درس خارج فقه استاد مقتدایی

91/03/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: كتاب الديات(عمل خالص دیه ید)
 بحث اخلاقی: اخلاص در عمل:
 اخلاص در عمل یک وصفی است که خیلی دقیق است و شرط اساسی قبول عمل است عملی که اخلاص نداشته باشد مورد قبول پروردگار نیست لذا همه افراد باید اهتمام بورزند که خالصا لله باشد علی الخصوص طلاب محترم.
 در قرآن میفرماید «وما امروا الا لیعبدوا الله مخلصین له الدین» [1] همه اوامر خدا برای این است که فقط خدا را عبادت کنند. یا میفرماید «الا لله الدین الخالص» [2] اگر دینی مشوب به غیر خدا شد مورد قبول خدا نیست. و یا میفرماید «فمن کان یرجوا لقاء الله فلیعمل عملا صالحا ولا یشرک بعبادة ربه احدا» [3] کسی که خدا را میخواهد و دوست دارد بعد از مرگ به لقاء الله بپیوندد باید عمل صالح انجام دهد. شرط رسیدن به لقاء پروردگار عمل صالح است. و به قرینه «ولا یشرک» که در ادامه میآید مراد از عمل صالح یعنی عمل خالص در مقابل عمل صالح شرک را قرار داده است پس عمل صالح یعنی عمل خالص برای خدا.
 معنای خلوص: خلوص یعنی «تجرید النیة عن المشوبات» اگر عبادت مشترک شد با دیگری خالص نیست. مثلا نماز قربة الی الله میخواند اما در ضمن دوست دارد بگویند چه نماز خوبی میخواند این شرک است.
 اولین پرسشها در قیامت:
 قال علی(ع) [4] «اول من یسئل یوم القیامة ثلاث» امام علی(ع) فرمود در قیامت در اولین مرحله از سه چیز پرسش میشود:
 1- «رجل اتاه الله العلم» انسانی که خدا در دنیا توفیق داده که درس بخواند و علم پیدا کرده است و استاد و فقیه شده است. «فیقول الله عزوجل ماذا صنعت فیما علمت» خداوند میپرسد این توفیق که به تو دادیم و درس خواندی و علم پیدا کردی با این علم چگونه عمل کردی؟ «فیقول یا رب کنت اقوم به آناء اللیل والنهار» انسان میگوید پروردگارا من از شبانه روز استفاده کردم و در طلب علم رفتم و قربة الی الله درس خواندم و تعلیم کردم و وظیفهام را انجام دادم. «فیقول الله عزوجل کذبت» خداوند میفرماید دروغ میگویی «ویقول الملائکة کذبت بل اردت ان یقال فلان عالم الا فقد قیل ذلک» و فرشتگان نیز میگویند دروغ میگویی بلکه دلت میخواست که دیگران بگویند فلانی عالم است استاد است آیة الله است و مردم هم همین کار را کردند پس به هدفت رسیدی و مزدت را گرفتی و طلب ثواب نداری.
 2- «ورجل اتاه مالا» انسانی که در دنیا به مال و ثروت رسید «فیقول الله عزوجل قد انعمت علیک فماذا صنعت» خداوند میفرماید من به تو نعمت دادم با این نعمت چه کردی؟ «فیقول کنت اتصدق به آناء اللیل والنهار» میگوید پروردگارا در ساعتهای گوناگون شب و روز در راه تو انفاق کردم «فیقول الله تعالی کذبت» خداوند میفرماید تو دروغ میگویی «تقول الملائکة کذبت اردت ان یقال فلان جواد الا وقد قیل ذلک» فرشتگان نیز میگویند دروغ میگویی بلکه تو انفاق کردی و صدقه دادی که جزء خیرین به حساب بیائی و مردم بگویند عجب سخاوتمندی است و مردم نیز چنین کردند پس اجری نداری.
 3- «ورجل قتل فی سبیل الله» انسانی که در راه خداوند شهید میشود «فیقول الله تعالی ماذا صنعت» خداوند میفرماید برای من چه کردی؟ «فیقول امرت بالجهاد فقاتلت فی سبیلک حتی قتلت» شهید میگوید مأمور به نبرد شدم و در راه تو جنگیدم و کشته شدم «فیقول الله عزوجل کذبت» خداوند میفرماید دروغ میگویی «وتقول الملائکة کذبت بل اردت ان یقال فلان شجاع الا فقد قیل ذلک» فرشتگان نیز میگویند دروغ میگویی بلکه جنگیدی که مردم بگویند عجب انسان شجاعی است و مردم نیز چنین گفتند پس به اجرت رسیدی و ثوابی نداری.
 به هر حال عملی قبول است که خالص باشد.
 مرحوم میرزا جوادآقا ملکی تبریزی در المراقبات میفرماید یک شخصی که 30 سال میرفت نماز جماعت صف اول خیلی با حضور قلب و خوشحال نماز میخواند بعد از 30 سال یک روز دیر آمد در صف اول جای نگرفت و بالاجبار در صف دوم ایستاد در تمام طول نماز خجل بود که دیگران میگویند آقا دیر آمد و بالاجبار صف دوم ایستاده است. بعد از نماز به این فکر افتاد که 30 سال نمازی که در صف اول بودم و خواندم برای خدا نبود برای مردم بود. مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی نقل میکند که آن مرد 30 سال نمازش را قضا کرد.
