درس خارج فقه استاد مقتدایی

91/11/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: كتاب الديات (دیه جنین)
 مرگ جنین در رحم همراه با مرگ مادر:
 مسأله4: «لو قتلت المرئة فمات ما فی جوفها فدیة المرئة کاملة ودیة اخری لموت ولدها»
 اگر مادری که حامله است کشته شود و بچهای که در رحم خلقتش تمام است و روح دارد بمیرد یعنی میدانیم زنده بود چه همراه مرگ مادر یا قبل از مرگ مادر و یا بعد از مرگ مادر بدون به دنیا آمدن و سقط شدن در رحم بمیرد دو حکم در مسأله مطرح است:
 1- حکم مرگ مادر: شبههای نیست که به خاطر مرگ مادر یک دیه کامل مرئه بعهده جانی است.
 2- حکم مرگ فرزند: در مورد فرزند سه حالت مطرح است:
 حالت اول: پسر بودن فرزند: اگر بدانیم بچهای که مرده است پسر بود در این صورت جانی باید علاوه بر یک دیه برای مرگ مادر، یک دیه کامل رجل هم برای مرگ بچه بدهد.
 حالت دوم: دختر بودن بچه: اگر بدانیم بچهای که مرده است دختر بود جانی علاوه بر پرداخت یک دیه کامل زن برای مادر؛ یک دیه کامل مرئه برای بچه باید بدهد.
 حالت سوم: عدم تشخیص مذکر یا مؤنث بودن جنین: گرچه الآن تشخیص مذکر و مؤنث آسان است اما سابق مشکل بود و چه بسا امروز نیز مواردی پیش میآید که تشخیص مشکل باشد و اگر ندانیم که دختر است یا پسر در مسأله دو قول است:
 قول اول: مشهور میگوید اینجا به مقتضای قاعده عدل و انصاف میگوییم نصف دیه مرد و نصف دیه مرئه برای فرزند مرده در رحم باید پرداخت شود.
 مرحوم صاحب جواهر [1] میفرماید «لم اجد فیه خلافا»
 دلیل مسأله:
 1- اجماع: اتفاق و اجماع و شهرت قائم است که دو نصف دیه پرداخت شود.
 2- روایت کتاب ظریف [2] : یونس و ابن فضال نقل میکنند امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود «ان قتلت المرئة وهی حبلی متم ولم یسقط ولدها» اگر زنی که حامله است و بچه کامل شدهاش مرد و بچه سقط نشد که معلوم شود مذکر یا مؤنث است بلکه در رحم مرد «ولم یعلم أذکر هو او انثی و لم یعلم بعدها مات او قبلها» و زمان مرگ بچه هم مشخص نیست که بعد از مادر مرد یا قبل از مرگ مادر مرد «فدیته نصفان نصف دیة الذکر ونصف دیة الانثی ودیة المرئة کاملة» امام فرمود دیهاش نصف دیه مذکر و نصف دیه مؤنث است و دیه مادری که مرده است یک دیه کامله زن است.
 3- عبدالله بن مسکان [3] «عن ابی عبدالله قال وان قتلت المرئة وهی حبلی فلم یدر أذکرا کان ولدها ام انثی فدیة الولد نصف دیة الذکر و نصف دیة الانثی و دیتها کاملة»
 اگر زنی که حامله بود کشته شد و بچه مرده است و معلوم نیست بچهای که در شکم مرده است مذکر است یا مؤنث دیه بچه نصف دیه مرد و نصف دیه زن است و دیه خود زن یک دیه کامله زن است.
 4- بیان یک مؤید: مرحوم صاحب جواهر [4] علاوه بر دو روایت فوق، یک روایت از باب خنثی مشکله را به عنوان موید میآورد.
 اسحاق بن عمار [5] «عن جعفر بن محمد عن ابیه ان علیا کان یقول الخنثی یورث من حیث یبول فان بال منهما جمیعا فمن ایهما سبق البول ورث منه فان مات ولم یبل فنصف عقل المرئه ونصف عقل الرجل»
 امام علی علیه السلام همواره میفرمود راه تشخیص مردانگی یا زنانگی خنثی از جریان بول کردن او است اگر از هر دو مجرای زنانه و مردانه بول میکند ملاحظه میشود از هر کدام از آلتها زودتر بول خارج میشود بر همان اساس تشخیص میدهند و اگر هنوز بول نکرده بود که معلوم شود مذکر است یا مؤنث در این صورت نصف دیه مرد و نصف دیه زن ثابت است.
