود گناهان متعددی داشتند
﴿قولهم الإثم﴾
[3]
﴿أكلهم السحت﴾
[4]
﴿لا يتناهون عن منكر فعلوه﴾
[5]
و با تعبیر به
﴿لبئس ما كانوا يفعلون﴾
[6]
از آنان یاد میکند.
حضرت امام علی(ع) در ادامه میفرماید عبرت بگیرید از آنچه که خداوند نسبت به احبار و علمای آنها بیان میکند که در قرآن میفرماید
﴿لولا ينهاهم الربانيون والأحبار﴾
[7]
مورد مذمت و ملامت خداوند قرار گرفتند زیرا میدیدند که مردم غرق در فساد و گناه هستند لکن نهی نمیکردند. پس امیرالمومنین(ع) سفارش میکند عبرت بگیرید از این آیه که خداوند علمای یهود و نصرانی را برای اینکه نهی از منکر نمیکردند ملامت میکند و در آخر آیه میفرماید
﴿لبئس ما كانوا يصنعون﴾
در توضیح روایت بیان کردیم این ملامت اختصاص به آن زمان و آن اشخاص ندارد یعنی قید آن زمان و شخص احبار دخالتی در ملامت ندارد بلکه عنوان ترک نهی از منکر موجب ملامت است. پس شامل زمان حاضر نیز میشود اکنون در بررسی مجدد میگوییم:
الف: از کلام امیرالمومنین(ع) استفاده میشود این مذمتی که میفرماید با این فسادی که میبینیم شیوع پیدا کرده و اگر انسان ببیند و نهی نکند همان عقوبت برای ما علمای اسلام و روحانیون و حوزههای علمیه هم هست.
ب: از کلام امیرالمومنین(ع) استفاده میشود کسانی که امر به معروف و نهی از منکر میکردند دو دسته بودند
1- یک دسته نهی میکردند و اگر افراد معصیت کار موعظه پذیر نبودند این ناهین با معصیت کاران قطع مراوده میکردند.
2- دسته دیگر نهی از منکر میکردند و معصیت آن معصیت کاران را هم نداشتند ولی با آنها مراوده داشتند و با آنها قهر نمیشدند این ناهین از منکر که دسته دوم بودند هم مورد ملامت هستند یعنی ملامت تنها شامل کسانی که نهی از منکر نمیکردند نمیباشد روایات آن را هم خواندیم و مجددا مرور میکنیم:
1- «علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن النوفلي، عن السكوني، عن أبيعبدالله(ع)
قال: قال أميرالمؤمنين(ع) أمرنا رسولالله(ص) أن نلقي أهل المعاصي بوجوه مُكفَهِرَّةٍ»
[8]
حضرت علی(ع) میفرماید پیامبر(ص) به ما دستور داد با اهل معاصی با وجوه مکفهره
[9]
برخورد کنیم و با ترشروئی و اخم کرده به آنان بفهمانیم که از اعمال و رفتار شما ناراضی هستیم و حداقل انکار این است که نارضایتی و تنفر قلبی خود را برسانیم.
2- در روایت دیگری خداوند خطاب به شعیب(ع) فرمود 100هزار نفر از قومت را هلاک میکنم. چهل هزار نفر از اشرار و شصت هزار نفر از اخیار. حضرت شعیب پرسید پروردگارا اشرار را که هلاک میکنی طبیعی است اما اخیار را چرا هلاک میکنی؟ در جواب گفته شد که چون اخیار با اشرار مداهنه و رفتار دوستانه داشتند.
3- «في تفسير العياشي عن محمد بن الهيثم التميمي عن أبي عبدالله(ع)
في قوله: "كانوا لا يتناهون عن منكر فعلوه لبئس ما كانوا يفعلون" قال: اما انهم لم يكونوا يدخلون مداخلتهم ولا يجلسون مجالستهم ولكن كانوا إذا لقوهم ضحكوا في وجوههم وأنسوا بهم.»
