درس خارج فقه استاد مقتدایی

91/11/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: كتاب الديات (حکم دخول یا عدم دخول آباء و ابناء در عصبة)
 مسأله1: «في دخول الآباء وإن علو والأبناء وإن نزلوا في العصبة خلاف، والأقوى دخولهما فيها»
 در ضابطه عصبه یعنی کسانی که عاقله محسوب میشوند و دیه قتل خطایی قاتل به عهده آنان است گفتیم خویشان پدر و مادری و خویشان پدری مانند برادران و ان نزلوا و عموها و ان نزلوا جزء مصادیق عصبه هستند.
 در بحث امروز پرسش این است که آیا پدر جانی خطائی و پسر جانی خطائی هم جزء عصبه هستند یا خیر؟
 در مسأله اختلاف شدیدی وجود دارد دستهای میگویند اینها هم عصبه هستند و جمعی هم میگویند اینها عصبه نیستند و اقوالی مطرح است.
 قول اول: عدم دخول آباء و ابناء در عصبه:
 مرحوم شیخ در خلاف [1] و مبسوط [2] ابن حمزه در وسیله [3] و ابن فهد در مهذب [4] و جمعی دیگر که صاحب جواهر [5] میشمارد قائل به عدم دخول آباء و ابناء در عصبه هستند.
 شهید ثانی [6] ادعا میکند این قول مشهور بین اصحاب است بلکه مرحوم شیخ در خلاف ادعاء اجماع میکند.
 ادله قول اول:
 دلیل اول قول اول:
 الف: تمسک به اصل: میگویند اگر شک کردیم و دلیل روشنی نداشتیم که آیا بر آباء و ابناء هم واجب است دیه عاقله را تحمل کنند یا خیر؟ اصل برائت ذمه آنان از اشتغال به پرداخت دیه است.
 ب: خروج ابن و ابن از معنای لغوی عصبه: دلیل دومشان همین است خروجهما عن العصبة لغة یعنی لغة خارج از عصبه هستند خویشان ابوینی شامل خود پدر و برادر نمیشود.
 ج: روایات:
 1- «ما روی عن النبی لایوخذ الرجل بجریرة ابیه ولا بجریرة ابنه» [7]
 هیچ انسانی به خاطر جرمی که پدرش و یا پسرش انجام داده است مؤاخذه نمیشود.
 2- «ما روی ان امرئتین من هذیل اقتتلا فقتلت احداهما الاخری وکان لکل منهما زوج وولد فبرء النبی الزوج والولد وجعل الدیة علی العاقلة» [8]
 روایت شده که دو زن از قبیله هذیل با هم نزاع کردند و در حین نزاع (که هیچ قصد قتل در کار نبود) یکی از آن دو کشته شد و هر دو هم شوهر و هم فرزند داشتند اما پیامبر در این قتل خطای محض زوج و فرزند را خارج کرد و دیه را از عاقله گرفت.
 ملاحظه میفرمائید این تبرئه ولد نشان میدهد ولد از عاقله خارج است.
 3- صحیحه محمد بن قیس [9] «عن أبي جعفر (عليه السلام) قال: قضى أميرالمؤمنين (عليه السلام) على امرأة أعتقت رجلا واشترطت ولاءه ولها ابن فالحق ولاءه بعصبتها الذين يعقلون عنه دون ولدها.»
 روایت معتبری است که میگوید در زمان امیرالمؤمنین علیه السلام یک زنی غلامی داشت که آزادش کرد و شرط کرد که بر او ولاء عتق داشته باشد یعنی این زن از او ارث ببرد این زن یک پسر هم داشت و زن قبل از آن عبد مُرد حال این ولاء عتقل باید از نظر به ارث رسیدن تعیین تکلیف شود آیا به پسرش میرسد که از عبد ارث ببرد؟ امیرالمؤمنین علیه السلام ولاء را به عصبه آن زن داد و عصبه همان خویشان ابی یا ابوینی که متحمل دیه عاقله هستند و به ولد نمیرسد. و گفتهاند بر اساس این روایت ولد جزء عصبه نیست.
 نتیجه: از مجموع ادله و روایات به دست میآید که ولد عصبه نیست.