 گرچه مورد روایت اسحاق بن عمار با محل بحث تفاوت دارد اما صاحب جواهر به عنوان تأیید میآورد که اگر مشکل شد نصف دیه مرد و نصف دیه زن ثابت است.
 مناقشه شهید در دلیل قول مشهور:
 مرحوم شهید در مسالک [6] به این دو روایتی که مورد استناد مشهور (قول اول) است اشکال میکند و میفرماید هردو ضعیف است.
 مناقشه در روایت اول: کتاب ظریف را تضعیف میکند و میفرماید طریقی که به ما رسیده افراد آن مجهول هستند پس کل کتاب ظریف اشکال دارد و این روایت از کتاب ظریف است.
 مناقشه در روایت دوم: ایشان به روایت دومی از دو جهت ایراد دارد:
 1- ضعف سند: میفرماید واسطهای وجود دارد که توثیق نشده است.
 2- عمده اشکال شهید این است که میگوید این روایت را عبدالله بن مسکان از امام صادق علیه السلام نقل میکند زیرا ثابت نیست که عبدالله بن مسکان زمان امام صادق علیه السلام را درک کرده باشد تا «عن ابی عبدالله» بگوید به گونهای که بدون واسطه نقل بکند پس روایت مرسل است و عبدالله بن مسکان نمیتواند از خود امام نقل کند.
 جواب مناقشات شهید:
 میگوییم انصافا اشکال وارد نیست.
 اما در مورد اشکال به روایت اول؛ مکرر گفتیم روایات کتاب ظریف بطرق مختلف نقل شده است گرچه بنا بر فرمایش شهید در یک طریق ضعیف باشد اما طرق صحیح هم دارد.
 علاوه بر این گفتیم ابن فضال و یونس دو نفر از راویان حدیث - این کتاب را به امام هشتم علیه السلام عرضه کردند امام فرمودند «هو حق».
 اما در مورد اشکال به روایت دوم؛
 اولا: میگوییم مرحوم صاحب مفتاح الکرامة [7] در رد قول شهید میفرماید «خبر ابن مسکان لیس مرسلا فی بعض نسخ التهذیب فکان صحیحا علی الصحیح فی العبیدی» مورد اشکال عبیدی است که می گویند مجهول است مفتاح الکرامة میفرماید علی الاصح عبیدی صحیح است.
 ثانیا: مرحوم شهید گفته بود ابن مسکان نمیتواند بدون واسطه از امام صادق علیه السلام نقل کند و از نجاشی [8] نقل میکنند که گفت؛ گفته شده ابن مسکان از امام صادق بلاواسطه نقل میکند ولی این ثابت نیست.
 در جواب مرحوم شهید میگوییم عده زیادی روایاتی را نقل میکنند که ابن مسکان آن روایات را از امام صادق علیه السلام نقل کرده است و نیز مرحوم کشی [9] در مورد ابن مسکان می فرماید «انه ممن اجمعت العصابة علی تصحیح ما یصح عنهم وتصدیقهم لما یقولون واقروا لهم بالفقه من احداث اصحاب ابی عبدالله کما تقدم فی جمیل بن دراج»
 عدهای هستند که از اصحاب اجماع هستند و ابن مسکان یکی از آنها است و اگر روایتی تا به آنها برسد و صحیح باشد خود او که نقل کرد گرچه سند تا امام را نگوید باز هم معتبر است همگان نقل آنها را تصدیق میکنند و ابن مسکان از جوانهای اصحاب امام صادق علیه السلام هستند چنانچه در مورد جمیل بن دراج هم گفتیم که از احداث اصحاب و از اصحاب اجماع است.