[10]
آن احبار با اهل معاصی هم جلسه معصیتی نمیشدند لکن وقتی با آن معصیت برخورد میکردند رو ترش نمیکردند بلکه به روی آنان میخندیدند و با آنها انس میگرفتند و رفیق میشدند.
پس آنهایی که نهی از منکر میکنند دو قسمند: الف: آنهایی که با اهل معصیت دوستی ندارند و اگر ملاقاتی بکنند وجوه مکفهره دارند. ب: آنهایی که نهی از منکر میکنند ولی میبینند تاثیر ندارد با آنان مداهنه میکنند حتی امام در روایت فرمود در دیدار با اهل منکر رویی گشاده داشتند و با آنها مانوس بودند.
با توجه به این مطالب یک سوال مطرح میشود آیا صرف نهی از منکر کافی است؟ خیر زیرا خداوند در خطابش به شعیب(ع) فرمود 60هزار نفر از اخیار هلاک میشوند زیرا این اخیار با اهل کفر مراوده و مداهنه داشتند گرچه از اخیار و ناهی از منکر هستند.
نتیجه اینکه حتی آنها که نهی از منکر میکنند در خطرند زیرا اگر بعد از نهی از منکر انس و رفاقت را حفظ کردند در خطر عذاب شدن هستند. بلکه بعد از امر به معروف و نهی از منکر اگر دیدند تاثیر نداشت و با آنان ترشروئی کنند و رفاقت نداشته باشند.
4- «وعن محمد بن يحيى، عن الحسين، عن علي بن مهزيار، عن النضر بن سويد، عن درست، عن بعض أصحابه، عن أبيعبدالله(ع)
قال: إن الله بعث ملكين إلى أهل مدينة ليقلباها على أهلها فلما انتهيا إلى المدينة فوجدا فيها رجلا يدعو ويتضرع "إلى أن قال: فعاد أحدهما إلى الله، فقال: يا رب إني انتهيت إلى المدينة فوجدت عبدك فلانا يدعوك ويتضرع إليك فقال: امض لما أمرتك به، فان ذا رجل لم يتمعر وجهه غيظا لي قط.»
[11]
دو ملک مامور شدند قریهای را واژگون کنند که یکی از آنها با دیدن یک فرد عابد پشیمان شد و گفت قبل از انجام اینکار از خدا کسب تکلیف میکنم آمد و گفت خداوندا فرمودی این قریه را واژگون کنیم اما این بنده تو در حال تضرع و گریه و زاری است. در بعض روایات دارد که خداوند فرمود اول آن شخص را واژگون کنید زیرا در عمر خود یک بار هم برای خدا با افراد معصیت کار غضب نکرده و تندی نکرد و اظهار نکرد که با اعمال آنها موافق نیست لذا کسانی که ناهی از منکر هستند ولی نارضایتی قلبی خود را نشان نمیدهند هم با افراد معصیتکار معذب خواهند بود.
بیان یک موید از قرآن در معذب بودن افراد ناهی از منکر که وجوه مکفهره ندارند:
اصحاب سبت قومی بودند از اصحاب قوم ثمود که قرآن در رابطه با آنان میفرماید
﴿واسألهم عن القرية التي كانت حاضرة البحر إذ يعدون في السبت إذ تأتيهم حيتانهم يوم سبتهم شرعا ويوم لا يسبتون لا تأتيهم كذلك نبلوهم بما كانوا يفسقون وإذ قالت أمة منهم لم تعظون قوما الله مهلكهم أو معذبهم عذابا شديدا قالوا معذرة إلى ربكم ولعلهم يتقون فلما نسوا ما ذكروا به أنجينا الذين ينهون عن السوء وأخذنا الذين ظلموا بعذاب بئيس بما كانوا يفسقون فلما عتوا عن ما نهوا عنه قلنا لهم كونوا قردة خاسئين﴾
[12]
یعنی ای پیامبر به یهود یادآوری کن که شما چنین نیاکانی داشتید از قریه ای که نزدیک دریا بود.
