درس خارج فقه استاد مقتدایی

91/11/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: كتاب الديات (دیه عاقله [1] )
 دومین قسم از ملحقات کتاب دیات «عاقله» است. بحث اول از ملحقات دیات دیه جنین بود که گذشت و بحث دوم از ملحقات دیات که در تحریر الوسیله بحث میشود دیه عاقله است. قبلا در اول کتاب قصاص و نیز در کتاب دیات گفتیم قتل سه قسم است:
 1- در عمد در حکم اولیه؛ قصاص ثابت است مگر اینکه تراضی بشود که دیه پرداخته شود و دیه هم از مال خود جانی باید پرداخت شود.
 2- در شبه عمد گفتیم دیه دارد و به عهده خود جانی است.
 3- در خطای محض هم قصاص نیست و دیه است ولی دیه بعهده عاقله است. در این مورد که در قتل خطای محض عاقله باید دیه بدهد مرحوم صاحب جواهر [2] میفرماید «نصا واجماعا بقسمیه» هم روایت داریم و هم اجماع منقول و هم اجماع محصل داریم که در خطای محض عاقله باید دیه بپردازد و در ادامه میفرماید «بل لعله من المسلمین الا من الاصم والخوارج وقد سبقهم الاجماع ولحقهم» بلکه شاید بتوانیم بگوئیم همه فقهای اسلام - به جز شخصی بنام أصمّ و نیز برخی از خوارج - دیگران اجماعا در قتل خطائی میگویند دیه بر عهده عاقله است و گرچه أصمّ و برخی خوارج منکر عاقله شدند اما به اجماع ضرر نمیزند چون هم قبل از آنها ادعای اجماع شد و هم بعد از آنها.
 مرحوم شهید در مسالک [3] میفرماید «الاصل فی وجوب دیة الخطا علی العاقلة قبل اجماع المسلمین ما روی من حکم النبی لذلک» قبل از بیان اجماع مسلمین اصل و دلیل ما در مسأله روایتی است که از پیامبر رسیده است و روایات از طرق عامه است [4] .
 بنابراین دو چیز در ثبوت دیه عاقله مطرح است:
 1- روایت نبوی.
 2- اجماع.
 گفتیم قبل از ورود در بحث عاقله دو مطلب بحث میشود:
 مطلب اول: معنای عاقله
 مطلب دوم: دلیل ثبوت دیه بر عاقله
 یعنی باید روشن شود وجه اینکه دیه به عهده عاقله گذاشته شده است چیست؟ با اینکه قرآن میفرماید «ولا تزر وازره وزر اخری» [5] عقوبت گناه کسی را به شخص دیگر نمیدهند.
 مطلب اول: معنای عاقله: «العقل فی اللغة بمعنی المنع عَقَلَهُ أی مَنَعَهُ» در انسان قوه عاقله داریم یعنی قوهای که در او وجود دارد بمعنی منعه عن ارتکاب القبیح آدم عاقل عمل زشت انجام نمیدهد و عقل او را از کار زشت منع میکند چنانچه در شتر میگویند وقتی میخواهند او را مهار کنند ریسمانی به زانویش میبندند و به اینکار میگویند عقال، یعنی مانع فرار شتر میشوند. در ما نحن فیه آن گروهی که به عهده آنها دیه خطای محض گذاشته میشود را عاقله میگوییم.
 دلیل نامگذاری عاقله:
 وجه اول: گفتهاند چون معمولا دیه از نوع شتر پرداخت میشد و فامیلهای پدری پرداخت کننده دیه عقال کننده شترها هستند یعنی شترهایی که باید بابت دیه پرداخت شود اینها هستند که باید تحویل بدهند و میبرند نزد اولیاء مجنی علیه و در آنجا شتر را میخوابانند و عقال میکنند؛ به این مناسبت به اینها میگویند عاقله.
 وجه دوم: لعقلهم الدیة: عقل در اصطلاح به معنای دیه هم آمده در بحثهای قبلی داشتیم که دیه را عقل گویند و اینها چون پرداخت کننده دیه هستند و عقل یعنی دیه به عهده اینهاست و از طرف جانی تحمل کننده عقل هستند لذا به آنها عاقله (تحمل کنندگان دیه) گفته میشود.