 مرحوم کشی [10] در ادامه میفرماید «ما روی من انه لم یسمع من ابی عبداله الا حدیث «من ادرک المشعر» محل تامل لان روایته بعنوان «عن ابی عبدالله کذا» او «قال ابو عبدالله کذا» فی الکافی و التهذیب بلفظ «سمعت اباعبدالله» فی الکافی فی باب طلب الریاسة وبلفظ «قال سألت اباعبدالله» فی التهذیب فی باب سعی الصفا والمروة»
 اینکه نقل کردهاند که ابن مسکان از امام صادق علیه السلام چیزی نشنیده است قابل قبول نیست زیرا؛
 اولا: او آنگونه که گفتهاند گویا کمتر مستقیما نزد امام حدیث میشنید به این خاطر که احساس میکرد با نشستن در حضور امام نتواند حق حضور امام را ادا کند و لذا سعی میکرد از دیگر یاران امام حدیث بشنود و نقل کند.
 ثانیا: شواهد روائی نشان میدهد او از امام صادق علیه السلام روایات زیادی حدود 30 روایت شنیده است که برخی از موضوعات آن در ذیل میآید.
 1- در کافی و تهذیب بارها آمده است که ابن مسکان گفت «عن ابی عبدالله کذا»
 2- در کافی در باب طلب الریاسة آمده است «سمعت ابا عبدالله»
 3- در تهذیب در باب سعی بین صفا و مروة آمده است «سألت ابا عبدالله»
 و هر یک از این موارد سلسلههایی از سند دارد که به ابن مسکان میرسد. پس با این عناوین به راحتی به دست میآید که ابن مسکان بدون واسطه از امام صادق علیه السلام نقل کرده است.
 بنابراین پس هر دو روایت مورد اعتماد است و فتوی و مستند قول مشهور صحیح است.
 نتیجه: اگربچه در رحم مرد و ندانستیم پسر یا دختر است دیهاش نصف دیه رجل و نصف دیه مرئة است.
 
 قول دوم: قرعة:
 مرحوم ابن ادریس [11] میفرماید چون مشکل است و پسر یا دختر بودن را نمیدانیم باید با قرعه تعیین کنیم.
 مناقشه در قول دوم: گرچه مجموع کلام شهید چنانچه خواندیم اشاره داشت که گرایشی به قول دوم دارد اما؛
 اولا: مرحوم محقق [12] میفرماید که بعد از اینکه ما روایتی معتبر داریم دیگر مشکلی نیست تا بخواهیم با قرعه حل کنیم.
 ثانیا: مرحوم علامه در مختلف [13] پس از برخورد شدید با ابن ادریس میفرماید «اذا کانت الروایات متتابعة علی هذا القول» وقتی روایات در این باب فراوان است و با روایات باب ارث تأیید شد «واکثر الاصحاب قد صاروا الیها» و اجماع و شهرت هم این قول را قبول کردند پس مشکلی وجود ندارد تا نیاز به قرعه داشته باشد، «لو استعملت القرعه هنا استعملت فی جمیع الابواب لو ترکنا النصوص» به علاوه اگر شما در اینجا روایت را کنار بگذارید و بعد بگویید مشکل است و قرعه بزنید پس لازمهاش این است که در همه ابواب باید بتوانید روایات را کنار بگذارید قرعه بکار ببرید.
 پس قول حق همان قول مشهور است.
 وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.


[1] جواهر الکلام 43: 373، دارالکتب الاسلامیة.
[2] وسائل الشیعة 29: 312، کتاب الدیات، ابواب دیات الاعضاء، باب19، ح1، آل البیت.
[3] وسائل الشیعة 29: 229، کتاب الدیات، ابواب دیات النفس، باب21، ح1، آل البیت.
[4] جواهر الکلام 43: 373، دارالکتب الاسلامیة.
[5] وسائل الشیعة 26: 286، کتاب الفرائض والمواریث، ابواب میراث الخنثی، باب2، ح2، آل البیت.
[6] مسالک الافهام 15: 481، معارف اسلامی.
[7] مفتاح الکرامة 10: 512، س20، القدیمة
[8] رجال نجاشی : 214، رقم559، جماعة المدرسین.
[9] رجال الکشی : 375، دانشگاه مشهد.
[10] رجال الکشی : 383، دانشگاه مشهد.
[11] السرائر 3: 417، جماعة المدرسین.
[12] شرایع الاسلام 4: 1047، استقلال طهران.
[13] مختلف الشیعة 9: 426، جماعة المدرسین.