در تفسیر آیه از امام سجاد(ع) روایت است که فرمود قریه مذکور در آیه شهری بنام ایله بود در فلسطین -الان هم بنام بندر ایلات معروف است- که هشتاد هزار جمعیت داشت و در ساحل ساکن بودند و زندگی آنان از صید بود پیامبر آمد برایشان و بنا شد که روز شنبه که روز عبادتشان بود صید ماهی حرام باشد یک مدتی اطاعت میکردند قرآن فرمود ما امتحان سخنی از آنان گرفتیم
﴿إذ تأتيهم حيتانهم يوم سبتهم شرعا ويوم لا يسبتون لا تأتيهم﴾
[13]
به اینکه روز شنبه ماهی ها دسته دسته میآمدند در دریا و پر میشد و ماهیها جست و خیز میکردند و اینان میدیدند نمیتوانستند صید کنند و روزهای دیگر غیر از شنبه هیچ ماهیای پیدا نمیشد حالا یا طبیعی بود که ماهیها میدیدند و میترسیدند و میرفتند یا اینکه الهام الهی بود به ماهیان که چنین کنید میفرماید
﴿کذلک نبلوهم﴾
[14]
اینگونه آزمایششان کردیم آزمایش سختی هم بود اینگونه شد که حیله کردند و گودالهایی کنار دریا کنده بودند و روزهای شنبه راه این گودالها را باز میکردند و آب میآمد و ماهی ها در آن پر میشد و بعد میبستند و ماهیها نمیتوانستند برگردند و روز یک شنبه همان ماهی ها را صید میکردند حتی بعضیها روز شنبه تور میانداختند ولی بالا نمیکشیدند و روز یک شنبه بالا میکشیدند و میگفتند ما روز شنبه صید نکردیم. همین حیله های شرعی که امروزه هم رایج است آن روز نیز به کار بستند.
پیامبرشان و عده ای از علمایشان نهی میکردند آنها هم گوش ندادند و یک درآمد سرشاری از صید روز شنبه کسب کردند.
در روایات داریم و تفاسیر هم همین را میگویند که سه دسته شدند
دسته اول: اکثریت یعنی مثلا هفتاد هزار نفر از هشتاد هزار نفر افرادی بودند که این معصیت را انجام میدادند که هفتاد هزار نفر از هشتاد هزار نفر بودند.
دسته دوم: و ده هزار نفرشان امر به معروف و نهی از منکر میکردند حتی وقتی دیدند که دست برنمیدارند شهر و قریهشان را جدا کردند.
دسته سوم: که حدود 1000 نفر بودند که امر به معروف و نهی از منکر میکردند لکن با دسته اول قطع ارتباط نکردند و حتی به آن ده هزار نفر میگفتند چرا قطع رابطه نمودید
﴿وإذ قالت أمة منهم لم تعظون قوما الله مهلكهم أو معذبهم عذابا شديدا﴾
[15]
میگفتند چرا با اینها که به هر حال گرفتار عذاب میشوند قطع رابطه میکنید
﴿قالوا معذرة إلى ربكم ولعلهم يتقون﴾
[16]
گفتند از برای اینکه در پیشگاه خدا عذرخواه باشیم یعنی خدا خدای شما هم هست و میخواهیم در پیشگاه او معذور باشیم یا اینکه شاید هم تاثیر بکند بالاخره وقتی نتیجهای نگرفتند شهرشان را جدا کردند بعضی تفاسیر دارند که بین دو قسمت دیوار کشیدند.