 قول دوم: دخول آباء و ابناء در عصبه:
 قول دیگر این بود که پدر و پسر داخل در عصبه هستند قائلین این قول کثیری از علماء نظیر اسکافی [10] شیخ مفید [11] شیخ در نهایه [12] ابن ادریس [13] جواهر [14] و کشف اللثام [15] هستند لذا «نسبه فی الایضاح [16] الی الشهرة بل عن الحلی فی السرائر [17] الاجماع علیه وعلیه روایتنا» به همین خاطر فخرالمحققین قول دوم را به شهرت نسبت داده است و در سرائر ادعای اجماع بر آن شده است و ابن ادریس گفته است روایاتی هم داریم.
 دلیل قول دوم:
 اولا: میگویند اهل لغت اب و ابن را داخل در عصبه میدانند.
 1- قال فی الصحاح [18] وعصبة الرجل بنوه وقرابته لابیه وانما سموا عصبة لانهم عصبوا به ای احاطوا به فالاب طرف والابن طرف والعم جانب والاخ جانب آخر.
 ابن را جزء اولین دسته از عصبه میشمارد و دیگر قرابت پدری عصبه است و بعد میگوید دلیل عصبه بودن این است که این چهار دسته اب و ابن و عمو و برادر از چهار جانب انسان را احاطه کردهاند.
 2- قال فی المجمع البحرین [19] ان عصبة الرجل بنوه و قرابته لابیه.
 با قاطعیت میگوید عصبه انسان فرزندان و نزدیکان پدری هستند.
 3- فسر العصبة فی اللغة بادنی القوم
 با توجه به نقل دو مورد فوق از لغت میتوان گفت در لغت از عصبه اینگونه تفسیر شده است که نزدیکترین خویشان از یک قوم به انسان عصبه است.
 ملاحظه میفرمائید نزدیکترین فرد به انسان همان پدر و یا پسر است البته از باب الاقرب فالاقرب مراتب بعدی از نزدیکان هم عصبه هستند یعنی مراد الادنی فالادنی که در روایات نیز داریم همین است.
 بررسی ادله قول اول:
 مناقشه در دلیل اول قول اول:
 در کتب لغت اب و ابن جزء عصبه هستند و چون از مصادیق روشن عصبه هستند لذا روایاتی که میگویند دیه بعهده عصبه است شامل اینان هم میشود بنابراین با وجود تشخیص موضوع و حکم هیچ شک نداریم تا بگوئیم اصل برائت است پس دلیل اول قول اول رد میشود.
 مناقشه در دلیل دوم قول اول:
 با توجه به معنای صریحی که از لغت گفتیم دلیل دوم قول اول نیز رد میشود.
 مناقشه در دلیل سوم قول اول:
 اولا: به سه روایت تمسک کردند که دو روایت از عامه نقل شده است و نمیتوان به آن استدلال کرد.
 ثانیا: هر دو روایت عامی قابل حمل است یعنی روایت اول ظهور در جریره عمدی دارد یا لااقل در تعارض با دیگر روایات روایت اول عامی را حمل بر قتل عمدی میکنیم و در مورد روایت دوم هم میگوییم شاید مراد از ولد در روایت، ولد انثی بوده و نساء جزء عصبه نیستند میماند صحیحه که مورد بحث است ان شاء الله فردا.
 وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.


[1] الخلاف 5: 277، جامعه مدرسین.
[2] المبسوط 7: 173، مرتضویة.
[3] الوسیلة : 436، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی(ره).
[4] المهذب البارع 5: 413، جامعه مدرسین.
[5] جواهر الکلام 43: 414، دارالکتب الاسلامیة.
[6] مسالک الافهام 15: 508، معارف اسلامی.
[7] سنن النسائی 7: 127، دارالفکر بیروت.
[8] عوالی الئالی 3: 666، سیدالشهداء قم.
[9] وسائل الشیعة 23: 70، کتاب العتق، باب39، ح1، آل البیت.
[10] فتاوی ابن جنید : 355، جامعه مدرسین.
[11] المقنعة : 708، جامعه مدرسین.
[12] النهایة : 737، قدس محمدی.
[13] السرائر 3: 331، جامعه مدرسین.
[14] جواهر الکلام 43: 414، دارالکتب الاسلامیة.
[15] کشف اللثام 15: 499، جامعه مدرسین.
[16] ایضاح الفوائد 4: 743، اسماعیلیان.
[17] السرائر 3: 331، جامعه مدرسین.
[18] الصحاح 1: 182، دارالعلم للملائین بیروت.
[19] مجمع البحرین 3: 189، الثقافة الاسلامیة.