 وجه سوم: عاقله منع کننده صبی یا مجنون از جنایت خطای محض هستند و دیه به عهده اینها گذاشته شد یعنی وقتی خویشان بدانند در جنایتی که صبی یا مجنون انجام دهند- چه عمد باشد یا خطا- دیه بر عهده آنها است از صبی و مجنون مواظبت میکنند تا مانع آنها از ارتکاب خطا شوند و حتی آموزش میدهند و صبی یا مجنون را آگاه میکنند و یا اگر موردی پیش آمد پادرمیانی میکنند لذا به آنها عاقله گفته میشود.
 وجه چهارم: یک وجه چهارمی هم میتوان در معنای عاقله به دست آورد که عاقله را عاقله گویند از این بابت که عاقله اولیای مقتول را منع میکنند از اینکه قصاص کنند.
 پس با این وجوه میتوان گفت دیه با عاقله است.
 مطلب دوم: دلیل ثبوت دیه بر عهده عاقله:
 اگر جانی جنایتی کرد قاعدتا خودش باید عهدهدار باشد و طبق موازین شرعی در همه جا همین گونه است إلاّ در جنایت خطای محض که جانی شخص دیگری است و چون خطای محض است دیه را باید عاقله بدهند وجه این چیست؟ تقریبا سه وجه مطرح شده است:
 وجه اول: مسؤولیت دهی به بستگان صبی و مجنون:
 عاقله یعنی خویشان پدری جانی مانع میشوند از اینکه یک چنین قتلی تحقق پیدا کند مواظب هستند که نکند صبی یا مجنون عمدا یا خطأ مرتکب قتل شود که دیه به عهده آنان بیاید و همین باعث میشود که قتل به ویژه در ناحیه صبی و مجنون در اجتماع کم شود.
 وجه دوم: تعاون:
 بعید نیست وجه دوم مهمتر و اساسی باشد. گفتهاند در اینجا اسلام بر خلاف موازین در دیگر موارد دستور میدهد و این یک مصلحت کلی است که اسلام برای تعاون بین مسلمین ملاحظه کرده است زیرا کسی که قتل خطایی میکند آثم و گنهکار نیست در یک چنین جایی اگر خویشان دور هم جمع شوند و بگویند در اینجا که تصادفا چنین قتلی پیش آمده همکاری بکنیم و تعهد کنند که این دیه را بپردازند؛ بدیهی است اگر چنین تعاونی بین مسلمین رسم شود موجب استحکام ارتباط بین خویشان و اقارب میشود چنانچه دستور اسلام در مورد ازدواج نیز برای پی ریزی بنای محکم خانواده است که دو نفر ازدواج کنند تا پیوند حاصل شود و تعاون حاصل شود و چقدر از این موارد و روایات در اسلام داریم که برای ایجاد ارتباط بیشتر دستوراتی صادر شده است و در باب کمک کردن به دیگران سفارش شده است مثلا در کتاب العشرة کافی با موضوعات ذیل صدها روایت داریم:
  1. مؤمنین مصافحه کنند.
  2. به روی هم خندان باشند.
  3. به دیدار هم بروند.
  4. به عیادت مریضها بروند.
  5. ایجاد سرور در قلب مؤمن کنند.
  6. اخوت برادری برقرار کنند.
  7. کفالت یکدیگر داشته باشند.
  8. ادای قرض دیگران بنمایند.
 همه اینها ایجاد تعاون اسلامی است و این را اسلام مطلوب میداند و برای ایجاد ارتباط حسنه و تحکیم آن اسلام چنین حکمی مینماید و این کمک کردن در قتل خطائی که قاتل به هیچ وجهی مقصر نیست اگر فامیل پدری دیه را بپردازد روحیه تعاون قویتر میشود.
 تخفیف به عاقله در پرداخت دیه:
 در حالیکه در پرداخت دیه توسط جانی دستور تقسیط نداریم مگر اینکه طرفین تراضی کنند اما در مورد عاقله یک تخفیفی هم داده و میفرماید با تقسیط میتوانید تا سه سال پرداخت کنید فرضاً 50 نفر تعهد میکنند تا سه سال سهم بندی کنند و ماهانه بپردازند و شرایطی هم دارد که بعد میگوییم که نه لطمهای به خویشان وارد میشود و نه به کسی که خطایی این جنایت را مرتکب شده است. و صدق تعاون هم با اجباری بودن دیه عاقله منافات ندارد زیرا در بعضی از آن روایات متعددی که در جریان تعاون و معاشرت و بناء اسلام آمده است گاهی مورد اجبار هم هست البته جریان تعاون از همان روایات در باب معاشرت و آداب و بناء اسلام در میآید.