دسته سوم هم رفتند به بهانه عدم قطع رابطه با دسته اول زندگی کردند قرآن میفرماید
﴿فلما نسوا ما ذكروا به﴾
[17]
وقتی نصیحت را نادیده گرفتند
﴿أنجينا الذين ينهون عن السوء﴾
[18]
آنهایی که نهی از منکر میکردند را نجات دادیم
﴿وأخذنا الذين ظلموا بعذاب بئيس﴾
[19]
و آن ظالمین را به عذاب بئیس
[20]
گرفتار کردیم به اینکه وقتی سرکشی کردند امر کردیم
﴿كونوا قردة خاسئين﴾
[21]
که میمون شوید و همه آنها زن و مردشان تبدیل به میمون شدند.
اشکال در تفسیر آیه: بعضی نقل میکنند که دو دسته تکلیفشان معلوم شد 1-ناهین از منکر نجات یافتند 2-و افراد معصیتکار هم میمون شدند 3-ولی دسته وسط مسکوت است.
جواب از اشکال: ولی درست نیست بلکه اکثر تفاسیر میگویند خود ظالمین دو دسته بودند یک دسته آنهایی که معصیتکار بودند و یک دسته آنهایی که نهی از منکر میکردند لکن وجوه مُکفَهِرَّة نداشتند و با دسته اول مراوده و مداهنه داشتند که اینها هم ظالم به نفس هستند در روایات میفرماید که دسته سوم که شهر خودشان را جدا کرده بودند یک روز میبینند که از دسته اول و دوم خبری نیست تعجب میکنند و از دیوار بالا میروند یکی که بالا رفت صدا زد واعجبا همه میمون شدند رفت داخل و از داخل دروازه را باز کرد مردمی که امر به معروف میکردند و زندگی خود را جدا کردند رفتند نگاه میکنند میبینند که تمام افراد میمون شده و عوعو میکنند حتی آنهایی که نهی از منکر میکردند لکن از آنان جدا نشدند هم میمون شدند.
شاهد حرف اینجاست که آنهایی که نهی از منکر میکنند اما بوجوه مکفهره ابراز نمیکنند اینها هم شامل عذاب هستند.
لذا خیلی تکلیف سنگین است و اگر اینگونه نباشد همان عذاب برای ما هم هست.
روایتی هم دیروز خواندیم که پیامبر(ص) فرمود اگر شما نهی از منکر نکنید همان مذمتی که آنجا بود که لعنهم الله برای شما هم هست و شما هم ملعون هستید و باز اگر با افراد معصیتکار مداهنه کردید شامل مذمت خواهید بود.
دنباله آن انشاءاله برای بعد.
[1]
وسائلالشیعة، حرعاملی، ج16، ص130، کتاب الامر بالمعروف و النهی عن المنکر، باب2، ح9، آلالبیت.
[2]
مائده/سوره5، آیه78
[3]
مائده/سوره5، آیه63
[4]
مائده/سوره5، آیه63
[5]
مائده/سوره5، آیه79
[6]
مائده/سوره5، آیه79
[7]
مائده/سوره5، آیه63
[8]
اصول کافی، شیخ کلینی، ج5، ص59، دارالکتب الاسلامیة طهران.
[9]
مُکفَهِرَّة اِکفَهَرَّ یَکفَهِرُّ یعنی کسی که عبوس است و اخم میکند.
[10]
تفسیر نورالثقلین، شیخ الحویزی، ج1، ص661، اسماعیلیان.
[11]
وسائل الشیعة، حرعاملی، ج16، ص144، کتاب الامر بالمعروف و النهی عن المنکر، باب6، ح2، آلالبیت.
[12]
اعراف/سوره7، آیه163
[13]
اعراف/سوره7، آیه163
[14]
اعراف/سوره7، آیه163
[15]
اعراف/سوره7، آیه164
[16]
اعراف/سوره7، آیه164
[17]
اعراف/سوره7، آیه165
[18]
اعراف/سوره7، آیه165
[19]
اعراف/سوره7، آیه165
[20]
بئیس از بأس که میگویند لابأس یعنی عذابی سخت
[21]
اعراف/سوره7، آیه166