 خداوند توفیق بدهد به آبروی امام زمان که در تمام احوال و رفتارمان قصدمان خالص باشد و از هرگونه انحراف در نیت ما را حفظ بفرماید.
 بحث فقهی: دیه ید:
 گفتیم دیه هر دو دست دیه کامل است. اگر یک دست هم دارد و همان یک دست قطع شد نصف دیه دارد و گفتیم دست راست یا چپ و یا اینکه از اول دو دست داشت و یا از اول یک دست داشت تفاوت ندارد.
 مسأله 2 «حد الید التی فیه الدیه المعصم» معصم مفصلی است که کف را به ذراع وصل میکند گرچه اصابع خودشان دیه دارند ولی اگر همراه با کف قطع شدند تداخل با دیه دست میکنند و همان نصف دیه دارد.
 دلیل مسأله: اطلاق ادله که روایت داشتیم میگفت «سألته عن الید قال نصف الدیة»
 مسأله3 «فی قطع الکف مع فقد الاصابع الحکومة سواء کان بلا اصابع خلقة ام بآفة أم بجنایة جان» اگر کسی اصابع را قطع کرد و بعد کسی کف را قطع کرد کف دیه ندارد بلکه ارش دارد چون بر کف صدق ید نمیکند.
 مسأله 4 «لو قطعت الکف ذات الاصابع مع زیادة مع الزند ففی الید خمس مأة دینار وکذا لو قطعها مع مقدار من الذراع فهل فی الزیادة الحکومة او الاعتبار بحساب المساحة؟ فیه تردد»
 اگر کف را با اصابع و یک مقدار اضافه قطع کرده اگر کف که اطلاق ید بر آن می شود قطع شد دیه کامله دارد اما در آن مقدار اضافه که قطع گردید امام میفرماید دو احتمال است:
 احتمال اول: عضوی از بدن انسان قطع شد و مقدر شرعی ندارد و باید ارش گرفت.
 احتمال دوم: در مقابل احتمال اول ابن ادریس [5] حرف دیگری زده و گفته است این مقدار زاید دست است و دیه دارد لذا به حساب مساحت دیه را محاسبه میکنیم.
 اقول: ولی ظاهر این است که همان حکومت صحیح باشد ولو از مرفق اگر قطع بشود دیه دارد ولی الان از مرفق قطع نشده است بلکه کف و یک مقدار زاید از ید قطع شده است و مقدر شرعی ندارد پس حکومت صحیح است.
 مسأله 5 «فی قطع الید من المرفق خمس مأة دینار کان لها کف او لا ومن المنکب کذلک کان لها مرفق او لا ولو قطعت فوق المرفق فیحتمل فی الزیادة الحکومة ویحتمل الحساب مساحة»
 گفتیم اگر از مچ قطع شود صدق ید میکند و دیه ید دارد در مسأله 5 فروعی مطرح است:
 فرع اول: اگر از مرفق قطع شود صدق ید میکند و داخل اطلاق روایت است و نصف دیه دارد. و تفاوتی ندارد که از قبل کف دست داشته است به همراه دست قطع شد یا اصلا کف نداشته است.
 فرع دوم: و اگر از منکب یعنی شانه قطع شود صدق ید میکند و دیه کامل دارد. در این صورت نیز تفاوتی ندارد که از قبل مرفق داشته که به همراه مجموعه دست قطع شد یا مرفق نداشت و از کتف قطع شد.
 فرع سوم: اگر دست کسی تا مرفق مقطوع باشد و جانی بخشی از مرفق را قطع کند چون زیر مرفق وجود نداشته است تا صدق ید کند و فوق مرفق هم تا شانه نرسید که صدق ید کند در مسأله دو احتمال است و امام نیز با بیان تردید به دو احتمال اشاره کردند.
 احتمال اول: حکومت: ممکن است گفته شود چون صدق ید نمیکند حکومت و ارش ثابت است.
 احتمال دوم: به حساب مساحت: ممکن است گفته شود چون بخشی از ید محسوب میشود به نسبت مساحت کل ید نصف دیه تقسیم خواهد شد.
 مسألة 6 - لو كان له يدان على زند أو على مرفق أو على منكب ففي الأصلية دية اليد كاملة وفي الزائدة الحكومة، والتشخيص بينهما عرفي أو موكول إلى أهل الخبرة، ومع الاشتباه وعدم التميز لو قطعهما معا شخص واحد فعليه الدية والأرش، ومع تعدد القاطع فالظاهر الحكومة بالنسبة إلى كل منهما، ولو كان القاطع واحدا لكن قطع الثاني بعد دفع الحكومة فالظاهر لزوم دية كاملة عليه.
 اگر کسی ید اضافی داشت و توسط جانی قطع شد وجود ید اضافی سه صورت قابل تصور است:
 صورت اول: ید اضافی از منکب باشد.
 صورت دوم: ید اضافی از مرفق باشد.
 صورت سوم: ید اضافی از کف باشد.
 در همه صور در ید اصلی اگر قطع شود دیه کامله ثابت است و ید اضافی ارش دارد.
 در مسأله 6 نکاتی را حضرت امام(ره) به طور واضح مطرح کردند که نیاز به شرح نیست.
 وصلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.
 


[1] البینة: 5.
[2] الزمر: 3.
[3] الکهف: 110.
[4] بحارالانوار 67: 249، ط بیروت.
[5] السرائر 3: 388، ط جماعة المدرسین.