 وجه سوم: مرحوم شهید در مسالک [6] نکته مهمی را از علماء اعلام نقل میکند و میفرماید «قال العلماء وتغریم غیر الجانی خارج عن الاقیسه الظاهره» از کلام علماء اعلام برداشت میشود که میگویند اینکه دیه را به عهده کسانی بگذاریم که جنایت را مرتکب نشدهاند این خارج از موازین معمول است و دلیلش این است که در زمان جاهلیت رسمی بوده که اگر چنین قضیهای در بین قبائل پیش میآمد و یک نفر از قبیلهای بدون هیچ تقصیر باعث قتل یک نفر از قبیله دیگر میشد «کانوا یقومون بنصرة من جنی منه ویمنعون اولیاء القتیل من أن یدرکوا بثاره ویأخذوا من الجانی حقه» به لحاظ اینکه مرتکب قتل مصداق جانی نیست زیرا هیچ قصدی نداشته است یعنی نه قصد قتل داشته و نه قصد قتل مقتول را لذا مانع میشدند از اینکه اولیاء دم بیایند و قصاص کنند و خود به خود درگیری قبیلهای پیش میآمد «فجعل الشرع بدل تلک النصرة بذل المال حیث لایکون الجانی متعمدا آثما» لذا اسلام بجای کمک به قاتل از طریق مانع قتل طرف مقابل شدن پرداخت مالی را مقرر کرد که اهالی قبیله دیه مقتول را به قبیله مقابل بپردازند و چون قاتل تعمدی نداشت دعوا خاتمه پیدا کند.
 مرحوم شهید میفرماید «و ربما شبّه» چه بسا تشبیه کردند مثلا اگر مردمی میبینند شخصی بدهکار است تشویق شده که عدهای پول جمع کنند حتی گفته شده از زکات دِین مردم را بدهید حتی امام صادق علیه السلام فرمود پولی که از من (سهم امام) پیش شماست برای اصلاح بین مسلمین و اداء دین مسلمین خرج کنید و این قتل خطائی یکی از این موارد است و معمولا بلکه اغلب هم در اینگونه موارد که خطای محض پیش میآید قاتل توان پرداخت این دِین را هم ندارد.
 احکام عاقله برای فردا.
 وصلی الله علی سیدنا محمد و اله الطاهرین.


[1] قابل ذکر است در روز شنبه و یکشنبه به مناسبت ایام 22 بهمن درس تعطیل بوده است.
[2] جواهر الکلام 43: 415، دارالکتب الاسلامیة.
[3] مسالک الافهام 15: 508، معارف اسلامی.
[4] صحیح البخاری 9: 15، دارالفکر: «حدثنا صدقة بن الفضل أخبرنا ابن عيينة حدثنا مطرف قال سمعت الشعبي قال سمعت أبا جحيفة قال سألت عليا رضي الله عنه هل عندكم شئ ما ليس في القرآن وقال مرة ما ليس عند الناس فقال والذي فلق الحب وبرأ النسمة ما عندنا الا ما في القرآن الا فهما يعطى رجل في كتابه وما في الصحيفة قلت وما في الصحيفة قال العقل وفكاك الأسير وان لا يقتل مسلم بكافر»سنن ابن ماجه 2: 879، ح2633- 2634، دارالفکر: «2633- حدثنا علي بن محمد. ثنا وكيع. ثنا أبي، عن منصور، عن إبراهيم، عن عبيد بن نضلة، عن المغيرة بن شعبة، قال: قضى رسول الله صلى الله عليه وسلم بالدية على العاقلة.2634- حدثنا يحيى بن درست. ثنا حماد بن زيد عن بديل بن ميسرة، عن علي ابن أبي طلحة، عن راشد، عن أبي عامر الهوزني، عن المقدام الشامي، قال، قال رسول الله صلى الله عليه وسلم "أنا وارث من لا وارث له. أعقل عنه وأرثه. والخال وارث من لا وارث له. يعقل عنه ويرثه".»سنن أبی داود 2: 384، ح 4574، دارالفکر: «عن عكرمة، عن ابن عباس في قصة حمل بن مالك، قال: فأسقطت غلاما قد نبت شعره ميتا، وماتت المرأة، فقضى على العاقلة الدية»
[5] الانعام : 164؛ الإسراء : 15؛ فاطر : 18؛ الزمر : 7؛ النجم : 38.
[6] مسالک الافهام 15: 508، معارف اسلامی.